بَقباق ، ابوالعباس، فضلبن عبدالملک کوفی، راوی شیعی در سدة دوم. نخستین بار، نام وی در رجال برقی (متوفی 280) آمده است. وی بقباق را در شمار اصحاب امام صادقعلیهالسلام نام میبرد، آنگاه از کتاب سعد نقل میکند که بقباق دارای کتاب و نیز موثق بوده است (ص 34). نجاشی (ص 308) او را موثق، سرشناس و دارای کتاب معرفی کرده میگوید: «وی از امام صادقعلیهالسلام روایت کرده است.» شیخ طوسی (1380، ص 270) او را در شمار اصحاب امام صادق علیهالسلام آورده است، لیکن در فهرست ، که از مؤلّفان شیعی یاد میکند، نامی از بقباق نمیبرد. تستری در قاموس الرجال (ج 7، ص 335)، این امر را ناشی از غفلت شیخ طوسی دانسته است. به نوشتة مامقانی (ج 1، مقدمه، ص 209) و خوئی (ج 13، ص 305)، شیخ مفید در رسالة عددّیه او را از جملة فقیهان بزرگ و سرشناس شیعی میداند که در احکام شرع مرجع بودهاند و نمیتوان دربارة مقام هیچیک از آنان مناقشه کرد. سید بحرالعلوم، او را از بزرگان طبقة چهارم راویان شمرده است (ج 3، ص 183).از زندگی بقباق، اطلاع چندانی در دست نیست، لیکن از روایت کشی (ص 336) اجمالاً بر میآید که نزد امام صادقعلیهالسلام منزلتی داشته است، زیرا او بود که واسطه شد تا امام، حَریز ( رجوع کنید به حریز * بن عبدالله سجستانی) را به حضور بپذیرد؛ ولی سخنان اعتراضآمیز بقباق به امام در همین باره، شخصیت وی را مخدوش کرده است؛ زیرا وقتی امام علیهالسلام وساطت او را نپذیرفت، او به آن حضرت گفت: «شما بیش از اندازه، حریز را تنبیه کردید!» امام علیهالسلام پاسخ داد: «حریز بدون مجوّز شمشیر کشیده است»؛ سپس با کنایه بقباق را توبیخ کرد. به عقیدة شیعه، این شیوة رویارویی با امام، که معصوم از خطاست، شایسته نیست؛ لیکن ازدیدگاه رجالشناسان، این عمل، اشتباهی بیش نبوده و وثاقت او را خدشهدار نمیکند (بحرالعلوم، ج 3، ص 187 ـ 188؛ مامقانی، ج 2، بخش 2، ص 11؛ خوئی، ج 13، ص 306). به روایت دیگر، امام صادقعلیهالسلام از بقباق پروا کردهو با اشاره، سؤالی را پاسخ داده است (کشی، ص 336ـ337)؛ ازینرو ابنطاووس (ص 220) گفته است: امام صادقعلیهالسلام از بقباق تقیّه میکرده است. لیکن این روایت علاوه برضعف سند، دلالت روشنی بر مقصود ابنطاووس ندارد و توجیهپذیر است. بنابراین، نمیتوان، بر پایة آن، شخصیت بقباق را لکهدار کرد.در جوامع روایی شیعه، روایاتی از بقباق رسیده کهفهرست آنها در معجم رجال الحدیث (خوئی، ج 13، ص 278ـ 279، 304، 306، 463 ـ 465) موجود است.وی علاوه بر این که مستقیماً از امام صادق علیهالسلام روایت کرده، راوی کتاب زکریابنمالک جعفی (نقّاض) بوده است (ابنبابویه، مشیخه، ص 70). از جمله راویان وی، ابانبن عثمان (همان، ج 4، ص 225؛ طوسی، 1401، ج 3، ص 325) و قاسمبن عروه (ابنبابویه، ج 2، ص 77؛ طوسی، 1401، ج 2، ص 114) شایان ذکرند. همچنین داودبن حصین و حمادبن عثمان راوی کتاب بقباق بودهاند (نجاشی، ص 308؛ ابنبابویه، مشیخه، ص 24).منابع: ابنبابویه، من لایحضرهالفقیه ، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ ابنطاووس، التحریر الطاووسی ، المستخرج من کتاب حلالاشکال فی معرفة الرجال ، تألیف حسنبنزینالدین شهید ثانی، چاپ محمدحسن ترحینی، قم 1368 ش؛ محمد مهدیبنمرتضی بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم: المعروف بالفوائد الرجالیة ، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363 ش؛ احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال ، تهران 1342 ش؛ محمدتقی تستری، قاموسالرجال ، تهران 1379ـ1391؛ ابوالقاسم خوئی،معجم رجال الحدیث ، بیروت 1403/1983؛ محمدبنحسن طوسی، تهذیب الاحکام ، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ همو، رجالالطوسی ، نجف 1380/1961؛ محمدبنعمر کشّی، اختیار معرفة الرجال ، ] تلخیص [ محمدبنحسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348 ش؛ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال ، چاپ سنگی نجف 1349ـ1352؛ احمدبنعلی نجاشی،فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهرب رجال النجاشی ، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.