بِلْباس، اتحادیهای مرکب از چند طایفة بزرگ کرد در شمال غربی ایران و شمال شرقی عراق که حکام آن با عنوان موروثی مَزین (مَزِن) شناخته میشدند. در دویست سال اخیر، هر یک از اعضای این اتحادیه، از آن جدا شده و در مناطقی اسکان یافتهاند که بعدها به نام آنان خوانده شده است.طوایف منگور، مامِش، پیران، سِن، کاخِذِری، کاک آقاعثمان، زودی (یا زادی) و بالک، از اعضای عمدة آنبه شمار میآمده و در اطراف رودخانة لاوین ، در بخشعلیای رودزاب، اقامت داشتهاند (مشیرالدوله تبریزی،ص147؛ ادموندز، ص241؛ افشار محمودلو، ص295). بدلیسی در شرفنامه (ص470، 474) بلباس را بلباسی ضبط کرده و در شمار طوایف روژکی آورده که شامل ده طایفهبوده است.به نظر میرسد که اتحادیة بلباس پیوسته از جمعیت و ثروت فراوان برخوردار بوده باشد، چنانکه با وجود روبرو شدن با قتل عامهای مکرر، جمعیت آن را در نیمة نخست قرن سیزدهم قریب بیست هزار خانوار نوشتهاند (شیروانی، ص165)، اما در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه (1264ـ1313) جمعیت آن تا حدود 800 ، 2 خانوار کاهش یافته بوده است (مشیرالدوله تبریزی، همانجا).طبق آمار تقریبی، جمعیت چادرنشینان بلباسِ ایران در دهة چهل هجری شمسی، قریب 100 ، 3 خانوار بود (ایرانشهر، ج1، ص122). این جمعیت در سالهای اخیر بشدت کاهش یافتهو به کمتر از هزار خانوار رسیده است. براساس سرشماری عشایری 1366ش، جمعیت طوایف مستقل بلباس تا حدود 780خانوار کاهش یافته است که اغلب در دهستانهای عشایریِ متعلق به خود به دامداری اشتغال دارند (مرکز آمار ایران، ص12ـ15).جمعیت بلباسهای عراق از شمار بلباسهای مقیم ایران نیز کمتر است؛ در اواسط قرن حاضر، اندکی از این مردم در سلیمانیه و گروه بیشتری در رانیه سکونت داشتند. طوایفی که اغلب اعضای آن در عراق به سر میبرند، رَمک و سِن هستند (عزاوی، ج2، ص120ـ121).پیشینه . بلباسها به اقتضای شیوة زندگی خود، غالباًبا همسایگان کرد و ترک، در جنگ و ستیز بودهاند، وهمین مناسبات از آنان چهرهای خشن و ماجراجو ترسیمکرده است (شیروانی، همانجا؛ افشارمحمودلو، ص297؛ نیکیتین، ص356). دامنة حملات طوایف بلباس از اعماق کردستان تا شهرهای ارومیه و مراغه کشیده میشد؛ به همین دلیل، یکی از وظایف مهم حکومتهای محلی مراغه وارومیه، ممانعت از حملة آنان بوده است. صرف نظر ازشیوة زندگانی طوایف بلباس، تعدیات کمرشکن حکام محلی آذربایجان نیز این طوایف را به ستیزهجویی بیشترسوق میداد.این اتحادیه از قرن دهم، پیوسته در منازعات محلی کردستان حضور داشته است. به نوشتة بدلیسی (ص470ـ 471)، قدرت طوایف بلباسی به حدی بود که سلطان سلیمان قانونی (حک:926ـ974)، خلیفة عثمانی، جز با جلب رضایت سران برخی طوایف از جمله بلباس، نتوانست بر سرزمین بدلیس دست یابد.در این قرن، بلباسها تحت امر حکومتهای موروثی خود قرار داشتند. برخی از رؤسای آنان در فاصلة اواسط قرن دهم تا اوایل قرن یازدهم، شیخ امیر بلباسی و پسرانش ابراهیم بیگ و قاسم بیگ، علاءالدین آغای بلباسی، شاه حسینآقا مهردار و پسرش قاسمبیگ (همان، ص264، 471، 473) بودهاند. بعضی از بزرگان بلباسی نیز از امرای دولت صفویه به شمار میآمدهاند، چنانکه ابراهیم بیگ بلباسی سالها سرحددار سیستان و حاکم بخشی از بلوچستان بود (همان، ص472ـ473). با اینهمه آنها پیوسته از جمله عوامل پیچیدگی مناسبات مرزی ایران و عثمانی به شمار میرفتند، و بزرگان بلباس هرگاه از دولت ایران روگردان میشدند، به دولت عثمانی پناه میبردند و دولت عثمانی نیز با استفاده از ادعاهای آنان ،اراضی ایشان را جزو قلمرو و مردم آن را از اتباع خود قلمداد میکرد (نظامالسلطنه مافی، ج3، ص735ـ736).همزمان با سلطنت حسین صفوی (1105ـ 1135)، حسن پاشا وزیر عثمانی، در حمایت از کردهای بابان، بر بلباسهای ایران تاخت و آنها را درهم شکست (عزاوی، ج2، ص105ـ106).در آغاز سلطنت نادرشاه (1148ـ1160)، طوایف بلباس به بخشی از متصرفات حکومت موروثی ارومیه حملهبردند، اما سرانجام از قوای نادرشاه شکست خوردند (افشارمحمودلو، ص83ـ84). این مردم از زمان استقرارطوایف افشار و جوانشیر در ارومیه و مراغه، حتی تا دورة استقرار قاجاریه، اغلب به جنگ و ستیز با افشارهای ارومیهو طایفة مقدم از طوایف جوانشیر مراغه و حکام آنان مشغول بودهاند. این جنگها قریب سیصد سال طول کشید و کشتارها، ویرانیها و غارتهای گستردهای به بار آورد (همان، ص160، 164، 189ـ190، 213ـ215، 217، 219، 220، 235ـ236، 297، 311ـ313، 370ـ371). در 1176، طوایف بلباس از تمکین در برابر کریمخان زند که آذربایجان را در تصرف داشت، خودداری نمودند، تا اینکه فتحعلیخان افشار ارشلو، حاکم وقت ارومیه، آنان را شکست داد و علاوه بر کشتن صدها تن و اسیر کردن سه هزار تن از آنان، پنجاه هزار رأس گوسفند و بیست هزار رأس اسب به غنیمت برد (غفاری کاشانی، ص218ـ219).در سالهای پایانی قرن دوازدهم، حکومت بلباسها بر عهدة باپورآقامنگور بود. وی به اتفاق هزار نفر از مردان و جوانان بلباس، در مهمانی احمدخان مقدم، حاکم مراغه، به نیرنگ کشتهشد (افشارمحمودلو، ص189ـ190). جانشین وی قرهنیآقامنگور سرکردة طوایف مامَش و از رؤسای اردوی امامقلیخان افشار، حاکم ارومیه، بود که بسیاری از جنگجویان بلباس را در جنگ با امامقلیخان به کشتن داد (همان،ص195ـ 196).رؤسای طوایف بلباس ظاهراً از همین سالهاست کهاعتبار بیشتری کسب میکنند و نامشان در منابع تاریخی بیشتر به چشم میخورد. یکی از فصول برجستة تاریخطوایف بلباس، شرکت بخش اعظمی از آنان در شورش شیخ عبیدالله شَمزینی، رهبر طریقت نقشبندیه، در1297 است. فرمانده این شورش، حمزه آقای منگور، سالها با حکومتمحلی آذربایجان در جنگ بود. در نتیجة این شورش، صدهانفر از بلباسها کشته شدند و هزاران نفر به خاک عثمانی گریختند. حمزه آقای منگور نیز، پس از شکست شورش در 1298، با دسیسهای که امیر نظام گروسی ترتیب داده بود، همراه گروهی از بزرگان بلباس، کشته شد (افشار، ص571ـ 572،و جاهای متعدد؛ صدیق الممالک، ص409ـ410، 413؛ اعتمادالسلطنه، ص104).در صفر 1333، جنگجویانی از طوایف بلباس و سایر طوایف کرد ایران همراه با نظامیان عثمانی، شهرهایمیاندوآب و مراغه را تصرف کردند و پس از خروج ارتش روسیه وارد شهر تبریز شدند. چندروز بعد، ارتش روسیهبه سوی تبریز بازگشت و پس از جنگ خونین با نیروهای مشترک کرد و ترک، شهر تبریز را دوباره به تصرف خوددرآورد ( کتاب سبز ، ص45، 52، 75ـ79، 82، 84، 88ـ89، 91).قدرت و نفوذ حکام بلباس، که تا اوایل قرن سیزدهم کم و بیش پا بر جا بود، پس از آن رو به تلاشی و تجزیه نهاد. کاهش قدرت حکام بلباس و همچنین تجزیة طوایف تا سالهای متأخر نیز ادامه داشت. هنگام تشکیل جمهوری خودمختار مهاباد در 1325ش، طوایف معروف بلباس همگی مستقل از یکدیگر و مخالف یکدیگر و از درون دچار تفرقه و تجزیه شده بودند(ایگلتون، ص43ـ44).در سالهای قیمومت بریتانیا بر عراق، گروهی از جنگجویان بلباس، در شمار ارتش محلی بریتانیا بودند و در جنگبا بعضی طوایف شورشی کُرد، شرکت میکردند (ادموندز، ص278).منابع: سیسیل جی. ادموندز، کردها، ترکها، عربها ، ترجمة ابراهیم یونسی، تهران 1367ش؛ محمدحسنبنعلی اعتمادالسلطنه، روزنامة خاطرات اعتمادالسلطنه ، چاپ ایرج افشار، تهران 1350ش؛ علیافشار، رسالهی شورش شیخ عبیدالله ، در عبدالرشیدبنمحمد شفیع افشارمحمودلو، تاریخ افشار ، چاپ محمود رامیان وپرویز شهریار افشار، تبریز 1346ش؛ عبدالرشیدبن محمد شفیعافشار محمودلو، تاریخ افشار ، چاپ محمود رامیان و پرویز شهریارافشار، تبریز 1346ش؛ ایرانشهر ، تهران: کمیسیون ملی یونسکودر ایران، 1342ـ1343ش؛ ویلیام ایگلتون، جمهوری 1946 کردستان ، ترجمة محمد صمدی، مهاباد 1360ش؛ شرفالدینبنشمسالدین بدلیسی، شرفنامه: تاریخ مفصل کردستان ، چاپ محمد عباسی،چاپ افست تهران 1343ش؛ زینالعابدین بن اسکندر شیروانی، بستانالسیاحه، یا، سیاحتنامه ، تهران 1315؛ ابراهیمبن اسداللهصدیق الممالک، منتخب التواریخ مظفری ، چاپ سنگی ] تهران [ 1326؛ عباس عزاوی، عشائر العراق ، بغداد 1937ـ 1956، چاپافست قم 1370ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران 1369ش؛ کتاب سبز ، تهران: نشرتاریخ ایران، 1363ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366: فرهنگ عشایری حوزههای01 و 02، تهران 1370ش؛ جعفربن محمدتقی مشیرالدوله تبریزی، رسالة تحقیقات سرحدّیه ، چاپ محمدمشیری، تهران 1348ش؛ حسینقلی نظامالسلطنه مافی، خاطرات و اسناد حسینقلیخان نظامالسلطنه مافی ، چاپ معصومه مافی ... ] و دیگران [ ، تهران 1362ش؛ واسیلی نیکیتین، کرد و کردستان ، ترجمة محمد قاضی،تهران 1366ش.