بِکِر، کارل هاینریش، اسلامشناس و دولتمرد آلمانی. در 1876 در آمستردام به دنیا آمد. تحصیلاتش را در الهیات، تاریخ فرهنگ و ادیان، در فرانکفورت و سپس در لوزان، هایدلبرگ و برلین گذراند. در 1899، در هایدلبرگ به دریافت درجة دکتری نایل آمد. بکر در دو عرصة علم و سیاست حضور فعال داشت. در عرصة علمی عمدة علاقه و تحقیقاتاو در زمینة تاریخ ادیان بود و در این مسیر، تحقیق دربارة اسلام و شرقشناسی مورد توجه او قرار گرفت. پس ازاتمام تحصیلات، سفرهای او به نقاط مختلف، از جمله سرزمینهای اسلامی، این علاقه را در او تقویت کرد. در سفری به اسپانیا (1900) از شهرهای قرطبه، اشبیلیه، غَرناطه ورُنْده دیدن کرد و در کتابخانة اسکوریال به بررسی نسخههای خطی آثار اسلامی پرداخت. در 1901 به قاهره رفت و پس از دیدار با مفتی اعظم، محمد عبده، در آنجا به تکمیل زبان عربی خود اقدام نمود. آنگاه به سودان رفت و در بازگشت به کشورش از یونان، استانبول، فلسطین و سوریه نیز دیدن کرد. بکر خاطرات این سفرها را در سخنرانیهای اواخر زندگی خود بتفصیل بیان کرده است. او در 1902 به استادی دانشگاه هایدلبرگ (ریتر، ص175ـ177؛ بدوی، ص70ـ 72) و در 1907 به ریاست «مؤسسة مطالعات استعماری هامبورگ» برگزیده شد، که نخستین گام او در ورود به عرصة سیاست بود. او با پذیرش مسئولیت این مؤسسه و با آگاهی از اوضاع سیاسی و اقتصادی آن زمان و مسائل اجتماعی و دینی ملتهای مسلمان، به تحقیق دربارة مشکلات عملی در اداره و قانونگذاری کشورهای اسلامیِ تحت سلطة آلمان پرداخت، و این امر زمینة بسیاری از تحقیقات بعدی او را فراهم آورد (بدوی، ص72ـ73).بکر مجلة معروف اسلام را در 1328/ 1910 بنیان نهاد و تا هنگام مرگ خود مسئولیت آن را بر عهده داشت. انتشاراین مجله که از مجلات مهم در مطالعات اسلامی است، تاکنون ادامه یافته است. در 1913، به دستیاری هلموت ریتر * ،«سمینار تاریخ و فرهنگ شرق» را در دانشگاه بن برگزار کردو در پاییز همان سال برای تدریس از هامبورگ به بُن رفت (عقیقی، ج2، ص418؛ شفا، ص150ـ151؛ ریتر، ص178ـ 179؛ پارت، ص33).در 1914 و با آغاز جنگ جهانی اول، بکر کرسی استادی را ترک گفت و از این زمان وارد صحنة سیاست شد. بررسی مسائل سیاسی حکومت آلمان در قبال شرق برای دیگر پژوهشهای علمی او مجالی باقی نگذاشت و وی تنها به تدریس در دانشگاه، شرکت در کنگرههای داخلی و خارجی و انتشار مجلة اسلام بسنده کرد. سپس در 1916 کارشناسِ وزارت فرهنگ پروس، در 1919 معاون وزیر و در 1921 وزیر علوم و فرهنگ و هنر گردید، و پس از وقفهای کوتاه دوباره از 1925 تا1930 به وزارت رسید. در هنگام تصدیِ سمت کارشناسی وزارت فرهنگ، مؤسسة بزرگ علمی برای مطالعات و آموزشهای شرقشناسی را بنیان نهاد. در نظام آموزشی،بویژه در دانشگاهها، اصلاحات عمدهای انجام داد ( ) دایرةالمعارف بزرگ شوروی ( ؛ دایرةالمعارف فارسی ، ذیل ماده؛ بدوی، ص73؛ شفا، ص150). بکر از 1931تا1932، عضو کمیسیون اتحادیة مجمع ملل شد و به شرق آسیا، چینو ژاپن، سفر کرد. هدف او از این سفر مطالعة روش آموزشدر چین بود. در این سفر از اندونزی و ایران نیز دیدن کردو مشاهدة آثار عظیم تاریخی تختجمشید و حفاریهای هرتسفلد در بغداد و سوریه او را سخت تحتتأثیر قرار داد. در اسفند 1310/ مارس 1932، دولت عراق از بکر تقاضا کرتا با کمیسیونِ مأمور تجدید تشکیلات معارف عراق همکاری کند ( اطلاعات ، ش1554، ص3). او پس از ترک صحنة سیاست به کارهای علمی شرقشناسی روی آورد اما فرصتی برای ادامة طرحهای تحقیقاتی خود نیافت و در 1312ش/ 1933 درگذشت (ریتر، ص184ـ185؛ نیز رجوع کنید به فرهنگ خاورشناسان ، ذیل ماده).بکر در زمینة تاریخ ادیان متأثر از ادلبرت مرکس ، استاد تحقیقات باستانی، ماکس وبر ، فیلسوف جامعهشناس، و ارنست ترولچ ، متخصص الهیات، فیلسوف و مورخ بود و مباحثات مستقیم بکر با ترولچ، در او تمایل خاصی به این زمینه پدید آورد، به طوری که بیشترین فعالیت علمی خود را در زمینة تاریخ و فرهنگ و دین متمرکز کرد. بتسولد ، استاد دانشگاه هایدلبرگ، سبب علاقهمندی او به شرقشناسی شد. آثار گولدتسیهر مجارستانی در زمینة کلام و تفسیر و حدیث، و کتابهای اِسنوک هورگرونیه هلندی در زمینة فقه اسلامی تأثیر زیادی بر نگرش بکر گذاشت و او خود از تأثیر افکار این دو نفر بر خویشتن یاد کرده است (ریتر، ص180؛ بدوی، ص71ـ72). بکر از مسائل اقتصادی و تاریخی نیز غافل نماند و به مطالعة اقتصاد و تاریخِ سرزمینهای اسلامی، بویژه مصر پرداخت که بسیار به آن علاقه داشت. همچنین دربارة تاریخ آفریقا، که تنها منابع آن مآخذ اسلامی بود، مطالعاتی نمود. در زمینة تاریخ سیاسی و گسترش اسلام در مناطق مختلف نیز تحقیق کرد و با بررسی منابع عربی دربارة اقتصاد، تاریخ و تشکیلات حکومت اسلامی، تحولی در آموزش نظری شریعت اسلامی پدید آورد. از طرحهای به انجام نرسیدة او طرح «فقهاللغة سامی » و «اقتصاد اسلامی» بود (ریتر، ص180ـ181؛ بکر، 1980، ص3، پانویس2).بکر ضمن اشاره به پیمان سیاسیِ میان آلمان و عثمانیکه باعث علاقهمندی آلمانیها به شناخت زندگی و تفکر شرق شد، به مشترکات فرهنگی و مبانی فکری مشابهمیان مسیحیت و اسلام میپردازد و علت گسترش مسیحیت و اسلام را این مشترکات و مشابهت میداند، او حتی مبانی فکری و اساس اسلام را یونانی میپندارد (1967، ج1، ص40ـ 41). ادوارد سعید (ص103ـ104، 209) از بکر به عنوان فیلسوفی شیفتة فرهنگ فلسفی یونان نام میبرد که اسلام را تنها تلاشی نهچندان موفق برای جذب مبانی فکری و به کارگیری سنت یونانی میداند. با وجود این شیفتگی به فرهنگ یونان، به نظر میرسد که بکر به مسائل تاریخی از جوانب مختلف توجه میکرد و تاریخ را همچون بافت زندهای با اجزای مرتبط میدانست. او مانند عالمان فقةاللغة تنها به مسائل ریز و جزئیات روایات و اسناد بسنده نمیکرد بلکه آنها را در بستر شرایط آن دوره میسنجید (بدوی، ص74). بکر با طرح اصولِ عقاید اسلام (1967، ج1، ص45ـ53) به بررسی سیر تاریخی فقه، نقش شریعت و مشکلات قانونگذاری در جوامع اسلامی میپردازد و عرفان را به عنوان پدیدهای دینی و اجتماعی به بحث مینهد و عمیقترین صورت آن را عرفان ایرانی میداند.بکر ویژگی منطقی اسلام را «توحیدی» بودن آن میداند و در بحث از رویارویی جهان اسلام با اروپا بر آن است که اسلام با وجود واکنش شدید در برابر تفکر جدید اروپایی، دارای قابلیت انطباق تدریجی است. او از تلاش احیاگران مسلمان در ارائة تفسیری نوین از قرآن و شریعت نتیجه میگیرد که آیندة شرق از آنِ اسلام خواهد بود. اگرچه بکر بر اساس دیدگاه خاص خویش ریشة تمامی این پیشرفتها را تفکر یونان میداند اما تأکید میکند که شرق هیچگاه اروپایی یا غربی نشده و نخواهد شد، و تفاوت بین این دو پابرجا خواهد ماند. در عین حال، با توجه به شرایط سیاسی آن زمان و رقابت تنگاتنگ دولتهای اروپایی برای نفوذ و تسلط بیشتر بر ملتهای مسلمان، بکر با مقایسة سیاست استعماری آلمان و انگلستان، برای موفقیت برنامههای استعماری کشورش بر برنامهریزی فرهنگی تأکید میکند (همانجا).آثار مهم او عبارتاند از: ) مجموعه مقالات دربارة تاریخ مصر در دورة اسلامی ( (استراسبورگ، 1902ـ 1905)؛ ) مسیحیت و اسلام ( (توبینگن، 1907) که در 1909 به زبان انگلیسی ترجمه شده است؛ ) آیا اسلام برای مستعمراتما یک خطر است؟ ( (لایپزیگ، 1909)؛ ) حکومت و تبلیغ در سیاست اسلامی ( (برلین، 1910)؛ و مهمترین آنها کتاب دو جلدی ) مطالعات اسلامی ( (لایپزیگ، 1924ـ 1932) است که فصلهایی از آن به «تاریخ فرهنگی دورة خلافت»، «اسلام و مسیحیت»، مسائل اقتصادی اسلام بویژهدر مصر و آفریقا اختصاص دارد. در ) تاریخ سدههای میانه کیمبریج ( نیز فصلی دربارة گسترش اسلام نگاشته است.بکر همچنین دهها مقاله در مجلة اسلام و دایرةالمعارف اسلام تألیف کرده است (پارت، همانجا؛ دانشگاه لندن، ج1، ص709ـ710؛ دانشگاه شیکاگو، ج2، ص832ـ833؛ عقیقی، ج1، ص418ـ419).منابع: اطلاعات ، سال6، ش1554، 12اسفند1310 ش، عبدالرحمان بدوی، موسوعة المستشرقین ، بیروت1984؛ کارل هاینریش بِکِر، «تراث الاوائل فی الشرق و الغرب»، در عبدالرحمان بدوی، التراث الیونانی فی الحضارة الاسلامیة دراسات لکبار المستشرقین ، بیروت 1980؛ رودی پارت، الدراسات العربیة و الاسلامیة فی الجامعات الالمانیة: المستشرقون الالمان منذ تیودور نولدکه ، ترجمة مصطفی ماهر، قاهره ] تاریخ مقدمه 1967 [ ؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ شجاعالدین شفا، جهان ایرانشناسی ، ] تهران1348 ش [ ؛ نجیب عقیقی، المستشرقون ، قاهره 1980ـ1981؛ فرهنگ خاورشناسان: زندگینامه و کتابشناسی ایرانشناسان و اسلامشناسان ، ج 2، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی (زیر چاپ)؛Carl Heinrich Becker, Islamstudien, Hildsheim 1967; Great Soviet encyclopedia, New York 1973-1983, s.v. "Becker, Carl Heinrich"; H. Ritter, "Carl Heinrich Becker als Orientalist", Der Islam, XXIV, 1 (1937); Edward W. Said, Orientalism, New York 1979; University of Chicago. Oriental Institute. Library, Cataloge of Oriental Institute Library, Chicago 1970; University of London . School of Oriental and African Studies. Library, Library Catalogue, London 1963 .