بغدان (اصل آن : «بغدان ایلی » یا «بغدان ولایتی »: سرزمین بغدان )

معرف

نام‌ترکی‌مولداوی‌که‌به‌یاد بنیانگذار آن‌، چنین‌خوانده‌شده‌است‌
متن
بُغدان‌(اصل‌آن‌: «بُغدان‌ایلی‌» یا «بُغدان‌ولایتی‌»: سرزمین‌بغدان‌)، نام‌ترکی‌مولداوی‌که‌به‌یاد بنیانگذار آن‌، چنین‌خوانده‌شده‌است‌. امیرنشینی‌بین‌دامنه‌های‌شرقی‌جبال‌کارپات‌و رود دنیستر (تورلا) بوده‌است‌.این‌امیرنشین‌، نخستین‌بار، در 823 با حملة‌عثمانیها روبرو شد. در 831، اُلُغ‌محمد، خان‌اردوی‌زرّین‌، به‌محمد دوم‌پیشنهاد کرد که‌متفقاً کفّار ولاش‌را، که‌بین‌سرزمینهای‌آن‌دو می‌زیستند، از میان‌بردارند ( رجوع کنید به کورات‌، ) فرامین‌و اسناد ( ، ص‌8). حاجی‌گرای‌* به‌ضدّ بغدان‌ایلی‌با محمد دوم‌متحد شد و یکی‌از ناوگانهای‌عثمانی‌در 858 به‌آق‌کرمان‌حمله‌برد. در نتیجه‌، حاکم‌(وُیْوُد ) پترو آرون‌سلطة‌عثمانیها را پذیرفت‌(پاییز 859؛ بابینگر، ) بررسی‌تاریخ‌اولیة‌ترکها در روم‌ایلی‌( ، ص‌21)، و سلطان‌به‌بازرگانان‌بغدانی‌اجازه‌داد که‌در سرزمینهای‌عثمانی‌به‌تجارت‌بپردازند (کرالیتس‌، همانجا).استفن‌کبیر (861ـ910/ 1457ـ1504) مجدداً خراجگزار پادشاه‌لهستان‌شد، حملة‌سپاهیان‌کریمه‌را در 873 دفع‌کرد، با اوزون‌حسن‌* مناسبات‌سیاسی‌برقرار کرد و در 2 رمضان‌879، بیگلربیگی‌عثمانیِ روم‌ایلی‌را شکست‌داد. سرانجام‌، محمّد دوم‌به‌بغدان‌حمله‌برد و پایتخت‌آن‌سوچیوه‌را به‌آتش‌کشید (ربیع‌الاول‌881). در 897، استفن‌، با ارسال‌خراج‌و فرستادن‌فرزند خود به‌خدمت‌باب‌عالی‌، سلطة‌عثمانیها را به‌رسمیّت‌شناخت‌.در زمان‌تسلط‌عثمانیها، بازرگانی‌بغدان‌، با صدور انحصاری‌غلّه‌و گوشت‌و کره‌و موم‌، به‌طور روزافزون‌، به‌بازار استانبول‌وابسته‌شد.از عهدنامه‌های‌اعطایی‌سلاطین‌عثمانی‌و «برات‌» هایی‌که‌برای‌حکّام‌(وُیْوُدها) صادر شده‌( رجوع کنید به برات‌الکساندروی‌ششم‌ایلیاش‌در فریدون‌بیگ‌پاشا، ج‌2، ص‌398) چنین‌بر می‌آید که‌مناسبات‌بغدان‌و عثمانیها براصل‌اسلامی‌دارالعهد * استوار بوده‌است‌. از زمانی‌که‌حکام‌مستقیماً به‌فرمان‌سلطان‌منصوب‌شدند، قیودی‌که‌آنان‌را به‌باب‌عالی‌وابسته‌می‌کرد شدیدتر شد. نخستین‌حاکمی‌که‌بدین‌ترتیب‌منصوب‌شد، پتروی‌چهارم‌رارش‌(933/ 1527) بود. تمامی‌قدرت‌حاکم‌از سلطان‌نشأت‌می‌گرفت‌. نشان‌حاکمیّت‌، عَلَم‌و خلعت‌و کلاه‌نمدی‌سرخ‌بود. یکی‌از «آغا»یان‌تا دارالحکومه‌ملازم‌حاکم‌بود و فرمان‌انتصاب‌وی‌را برای‌مردم‌قرائت‌می‌کرد. در قرن‌دهم‌، این‌امر که‌هرحاکم‌از اخلاف‌ حاکم‌پیشین‌باشد اهمیّت‌یافت‌( رجوع کنید به همان‌، ج‌2، ص‌398،446). با این‌وصف‌، تمایل‌سرداران‌محلّی‌نیز در مدّنظر قرار می‌گرفت‌. پس‌از خیانت‌دیمیتری‌کانْتِمیر در 1123/1711، حکّام‌صرفاً از میان‌چند خاندان‌از یونانیان‌فناری‌(ماوروکُرداتی‌، کالیماچی‌، هیپسیلانتی‌) انتخاب‌می‌شدند. در عهد فناریها (1123ـ1236/ 1711ـ 1821)، مقام‌حکّام‌تا حدّ مأموران‌دیوانی‌عثمانیها تنزل‌کرد و پس‌از مدت‌کوتاهی‌عوض‌می‌شدند؛ ولی‌، پس‌از 1217، در نتیجة‌فشار روسها، برای‌دوره‌های‌هفت‌ساله‌منصوب‌می‌شدند.خراجی‌که‌مولداویها به‌عنوان‌«اهل‌العهد» می‌پرداختند، «خراج‌مقطوع‌» تلقّی‌می‌شد و در اجارة‌حکام‌بود که‌وظیفة‌«عامل‌» (اجازه‌دار درآمدهای‌مالیاتی‌) به‌عهده‌داشتند و انتظار می‌رفت‌که‌آن‌را به‌بیشترین‌مبلغی‌که‌برای‌آن‌مملکت‌مقدور بود برسانند. پیشکشهای‌حکّام‌به‌سلطان‌و وزیران‌و سایر متنفّذان‌به‌صورت‌رسمی‌رایج‌درآمد و مبلغ‌آن‌تقریباً معادل‌کلّ خراج‌بود.عهدنامة‌اعطایی‌سلطان‌به‌حکّام‌، آنان‌را متعهّد می‌ساخت‌به‌هنگام‌حاجت‌از کمکهای‌نظامی‌دریغ‌نورزند و هرگاه‌سلطان‌شخصاً در جنگ‌شرکت‌کرد ملتزم‌رکابش‌شوند (نعیما، ج‌6، ص‌322). اما در براتها تأکید می‌شد که‌دیوانیان‌عثمانی‌نباید به‌هیچ‌وجه‌در امور داخلی‌امیرنشینها مداخله‌کنند. این‌حکّام‌در استانبول‌نماینده‌ای‌داشتند که‌به‌اموری‌که‌میان‌آنها و باب‌عالی‌پیش‌می‌آمد می‌پرداختند.مردم‌بغدان‌«رعیّت‌خراجگزار» سلطان‌به‌شمار می‌رفتند و سلطان‌وظیفه‌داشت‌که‌در مقابل‌دشمنان‌از آنها حمایت‌نماید و حکّامی‌را که‌به‌مردم‌ظلم‌روا می‌دارند عزل‌کند. باب‌عالی‌، با استفاده‌از سرداران‌بر ضد حکّام‌و بالعکس‌، سلطة‌خود را بر کشور استوار می‌ساخت‌. در قرن‌دوازدهم‌، سرداران‌به‌صورت‌زمینداران‌بزرگ‌درآمدند و دهقانان‌به‌مقام‌برده‌تنزّل‌یافتند؛ اما حکّام‌فناری‌کوشیدند که‌قدرت‌سرداران‌را درهم‌شکنند، و در 1153/ 1740 کنستانتین‌ماوروکرداتو بردگی‌دهقانان‌را ملغی‌کرد و آنها را از سلطة‌سرداران‌آزاد ساخت‌. از آن‌پس‌، سرداران‌بیش‌از پیش‌درصدد جلب‌حمایت‌دولتهای‌مسیحی‌، خصوصاً روسیه‌، برآمدند و بنابر «ضابطة‌نظم‌و نسق‌»، حق‌انتخاب‌حاکم‌به‌شورای‌سرداران‌داده‌شد.دولت‌عثمانی‌بخشهای‌مختلف‌این‌امیرنشین‌را، به‌مرور به‌«دارالاسلام‌» منضم‌ساخت‌و در نتیجة‌جنگ‌سلیمان‌اول‌در 945 حکّام‌وابستگی‌بیشتری‌به‌باب‌عالی‌پیدا کردند. در 1030، عثمان‌دوم‌خوتین‌رااز لهستانیها گرفت‌تا به‌بُغدان‌ملحق‌سازد، ولی‌ناحیة‌واقع‌در شمال‌اسماعیل‌، را ضمیمة‌متصرّفات‌عثمانی‌کرد. دیمیتری‌کانتمیر، برای‌بازستاندن‌بُجاق‌، در 1123 مخفیانه‌تحت‌الحمایگی‌تزار را پذیرفت‌. پس‌از معاهدة‌پروت‌، باب‌عالی‌خوتین‌و نواحی‌اطراف‌آن‌تا پروت‌را در قلمرو فرمانروایی‌یک‌پاشای‌عثمانی‌قرار را تصرف‌کرد، و در 1227 روسیه‌بسارابی‌را ضمیمة‌متصرّفات‌خود ساخت‌. پس‌از معاهدة‌«کوچوک‌قَیْنارجه‌» (1188)، مولداوی‌تحت‌حمایت‌روسیه‌قرار گرفت‌و، سرانجام‌، پس‌از معاهدة‌آق‌کرمان‌(5 ربیع‌الاول‌1242)، سلطة‌عثمانی‌بر این‌امیرنشین‌جنبة‌صوری‌یافت‌و روسیه‌به‌عنوان‌قدرت‌مسلّط‌پذیرفته‌شد. در 1276، دو امیرنشین‌توأمان‌(مملکتَین‌)، یعنی‌ولاش‌و مولداوی‌، با یکدیگر متّحد شدند؛ ولی‌سلطان‌این‌اتّحاد را دو سال‌بعد (28 جمادی‌الاولی‌1278) به‌رسمیّت‌شناخت‌.منابع‌: محمدظلی‌بن‌درویش‌اولیاچلبی‌، اولیاچلبی‌سیاحتنامه‌سی‌، ج‌5، چاپ‌احمد جودت‌، استانبول‌1314، ص‌106ـ218؛ باش‌وکالت‌آرشیوی‌، مالیه‌دن‌مدور دفتر ؛ فریدون‌بیگ‌پاشا، مجموعة‌منشآت‌سلاطین‌، ج‌2، ص‌33ـ40، 43؛ مصطفی‌نعیما، تاریخ‌؛I  A , s.v. "Bog § dan" (by Aurel Decei); N. lorga, Hist. des Roumains , Bucharest 1936-1939; J. Nistor, Die auswجrtigen Handelsbeziehungen der Moldau im XIV und XVI Jahrh ., Gotha 1912; Nouvelles إtudes d'histoire , ed. l'acadإmie de la R.P.R., Bucharest 1955; G.Urechi, Chronique de Moldavie , Roumanian text with French translation by E. Picot, Paris 1884-1886.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده