بگراتیان (بقراطیان )

معرف

احتمالاً مهمترین‌ سلسلة‌ امیران‌ قفقازی‌ (در ارمنستان‌ مشهور به‌ بگراتونیها و در گرجستان‌ بگراتیونیها)
متن
بَگراتیان‌ (بقراطیان‌)، احتمالاً مهمترین‌ سلسلة‌ امیران‌ قفقازی‌ (در ارمنستان‌ مشهور به‌ بگراتونیها و در گرجستان‌ بگراتیونیها). در قرن‌ سوم‌ ] در عصر معتمد [ عنوان‌ سلطان‌ یافتند و این‌ مقام‌ را در گرجستان‌ تا قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ حفظ‌ کردند. بگراتیان‌، ساتراپها یا والیان‌ هخامنشی‌ بودند که‌ بعدها به‌پادشاهی‌ ارمنستان‌ رسیدند (ح 400ـ ح 200 ق‌م‌). در اصل‌، تیولدار بگره‌وند (ح 000 ، 5 کیلومترمربع‌)، تیول‌ قدیمی‌ اُرُونتیها در آیْرارات‌، در شمال‌ ارمنستان‌ مرکزی‌ بودند و خود را اخلاف‌ یکی‌ از ایزدان‌ مظهر خورشید می‌دانستند. همزمان‌ با گرویدن‌ مردم‌ارمنستان‌ به‌ مسیحیت‌ در 314 میلادی‌، این‌ ادّعا را رها کردند و همراه‌ بیشتر امیران‌ ارمنی‌، خود را از تبار هایک‌ دانستند که‌ زمانی‌ جنبة‌ الوهیت‌ (روح‌ نجمی‌) برایش‌ قایل‌ بودند، ولی‌ در این‌ موقع‌ صرفاً قهرمانی‌ اسطوره‌ای‌ تلقّی‌ می‌شد. بعدها نیز، تحت‌تأثیر کتاب‌ مقدس‌، بگراتیان‌ خود را از نژاد عبری‌ دانستند و این‌ ادّعا تا اواخر قرن‌ دوم‌ شاخ‌ و برگ‌ یافت‌ و به‌صورت‌ افسانة‌ مشهوری‌ درآمد که‌ ایشان‌ را از تبار داودنبی‌، پادشاه‌ بنی‌اسرائیل‌، می‌شمرد. بگدتس‌ (بگداته‌ ، در برخی‌ نسخه‌ها مگدتس‌ )، فرمانده‌ نظامی‌ تیگران‌ کبیر پادشاه‌ اودر سوریه‌ و کیلیکیه‌ * در 83ـ 69 ق‌م‌ (آپیان‌، ص‌ 48ـ 49؛ تومانف‌، 1963، ص‌ 320ـ 321)، ظاهراً رجوع کنید به ارمنستان‌ و نایب‌السلطنة‌ قدیمترین‌ عضو شناخته‌ شدة‌ این‌ خاندان‌ است‌.در منابع‌ تاریخی‌، بگراتیان‌ در 314میلادی‌ ظاهر می‌شوند و بر اسپیر (ح 000 ، 6 کیلومتر مربع‌) و قلعة‌ بزرگ‌ بَیْبِرْد (بایبورد کنونی‌)، در درّة‌ چوروق‌ در شمال‌ غربی‌ ارمنستان‌، سلطنت‌ می‌کنند. تاریخ‌ آنان‌ تا به‌امروز ادامه‌ داشته‌ است‌ و شجره‌ نامة‌ ایشان‌ بدون‌ انقطاع‌ به‌ حدود 555میلادی‌ می‌رسد. بعدها در کوگوویت‌ در مشرق‌ بگره‌وند و در تموریک‌ در جنوبیترین‌ بخش‌ واسپوراکان‌ (بسفرّجان‌) در جنوب‌ ارمنستان‌ نیز حکومت‌ کردند. آنان‌ دارای‌ سمت‌ موروثی‌ تاجداری‌ شاهان‌ ارمنستان‌ و حافظ‌ کوههای‌ قفقاز بودند. از امکانات‌ نظامی‌ این‌ خاندان‌ می‌توان‌ به‌نفوذ سیاسی‌ آن‌ پی‌برد: بگراتیان‌ موظف‌ بودند که‌ هزار سوار در اختیار سرور خود، شاه‌ ارمنستان‌، قرار دهند.تجزیة‌ ارمنستان‌ در 387میلادی‌ به‌ دو ایالت‌ دست‌ نشاندة‌ ایران‌ و روم‌، سپس‌ ضمیمه‌ شدن‌ بخش‌ غربی‌ آن‌ به‌ روم‌ و بالاخره‌ انقراض‌ پادشاهی‌ ارمنستان‌ شرقی‌ در 428 میلادی‌، امیران‌ دست‌نشاندة‌ شاهان‌ ارمنستان‌ را ناچار ساخت‌ تا تابعیت‌ یکی‌ از دو کشور رقیب‌ را انتخاب‌ کنند.بگراتیان‌ با سیاستی‌ عاقلانه‌ و با بیطرفی‌ توانستند خود را میان‌ دو قدرت‌ حفظ‌ کنند و به‌پیروی‌ از همین‌ سیاست‌، در قیام‌ خاندان‌ مامیکونیان‌ در مقابله‌ با تجاوز مذهبی‌ ایرانیان‌ در 451 میلادی‌ شرکت‌ نکردند. بگراتیان‌ با سیاست‌ و تدبیر در اغلب‌ اوقات‌ توانستند رضایت‌ هر دو قدرت‌ رقیب‌ را جلب‌ کنند. سمباط‌ چهارم‌ نمونه‌ای‌ عالی‌ از این‌ سیاست‌ و تدبیر است‌. نخست‌ به‌ اتفاق‌ همدستان‌ مامیکونی‌ خود فرماندهی‌ نیروهای‌ ارمنستان‌ را به‌ صورت‌ نیروی‌ امدادی‌ امپراتور ماوریکیوس‌ در جنگهای‌ اروپایی‌ به‌ عهده‌ گرفت‌؛ ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ به‌ صورت‌ یکی‌ از مقربان‌ دربار تیسفون‌ در آمد: در 596 ـ 602 میلادی‌، با لقب‌ «خسرو شنوم‌» (شادیِ خسرو)، «مرزپان‌» گرگان‌ (هیرکانیا ) بود و دفاع‌ از مرز شرقی‌ فرماندهی‌ نیروهای‌ ایران‌ را به‌عهده‌ داشت‌. پسر و جانشین‌ او وَرزتیروچ‌ دوم‌ که‌ در جوانی‌ ساقی‌ شاه‌ ایران‌ بود و لقب‌ «جاویتیان‌ ـ خسرو» (خسرو جاویدان‌) گرفته‌ بود، از 8 ـ 10/ 629 ـ 631 مرزپان‌ ارمنستان‌ بود؛ ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ به‌ امپراتور پیوست‌ و در 645 میلادی‌، که‌ پس‌ از جنگ‌ هراکلیوس‌ با ایران‌ امپراتور تقریباً تمام‌ ارمنستان‌ را در تصرف‌ خویش‌ داشت‌، به‌مقام‌ امیرِ امیران‌ آن‌ کشور منصوب‌ شد.پس‌ از یک‌ ربع‌ قرن‌، خلافت‌ اسلامی‌، حکومتِ روبه‌زوال‌ ساسانی‌ را از میان‌ برداشت‌، در بیشتر جاها جانشین‌ آن‌ شد و بر ارمنستان‌ تسلط‌ یافت‌. این‌ نخستین‌ بار بود که‌ مملکتی‌ مسیحی‌ دست‌ نشاندة‌ خلافت‌ اسلامی‌ می‌شد. مقام‌ امیرِ امیران‌ ارمنستان‌ (یا فرماندار کل‌) حفظ‌ شد و خلیفه‌ آن‌ را تفویض‌ می‌کرد. ولی‌ امپراتوری‌ روم‌شرقی‌ ادعای‌ خود را نسبت‌ به‌ ارمنستان‌ رها نکرد و این‌ کشور، چون‌ گذشته‌، آوردگاه‌ همسایگان‌ قدرتمند باقی‌ ماند. بدین‌ ترتیب‌، امیرالامراها زمانی‌ دست‌ نشاندة‌ خلیفه‌، و زمانی‌ دست‌ نشاندة‌ امپراتور بودند. به‌ آنان‌ که‌ از امپراتور فرمانبرداری‌ می‌کردند منصب‌ پاتریکیوس‌ (نجیب‌زاده‌) یا حتی‌ بالاتر از آن‌، کوروپالات‌ (به‌ معنی‌ رئیس‌ نگهبانان‌ قصر سلطنتی‌، که‌ در آن‌ زمان‌ مخصوص‌ برادران‌ و برادرزادگان‌و خواهرزادگان‌ ذکور امپراتور بود) داده‌ می‌شد، و کسانی‌که‌ به‌ خلیفه‌ وفادار بودند «بَطریق‌ * »، (معرّبِ پاتریکیوس‌) خوانده‌ می‌شدند.در این‌ دوره‌ از تاریخ‌ ارمنستان‌، در حالی‌ که‌ مامیکونیانِ رقیب‌ رو به‌ زوال‌ می‌رفتند، قدرت‌ و اهمیت‌ بگراتیان‌ افزایش‌ یافت‌. گو اینکه‌ به‌ طور کلی‌ به‌ جانب‌ اعراب‌ گرایش‌ داشتند، گاهی‌ نیز به‌ سیاست‌ سنتی‌ خویش‌ مبنی‌ بر وفاداری‌ متناوب‌ متشبث‌ می‌شدند. در دوران‌ حکومت‌ امیران‌، دوازده‌ امیر بگراتی‌ به‌ مقام‌ امیرالامرایی‌ (یا معادل‌ آن‌) نایل‌ شدند که‌ سه‌ تن‌ از ایشان‌ منصب‌ کوروپالات‌ نیز داشتند. تنها یک‌ بار این‌ خاندان‌ قهرمانگرایی‌ را جانشین‌ سیاست‌ مآل‌ اندیشی‌ کرد و نتایج‌ فاجعه‌آمیزی‌ به‌ بار آورد. در 157ـ 158، امیران‌ ارمنی‌ که‌ هنوز تحت‌ رهبری‌ مامیکونیان‌ بودند بر خلیفه‌ شوریدند و سمباط‌ هفتم‌ بگراتونی‌، که‌ در آن‌ زمان‌ فرماندار کل‌ بود، بدانها پیوست‌. حاصل‌ این‌ شورش‌ شکست‌ و مرگ‌ امیر بگراتونی‌ در کارزار بود ( رجوع کنید به ) تاریخ‌ ارامنه‌ ( ، ص‌ 194). بگراتیان‌ نیز چون‌ دیگر شورشیان‌ املاکی‌ را از دست‌ دادند و کوگوویت‌، تموریک‌، و سرزمین‌ واسپوراکان‌، که‌ اندک‌ زمانی‌ در تصرفشان‌ بود، به‌ دست‌ ارکرونیها افتاد. به‌ هر حال‌، بگراتیان‌ هنوز اسپیر را با معادن‌ نقره‌اش‌ در مرز روم‌ شرقی‌ در دست‌ داشتند که‌ مایة‌ ثروت‌ و قدرت‌ برای‌ آنها بود. قیام‌ اخیر نیز در قدرت‌ مامیکونیان‌ فتوری‌ وارد کرد و بگراتیان‌، با استفاده‌ از فرصت‌، امیرنشینهای‌ تارون‌ ، تایک‌ جنوبی‌ ، بزنونیک‌ و سپس‌ بگره‌وند را که‌ زمانی‌ به‌ خودشان‌ تعلق‌ داشت‌، تصرف‌کردند؛ بعدها سرزمینهای‌ اَرْشَرونیک‌ و شیرک‌ را با شهرهای‌ باگاون‌ و آنی‌ * (که‌ بترتیب‌ پایتخت‌ بگراتیان‌ شدند) از کامساراکانها خریداری‌ کردند؛ سرزمین‌ مُکّ را نیز به‌چنگ‌ آوردند ولی‌ چندی‌ نگذشت‌ که‌ به‌ دست‌ ارکرونیها افتاد. پس‌ از رویداد 158/775، ارمنستان‌ به‌ سه‌ واحد سیاسی‌ تقسیم‌ شد: حکومت‌ ارکرونیها در جنوب‌، سیونیها در مشرق‌، و دولت‌ بگراتونی‌ که‌ از دیگران‌ موفقتر بود. بگراتیان‌ که‌ چون‌ گذشته‌ از اختلاف‌ میان‌ خلافت‌ بغداد و امپراتوری‌روم‌ شرقی‌ استفاده‌ می‌کردند، مقام‌ امیرالامرایی‌ را به‌ خود منحصر ساختند و سپس‌ در 271 آن‌ را به‌ پادشاهی‌ مبدل‌ کردند. خلیفه‌ و امپراتور بسهولت‌ این‌ امر را به‌ رسمیت‌ شناختند و سلطنت‌ ارمنستان‌ که‌ در 428 میلادی‌ منقرض‌ شده‌ بود، دوباره‌ برقرار گشت‌.با تحقق‌ این‌ امر، تاریخ‌ خاندان‌ بگراتیان‌ با تاریخ‌ استقرار دوبارة‌ سلطنت‌ ارمنستان‌ یکی‌ می‌شود، و دوره‌ای‌ از عظمت‌ سیاسی‌، فرهنگی‌ و اقتصادی‌، یعنی‌ دورة‌ «نوزایی‌ بگراتی‌»،را به‌دنبال‌ دارد. اما این‌ دوره‌ نیز بذر زوال‌ را در خود می‌پرورد. چندی‌ نگذشت‌ که‌ تشتّت‌ و پریشانی‌ به‌ ضعف‌ انجامیدو دشمنان‌ خارجی‌ نیز فرصت‌ را غنیمت‌ دانستند و حکومت‌ را از میان‌ برداشتند. ویرانی‌ ارمنستان‌ بیشتر معلول‌ اعمال‌خود بگراتیان‌ بود، زیرا، به‌دلیل‌ تقسیم‌ مملکت‌ خویش‌ میان‌ چندین‌ شاخه‌ از این‌ خاندان‌، نتوانستند ثبات‌ آن‌ راتحکیم‌ بخشند.این‌ تفرقه‌ دعوتی‌ به‌ دنبال‌ داشت‌ که‌ بزودی‌ پذیرفته‌شد. ترکان‌ سلجوقی‌ از ابتدای‌ قرن‌ پنجم‌ حمله‌ به‌ ارمنستان‌ را آغاز کردند. چیزی‌ نگذشت‌ که‌ شاه‌ ارکرونی‌ در واسپوراکان‌، متصرفات‌ خود را در 412ـ413/1021ـ 1022 به‌ این‌امپراتوری‌ واگذار کرد. پس‌ از آن‌، در 436/ 1045، گاگیک‌ دوم‌ آخرین‌ شاه‌ ارمنستان‌ را به‌ رفتن‌ به‌ قسطنطنیه‌ اغوا کردند و در آنجا با تهدید و ارعاب‌ واداشتند که‌ به‌ نفع‌ میزبانش‌، امپراتور، از سلطنت‌ کناره‌گیری‌ کند. املاکی‌ در کاپادوکیه‌،قصری‌ در پایتخت‌ و لقب‌ ماگیستروس‌ بدو اعطا شد، و در 471ـ472/1079ـ1080 به‌دست‌ رومیان‌ شرقی‌ به‌قتل‌ رسید. در 456/1064 شاه‌ قارص‌ دولت‌ خویش‌ را به‌ امپراتور واگذار کرد. بیشتر ارمنستان‌ استقلال‌ خود را از دست‌ داد و بخشی‌ از امپراتوری‌ شد. به‌دنبال‌ این‌ امر، تعدادی‌ از امیران‌ به‌ اتفاق‌ دست‌ نشاندگان‌ خود یا به‌ گرجستان‌ یا به‌ خود امپراتوری‌، بویژه‌ به‌ کیلیکیه‌، مهاجرت‌ کردند. در این‌ موقع‌ که‌ کشور بدون‌ رهبر مانده‌ بود و، بر اثر سیاست‌ خلع‌سلاح‌ روم‌ شرقی‌ در آن‌ زمان‌، هیچگونه‌ تدابیر دفاعی‌ نداشت‌، گرفتار خلائی‌ شد که‌ سلجوقیان‌ بلافاصله‌ آن‌ را پر کردند. مساعی‌ روم‌ شرقی‌ در برابر این‌ اقدام‌ به‌شکست‌ آنها در ملازگرد، در 463/1071، انجامید، و پس‌ از آن‌ نه‌ تنها ارمنستان‌ که‌ آناطولی‌ نیز از روم‌ جدا شد.بگراتیان‌ ارمنستان‌ (از خاندان‌ لوری‌) در قرن‌ هفتم‌/ سیزدهم‌ و بگراتیان‌ روم‌ شرقی‌ (تارونیتای‌ ) در قرن‌ هشتم‌/ چهاردهم‌ از پهنة‌ تاریخ‌ ناپدید شدند. شعبة‌ گرجستانی‌بگراتیان‌ که‌ هنوز ادامه‌ داشت‌، از واساک‌، برادر کهترسمباط‌ هفتم‌، نشأت‌ می‌گرفت‌ که‌ پس‌ از 159 به‌ گرجستان‌رفته‌ بود. بگراتیان‌ گرجستان‌ که‌ از 255 در گرجستان‌ مرکزی‌ و از 398 در گرجستان‌ متحد سلطنت‌ داشتند، در پایان‌ قرن‌نهم‌/ پانزدهم‌ کشور را به‌ سه‌ قلمرو تقسیم‌ کردند و در قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌، که‌ روسها اراضی‌ آن‌ کشور را به‌ خاک‌ خود منضم‌ کردند، تاج‌ و تخت‌ را از دست‌ دادند.تاریخ‌ این‌ شعبه‌ از بگراتیان‌ با تاریخ‌ گرجستان‌ پیوندی‌ ناگسستنی‌ دارد.سهم‌ بگراتیان‌ در «دورة‌ نوزایی‌ بگراتی‌» ارمنستان‌ بیشتر در زمینة‌ فرهنگی‌ است‌. شهر آنی‌، پایتخت‌ آنها نیز، که‌ هم‌ از نظر سیاسی‌ و هم‌ از نظر اقتصادی‌ اهمیت‌ داشت‌، در قرن‌ سوم‌ و چهارم‌، با تأثیرپذیرفتن‌ از این‌ فعالیت‌ فرهنگی‌، شهری‌ بود با «چهل‌ دروازه‌ و 1001 کلیسا»، با جمعیتی‌ احتمالاً بیش‌ از پنجاه‌هزار نفر، دارای‌ بناهای‌ باشکوهی‌ از جمله‌ کاخ‌ و دژ بگراتیان‌ و کلیسای‌ جامع‌ (388ـ390) و کلیسای‌ مدور گاگیک‌ اول‌ (ح 395ـ400) که‌ هر دو بنا را معمار مشهور، تیرداد (تیریداتس‌) ، ساخته‌ بود.آشوتِاول‌کبیر 884ـ890 میلادی‌سمباط‌ اول‌ شهید 890ـ913آشوتِ دوم‌ آهنین‌ 913ـ 928(شاه‌ شاهان‌)آشوتِ ضد شاه‌ 921ـ936آباس‌اول‌ 928ـ952آشوتِ سوم‌ بخشنده‌ 952ـ977سمباط‌ دوم‌ فاتح‌ 977ـ989گاگیک‌ اول‌ 989ـ1020سمباط‌ سوم‌ 1020ـ1041آشوت‌ چهارم‌ شجاع‌، شاه‌ بالاشتراک‌ در 1021ـ1040نیمی‌ از کشور آباس‌، شاهِ بالاشتراک‌گاگیک‌ دوم‌ (کناره‌گیری‌ می‌کند) 1041ـ 1045انضمام‌ به‌روم‌ شرقی‌ 1045گذشته‌ از این‌، آنان‌ از علم‌ و ادب‌ حمایت‌ می‌کردندو مورخانی‌ چون‌ یوسبیوس‌ (سبیوس‌) در قرن‌ یکم‌، موسی‌ خورنی‌ و لئونتیوس‌ (لِوُند ) در قرن‌ دوم‌ و شاپوه‌ بگراتونی‌ (متوفی‌ 299، از اعضای‌ این‌ خاندان‌ و یکی‌ از پسران‌ شاه‌ آشوت‌ اول‌ که‌ تألیفات‌ او به‌ دست‌ ما نرسیده‌ است‌) از پیروان‌ و افراد مورد حمایت‌ ایشان‌ بودند. بگراتیان‌ گرجستانی‌، حتی‌ از خویشاوندان‌ ارمنستانی‌ خود نیز دررونق‌ تمدن‌ در کشور خویش‌، گرجستان‌، سهم‌ بیشتری‌ داشتند.منابع‌: الف‌. به‌زبان‌ ارمنی‌ :Aristaces of Lastivert (Aristake  s Lastivertc ـ i), History of Armenia : Patmut ـ iwn Aristakeay vardapeti Lastivertc ـ woy , in (the collection) Lukasean Mate nadaran, 6, Tiflis 1912, 2, 10(تألیفی‌ مشتمل‌ بر وقایع‌ به‌ حدود 1000ـ1071 میلادی‌)؛Cyriacus of Ganja (Kirakos Ganjakec ـ i), History of Armenia: Patmut ـ iwn Hayoc ـ arareal Kirakosi vardapeti Ganjakec ـ woy , in Lukasean Matenadaran, 3, Tiflis 1909, Passim(مشتمل‌ بر وقایع‌ قرن‌ چهارم‌ تا 1265)؛Eliseus (Elis § e  ), History of the Vardanians: Elis § e  i patmut ـ iwn Vardananc ـ , in Lukasean Matenadaran , 11, Tiflis 1913, 3, 4(تاریخ‌ قیام‌ ارامنه‌ در 451، براساس‌ روایتی‌ که‌ در قرن‌ پنجم‌ نوشته‌ شده‌ است‌)؛Eusebius (Sebe  os), History of Heraclius: Patmut ـ iwn Sebeosi episkoposi i Herakln, in Lukasean Matenadaran, 7, Tiflis 1913, 10, 11, 14-19, 28, 29, 32, 33, 34.(تألیفی‌ از قرن‌ هفتم‌ مشتمل‌ بر وقایع‌ حدود 590 تا حدود 661 که‌ بعضی‌ آن‌ را به‌خسروویک‌ ـ از قرن‌ هفتم‌ ـ نسبت‌ داده‌اند.)؛Faustus

نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده