تابعین ، افرادی که با یک یا چند تن از صحابه ملاقات یا مصاحبت کردهاند. واژة تابعین جمع تابع یا تابعی است (ابنصلاح، ص 179؛ نووی، ص200). به نظر اغلب علما، صرف ملاقات با یک یا چند تن از صحابه برای اطلاق تابعی بر فرد کافی است (سخاوی، ج 3، ص 123؛ خطیب، ص 410) اما به عقیدة خطیب بغدادی (ص 38) مصاحبت و مجالست با صحابه نیز ضرورت دارد، برخلاف صحابه که برای آنها صرف دیدار با رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم در کسب عنوان صحابی کفایت میکند. ابنحِبّان معتقد بود که تابعی باید در سِنّی باشد که قادر به حفظ کردن از صحابه باشد؛ ازینرو خَلَفبن خلیفه از اتباع تابعین (طبقة پس از تابعین) شمرده شده، اگرچه در کودکی عَمروبن حُرَیث را دیده بوده است (به نقل سخاوی، ج 3، ص 124). برخی، علاوه بر سماع، طول ملازمت با صحابه و برخورداری از قوة تمیز را هم شرط کردهاند (مامقانی، ج 3، ص 311؛ شهید ثانی، ص 346)، اما بدون شک مهمترین شرط در مورد تابعی همان دیدار او با صحابی است. ابنصلاح (همانجا) شرط دیدار را کافی دانسته و ابنحَجَر (ص90) همین رأی را اختیار کرده است. برخی چند تن از تابعین را که سماع آنها از صحابه به اثبات نرسیده، معرفی کردهاند (سخاوی، ج 3، ص 123ـ124؛ خطیب، همانجا). به عقیدة اینان شرط دیدار، از روایتی از رسول اکرم به دست میآید که فرمود: «طوبی' لِمَن رَآنی و آمن بی، و طوبی' لمن رأی مَن رآنی» (خوشا به حال کسی که مرا دیده و به من ایمان آورده است و خوشا به حال آن کس که کسی را که مرا دیده، دیده باشد؛ سخاوی، ج 3، ص 125؛ سیوطی، تدریبالراوی ، ج 2، ص 207). اصطلاح تابعین از آیة «وَالسّابِقونَ الْاَ وَّلونَ مِنَ الْمُهاجِرینَ وَ الاْ َنْصارِ وَالَّذینَ اتَّبَعُوهُم بِاِحْسانٍ رَضِیَ اللّ'هُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنْهُ...» (توبه: 100) گرفته شده است. البته در این آیه، «الّذین اتَّبَعوهُم» در معنای اصطلاحی تابعین به کار نرفته است، زیرا در بین پیروانِ پیشگامانِ اولیه (السابقونالاوّلون)، گروهی از صحابه هم قرار داشتهاند (رشیدرضا، ج 11، ص 15). همچنین در تفسیر آیة دهم سورة حشر («وَالَّذینَ جاءُو مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرلَنا و لاِ ِخوانِنا الَّذینَ سَبَقونا بالایمان...»)، که تعبیر «التابعون باحسان» و «التابعین» به کار رفته است (زمخشری؛ طبرسی؛ فخر رازی؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم ، ذیل آیه)، مسلّماً معنای اصطلاحی تابعین موردنظر نبوده است.ممکن است که این اصطلاح از کلام رسول اکرم گرفته شده باشد که دربارة اویس قَرَنی فرمود: «اِنَّ خیرَ التابعینَ رَجلٌ یُقالُ لَهُ اویس» (بهترینِ تابعین مردی به نام اویس است؛ مسلمبن حجاج، ج 2، ص 1968). بتدریج تابعین به همة کسانی گفته شد که رسول اکرم را ندیده بودند و در نتیجه احکام و مسائل شرعی را از صحابه فراگرفته و راوی روایاتِ آنان شده بودند.تعداد تابعین بسیار و شمارشناپذیر است، زیرا در زمان رحلت رسول خدا در حدود یکصدوچهارده هزار صحابی وجود داشته (ابنکثیر، اختصار علومالحدیث ، ص 128 به نقل از ابوزُرْعه رازی) و چون شرط تابعی بودن دیدار با یکی از صحابه است و صحابه نیز در بلاد مختلف پراکنده بودهاند، تعداد تابعین خارج از محاسبه میگردد (خطیب، ص 411)، بویژه آنکه برخی از صحابه تا پایان قرن نخست زنده بودهاند (ابنکثیر، اختصار علومالحدیث ، ص 128ـ131) و آخرین فرد تابعین نیز در 180 هجری از دنیا رفته است (مامقانی، ج 3، ص 313).تابعین طبقاتی دارند. برخی مانند ابنحبّان همة تابعین را به اعتبار آنکه در ملاقات با صحابه مشترکاند، یک طبقه دانستهاند (ابوشهبه، ص 542). مسلم تابعین را در سه طبقه و محمدبن سعد آنها را در چهار طبقه گروهبندی کرده است (سخاوی؛ سیوطی، تدریب الراوی ؛ ابوشهبه، همانجاها). حاکم نیشابوری تابعین را پانزده طبقه و نخستین طبقه را کسانی دانسته که برخی از صحابه را ــ که رسول خدا در مورد آنان بشارت بهشت داده است ــ ملاقات کردهاند، از جملة این تابعین میتوان به سعیدبن مُسَیّب، قَیسبن ابیحازم، ابوعثمان نَهدی، قَیسبنعُباد و حُصَینبن مُنذر اشاره کرد (ص 52). اکثر علمای حدیث سخن حاکم نیشابوری را رد کردهاند، به این دلیل که در بین نامبردگان کسی جز قیسبن ابیحازم از همة اصحاب دهگانه روایت نکرده است (نووی، همانجا؛ طیبی، ص 127؛ ابنکثیر، اختصار علوم الحدیث ، ص 132ـ133؛ سخاوی، ج 3، ص 125ـ126)؛ چنانکه سعیدبن مسیّب که در زمان خلافت عمر به دنیا آمد، ظاهراً فقط از سعدبنابیوقاص روایت کرده است (ابنصلاح، ص180؛ نووی، همانجا؛ ابوشهبه، ص 543). حاکم نیشابوری از طبقات دوم و سوم تابعین نیز عدهای را معرفی کرده است، اما بدون ذکر طبقات دیگر میگوید که آخرین طبقة تابعین کسانی هستند که امثال اَنَسبنمالک، عبداللّهبنأبیأوفی'، سائببنیزید، عبداللّهبنحارثبن جَزء و ابوامامه باهلی را ملاقات کردهاند (ص 53؛ نیز رجوع کنید به ابوشهبه، ص 547)، و این عده کهنسالترین اصحاب رسول خدا بودهاند. به عقیدة برخی از محققان، تابعین را به «کبار و متوسطین و صغار» نیز میتوان طبقهبندی کرد. طبقة کبار از بزرگان صحابه روایت نقل کردهاند، متوسطین علاوه بر درک صحابه، راوی برخی از بزرگان تابعین نیز بودهاند و صغار راویان صحابة خردسال بودهاند که معمولاً تاریخ وفاتشان متأخر از دیگر اصحاب است (عتر، ص 148). آخرین طبقهبندی تابعین، برحسب شهر و موطن آنهاست، مانند تابعین بصری و تابعین مدنی و تابعین کوفی؛ این طبقهبندی را محمدبنسعد در کتاب طبقات انجام داده است (ابوشهبه، همانجا).در بحث از تابعین، گاه طبقهای از راویان در ردیف تابعین قلمداد شدهاند بیآنکه سماع آنان از صحابه ثابت شده باشد، مانند ابراهیمبن سُوَید نَخَعی. گاه نیز طبقهای که در شمار تابعیناند، به اشتباه در طبقة اتباعِ تابعین ذکر شدهاند، مانند ابوالزَّناد عبداللّهبن ذکوان (حاکم نیشابوری، ص 57؛ ابنصلاح، ص 182؛ نووی، ص 201؛ فصیح هروی، ص 107).تابعین حامل علوم صحابه و مبلّغ دین پس از ایشان و به عقیدة اهلسنّت، افضل امت بهشمار میروند (حاکم نیشابوری، ص 52). استناد ایشان به آیة 100 سورة توبه و به این حدیث رسول خدا است: «خَیْرُالناسِ قَرْنی ثُمَّ الذینَ یَلُونَهُم ثُمَّالذینَ یَلُونَهُم» (بهترین مردم معاصران مناند، سپس کسانی که پس از آنان میآیند و سپس مردمان پس از آنان؛ مسلمبن حجاج، ج 2، ص 1962ـ1963). در مورد افضل تابعین، بین علمای اهلسنّت اختلافنظر وجود دارد؛ قول مشهور آن است که سعیدبن مسیّب افضل تابعین و مرسَلاتِ * او صحیحترین است (حاکم نیشابوری، ص 32؛ ابنکثیر، اختصار علوم الحدیث ، ص 135؛ ابوشهبه، ص 545؛ هاشم، ص 274؛ خطیب، ص 443؛ عثمانی تهانوی، ص150). برخی همچون احمدبن حنبل، علیبن مدینی و ابوحاتم رازی بر این عقیده بودهاند (رجوع کنید به سخاوی، ج 3، ص 126). عدهای دیگر افضل تابعین را اویس قَرَنی میدانند و به حدیث رسول خدا استناد میکنند (مسلمبن حجاج، ج 2، ص 1969؛ نیز رجوع کنید به سخاوی، ج 3، ص 127؛ سیوطی، الفیة ، ص 234، شرح شاکر؛ ابوشهبه، همانجا). برخی، مانند بُلْقینی، افضل تابعین را از جهت زهد و وَرَع اویس قرنی و از جهت حفظِ اثر و حدیث، سعیدبن مسیّب دانستهاند (سیوطی، تدریبالراوی ، ج 2، ص 213؛ همو، الفیة ، ص 235، شرح شاکر؛ ابوشهبه، همانجا؛ هاشم، ص 275). بنا به گزارش ابوعبداللّه محمدبن خفیف شیرازی، اهل مدینه سعیدبن مسیّب، اهل بصره حسن بصری، و اهل کوفه اویس قرنی را افضل دانستهاند (نووی، همانجا؛ طیبی، ص 128؛ سخاوی، همانجا). البته برخی از کوفیان افضل تابعین را عَلقَمَةبن قیس و اَسودبنیزید نخعی دانسته و اهل مکه نیز معتقد به افضلیت عطاءبن ابیرَباح بودهاند (خطیب، ص 412). ظاهراً اهل هر منطقه، بزرگ خود را افضل تابعین میدانستهاند (عتر، ص 149). به نظر ابوبکربن ابیداوود، حَفْصه دختر سیرین و عَمرَه دختر عبدالرحمان، افضل تابعات بودهاند و پس از آنان أمدرداء قرار دارد (ابنصلاح؛ طیبی، همانجاها؛ سخاوی، ج 3، ص 128). هفت تن از تابعین که منزلت بیشتری دارند به فقهای سبعه * شهرت یافتهاند. در بین تابعین از نظر کثرت فتوا کسی به حد حسن بصری و عطاءبن ابیرباح نرسیده است (سیوطی، تدریبالراوی ، همانجا).نخستین کسی که از تابعین درگذشت، ابوزید معمربن زید بود که در سال 30 کشته شد و آخرین کس، خَلَفبن خلیفه (متوفی180) بود (همان، ج 2، ص 214؛ ترمسی، ص 284). برخی از تابعین با صفت «مُخَضْرمون» ذکر شدهاند، از آنرو که آنان دورة جاهلیت و اسلام را درک کرده و در زمان رسول خدا اسلام آورده بودند، اما دیدار رسول خدا نصیب آنان نگردیده بود، از جمله ابوعمرو شیبانی، سُوَیدبن غَفلَة کندی، عمرو بن میمون اَوْدی، عبدخیر بن خیوانی، ابوعثمان نهدی، و ربیعةبن زرارة (حاکم نیشابوری، ص 55؛ ابنصلاح، ص180؛ ابنکثیر، اختصار علوم الحدیث ، ص 134؛ ابنحجر عسقلانی، ص90). برخی، اینان را از صحابه و برخی، از بزرگان تابعین دانستهاند و تعداد آنان را به اختلاف 20 یا 42 تن ذکر کردهاند (سیوطی، تدریبالراوی ، ج 2، ص 210ـ211؛ ترمسی، ص 282؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا؛ سخاوی، ج 3، ص 134؛ مامقانی، ج 3، ص 315ـ316؛ فصیح هروی، ص 108).از دیدگاه تاریخی نیز نقش تابعین را در شکلگیری جریانهای متفاوت و متعدد فکری و ادبی نمیتوان نادیده گرفت. اینان گذشته از سهم برجستهای که در پیدایی علوم حدیثی داشتهاند، در تفسیر، فقه، سیرهنویسی، مغازی و تاریخ هم مؤسس به شمار میآیند. این امر مورد توجه خاورشناسان بوده و آنان در باب نقش تابعین و صحابه و شکلگیری ساختار اِسنادها که تمامی روایات را به پیامبر اکرم میرساند آرای گوناگونی ابراز کردهاند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «تابعون»).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنحجر عسقلانی، نزهةالنظر: شرح نخبة الفکر ، چاپ صلاح محمد محمد عویضه، بیروت 1409/1989؛ ابنصلاح، مقدمة ابنالصّلاح فی علومالحدیث ، چاپ مصطفی دیبالبغا، دمشق 1404/1984؛ ابنکثیر، اختصار علومالحدیث ، بتعلیق و شرح صلاح محمد محمد عویضه، بیروت 1409/1989؛ همو، تفسیر القرآن العظیم ، چاپ علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلحالحدیث ، قاهره ?] 1403/ 1982 [ ؛ محمد محفوظبن عبداللّه ترمسی، منهج ذویالنظر ، مصر 1406/ 1985؛ محمدبن عبداللّه حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث ، مصر 1356/1937؛ محمد عجاجخطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه ، بیروت 1417/1997؛ احمدبنعلی خطیببغدادی، الکفایة فی علم الروایة ، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1406/1986؛ محمد رشیدرضا، تفسیر القرآنالحکیم الشهیر بتفسیرالمنار ، ج 11، مصر 1372/1953؛ زمخشری؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث ، چاپ صلاح محمد محمد عویضه، بیروت 1417/1996؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الفیةالسیوطی فی علم الحدیث ، بتصحیح و شرح احمد محمد شاکر، بیروت: دارالمعرفه ] بیتا. [ ، همو، تدریبالراوی بشرح تقریب النواوی ، بیروت 1414/1993؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، الرعایة فی علمالدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم 1408؛ طبرسی؛ حسینبنعبداللّه طیبی، الخلاصة فی اصولالحدیث ، عراق 1391/1971، نورالدین عتر، منهج النقد فی علومالحدیث ، دمشق 1412/1992؛ ظفراحمد عثمانی تهانوی، قواعد فی علومالحدیث ، بیروت 1417/1996؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدبن محمد فصیح هروی، جواهرالاصول فی علم احادیث الرسول ، چاپ اطهر مبارکفوری، مدینه 1373؛ عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علمالدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1414؛ مسلمبن حجاج، صحیح مسلم ، استانبول 1401/1981؛ یحییبن شرفنووی، ارشاد طلابالحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق ، بیروت 1411/1991؛ احمدعمر هاشم، قواعد اصولالحدیث ، بیروت 1404/ 1984؛EI 2 , s.v. "Ta ¦bi ـ u ¦n" (by Susan A. Spectorsky).