بَقط ، (لاتینی: پکتم ، یونانی: پختن) ، اصطلاحی در جهان یونانیمآب که به پیمانهای ناظر بهتعهدات دو جانبه و نیز پرداختهای وابسته به آن اطلاق میشد. عربها این اصطلاح را برای نامیدن خراجی به کار میبردند که کشور مسیحی نوبه * میپرداخت. این کشور به جهت وضع خاص جغرافیایی و روحیة جنگجویی سکنهاش، در برابر نخستین فتوحات مسلمانان پایداری کرد. پس از جنگی سخت، به سرکردگی عمروبن عاص (20یا21)، که بهبازگشت اجباری قوای عمرو انجامید، جانشین وی، عبدالّلهبن سَعدبن اَبی سَرح، عامل عثمان در مصر، پیمانی دو جانبه، متفاوت با معاهدات «صلح» که در فقه شناخته شده است، با نوبه بست (سال 31). طرفینِ معاهده توافق کردند که از کشورهای یکدیگر آزادانه عبورکنند، اما حق سکونت در مملکت طرف معاهده را نداشته باشند. مردم نوبه نیز تعهد کردند که مهاجران فراری و بندگانو اهل ذمّهای را که مالیات سرانه میپرداختند، باز گردانندو علاوه بر این مخارج نگهداری مسجدی را که قرار بود دردُنقُلَه ] (دُمقُلَه رجوع کنید به ابنعبدالحَکَم، ص 188؛ یاقوت حموی،ذیل «دمقله») [ ساخته شود بپردازند؛ همچنین سالانه 360 بنده، که دست کم در ابتدای کار از اسیران جنگی خودِ آنان بودند، تحویل دهند. و رفته رفته، رسم بر این شد که چهل بندة دیگرنیز به کارگزاران عرب، که مأمور نظارت بر حسن اجرای مواد معاهده بودند، تسلیم کنند. مسلمانان نیز متقابلاً ملزم شدندکه در برابر، به آنها گندم و دیگر غلات، و منسوجات بدهند. فقهای دورة بعد نتوانستند مواد این پیمان را با نظام فقهیاسلام منطبق سازند؛ و چنانکه از بیانِ ابنعبدالحکم (ص 189) مستفاد میشود، سنّتی ـ یا دست کم تعبیری از سنّتی موجود ـ مطرح شد که، منشأ سهم مسلمانان، ] تعهّد نوبیها به [ تحویل چهل بنده پس از مبادلة آنها با شراب ] در نوشتة ابنعبدالحکم: گندم و اسب [ و سایر کالاها بود. این وضع سیاسی را «هُدنَه» (قرارداد متارکه) نیز خواندهاند. مالکبن اَنس آن را صلح شرعی دانسته است؛ اما اکثر فقهای دیگر میدانستند که این معاهده تنها پیمان عدم تجاوز بوده و مسلمانان مکلّف نبودهاند از کشور نوبه در برابر کشور دیگری دفاع کنند. این عهدنامهرا حکمرانان بعدی تأیید کردند و طبری در این مورد خصوصاًز عمرِ دوم یاد میکند (سلسلة اول، ص 2593). بعدها، شاید به سبب نبودن اسیران جنگی، مردم نوبه نتوانستند تعهدات خود را به موقع انجام دهند و در نتیجه ناگزیر شدند اینکمبود را با جایگزین کردن هموطنان خویش جبران کنند. حیوانات مخصوص باغوحش و برای آزمایشهای طبی که بعدها در سهمیة مقرر منظور شده شاید برای رفع این کمبودهابوده است. در روزگار مهدی و معتصم، تعدیلهایی مشاهده میشود. در عهد معتصم، که نوبه در صدد نقض پیمان برآمد، معلوم شد که خراج مردم نوبه از آنچه مسلمانها میپردازند کمتر است. عجز حکّام مسلمان از قدرتنمایی برای تغییر قاطع این وضع از آنجا آشکار میشود که طریق مسالمت در پیش گرفتند و به مردم نوبه اجازه دادند سهمیة مقرر را تنها هر سه سال یک بار تسلیم کنند، ولی با تقاضای برچیدن پادگان اَلقَصر در خاک نوبه، که در آنجا سهمیهها مبادله میشد، موافقت نشد. از زمان بَیبَرس بُندُقداری (674) نوبه قطعاً تحت انقیاد درآمد و بخشی از آن به طور کامل تابع حکومت مسلمین شد، هر چند که امرای کوچک محلی کمابیش استقلال خود را حفظ کردند. از آن پس، اسلامی شدن نوبه بسرعت ادامه یافت و بیشک اصطلاح بَقط، که با تغییر اوضاع و احوال مفهوم خود را از دست داده بود، متروک شد.منابع: ابنعبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها ، قاهره 1411/1991؛ احمدبن یحیی بلاذری، فتوحالبلدان ، چاپ دخویه، لیدن 1866، ص 236 بهبعد؛ محمدبن جریر طبری، تاریخالرسل والملوک ، چاپ دخویه ... ] و دیگران [ ، لیدن 1879ـ1901؛ احمدبن علی مقریزی، الخطط ، بولاق 1270، ج 1، ص 199 و بعد، قاهره 1324، ج 1، ص 322 بهبعد؛ ] یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965 [ ؛C. H. Becker, Zeitschrift fدr Assyriologie, XXII, 141 ff.; August Friedrich von Pauly, Paulys Real-Encyclopجdie der classischen Altertumswissenschaft, ed. G. Wissowa, W. Kroll, and K. Mittelhaus, Stuttgart 1894-1970, Munich 1973-1974, s.v. "Pactum"; E. M. Quatremةre, Mإmoires gإographiques ET historiques sur l’ـgypte, , 42 ff.