تأبط شراً

معرف

لقب‌ یکی‌ از شاعران‌ «صعلوک‌» (راهزن‌) در دوران‌ جاهلیت‌
متن
تَأَبَّطَ شرّاً ، لقب‌ یکی‌ از شاعران‌ «صعلوک‌» (راهزن‌) در دوران‌ جاهلیت‌. نام‌ کامل‌ او ثابت‌بن‌جابربن‌سفیان‌بن‌عُمَیثِل‌بن‌ عُدَیّبن‌ کعب‌ است‌ و مادرش‌، اُمیمه‌، زنی‌ از بنی‌قَیْن‌ بود (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 21، ص‌ 127؛ بغدادی‌، ج‌ 1، ص‌ 137). کنیة‌ تأبّط‌ شرّاً ابوزهیر (بغدادی‌، همانجا؛ زرکلی‌، ج‌ 2، ص‌ 97) و نَسبش‌ از بنی‌ فَهم‌ بود (ابن‌ درید، ج‌ 2، ص‌ 266؛ ابوالعلاء معرّی‌، ص‌ 461؛ ابن‌حزم‌، ص‌ 243) و به‌ جهت‌ سیاهی‌ رنگ‌ پوست‌ از «اَغْربة‌العرب‌» (سیاهان‌ عرب‌) شمرده‌ شده‌ است‌ (ابن‌سیده‌، ج‌ 5، ص‌ 301؛ ابن‌منظور، ذیل‌ «غرب‌»)، و این‌ جماعت‌ از کسانی‌ بوده‌اند که‌ از نظر عرب‌، پیوند و انتساب‌ آنان‌ به‌ مادران‌ بیش‌ از پدران‌ بوده‌ است‌ (خلیف‌، ص‌ 113ـ114).به‌ سبب‌ کوتاهی‌ قامت‌ و تیزرو بودن‌ تأبّط‌ شرّاً به‌ او لقب‌ «شَعْل‌» داده‌ بودند (مرزوقی‌، ج‌ 1، ص‌ 988؛ ابن‌منظور، ج‌ 7، ص‌ 142، ج‌ 15، ص‌ 423) و از آن‌ رو که‌ سرپرستی‌ راهزنان‌ را عهده‌دار بوده‌ و طعام‌ ایشان‌ را تأمین‌ می‌کرده‌ دایی‌ او، شَنْفَری‌' * ، وی‌ را «امّعیال‌» نیز خوانده‌ است‌ (مفضّل‌ ضَبّی‌، ص‌ 110؛ مرزوقی‌، ج‌2، ص‌ 757؛ ابن‌منظور، ج‌ 3، ص‌ 41). به‌ قصد تحقیر و پست‌ شمردن‌، به‌ او «ابن‌تُرنا» نیز لقب‌ داده‌اند (سُکّری‌، ج‌ 1، ص‌ 299). دربارة‌ ملقب‌ شدن‌ وی‌ به‌ «تأبّط‌ شرّاً» (کسی‌ که‌ شرّی‌ را به‌ زیر بغل‌ گرفته‌ است‌) آورده‌اند که‌: هیچگاه‌ شمشیر را از خود دور نمی‌ساخت‌ (جوهری‌، ذیل‌ «ابط‌»؛ برای‌ اقوال‌ دیگر رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌؛ ابن‌درید، همانجاها؛ بغدادی‌، ج‌ 1، ص‌ 138).زندگی‌ تأبّط‌ شرّاً بی‌ثبات‌ و همراه‌ با حادثه‌جویی‌ و جنگ‌ بوده‌ (بروکلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 104) و بیشترین‌ حملات‌ او به‌ قبیلة‌ هُذَیل‌ و بَجِیله‌ و برای‌ غارت‌ آنان‌ بوده‌ است‌؛ البته‌ اخبار این‌ غارتگریها به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ (بلاشر، ص‌ 316). او را فردی‌ تیزبین‌ و سریع‌ گفته‌اند که‌ می‌توانسته‌ است‌ خود را با دویدن‌ به‌ اسبان‌ و آهوان‌ برساند (فرّوخ‌، ج‌ 1، ص‌ 108)؛ در اشعار خود او نیز به‌ این‌ امر، که‌ برای‌ فرار از دشمنان‌ بوده‌، اشاره‌ شده‌ است‌ (مفضّل‌ ضبّی‌، ص‌ 28). داستانهایی‌ نیز در این‌ زمینه‌ دربارة‌ او نقل‌ شده‌ است‌ (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 21، ص‌ 131ـ134).دربارة‌ علت‌ دشمنی‌ تأبّط‌ شرّاً با قبیلة‌ هذیل‌ آورده‌اند که‌ ابوکبیر هُذلی‌ با مادر او ازدواج‌ کرد و هر دو از آزار تأبّط‌ شرّاً در امان‌ نبودند تا اینکه‌ هُذلی‌ قصد جان‌ او را کرد و او نیز گریخت‌ و تا پایان‌ عمر با بنی‌هذیل‌ دشمنی‌ ورزید (فرّوخ‌، همانجا). قصیده‌ای‌ نیز از ابوکبیر هذلی‌ در مذمت‌ تأبّط‌ شراً به‌ جا مانده‌ است‌ (رجوع کنید به مرزوقی‌، ج‌ 1، ص‌ 84 ـ92).از عجایبی‌ که‌ در اشعار تأبّط‌ شرّاً بدان‌ اشاره‌ شده‌ برخورد او با موجودی‌ عجیب‌ (غول‌) و وصف‌ آن‌ و نبرد با آن‌ است‌ (ابن‌قتیبه‌، ج‌ 1، ص‌ 313؛ ابوالعلاء معرّی‌، همانجا؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 21، ص‌ 128ـ129). دربارة‌ نبردهای‌ او نیز داستانهای‌ شگفتی‌ گفته‌اند (رجوع کنید به ابن‌حبیب‌، ص‌ 197).گویند که‌ از زنی‌ از قبیلة‌ عَبس‌، خواستگاری‌ کرد و آن‌ زن‌ نیز ازدواج‌ با او را پذیرفت‌، ولی‌ اطرافیان‌ آن‌ زن‌ او را از این‌ کار بازداشتند و گفتند که‌ تأبّط‌ شراً بزودی‌ کشته‌ خواهد شد؛ و او نیز برای‌ همیشه‌ از ازدواج‌ منصرف‌ شد (مرزوقی‌، ج‌ 2، ص‌ 491).در داستان‌ کشته‌ شدن‌ تأبّط‌ شرّاً اختلاف‌ هست‌؛ برخی‌ آورده‌اند که‌ در قبیلة‌ بنی‌هذیل‌ کشته‌ شد و جسدش‌ را در غاری‌ به‌ نام‌ رَخْمان‌ انداختند (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، ج‌ 21، ص‌ 166ـ 168؛ زرکلی‌، همانجا) و بنا به‌ نقل‌ سُکّری‌ (ج‌ 2، ص‌ 845 ـ 846) و ابوالفرج‌ اصفهانی‌ (ج‌ 21، ص‌ 168، 170) او به‌ دست‌ پسری‌ از بنی‌قُریم‌ در کوه‌ نُمار کشته‌ شد و مادر و خواهرش‌ در سوکش‌ چندین‌ مرثیه‌ سرودند. سال‌ کشته‌ شدن‌ او را حدود 80 قبل‌ از هجرت‌ و یا 92 قبل‌ از هجرت‌ (فرّوخ‌، همانجا) دانسته‌اند، اگرچه‌ او را در پاره‌ای‌ منابع‌ بغلط‌ از شاعران‌ دورة‌ اسلامی‌ شمرده‌اند (ابن‌سیده‌، همانجا؛ ابن‌ منظور، ذیل‌ «غرب‌»).بیشتر اشعار تأبّط‌ شرّاً در «مختارات‌» (برگزیده‌ها) آمده‌ است‌ (بروکلمان‌، همانجا) و بیشتر به‌ صورت‌ قطعات‌ شعری‌ است‌ تا قصاید منظم‌، و این‌ به‌ سبب‌ شیوة‌ زندگی‌ وی‌ بوده‌ است‌ (خلیف‌، ص‌ 261). بیشترین‌ بخش‌ اشعارش‌ به‌ وصف‌ غارتگریها و عبور از کوهها و بیابانها و خطراتی‌ که‌ در ضمن‌ غارتگری‌ با آنها مواجه‌ می‌شده‌ اختصاص‌ یافته‌ است‌ (علم‌الهدی‌، ج‌ 2، ص‌ 177) و به‌ جهت‌ شیوة‌ مشترک‌ زندگی‌ او با شَنفری‌ و ویژگیهای‌ یکسان‌ شعری‌، برخی‌ اشعارشان‌ به‌ هم‌ آمیخته‌ است‌ (فرّوخ‌، همانجا). به‌گفتة‌ فرّوخ‌ (همانجا) جاحظ‌ نیز در برخی‌ اشعار منسوب‌ به‌ وی‌ تشکیک‌ کرده‌ است‌.از ویژگیهای‌ لغوی‌ شعر او کثرت‌ به‌ کار بردن‌ لغات‌ غریب‌ است‌ (خلیف‌، ص‌ 313). در دو مجموعة‌ قدیمی‌ شعر عربی‌ یعنی‌ مفضّلیات‌ (مفضّل‌ ضبّی‌، ص‌ 27ـ31) و اصمعیّات‌ (اصمعی‌، ص‌ 135ـ136) ابیاتی‌ از وی‌ آمده‌ است‌. خطیب‌ تبریزی‌ (ص‌ 69ـ72) چهار بیت‌ از معلقة‌ امرؤالقیس‌ را سرودة‌ تأبّط‌ شراً دانسته‌ است‌. ابن‌منظور در 61 مورد به‌ اشعار تأبّط‌ شرّاً استشهاد کرده‌ است‌ (تأبّط‌ شرّاً، مقدمة‌ شاکر، ص‌ 12). یاقوت‌ حموی‌ در معجم‌ البلدان‌ 27 بیت‌ از او نقل‌ کرده‌ و بکری‌ نیز در معجم‌ ما استعجم‌ یازده‌ بیت‌ از او آورده‌ است‌ (تأبّط‌ شرّاً، مقدمة‌ شاکر، ص‌ 27ـ 28). نسخه‌ای‌ از برخی‌ اشعار تأبّط‌ شرّاً که‌ ابن‌جنّی‌ گرد آورده‌ موجود است‌ (بروکلمان‌، ج‌ 1، ص‌ 105).به‌ گفتة‌ آقابزرگ‌ طهرانی‌ (ج‌ 1، ص‌ 325)، ابواحمد جلودی‌ (متوفی‌ 302) کتابی‌ با عنوان‌ أخبار تأبط‌ شراً تألیف‌ کرده‌ است‌. خاورشناسان‌ اروپایی‌ نیز اهتمام‌ ویژه‌ای‌ به‌ ترجمه‌ و شرح‌ اشعار وی‌ مصروف‌ داشته‌اند (تأبّط‌ شرّاً، مقدمة‌ شاکر، ص‌ 13ـ14).در 1351ش‌/ 1973 کتاب‌ شعر تأبط‌ شراً به‌ کوشش‌ سلمان‌ داودقره‌ غولی‌ و جبار تعبان‌ جاسم‌ در نجف‌ به‌ چاپ‌ رسید (تأبّط‌ شرّاً، مقدمه‌، ص‌ 9، پانویس‌ 3؛ زرکلی‌، همانجا). دیوان‌ تأبّط‌ شرّاً و أخباره‌ را علی‌ ذوالفقار شاکر در 1404/ 1984 در بیروت‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌.منابع‌: آقابزرگ‌ طهرانی‌؛ ابن‌حبیب‌، کتاب‌ المحبّر ، چاپ‌ ایلزه‌ لیشتن‌ شتتر، حیدرآباد دکن‌ 1361/1942، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌حزم‌، جمهرة‌ انساب‌العرب‌ ، بیروت‌ 1403/1983؛ ابن‌درید، کتاب‌الاشتقاق‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بغداد 1399/1979؛ ابن‌سیده‌، المحکم‌ و المحیط‌ الاعظم‌ فی‌اللّغة‌ ، قاهره‌ 1377ـ1393/ 1958ـ 1973؛ ابن‌قتیبه‌، الشعر والشعراء ، چاپ‌ احمد محمد شاکر، مصر 1966؛ ابن‌منظور؛ ابوالعلاء معرّی‌، الفصول‌ والغایات‌ فی‌ تمجیدالله‌ و المواعظ‌ ، چاپ‌ محمود حسن‌ زناتی‌، قاهره‌ 1977؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌؛ عبدالملک‌بن‌ قریب‌ اصمعی‌، الاصمعیّات‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاکر و عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ?] 1375/1955 [ ؛ کارل‌ بروکلمان‌، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، ج‌ 1، نقله‌ الی‌ العربیّة‌ عبدالحلیم‌ نجار، قاهره‌ 1974؛ عبدالقادربن‌ عمر بغدادی‌، خزانة‌الادب‌ و لب‌ لباب‌ لسان‌ العرب‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ 1967ـ1980؛ رژیس‌ بلاشر، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، ترجمة‌ ابراهیم‌ کیلانی‌، دمشق‌ 1404/ 1984؛ تأبّط‌ شرّاً، دیوان‌ تأبّط‌ شرّاً و أخباره‌ ، چاپ‌ علی‌ ذوالفقار شاکر، بیروت‌ 1404/1984؛ اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌اللغة‌ و صحاح‌ العربیّة‌ ، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطّار، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368 ش‌؛ یحیی‌بن‌ علی‌ خطیب‌ تبریزی‌، شرح‌ القصائد العشر ، چاپ‌ فخرالدّین‌ قباوة‌، بیروت‌ 1399/1979؛ یوسف‌ خلیف‌، الشّعراء الصّعالیک‌ فی‌العصر الجاهلی‌، قاهره‌ 1986؛ زرکلی‌؛ حسن‌بن‌ حسین‌ سُکَّری‌، شرح‌ اشعار الهذلیّین‌ ، چاپ‌ عبدالستّار احمد فرّاج‌ و محمود محمد شاکر، قاهره‌ 1384/1965؛ علی‌بن‌ حسین‌ علم‌الهدی‌، امالی‌ المرتضی‌: غررالفوائد و دررالقلائد ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ 1373/1954، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ عمر فرّوخ‌، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، بیروت‌ 1992؛ احمدبن‌ محمد مرزوقی‌، شرح‌ دیوان‌ الحماسة‌ ، چاپ‌ احمد امین‌ و عبدالسلام‌ هارون‌، بیروت‌ 1411/1991؛ مفضّل‌ ضبّی‌، المفضّلیّات‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاکر و عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ ?] 1383/ 1963 [ .
نظر شما
مولفان
گروه
ادبیات و زبان ها ,
رده موضوعی
جلد 6
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده