بغدادی، عبدالقاهر بنطاهر (ابومنصور)، فقیهشافعی، متکلماشعریو ریاضیدان.1) شرححالو آثار . از محلو سالولادتاو اطلاعیدر دستنیست؛ بهطوریکهاز نسبتشبرمیآید، احتمالاً در بغداد و در حدود 340 زادهشدهو بههمراهپدرش، طاهربنمحمد، بهنیشابور رفتهو در آنجا سکنیگزیدهاست. بغدادیاز قبیلةتمیمبود، و بدینسبباو را تمیمینیز خواندهاند. طاهربنمحمد (متوفی383) خود اهلعلمو حدیث، خوشنویسو بازرگانیثروتمند بود (خطیببغدادی، ج، ص؛ سبکی، ج، ص3ـ4، ج، ص؛ اسنوی، ج، ص). پدر و پسر، هر دو، بهنیکخوییو بخشندگیمشهور بودند. گفتهاند کهعبدالقاهر تماماموالموروثیخود را در راهعلمانفاقکرد و دچار فقر و تنگدستیشد. علاقةفراوانویبهیادگیریعلومو فنونمختلفبهحدیبود کهتوانستدر چندینعلماز جملهفقه، کلام، حساب، ادبیاتو حدیثتبحر یابد و بهتدریسبپردازد (صریفینی، ص545؛ ابنخلکان، ج3، ص203؛ ابنکثیر، ج12، ص44). گذشتهاز این، سبکی(ج5، ص138) از قولفخررازیدر ریاضالمونقة، او را در جدلو ردّ مخالفانستوده، و همو در طبقاتالوسطیمناظراتیاز بغدادیذکر کردهکهمبینچیرهدستیو توانمندیویدر مناظرةکلامیو فقهیاست(همان، ج5، ص145ـ146، پانویس4).عبدالقاهر نزد استادانیچونابواسحاقابراهیمبنمحمد اسفراینی* (متوفی418)، فقیهشافعیو متکلماشعری، تحصیلکرد. از دیگر استاداناو، از جملهاستاد او در علمحساب، نامیبردهنشدهاست. او از ابوعمروبننجید، ابوعمرو محمدبنجعفربنمَطر، ابوبکر اسماعیلیو ابواحمدبنعدیاستماعحدیثکرده، و بیهقیو عبدالغفاربنمحمدبنشیرویهاز ویروایتحدیثکردهاند. بهادعایبرخی، بیشتر بزرگانو اهلنظر خراساناز شاگردانعبدالقاهر بودهاند کهاز آنمیانمیتوانناصر مروزیو ابوالقاسمقُشیری* را نامبرد (ابنخلکان؛ صریفینی، همانجاها؛ سبکی، ج، صـ137).بنابر گزارشصریفینی(صـ546)، ابومنصور در 429 بناچار نیشابور را بهقصد اسفراینترککرد و در همانسالدر آنجا از دنیا رفتو در کنار استادش، ابواسحاق، بهخاکسپردهشد. احتمالاً اینهجرتابومنصور در 429، بهسببورود ترکمانانسلجوقیبهنیشابور و گرفتنقدرتاز دستمسعود غزنویبودهاست(راوندی، صـ97؛ ابناثیر، ج8، ص226ـ227). ارادتبغدادینسبتبهاستاد فقیدش، ابواسحاق، و شوقزیارتقبر او نیز ممکناستموجبسفر بغدادیبهاسفراینبودهباشد. علاوهبر این، اسفرایناز مراکز عمدةشافعیانو محلسکنایقبیلةتمیمنیز بودهاست(سبکی، ج، ص؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیلماده). گذشتهاز این، شاگرد و داماد بغدادی(قسایرانیکا ، همانجا)، ابوالمظفر شاهپوربنمحمد اسفراینی(متوفی) ساکناینشهر بود، و چهبسا بغدادیبهاصرار او نیز بهاسفراینرفتهباشد. ابوالمظفر، صاحبکتابالتبصیر فیالدینو تمییزالفرقةالناجیةعنالفرقالهالکین، در کتابخود از مباحثبغدادیتأثیر پذیرفتهاست(اسفراینی، ص12).در عصر عبدالقاهر، نیشابور یکیاز شهرهایبزرگخراسانو از مراکز پر رونقتجاریو کشاورزیبود و بهسببثباتسیاسینسبیدورةغزنویان، مرکزیفرهنگیبرایتجمعصاحبانآرایمختلفشدهبود؛ فقهایحنفیو شافعی، کرّامیّه، علویانو اسماعیلیان، صوفیانکهتازهپا بهعرصهنهادهبودند، و بعضاً اهلکتاباز آنجملهبودند. غالباً علما و بزرگانشهر بهخانوادههایاعیانو اشرافتعلقداشتند. برایجلوگیریاز مداخلةآرایمختلفدر ادارةامور و بیثباتیسیاسی، «رئیسِ» شهر را، کهنمایندةسلطانمحسوبمیشد، از میانبزرگانیکهمتعلقبهگرایشمذهبیخاصینبودند برمیگزیدند؛ اما در 398، محمود غزنوی، محمدبناسحاقرهبر کرّامیّةنیشابور را بهرئیسیشهر برگزید. پیشاز این، سبکتکینبهابویعقوباسحاقبنمُحْمشاد (متوفی)، پیشوایکرامیاننیشابور، علاقهمند و بهاعتقاداتویمتمایلشدهبود و در طرفداریاز او بود کهمحمود غزنویپسرشابوبکر محمدبناسحاقرا بهعنوانرئیسبرگزید. پساز انتصابوی، جوّ اختناقشدیدیبر فضاینیشابور حکمفرما، و علناً با تمامصاحبانآرایمخالفمبارزهشد (بازورث، ج، صـ190). اینکهدر گزارشهایتاریخیایندوره، از ابومنصور بهعنوانعالمبرجستهیا صاحبمنصبنامیبردهنشده، احتمالاً بههمینسبببودهباشد، و بعید نیستکهویهمچوندیگر مخالفانکرّامیّه، از سر محافظهکاری، زندگیمسالمتآمیز و بهدور از درگیریبا کرّامیّهرا برگزیدهباشد. تنها اطلاعما از ویگزارشخود او در الفَرْقبینالفِرَق(ص) استکهبراساسآن، ابومنصور در 370، در حضور ناصرالدولهابوالحسنسیمجور، فرماندهسپاهسامانیان، با یکیاز متکلمانکرّامیبهنامابراهیمبنمهاجر بهمناظرهپرداخت. با توجهبهنفوذ کرّامیّه، اینامر مبینتسلّطعلمیعبدالقاهر است. قدرتکرّامیانبا مخالفتقاضیصاعد محمدبناستوائی(متوفی431)، فقیهمشهور حنفی، و ابواسحاقاسفراینیبا آنانتضعیفشد. با شکایتقاضیصاعد نزد محمود غزنویاز محمدبناسحاقو ردّ عقاید تشبیهیایشان، ویدر 410 از کار برکنار شد (بازورث، ج، ص، 190). بهاینترتیب، با پدید آمدنفضایآزاد برایطرحعقاید، ابومنصور بهبیانعقاید مذهبشافعیو مشرباشعری پرداختو پساز درگذشتابواسحاق، در مسجد عقیلِ نیشابور بهتدریسمشغولشد (صریفینی، همانجا).بغدادیاز دو جهتاهمیتدارد؛ یکیبهسبباحاطهدر علمحساب( رجوع کنید به قسمتسوممقاله)، دیگر از جهتمهارتدر مللو نحلنویسییا «فرقهشناسی». او در زمینةفرقهشناسیدو کتابالفَرْقُ بینالفِرَق* و المللوالنحلرا نوشتهاست. الفرق، پساز فرقالشیعةنوبختیو مقالاتالاسلامییناشعری، از قدیمترینو جامعترینآثار در اینموضوعاست. بهنظر فخررازی(ص39) شهرستانیمللو نحلخود را براساساینکتاببغدادینگاشته، و آنچنانکهباید در نقلاقوالمخالفانبهدور از تعصبنبودهاست. مورخمذاهبدر تبیینفرقهها ناگزیر باید مسائلرا از نظر زمینهها و عواملظهورشاندر بستر زمانمورد بحثقرار دهد، و بغدادیبهرغمتعصبکلامیو غلبةدیدگاهفقهیخود، در رد آرایمخالفانبهاینامر توجهداشتهاست. او براساس(یا بهاستناد) حدیثافتراقِ امّتبعد از پیامبر (دربارةاینحدیثرجوع کنید به حدیثافتراق* )، بهتقسیمبندیفرقهها میپردازد و با توجهبهتقدمو تأخر وقایعو حوادثتاریخی، اختلافنظرها را ذکر میکند، اما بهریشههایتاریخیاشارهنمیکند. علاوهبر این، نباید شرایطاجتماعیویرا در مقابلهبا عقاید کرّامیهنادیدهگرفت؛ او و ابواسحاقاسفراینیو ابنفورَک، متکلمو محدثاشعری، در مواجههبا عقاید تشبیهیکرّامیه، برخلافشیوةاشعریو باقلانی، برایتبیینصفاتالهیاز استعارهو مجاز استفادهکردهاند ( ایرانیکا ، ذیلماده). المللوالنحلاو (قسد.اسلام، چاپدوم، ذیلماده) کهبهتصحیحآلبرنصرینادر منتشر شده، گزارشیخلاصهاز کتابالفرقبینالفرقاوست.بغدادیبهعنوانصاحبآراینویندر کلاممطرحنشده است. او بیشتر پیرو عقاید کلامیاشعریاستو بهگفتةخودشدر اصولالدین(صـ310) اشعریهمچوناستخوانیدر حلقومقدریهو دیگر مخالفاناست، و تماماهلحدیثو صاحبنظراناز آثار و عقاید او بهرهگرفتهاند. او در الفرقبینالفرق(صـ359) نیز همانارکانپانزدهگانهعقیدتیمطرحشدهدر اصولالدینرا ( رجوع کنید به ادامةمقاله) بهعنواناعتقاداتمشترکاهلسنتو جماعت، کهفرقةناجیاست، برمیشمارد. اینارکانعبارتاند از: اثباتحقایقو علوم؛ حدوثعالم؛ معرفتِ خداوند بهعنوانسازندةدنیا؛ صفاتذاتی، ازلی، اسماء و اوصافاو؛ عدلو حکمتاو؛ انبیا، معجزاتشانو غیره(برایتوضیحبیشتر رجوع کنید به قسمتدوممقاله).بغدادیدر رد معتزلهبهعنوانمهمترینو گستردهترینجریانمخالفبا اشاعرهبهاینسخنمنسوببهامامصادقعلیهالسلاماستناد میکند کهمعتزلهخواستند بهتوحید دستیابند، دچار الحاد شدند و برایعادلدانستنخداوند، بهاو نسبتبخل(عدمفضل) دادند (اَرادتِالمعتزلةُ اَنتُوحِّدَ ربَّها فَاَلْحَدَتو اَرادتِالتّعدیلَ فنَسَبَتِالبُخلَ الیرَبِّها). بغدادیامامعلیعلیهالسلامرا اولینمتکلماهلسنتاز صحابهمیداند، زیرا او اولکسیاستکهدر مسائلوعد و وعید با خوارجو در مسائلقضا و قدر و مشیتو استطاعتبا قدریهبهمناظرهپرداخت. عبدالقاهر، عمربنعبدالعزیز را اولینمتکلماز تابعینبرمیشمارد و پساز او زیدبنعلیو حسنبصریو دیگرانرا ناممیبرد؛ سپسامامصادقعلیهالسلامرا رئیسطبقةبعدیمتکلمانمیداند کهدر ردّ قدریهو خوارجو غلاةرافضیکتابنگاشتهاست. او ( اصولالدین، صـ308) نیز در بیانچگونگیرفتار اهلسنتو جماعتبهعنوانفرقةاهلنجاتبا دیگر فرقههایدچار گمراهی، بهقولامامعلیعلیهالسلامدربارةخوارجاستناد میجوید.در تمامیآثار بغدادی، تأکید او بر فقهشافعیکاملاً مشهود است. او همچوندیگر شافعیان، مذهبفقهیخود را بر فقهحنفیبرتریمیداد و آنرا اصیلتر و نزدیکتر بهسنتپیامبر اکرمصلّیاللّهعلیهوآلهوسلّممعرفیمیکرد و حتّیدر طعنابوحنیفهشعریسرود (سبکی، ج، ص). بغدادیبر اینقولشافعیتأکید میورزید کهجایز نیستقرآنبا سنتنسخشود، در حالیکهبیشتر فقهایشافعیبر ایناعتقاد نبودند؛ بهعنواننمونه، ابنفورکدر رد ابوطیبسهلصعلوکی(متوفی369)، از علمایحدیث، کهقائلبهاینقولبود، کتابیتصنیفکرد (همو، ج، صـ137، پانویس4). بغدادیدر الفرقبینالفرق(ص) اختلافآرایفقها را همچوناختلافنظر متکلماننمیداند، زیرا قائلاستکهفقها در فروعاختلافنظر دارند نهدر اصول، و ایشانمانند متکلمانیکدیگر را تکفیر نمیکنند و اختلافشانسببگمراهینمیشود.در دورةبغدادی، در نیشابور همفکریهاییمیانشافعیانو صوفیانوجود داشت. در همینزمان، شیخابوسعید ابوالخیر (متوفی)، عارفنامیخراسان، در نیشابور، بهروشخاصخویش، دور از فقر و زهد معمولِ صوفیان، زندگیمیکرد و طرفدارانبسیاریداشتو در مقابلفقها و دیگر صاحبانآرا، گرایشیجدید بنیاننهادهبود. با وجود مخالفتهایآشکار و نهان، شیخبا رفتار و کراماتخود بسیاریاز مخالفانرا موافقخویشساختهبود؛ حتیقاضیصاعد حنفینیز از اینامر مستثنینماندهبود (محمدبنمنوّر، ص). همچنینابواسحاقاسفراینیدر مجالسابوسعید شرکتمیکرد و در اسرارالتوحید (همان، ص) شیخاینقولابواسحاقرا تأیید کردهاستکهمردمدر امر توحید مرهونصوفیهاند. بغدادینیز بهتصوفتمایلداشتو آنرا تأیید میکرد. او در الفرقبینالفرق(ص) و اصولالدین(صـ316) در دستهبندیعلما و اصنافاهلسنتو جماعت، بهصوفیانو بزرگانایشاناشارهمیکند و طریقةآنها را توکلو قناعتو نفی تشبیهتعریفمیکند و کراماتاولیا را میپذیرد (بغدادی، الفرق، ص323). او هزار عارفیاد شدهدر طبقاتالصوفیةعبدالرحمانسُلَمی(متوفی) را، جز سهنفر، از اهلسنت برمیشمارد (همانجا).تألیفاتبغدادیدر سهحوزةکلامی، فقهیو عرفانی، متعدد و حائز اهمیتاند. گذشتهاز این، قطعاتو ابیاتینیز از او نقلشده، و آنچهدر کتابهایکلامیاشدر رد آرایمخالفسرودهخالیاز تکلفو تعصبنیست. بیشاز هر چیز حسنترتیبو دقتنظر او در تقسیممباحثکتابهایش، کهبیتأثیر از احاطةویبر «علمحساب» نیست، قابلتوجهو چشمگیر است(ابنعساکر، ص؛ سبکی، ج5، ص137؛ نیز رجوع کنید به بغدادی، تاریخمذاهب، صیا).دیگر کتابهایکلامیاو عبارتاند از: فضائحالکرّامیّة، از اینکتابمیتوانشدتمخالفتعبدالقاهر با کرّامّیهرا حدسزد اما نمیتوانمشخصکرد کهآیا در دورةاوجگیریقدرتایشاناینکتابرا نوشتهاستیا پساز رویبهافولنهادنآن. در الفرقبینالفرقبهاینکتاباشارهشدهاست؛ نفیخلقالقرآن؛ الصفات؛ الایمانو اصوله؛ إبطالالقولبالتولد ؛ الناسخو المنسوخ(در مجموعهنسخههایخطیبرلین)؛ فضائحالمعتزلة، کهخلاصةآندر الفرقآمدهاست؛ بلوغالمَدی' عن أصولِ الْهُدی' (سبکی، ج5، ص140؛ بروکلمان، ) ذیل( ، ج1، ص482).آثار فقهیو حدیثیاو، گذشتهاز کتابتفسیر، عبارتاند از: تأویلُ متشابِهالاَخبارِ والا´یات؛ التحصیلدر اصولفقه؛ العماد فیمواریثالعباد ، سبکی(همانجا) اینکتابرا در فرائضو حساببینظیر دانستهاست؛ شرحمفتاحابنالقاص؛ الدورّیاتفیالطهاراتو دیگر بابهایفقهیکهاِسنَوی(ج1، ص96ـ97) نسخهایاز آنرا نزد خود داشتهاست؛ نقضُ ما عَمِلَهُ ابوعبداللهالجرجانیفیترجیحمذهبأبیحنیفه.از آثار عرفانیاو تفضیلُالفقیرالصابِرِعلیالغَنیِّالشّاکِر را میتواننامبرد (حاجیخلیفه، ج، ستون462ـ463). سبکی(ج5، ص140) از ابنصلاحنقلمیکند کهبغدادیکتابیدربارةتصوّفنوشتهو در آنهزار قولرا بهترتیبحروفگردآوریکردهاست.منابع: ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، ج8، چاپمحمد یوسفدقاق، بیروت1407/1987؛ ابنخلکان، وفیاتالاعیان، چاپاحسانعباس، ج3، بیروت] تاریخمقدمه1970 [ ؛ ابنعساکر، تبیینکذبالمفتریفیما نسبالامامابیالحسنالاشعری، بیروت1404/1984؛ ابنکثیر البدایةوالنهایة، بیروت 1411/1990؛ شهفوربنطاهر اسفراینی، التبصیرفیالدینو تمییزالفرقةالناجیةعنالفرقالهالکین، چاپمحمد زاهد کوثری، مصر 1955؛ عبدالرحیمبنحسناسنوی، طبقاتالشافعیة، چاپکمالیوسفحوت، بیروت1407/1987؛ کلیفورد بازورث، تاریخغزنویان، ترجمةحسنانوشه، ج1، تهران1356ش؛ عبدالقاهربنطاهر بغدادی، الفرقبینالفرق، چاپمحمد محییالدینعبدالحمید، قاهره] بیتا. [ ، همان، ترجمةفارسی: تاریخمذاهباسلام، یا، ترجمهالفرقبینالفرق، ترجمهمحمد جواد مشکور، تبریز 1333ش؛ همو، کتاباصولالدین، استانبول1346ـ1928، چاپافستبیروت1401/1981؛ مصطفیبنعبداللهحاجیخلیفه، کشفالظنون، چاپمحمد شرفالدینیالتقایا و رفعتبیلگهکلیسی، استانبول1360ـ1362/1941ـ1943؛ احمدبنعلیخطیببغدادی، تاریخبغداد ، بیروت] بیتا. [ ؛ محمدبنعلیراوندی، راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخآلسلجوق، سعیو تصحیحمحمد اقبالبهانضمامحواشیو فهارسبا تصحیحاتلازممجتبیمینوی، تهران1364ش؛ عبدالوهاببنعلیسبکی، طبقاتالشافعیةالکبری، چاپمحمود محمد طناحیو عبدالفتاحمحمد حلو، قاهره1964ـ1976؛ ابراهیمبنمحمد صریفینی، تاریخنیسابور: المنتخبمنالسیاق، قم1362ش؛ محمدبنعمر فخررازی، مناظراتفخرالدینالرازیفیبلاد ماوراءالنهر ، چاپفتحاللهخلیف، بیروت] بیتا. [ ، چاپافستتهران1364ش؛ محمدبنمنوّر، اسرارالتوحید ، چاپاحمد بهمنیار، تهران1313ش؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942; EI 2 , s.v. " A l- Baghda d " (by A.S. Tritton); Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bag da d , ـ Abd- A l-Qa her" (by J.Van Ess).2) عقاید . در شرحو نقد عقاید بغدادیگزیریاز رجوعبهدو کتابمهمویالفرقبینالفرقو اصولالدیننیست. ویبهعنوانیکمتکلمدر ایندواثر بهمنظور اسکاتخصممیکوشد تا با مددگیریاز مسلّمات(گزارههایمورد قبولطرفبحث) و مشهورات(گزارههایاخلاقیمورد قبولهمگان) استدلالهایجدلیخود را ترتیبدهد و بههر شیوهبر خصمظفر نماید (دادبه، ص206). نقّادیهایبغدادیدر ایندو کتاب، با همةتعصبکلامیو ستیزهجویی، موجبتحرکاندیشهو دربردارندةنتایججدید است. گزارشیاز آرایاو کههمگیابداعو ابتکار او نیستبلکهحاصلتأملو تلاشدهها متفکر جستجوگر دیگر استدر اینجا ضروریمینماید. حضور بغدادیدر ارکانپانزدهگانهایکهدر دو کتابمذکور مطرحکردهحضوریاستمتأملانهو فعالکهدر دو بخش«شناخت» و «مابعدالطبیعه» مورد بررسیقرار میگیرد.شناختشناسی. در بحثاز شناخت، بهمفهومِ خاصشناختحقیا حقیقتو بهابزار شناختپرداختهمیشود. جنبشاشعریدر جدالعقلو نقل، کهمیانمعتزلهو اهلسنتو جماعتدرگرفتهبود، ابتدا با پرهیز از عقلگراییآغاز شد اما آرامآرامبهعقلگراییبازگشت؛ بغدادیعلومرا بهسهقسمـبدیهی، حسیو استدلالیـ تقسیممیکند و تصریحمینماید کهعلومبدیهیو حسیاز راهحواسو علوماستدلالیاز راهعقلحاصلمیشوند. بهاینترتیب، بغدادیبا تأکید برامکانحصولعلم، سوفسطاییگریرا رد میکند. او در اثباتصحتدعویپیامبرانو اثباتصحتو سقماخبار آحاد دلایلعقلیرا ملاکتشخیصقرار میدهد (بغدادی، اصولالدین، ص7ـ8، 12ـ13).مابعدالطبیعه. آرایبغدادیدر مباحثمابعدالطبیعهرا میتواندر سهبخشِ نظریاتویدربارةخدا و جهانو انسانبررسیکرد. او در بحثخداشناسیبهسهمسئلةصفاتسلبی(یعنیتنزیهذاتحق)، صفاتثبوتی(یعنیهفتصفتعالم، قادر، حی، مرید، سمیع، بصیر ومتکلم) و اسماءاللهو افعالخدا میپردازد (همان، ص73ـ82، 90، 114 بهبعد). در بحثاز اسماءالهیاو قائلبه«توقیف» است، بهاینمعنیکهمأخذ نامهایخدا عبارتاز قرآن، سنتو اجماعاستو بهطریققیاسنمیتواننامیبر خدا نهاد (همان، ص116). او همچنینبهتقسیمبندیسهگانةاسماء میپردازد، نامهاییکهدلالتبر ذاتحقدارد مانند «واحد»، نامهاییکهبیانگر صفاتازلیحقاند مانند «حی» و نامهاییکهمشتقاز افعالاوستمانند «خالق» و «رازق». او در اینمیانبر قدیمبودنکلامالهیو امکانرؤیتخدا تأکید میورزد (همان، ص98، 106، 117ـ118). بغدادیدر طرحبحثافعالالهیبهافعالاینجهانی(آفرینشو راهنمایی) و افعالآنجهانی(معاد و ثوابوعقاب) میپردازد. در آفرینشبهذکر حدوثجهانبسندهمیکند (همان، ص68). در زمینةراهنماییقائلبههدایتعاماز طریقانبیا و هدایتخاصاز طریقباطنبندگاناست(همان، ص140). در معاد بهنظریةآجالپرداخته(همان، ص142ـ144) و نیز مباحثبهشتو دوزخ، حوض، صراط، میزانو شفاعتاز سویپیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلمو صلحایامتو زندهشدنمردگاندر رستاخیز را مطرحمیسازد.جهانشناسی. بغدادی(همان، ص33ـ35) جهانرا به«ماسویالله» تعریفمیکند، یعنیهمانمعنایعامجهاناز نظر قرآنکهشاملعالممجرّداتو مادیاست(اعراف: 54). معنایخاصجهان، طبیعتاستکهاشعریخود بهآننپرداختهاما در مکتبویمورد توجهافرادیچونباقلانی، جوینی، غزالیو رازیقرار گرفتهاست، البتهبا هدفیبسیار متفاوتاز آنچهمورد نظر فیلسوفانبودهاست. ابنخلدون(ج2، ص949) اینتفاوترا اینگونهبیانمیکند کهفیلسوفدر جسماز لحاظحرکتو سکونمینگرد و متکلمدر آناز اینحیثمیاندیشد کهبرفاعل(خدا) دلالتمیکند. بغدادیدر بحثاز حدوثجهانبهمسئلةنظامآسمانها، جوهر فرد و تجدّد امثالمیپردازد (بغدادی، اصولالدین، همانجا). او براساسقرآنکریم(بقره: 29؛ اسراء: 44 و غیره) نظریةوجود نُهفلکرا رد میکند و از نظریةهفتفلک(با توجهبهتعبیر قرآنیِ «سَبْعسَماواتٍ طِباقاً، مُلک: 3)دفاعمیکند (بغدادی، اصولالدین، ص64ـ65). او نظریةحرکتزمینرا ـکهبهبرخیحکما نسبتدادهاستـ مردود میشمارد و بر سکونو ثباتزمینتأکید میورزد (همان، ص60ـ63). بغدادی(ص16ـ18) در نظریةجوهر فرد همرأیبا باقلانیاستو اجزایجهانرا دوگونهمیداند؛ جواهر و اعراض، و هر جوهر جزئیاستلایتجزّییا جوهریاستفرد کهتجزیهنمیپذیرد (همان، ص35). او در تأیید نظریةتجدّد امثالبهطرحقاعدة«العَرَضلاَیبقیزمانَیْن» پرداختهو در نهایتبهاثباتفنایذاتیاعراض بهطور مستقیمو اثباتفنایجواهر و اجسامبهطور غیرمستقیممیپردازد و با اثباتحدوثاعراضو جواهر و اجسام، قِدَمذاتحقرا اثباتمیکند. دخالتدایمیو مستقیمخداوند در امور جهاننیز با نشاندادنوابستگیو نیاز همیشگیجهانبهذاتبینیاز خدا اثباتمیشود (همان، ص45، 51ـ52، 66ـ67، 229ـ230؛ باقلانی، ص18؛ تفتازانی، 1409، ج2، ص161ـ162؛ همو، 1316، حاشیةکستلی، ص69؛ جرجانی، ج5، ص37ـ38). او فنایعالمرا ممکنمیشمارد، زیرا خداوند را قادر بهاینعملمیداند (بغدادی، اصولالدین، ص229).انسانشناسی. در مبحثانساناز دیدگاهمتکلمان، از حقیقتجسمانییا روحانیانسانسخنمیرود و افعالانساناز دودیدگاهجبر و اختیار، و حسنوقبح(شرعییا عقلی) بررسیمیشود. اما بغدادیسخنیاز حقیقتانساننمیگوید و در حلمشکلجبر و اختیار، بهتأیید نظریة«کسب» میپردازد (همان، ص133). بهاینترتیب، خداوند خلقکنندةافعالو انسان، کسبکنندةآنهاست(قسشهرستانی، ج1، ص132ـ 133). بدینسان، همقدرتخدا محدود نمیشود و هممسئولیتانساناثباتمیگردد. بغدادیتصریحمیکند کهحقیقتغیراز جبرو قدَر (تفویض) استو سنّیِ عدلیِ منزهاز باور جبر و اختیار کسیاستکهمعتقد باشد انسان، کسبکنندةکردار خویشو خدا آفرینندةکسباوست(بغدادی، الفرق، ص338ـ339). بغدادیدر بازشناسیحسنوقبح، یا نیکیو بدی کردارها، بهطرحِ سنتیطبقهبندیافعالبهپنجقسمِ واجب، حرام، مستحب، مکروهو مباحپرداختهو طبقنظر اشاعرهحسنوقبحشرعیرا تأیید میکند، یعنیهر آنچهخداوند بدانامر فرماید (واجب) نیک، و هر آنچهاز آننهیکند (حرام) بد است(همو، اصولالدین، ص208ـ209).منابع: علاوهبرقرآن؛ ابنخلدون، مقدمةابنخلدون، بیروت1408/1988؛ محمدبنطیبباقلانی، التمهید فیالرد علیالملحدةالمُعَطّلةوالرافضةوالخوارجوالمعتزلة، چاپمحمود محمد خضیریو محمد عبدالهادیابوریدَه، قاهره1366/1947؛ عبدالقاهر بنطاهر بغدادی، الفرقبینالفرق، چاپمحمد محییالدینعبدالحمید، قاهره] بیتا. [ ؛ همو، کتاباصولالدین، استانبول1346/1928، چاپافستبیروت1401/1981؛ مسعودبنعمر تفتازانی، ] شرح[ العقائد النسفیة، و بهامشهحاشیةمصلحالدینبنمصطفیکستلی، استانبول1326، چاپافستبغداد ] بیتا. [ ؛ همو، شرحالمقاصد ، چاپعبدالرحمانعمیرة، قم1409/1989؛ علیبنمحمد جرجانی، شرحالمواقف، چاپمحمد بدرالدیننعسانیحلبی، مصر 1325/1907، چاپافستقم1370ش؛ اصغر دادبه، فخررازی، تهران1374ش؛ محمدبنعبدالکریمشهرستانی، المللوالنحل، چاپاحمد فهمیمحمد، قاهره1367ـ 1368/ 1948ـ1949.3) آثار ریاضی. از بغدادیدو کتابریاضیدر دستاست:1) التکملةفیالحساب. اینکتاببهزبانعربیاستو یکنسخةخطیآندر کتابخانةمرکزیدانشگاهتهران(شر6911) موجود است(دانشگاهتهران. کتابخانةمرکزی، ج16، ص397). نسخةدیگریاز اینکتابنیز در قاهره(دارالکتبالمصریة، ش1ر793) وجود دارد (بغدادی، 1406، مقدمةسعیدان، ص12). احمد سلیمسعیدانمتنعربیاینکتابرا همراهبا مقدمهو تعلیقاتبهچاپرساندهاست. نسخةناقصینیز در کتابخانةلالهلیاستانبول(ش1ر2708) نگهداریمیشود (کراوزه، ص474).اهمیتِ التکمله... در ایناستکههمةانواعحسابدورةاسلامیرا در بر دارد. مطالبکتابدر هفت«نوع» (فصل) تنظیمشدهاست، بدینشرح: حسابهندی(اعشاری) عددهایصحیح؛ حسابهندی(اعشاری) کسرها؛ حسابشصتگانی(حسابدَرَجو دقایق)؛ حسابانگشتی(حسابالید)؛ عددهایگنگسادهو مرکب(حسابالاعداد الاصمو ذواتالاَیْمُن)؛ نظریةاعداد؛ حسابمعاملات.در «نوع» اول، علاوهبر چهار عملاصلی، از روشیافتنجذر و کعبتقریبیعددها نیز بحثشدهاست. در این«نوع»، الگوریتمیبرایمحاسبةسریعn 2 از 1024= 10 2، دادهشدهاست. رویهمرفته، اینقسمتخلاصهایاستاز کتابالفصولفیالحسابالهندیاقلیدسیکهدر بعضیموارد کمیبسطدادهشدهاست؛ مثلاً قدیمترینجدولضرببهشکلامروزیدر همینکتابدیدهمیشود (بغدادی، 1406، مقدمةسعیدان، ص2).در «نوع» دوم، کسرها در حسابهندیبررسیمیشود. نماد کسر، مخرجمشترک، مقایسةکسرها، چهار عملاصلیبا کسرها، و جذر و کعبگرفتناز کسرها مباحثاینقسمتاند. در «نوع» سوم، حسابشصتگانیکهحسابدرجهها و دقیقهها نامیدهمیشدهموضوعبحثاست. در اینقسمتنیز چهار عملاصلیو جذر و کعبدر حسابشصتگانیبررسیشدهاست.در «نوع» چهارم، از حسابانگشتیکهپیشاز حسابهندیمیانمسلمانانرایجبودهبحثمیشود. حسابانگشتی، دستگاهحسابیپیچیدهایبودهکهدر آننماد بهکار نمیرفتهو همةعملیاتبا استفادهاز انگشتاندستو بهصورتذهنیانجاممیشدهاست. بههمیندلیل، آنرا حسابهوایینیز مینامیدند.در «نوع» پنجم، اعداد گنگبهصورتجذر یا کعبیا بهصورتb ¡ ¢ a+ ¡ مورد بحثاند. احتمالاً بینآثاریاز دورةاسلامیکهبهاعداد گنگپرداختهاند، کتابالتکمله... کاملتریناست. بهنظر میرسد کهبیشترینمطالباینقسمتکتاباز مقالةدهماصولاقلیدسیا شرحهاییونانیآناقتباسشدهباشد.«انواع» ششمو هفتم، کهدر آنها بهویژگیهایاعداد و حسابمعاملاتپرداختهشدهاست، مهمترینقسمتهایکتابالتکملهاند. التکملةبغدادیاز آثار مهمو معروفریاضیاتدورةاسلامیاستکهبهعنوانکتابدرسیبهکار میرفته، و نظامیعروضیسمرقندیدر آغاز مقالةسوماز چهار مقاله، هنگامتعریفعلمحساب، از ایناثر ابومنصور بغدادینامبردهاست(نظامی، ص54). در پایانمقالةاولاصول حسابالهند کوشیار گیلانی(نسخةخطی، ش7ر4857 کتابخانةایاصوفیا، استانبول) مثالیبرایامتحانعملجذر مأخوذ از «التکمیل» در حاشیهآمدهاستکهمنظور از آنهمینالتکملهفیالحسابابومنصور بغدادیاست(سعیدان، ص67).2) رسالةفیالمساحة. یکنسخةخطیاز اینکتابدر کتابخانةلالهلیاستانبول(ش2ر2708) موجود است(کراوزه، همانجا). متنعربیاینکتابرا احمد سلیمسعیدانبهچاپرساندهاست. اینکتابرا ابوالفتوحاصفهانی(متوفی600) بهفارسیترجمهکردهاست. نسخةخطیترجمةفارسیدر کتابخانةآستانقدسرضوی(ش5462) نگهداریمیشود (آستانقدسرضوی. کتابخانةمرکزی، ج8، ص39ـ42). عکسایننسخهرا انتشاراتبنیاد فرهنگایرانبهچاپرساندهاست(بغدادی، 1347ش، ترجمةفارسی، ص89ـ165). اینترجمهرا، ترجمةکتابیبهنامالایضاحعناصولصناعةالمساحدانستهاند، و بههمیندلیلکتابالایضاحنیز بهابومنصور بغدادینسبتدادهشدهاست(قربانی، ص109)؛ در حالیکهپیداستکهمتنفارسیترجمةرسالةفیالمساحةاستو ربطیبهکتابالایضاحندارد. اگرچهمطالبکتابالایضاحشباهتزیادیبا محتوایکتابرسالةفیالمساحةدارد، ولیایندو کتابمستقلاز یکدیگرند و هیچشاهد مستدلیبراینسبتدادنکتابالایضاحبهابومنصور بغدادیوجود ندارد. سزگین، بهاستناد چاپعکسینسخةالایضاحو ترجمةفارسیرسالةبغدادی، نسخةخطیفارسیمشهد را ترجمةرسالةفیالمساحةو نسخةعربیالایضاح(کتابخانةآستانقدسرضوی، ش5429) را همانرسالةفیالمساحةدانسته است(ج5، ص357).مباحثکتابرسالةفیالمساحةعبارتاند از: واحدهایاندارهگیریطول، مساحت، و حجم؛ مساحتچهارضلعیها؛ مساحتمثلث؛ مساحتدایرهها و قطاعها؛ مساحتششضلعیها؛ مساحتاجسامفضایی: منشور، کره، مخروط؛ تقسیمزمین؛ و حفر چاه.در ترجمةفارسی، قسمت«حفرچاه» حذفشدهاستو در عوضچند صفحهایدر مورد تقسیمزمینو معاملاتزمینوجود دارد کهدر متنعربینیست.منابع: آستانقدسرضوی. کتابخانةمرکزی، فهرستکتبخطی کتابخانةآستانقدسرضوی، تالیفاحمد گلچینمعانی، ج5، مشهد 1350ش؛ عبدالقاهربنطاهر بغدادی، التکملةفیالحساب، چاپاحمد سلیمسعیدان، کویت1406/1985؛ همو، کتابالایضاحعناصولصناعةالمسّاح، ترجمهاسعدبنمحمود اصفهانی، تهران1347ش؛ دانشگاهتهران. کتابخانهمرکزی، فهرستنسخههایخطیکتابخانهمرکزیدانشگاهتهران، نگارشمحمدتقیدانشپژوه، ج16، تهران1357ش؛ احمد سلیمسعیدان، «التعریفبالمخطوطات: رسالتانفیالحسابالعربی»، مجلةمعهد المخطوطاتالعربیة، ج13، جزء 1 (ربیعالاول1378)؛ ابوالقاسمقربانی، زندگینامةریاضیداناندورةاسلامی: از سدةسومتا سدةیازدهمهجری، تهران1365ش؛ احمدبنعمر نظامی، کتابچهارمقاله، چاپمحمدبنعبدالوهابقزوینی، لیدن1327/1909، چاپافستتهران] بیتا. [ ؛Max Krause, Stambuler Handschriften islamischer Mathematiker, in Quellen und Studien zur Geschichte der Mathematik, Astronomie und Physik, pt. B, vol.3, 1936; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, vol. V: Mathematik bis ca-430 H., Leiden 1974.