بغداد1) پیشینه. شهریدر عراق. اینشهر در دو سویدجله، در 33 درجهو 18 ، 26 دقیقهعرضشمالیو 44 درجهو 9 ، 23 دقیقهطولشرقیقرار دارد. بغداد کهدر قرندومبنا شده،تا انقراضسلسلةعباسیانمرکز خلافتایشانبود و قرنها مرکز فرهنگیجهاناسلامبهشمار میرفت. پساز 656، بهمرکز «ولایت» تبدیلگردید و در عهد عثمانیها نیز بهصورتمرکز ولایتبغداد باقیماند. در 1339/1921 پایتختعراقجدید شد.بغداد، واژهایپیشاز اسلامیاستو با اقامتگاههای پیشیندر اینمحلّ ارتباطدارد. مؤلّفانمسلمانبا آگاهیازایننکته، در پییافتنمنشأ ایرانیبرایناماینشهرند ( رجوع کنید به مطهرمقدسی، ج4، ص101؛ ابنرسته، ص108). آنانتبیینهایفرضیگوناگونیعنوانمیکنند، کهمعمولترینآنها «خداداد» یا «هدیةخداوند» (یا «بت») است( رجوع کنید به خطیببغدادی، ج1، ص58ـ59؛ یاقوتحموی، ج1، ص678ـ679؛ ابوالفداء، ج1، ص292؛ ابنجوزی، مناقب، ص6؛ بکری، ج1، ص262؛ ابنفقیه، نسخةخطی، گ29پ). نویسندگانمعاصر عموماً بهطرفداریاز ایناشتقاقفارسیگرایشدارند ( رجوع کنید به سالمن، ص23ـ24؛ لسترنج، ص10ـ11؛ اشترک، ج1، ص49ـ50؛ هرتسفلد ، ص153؛ باج، ج1، ص178).بعضیدیگر منشأ آنرا آرامیو بهمعنای«جایگاهیا محلّ گوسفندان» میدانند (ی. غنیمهو ا. کرملی در لغةالعرب، ج4، ص27، ج6، ص748؛ اشارةطبری، سلسلةسوم، ص277، بهسوقالبقر در محلبغداد ملاحظهشود). دلیچ(ص206، 238)، بدوناینکهبهمعنایآناشارهکند طرفدار منشأ آرامیبرایآناست.در یکسند قضاییعهد حمورابی(1800 پیشاز میلاد)، نامشهر بگدادو آمدهاست(شر ، ش197) کهنشانمیدهد ایننامپیشاز حمورابیو قطعاً پیشاز هرگونهنفوذ ایرانیبهکار میرفتهاست. بَغو حُو را با یکعلامتنشاندادهاند. اما در یکسنگمرزیمتعلقبهزماننَزیماروتّاش(1341ـ 1316 قم)، پادشاهکاسی، از شهر پلاریدر ساحل«نهر شَرّی» در ناحیةبگدادینامبردهشدهاست(مورگان،ج1، ص86ـ92). ایننکتهبا ذکر مکرّر بگدثا در تلمود، قرائت«بگ» را قابلقبولتر میسازد (اوبرمایر ، ص147بهبعد؛ جودائیکا ، ذیلماده). سنگمزار دیگریمتعلقبهعهد سلطنتمردوکبلادان، پادشاهبابل(1208ـ1195قم)،از شهر بغداد یاد میکند (مورگان، ج3، ص32ـ39). اَدَد ـ نِراریدوم(911ـ891قم) چندینمحلاز جملهبگدا(دو)را غارتکرد. در قرنهشتمپیشاز میلاد، بغداد تبدیلبهاقامتگاهیآرامیشد. تِگلاتپِلاسر سوم(745ـ727قم) از بگدادو در پیوند با قبیلهایآرامییاد میکند (دلیچ،ص238).بنابراین، منشأ ایننامروشننیست. اینکهایرانیاندرحدود قرنهشتمپیشاز میلاد بغرا بهمعنایخدا بهکار میبردهاند، یا در نامافراد بهکار میرفته، وضعرا تغییر نمیدهد ( ) دایرةالمعارفتخصصیآشورشناسی( ، ج1، ص341).منصور (حک: 136ـ158) شهر خود را مدینةالسّلام(شهر صلح) نامید، کهاشارهایبهبهشتاست(انعام: 127؛ یونس: 25). ایننامیرسمیبود کهدر اسناد، سکّهها و اوزانو مانند آنها ظاهر میشد. صورتهایدیگر ایننامبویژهبُغدانو نامهاییمانند مدینةابیجعفر، مدینةالمنصور، مدینةالخلفاء و الزوراء نیز بهکار میرفتهاست(ابنفقیه، گ29 پ؛ یاقوتحموی، ج1، ص678؛ ابنرسته، همانجا). ظاهراً زوراء، همانگونهکهدر الفخریآمده، نامیقدیمیبودهاست(ابنطقطقی، ص145؛ رجوع کنید به حمداللهمستوفی، ص41. برایتوضیحاتبعدیرجوع کنید به مسعودی، التنبیه، ص312؛ یاقوتحموی، ج2، ص954). مؤلّفانمسلمانمینویسند کهمنصور شهر خود را در محلیساختکهاز دورةپیشاز اسلامسکونتگاههایبسیاریدر آنجا وجود داشتهو مهمترینآنها دهکدةبغداد ( رجوع کنید به طبری، سلسلةاول، ص2067، سلسلةسوم، ص277؛ ابنجوزی، مناقب، ص7؛ یعقوبی، 1892، ص237)، در ساحلغربیدجلهدر شمالصَراة(طبری، سلسلةسوم، ص277) بودهاست. بعضیآنرا همانروستایبادوریا میدانند و بهبازار سالانةآناشارهمیکنند (خطیببغدادی، ج1، ص25ـ27؛ ابنجوزی، همان، ص6؛ یعقوبی، همان، ص275) کهروشنمیسازدچرا کرخبعدها محلّةبازرگانانشد. شماریاز سکونتگاههایپیشین، بویژهآرامی، در بخشغربیدر مجاورتکرخقرار داشت. در میاناینها، خَطّابیه(نزدیکبابالشام) و شَرَفانیّهو در شمالآنوَرْدانیّهبود کهدر محلّةحربیّهقرار داشت،و صونایا نزدیک ملتقایصراةبا دجله(بعداً العتیقه)، و قَطُفتادر گوشهایکهنهر رُفَیلبهدجلهمیریزد، و بَراثا * در جاییکهنهر کَرخایهاز نهر عیسیمنشعبمیشود واقعبود. سهکوچنشینکوچک، یعنیسال، وَرْثالا (بعدها محلّةقَلاّعین)و بَناوْرا، در میانشهر کرخایهو صراةقرار داشت. نامکرخ(در آرامیکرخهبهمعنایشهر مستحکماست) خود از نامدهکدهایکهنگرفتهشدهاستکهبنابهروایاتایرانیبهشاپور دوم(309ـ379 میلادی) نسبتدادهمیشود (حمداللهمستوفی، ص40؛ رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص278ـ279؛ ابناثیر، ج2، ص342ـ343؛ یاقوتحموی، ج3، ص613؛ ابنجوزی، همان، ص7).بهگفتةگزنفون، هخامنشیانباغهایوسیعیدر ناحیةبغداد (در سِتّاکه) داشتهاند. مؤلّفانمسلمانبهدو باغاز اینباغها اشارهمیکنند ( رجوع کنید به حمداللهمستوفی، همانجا). نزدیکدهانة نهرعیسی، قصریساسانی(قصر شاپور) قرار داشت، و منصور بعدها پلیدر آنجا ساخت. قنطرةقدیمی(القنطرةالعتیقة)بر روینهرصراة، در جنوبغربیدروازةکوفه، متعلقبهدورةساسانیبود. در بخششرقی، سوقالثلاثا و قبرستانخیزرانمتعلّقبهدورةقبلاز اسلامبود؛ در اینمنطقهتعدادیدیر قرار داشتکهمتعلقبهعصر جاهلیبود؛ مانند دیر مارفثیون(الدیرالعتیق)،محلّیکهقصر خالد در آنجا بنا شد، دیربستانالقُّس، و دیرالجاثلیق* کهمعروفکرخیدر مجاورتآنمدفونشد (طبری، سلسلةسوم، ص274، 277؛ ابنفقیه، گ36ـ37ر؛ خطیببغدادی، ج1، ص96، 121، 125؛ مسعودی، التنبیه، همانجا؛ ذهبی، ج1، ص76؛ حمداللهمستوفی، همانجا).هیچیکاز اینسکونتگاههایقدیمیاهمیّتسیاسییا بازرگانینداشت؛ بنابراین، میتوانشهر منصور را نوبنیاد بهشمار آورد. جهانگرداناروپاییدر قرونوسطیغالباً بغداد را با بابلو گاهیبا سلوکیهیکیمیدانستند، و آنرا در گزارشهایخود بابل، بابلونیا و مانند آنمیخواندند. بهکار بردننادرستناماخیر در مورد بغداد در تفسیرهایتلمودیگئونیمبابل(در دورةعبّاسی) و همچنیندر نوشتههاییهودیانبعدینیز معمولبودهاست. پیترو دلاّواله* کهدر 1025ـ1026/ 1616ـ1617 در بغداد به سر میبرد، نخستینکسیبود کهبهایناشتباهرایجعهد خود پیبرد. تا قرنیازدهم/هفدهم، نامبغداد معمولاً در غرببهصورتتحریفشدةبلدخ(بَلدَکو ) شناختهشدهبود کهممکناستاز صورتچینیآنناممشتقشدهباشد ( رجوع کنید به برتشنایدر ، ج1، ص138، ج2، ص124؛ پولو، ص29، 126).عباسیانمتوجهشرقشدند و براینشاندادنشکوهدولتخویشدر جستجویپایتختجدیدیبرآمدند. سفّاح، نخستینخلیفةعباسی، از کوفهبهانبار تغییر مکانداد. منصور بههاشمیّهنزدیککوفهنقلمکانکرد، ولیبزودیدریافتکهکوفهبا جمعیّتیآشوبگر و طرفدار علیعلیهالسّلام، تأثیر نامطلوبیبر سپاهاو خواهد داشت؛ و هاشمیّهنیز، همانگونهکهشورشراوَندیهنشانداد، آسیبپذیر بود ( رجوع کنید به یاقوتحموی، ج1، ص680ـ681؛ طبری، سلسلةسوم، ص271ـ272؛ ابنطقطقی، ص143). بنابراین، در صدد یافتنمحلیسوقالجیشیبرآمد. ویپساز تجسّسدقیق، با توجّهبهملاحظاتنظامیو اقتصادیو اقلیمی، محلّ بغداد را برگزید. اینمحلدر دشتیحاصلخیز واقعبود کهدر آنجا کشتو زرعدر دو سویرودخانهرونقداشت، بر سر راهخراسانواقعو محلتلاقیراههایکاروانرو بود، و بازارهایماهانهدر آنمحلتشکیلمییافت؛ بنابرایندر آنجا آذوقهبرایارتشو مردمبوفور بهدستمیآمد. شبکهایاز نهرهایمتعدد وجود داشتکه در کشاورزیاز آنها استفاده میشد و بهمنزلةاستحکاماتشهر نیز بود. بغداد در وسطبینالنهرینقرار داشتو ازآبو هواییمعتدلو سالمبرخوردار و نسبتاً بدونپشهبود (یعقوبی، 1892، ص235ـ238؛ همو، 1883، ج2، ص449؛ طبری، سلسلةسوم، ص272ـ275؛ یاقوتحموی، ج1، ص679ـ 680؛ ابنجوزی، مناقب، ص7ـ8؛ محمد مقدسی، ص119ـ 120؛ ابناثیر، ج5، ص426ـ427؛ ابنطقطقی، ص143ـ 145). دربارةامتیازاتبغداد و اینکهمقدّر بود بهدستمنصور ساختهشود بعدها حکایاتیجعلیرواجیافت( رجوع کنید به یعقوبی، 1892، ص237؛ ابنطقطقی، ص144؛ طبری؛ ابنجوزی، همانجاها).بغداد جانشینبابلو سلوکیهو تیسفونشد و همةآنها را تحتالشعاعقرار داد. یعقوبی(در 278) و ابنفقیه(در 290) نخستینتوصیفهایمفصّلاز بغداد را بهدستمیدهند، و سهراب(در حدود 287) نیز شبکةنهرهایآنناحیهرا وصفمیکند. اینشهر با استحکاماتو طرحداخلیآنشبیهقلعهایبزرگاست. در آغاز خندقیعمیقبهعرض40 ذراع(=27ر20 متر) وجود داشتکهشهر را دربر میگرفتو سپسباراندازیآجریو آنگاهنخستیندیوار بهقاعدة18 ذراع(= 9 متر) و بعد فضاییخالیبهعرض100 ذراع(9ر56 متر) (در مورد اندازهها رجوع کنید به رَیِّس، الخراج) کهبرایمقاصد دفاعیبهکار میرفت. سپسدیوار اصلیقرار داشتکهاز خشتساختهشدهبود و دارای14ر34متر ارتفاع، 2ر50متر عرضپایهو 22ر14 متر عرضبالا بود. بینهر دو دروازةایندیوار 28 برجبزرگواقعبود، جز میاندروازههایکوفهو بصرهکهدارای29 برجبود. بر فراز هر یکاز دروازهها، قبّهایساختهبودند کهمشرفبر شهر بودو در پایینآنها اقامتگاههاییبراینگهبانانبنا شدهبود.سپسنوبتبهمحوطّهایمیرسید بهعرض7ر170 متر که در آنخانههاییساختهبودند و تنها صاحبمنصبانو نزدیکان(موالی) اجازهداشتند کهدر آنجا خانهبسازند. با وجوداین، هر راهدارایدو دروازةمستحکمبود کهمیتوانستند آنها را قفلکنند. آنگاهدیوار سادةسومیدیدهمیشد کهمحوّطةوسیعداخلیرا دربر میگرفت، و جاییبود کهفقطقصر خلیفه(بابالذّهب)، مسجد جامع، دیوانها و خانههایفرزندان خلیفهو دو سقیفهیکیبرایرئیسنگهبانان] صاحبحرس[ و دیگریبرایصاحبشرطه، در آنجا ساختهشدهبود. بهمنظور نظارتبر شهر و تسهیلارتباطدر داخلو مراقبتاز راههایکاروانرو در خارج، شهر بهچهار بخشمساویتقسیممیشد و هر بخشرا نیز دو راهکهاز دروازههایمتساویالبُعد آنآغاز میشد تقسیممیکرد. دروازةخراسان (کهآنرا بابالدّولهنیز مینامیدند) در شمالشرقی، دروازةبصرهدر جنوبغربی، دروازةسوریّهدر شمالغربی، و دروازةکوفهدر جنوبشرقیقرار داشت. برایراهیافتنبهدایرةداخلی، میبایستاز خندقعبور کرد و از پنجدر گذشت: دو در در دیوار خارجیو دو درِ عظیمدر دیوار بزرگو دریدیگر در دیوار داخلی( رجوع کنید به یعقوبی، 1892، ص238ـ242؛ همو، 1883، همانجا؛ طبری، سلسلةسوم، ص322ـ323؛ ابنجوزی، مناقب، ص9ـ10؛ خطیببغدادی، ج1، ص72ـ74؛ ابناثیر، ج5، ص427ـ428، 439؛ ابنفقیه، گ33 ر).سنتهایباستانیامپراتورینیز در اینطرحقابلملاحظهاست. جداییخلیفهاز مردم، طرحبا شکوهقصر و مسجد براینشاندادنعظمتدولتجدید، و تقسیممردمدر محلاّتجداگانهایکهدروازههایآنها را میبستند و محافظتمیکردند، همگیگواهاین مطلباست.مظهر شکوهاینشهر مدوّر، «قبةالخضرا» بود که36ر68 متر ارتفاعداشتو مشرفبر قصر بود و بر فراز آنپیکرة سواریبهچشممیخورد. اینسوار در 329 در شبیطوفانی، شاید براثر اصابتصاعقه، سرنگونشد (صولی، ص229؛ ابنجوزی، المنتظم، ج6، ص317ـ318؛ همو، مناقب، ص11؛ ابنتغریبردی، ج3، ص270؛ خطیببغدادی، ج1، ص73). اما دیوارهایآنمدتیبیشتر باقیماند و سرانجامدر 653 فروریخت(ابنفُوَطی، ص303؛ سبطابنجوزی، ج8، ص67). در ساختمانابالذّهب، مرمر و سنگبهکار بردند و دروازةآنرا با طلا آراستند. اینمحلّ تا نیمقرن اقامتگاهرسمیبود و اگرچههارونالرشید بهآناعتنایینکرد، امین، جناحجدیدیبهآنافزود و در پیرامونآن «میدانی» ساخت. در محاصرةبغداد در 198 ] توسططاهر، سردار مأمون[ اینساختمانآسیببسیار دید و از آنپس، اقامتگاهرسمینبود و بهآنتوجهینمیشد ( رجوع کنید به ابنفوطی، همانجا).مسجد (جامعالمنصور) پشتقصر ساختهشد و لذا قدرینسبتبهقبلهانحرافداشت( رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص321ـ322؛ ابناثیر، ج5، ص439). در 191 هارونالرشید آنرا خرابکرد و با آجر ساخت. در 260ـ261 و در 280آنرا توسعهدادند. معتضد حیاطدیگریبهآنافزود و بخشهاییاز آنرا تعمیر کرد (ابنجوزی، المنتظم، ج5،ص21، 143؛ خطیببغدادی، ج1، ص107ـ108). مسجد دارای منارهای(خطیببغدادی، ج5، ص125) بود کهدر303 طعمةحریقگشت(ابنجوزی، همان، ج6، ص130)، ولیدوبارهساختهشد ( رجوع کنید به همان، ج7، ص284). اینبنا در دورانخلافت، همچنانمسجد جامعبغداد بود. در 653 سیلابآنرا فراگرفت، و اینواقعهو حملةمغولرا نیز پشتسر نهاد.نقشةشهر بغداد منعکسکنندةاندیشههایاجتماعیاست. مسؤولیتهر محلّهرا شخصیّتیبرجستهبرعهدهداشت، و محلهها معمولاً از لحاظقومی(ایرانی، عرب، خوارزمی) یا شغلی، همگنبودند. خانههایسربازاندر خارجاز محوّطةدیوارها و معمولاً در شمالغربشهر بود، و حالآنکهمراکز بازرگانانو صنعتگراندر جنوبصراةدر کرخقرار داشت( رجوع کنید به ابنفقیه، گ29 پ، 33 پ، 37 پ).بازارها در نقشةبغداد سهمیعمدهداشتند. در آغاز، در طولهر یکاز چهار راهها، از دیوار بزرگتا دیوار داخلی،اتاقهاییبا طاقهایبلند (طاقات) قرار داشتکهدر آنها دکانهاییتعبیهکردهو بدینترتیبچهار بازار بهوجود آوردهبودند ( رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص322). گذشتهاز این، خلیفهدستور داد کههر یکاز چهار بخشخارجدیوار فضایکافیبرایبازار داشتهباشد، بهطوریکههر بخشدارایبازاریبزرگباشد (یعقوبی، 1892، ص242). ملاحظاتامنیّتیمنصور را در 157 بر آنداشتتا دستور دهد کهبازارها از شهر مدوّر بهکرخانتقالیابند. ویمیخواستبدینوسیلهآشوبگرانرا از شهر دور نگاهدارد و اطمینانیابد کهشبها دروازةمحلهها برایبازارها باز نماند، و از ورود جاسوساناحتمالیبهشهر جلوگیریبهعملآید. وینقشهایطرحکرد کهبازارها در حدّ فاصلصراةو نهرهایعیسیساختهشود (طبری، سلسلةسوم، ص324ـ325؛ ابنجوزی، مناقب، ص13ـ14؛ یاقوتحموی، ج4، ص254).بنابر روایتیکهدر دستاستمنصور میخواست بخشیاز دیوار کاخسفید تیسفونرا خرابکند و آجرهایآنرا در ساختمانهایخود بهکار برد، ولیبهدلیلهزینةبسیار از ایناقدامچشمپوشید. بنابر روایتیدیگر، منصور قصد داشتآنکاخرا تعمیر کند ولیفرصتاینکار را نیافت. اینهر دو روایتیادآور مناقشاتشعوبیهاست. ] بههر حال[ بیشتر شهر از خشتساختهشد.یعقوبیاشارهمیکند کهنقشةشهر در 141 کشیده شد (1892، ص238) ولیکار در اولجمادیالاولی145 آغاز گشت(گزارشخوارزمیدر خطیببغدادی، ج1، ص7، 66ـ67). چهار معمار نقشةشهر را کشیدند. حَجّاجبنارطاةمعمار مسجد بود (طبری، سلسلةسوم، ص276؛ یعقوبی، همان، ص241). منصور صدهزار کارگر و صنعتگر جهتساختمانآنگرد آورد (یعقوبی، همان، ص238؛ طبری، سلسلةسوم، ص277). از نهر کرخایهنهریبهآنمحلکشیدهشد تا آبلازمبرایآشامیدنو کارهایساختمانیدر دسترسباشد (یعقوبی، همانجا). ظاهراً در 146 لااقلساختمانقصر و مسجد و دیوانها بهپایانرسید و منصور بهبغداد نقلمکانکرد (طبری، سلسلةسوم، ص313؛ خطیببغدادی، ج1، ص67). پیشاز 149 ساختمانشهر مدوّر بهپایانرسید (طبری، سلسلةسوم، ص353؛ خطیببغدادی، همانجا).شهر مدوّر منصور نمونةجالبیاز شهرسازیاست؛ بغداد چنانمدوّر بود کهمرکز آننسبتبهبخشهایمختلف، دارایفاصلةمساویبود و بسهولتاز آنمراقبتیا دفاعمیشد. احتمالاً معمارانشهر مدوّر از طرحشهرهایمدور آگاهیداشتهاند. ابنفقیهخاطرنشانمیکند کهباید از میانطرحمربّعو طرحمدوّر یکیانتخابمیشد، و طرحاخیر کاملتر بود (گ33پ). اما احتمالقویتر آناستکهطرحقلعةمدوّر بر نقشةشهر اثر گذاشتهباشد. طبری(سلسلةسوم، ص276) میگوید «منصور چهار دروازه(برایشهر) بهاقتباساز اردوگاههاینظامیساخت».دربارةابعاد شهر منصور روایاتمتفاوتیدر دستاست. رَباح، یکیاز معمارانشهر، فاصلةهر یکاز دو دروازهرا یکمیل(یا 000 ، 4 ذراعمُرسَلهیا 848 ، 1متر؛ رَیِّس، ص278؛ خطیببغدادی، ج، ص71) آوردهاست(اینتخمیندر ابنجوزی، مناقب، ص9؛ یاقوتحموی، ج1، ص235؛ ابنتغریبردی، ج1، ص341؛ و اربلی، ص54 آمدهاست). اینتخمینبا اندازهگیرییکهبهفرمانمعتضد صورتگرفتو بدرالمعتضدیبهآناشارهکردهاستمطابقتدارد (خطیببغدادی، ج1، ص69؛ ابنتغریبردی، همانجا). اینامر نشانمیدهد کهقطر شهر 352 ، 2متر بودهاست. تخمینیعقوبیدر بارةفاصلةمیانهریکاز دو دروازةخارجاز خندق، یعنی 000 ، 5 «ذراعسَوْداء» (یا 5ر2534متر)، با توجهبهایننکتهمحتملمینماید (1892، ص238ـ239).روایاتگوناگونیدربارةمخارجمنصور برایاینشهر نقلشدهاست. اما بنا بهگزارشرسمیو مستند دستگاهخلافت، منصور چهار میلیونو هشتصد و هشتاد و سهدرهمبرای«شهر مدوّر» خرجکرد (طبری، سلسلةسوم، ص326؛ محمد مقدسی، ص121؛ خطیببغدادی، همانجا، نیز رجوع کنید به ابناثیر، ج5، ص419؛ ابنجوزی، مناقب، ص32). اگر میزانپاییندستمزد و هزینةاندکمصالحساختمانیو سختگیریمنصور را در نظارتبر محاسباتدر نظر بگیریم، اینرقمقابلقبولخواهد بود.در 157 منصور قصریدر کنار دجلهو پایینتر از دروازةخراسانبا باغهایوسیعساختو آنرا خُلد نامید. اینمحلبدونپشهبود و بهسببخنکیهوایششهرتداشت. ایننامیادآور بهشتبود (طبری، سلسلةسوم، ص379؛ خطیببغدادی، ج1، ص75؛ یاقوتحموی، ج2، ص783؛ ابنجوزی، همان، ص12؛ ابناثیر، ج6، ص71؛ ابنفقیه، گ37پ).ملاحظاتسوقالجیشیو سیاستمنصور در مورد تقسیملشکر و کمبود فضا بزودیخلیفهرا بر آنداشتکهاردوگاهیبرایوارثخود مهدیدر بخششرقیدجلهبسازد. اردوگاهمهدیدر بخشمرکزیقرار داشت(بعدها بهتقلید از قصریکههارونساخترُصافَهنامیدهشد)، و قصر او و مسجد نیز در همانجا ساختهشد، و پیرامونآنها را منازلصاحبمنصبانو ملتزماناحاطهکردهبود. بخشبازرگانیبزودیدر سوقهایمشهور بابالطاقشکلگرفت. دیوار و خندقپیراموناردوگاهمهدیبخشنظامیرا آشکار میساخت. کار در 151 آغاز شد و در 157 بهپایانرسید. رصافه تقریباً مقابلشهر منصوربود (یعقوبی، 1892، ص251ـ253؛ اصطخری، ص83ـ84؛ خطیببغدادی، ج1، ص82ـ83، ابنجوزی، همان، ص12ـ 13؛ محمد مقدسی، ص121؛ ابنتغریبردی، ج2، ص16؛ یاقوتحموی، ج2، ص78).بغداد از حیثبناها، فعالیتهایبازرگانی، ثروت، و جمعیّتبسرعتتوسعهیافت. تراکمجمعیتدر شرقبغداد بود، زیرا مردمبر اثر هدایایمهدیو بعدها برمکیانکهمحلّهایمخصوصدر دروازةشمّاسیّهداشتند، بهسویآنجا جذبمیشدند (یعقوبی، همان، ص251؛ ابوالفرجاصفهانی، ج5، ص8، ج6، ص78؛ ابنخلّکان، ج1، ص474). یحییبرمکیقصریباشکوهساختو نامفروتنانةقصرالطّینبر آننهاد (ابوالفرجاصفهانی، ج5، ص8). جعفر قصر عظیمو مجللیدر پایینبغداد شرقیساختکهبعدها بهمأموندادهشد. در زمانهارونالرشید، بخششرقیاز دروازةشمّاسیّه(مقابلدروازةقَطْرَبُّل) تا مُخَرِّم(کهحدّ جنوبیآن، پلجدید مأموناست) امتداد یافت(یعقوبی، همان، ص253ـ254). از سویدیگر، امیناز قصر خلد کهاقامتگاهرشید بود بهبابالذّهببازگشتو آنرا تعمیر کرد و جناحیبهآنافزود و در پیرامونآنحیاطیساخت( رجوع کنید به جهشیاری، ص193؛ ابناثیر، ج11، ص152). ملکهزُبَیدهمسجدیدر کنار دجلهو نزدیکقصرهایسلطنتی(کهبهناماو شهرتیافت) و همچنینمسجد باشکوهدیگریدر قطیعةخود در شمالشهر بنا کرد (ابشیهی، ج1، ص289). ویقصرینیز بهنامالقرار در نزدیکیخلد ساخت. بخشغربیمیاندروازةقَطرَبُّلدر شمالو محلّةکرختوسعهیافت، کهبهنوبةخود تا نهر بزرگعیسیامتداد داشت(ایننهر در تُلولخَشْمالدَّورةکنونیبهدجلهمیریخت)؛ اینبخشدر غربتقریباً تا مُحَوَّلادامهداشت( المشرق، 1934، ص89؛ رجوع کنید به شعریدر یاقوتحموی، ج1، ص686؛ مسعودی، مروج، ج6، ص454؛ طبری، سلسلةسوم، ص874، 876). شاعران، زیباییبغداد را ستودهو آنرا «بهشترویزمین» نامیدهاند. باغهایشگفتانگیز و حومةسرسبز و قصرهایمرتفعو باشکوهآنبا تزییناتمجللدر دروازهها و تالارها و لوازمگرانبها و نفیسآنها شهرتداشت( رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص873ـ874؛ قالی، ج2، ص237؛ یاقوتحموی، ج1، ص686).بغداد در کشمکشمیانامینو مأمونآسیببسیار دید. پساز چهاردهماهمحاصرةشهر، جنگبهداخلآنکشیدهشد (مسعودی، همانجا). طاهر کهاز سرسختیمدافعانبهخشمآمدهبود دستور تخریبخانههایآنها را صادر کرد، و بسیاریاز محلاّت«میاندجله، دارالرقیق(در شمالدروازةخراسان)، دروازةسوریه، دروازةکوفهتا صراة، نهر کرخایهو کُناسه» ویرانشد (طبری، سلسلةسوم، ص887). کار تخریببهدستعوام، قانونشکنان، و عیارانتکمیلشد. قصر خلد و سایر قصرها، کرخو بعضیاز محلههایبخششرقی، سختآسیبدید. طبریو مسعودیمینویسند «خرابیو ویرانیچندانشدید بود کهعظمتبغداد از میانرفت» ( رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص870ـ879، 925ـ926؛ مسعودی، همان، ج6، ص454ـ 459؛ ابناثیر، ج6، ص188 بهبعد). هرجو مرجو آشوبتا 204 کهمأموناز مرو بازگشت، کماکاندر بغداد ادامهداشت. مأموندر قصر خود اقامتگزید و آنرا بسیار گسترشداد، و یکمیداناسبدوانیو یکباغوحشبهآنافزود و محلهاییدر آنجا برایملتزمانوفادار خود ساخت(یاقوتحموی، ج1، ص807). سپساینقصر را بهحسنبنسهلبخشید ـکهبهقصرالحسنیشهرتیافتـ وینیز آنرا برایدختر خود پورانبهارثنهاد. بغداد در زمانمأموندوبارهرونقخود را بازیافت. معتصمقصریدر بخششرقیساخت(یعقوبی، 1892، ص255؛ رجوع کنید به خطیببغدادی، ج1، ص98). سپسدرصدد یافتنپایتختجدیدیبرایارتشنوینترکخود برآمد. بغداد برایاستقرار سربازانششهر شلوغیبود، و مردمو گروههایقدیمیارتشبا سپاهیانترکاو مخالفبودند، و ویاز آشوببیمداشت. در دورةسامرّا (220ـ278) بغداد دیگر کانونتوجهخلفا نبود ( رجوع کنید به اربلی، ص161)، ولیمرکز عمدةتجارتو فعالیتهایفرهنگیباقیماند.هنگامیکهمستعیناز سامرّا بهبغداد نقلمکانکرد بار دیگر بغداد از آشوبترکانآسیبدید و در سراسر سالدر محاصرةقوایمعتزّ قرار داشت. در ایندوره، رصافهتا سوقالثلاثاء (تا شارعسموئلامروزی) امتداد یافت. مستعینبغداد را مستحکمکرد؛ حصار بخششرقیاز دروازةشمّاسیّهتا سوقالثلاثاء ادامهپیدا کرد، و از طرف غرباز قطیعةاُمّجعفر در پیرامونمحلاّتتا صراةتوسعهیافتو خندقمشهور طاهر در پیرامونآنحفر شد (طبری، سلسلةسوم، ص1851). در طولمحاصره، خانهها، دکانها، و باغهایبیرونحصار شرقیرا بنا بهضرورتهایدفاعیخرابکردند (همان، سلسلةسوم، ص1571) و محلاّتشرقیشمّاسیّه، رُصافهو مُخَرِّمبسختیآسیبدید.در 278 معتمد سرانجامبهبغداد بازگشت. ویقصر حسنیرا از پورانخواستهبود، و پورانآنرا تعمیر کرد و بهشیوهایکهدر خور خلیفهبود آراستو سپسبهویتقدیمکرد ( رجوع کنید به ابنجوزی، المنتظم، ج5، ص144). سپسمعتضد در 280 قصر را بازسازیکرد، اراضیآنرا توسعهداد و ساختمانهایجدیدیبهآنافزود و در زمینهایمطامیر (سیاهچال) آنزندانهاییساخت. وییکمیداناسبدوانیبهآناضافهکرد و سپسحصار مخصوصیدر پیرامونآنمحوطهساختکهبهدارالخلافهشهرتیافتو با ملحقاتشبهعنواناقامتگاهرسمیباقیماند (خطیببغدادی، ج1، ص109؛ ابنجوزی، المنتظم، ج6، ص53؛ همو، مناقب، ص15؛ تنوخی، نشوار ، ج8، ص15؛ ابنتغریبردی، ج3، ص85؛ اربلی، ص173). آنگاهبنایقصر تاجرا در حوالیدجلهآغاز کرد، ولیبعدها چوندود فراوانیاز سویشهر مشاهدهکرد، تصمیمبهساختنقصر دیگریدو میلدورتر در شمالشرقیگرفتو قصر مجلّلو مرتفعثریّا را ساختو آنرا با دهلیزیزیرزمینیبهقصر حسنیمرتبطکرد و باغهاییدر پیرامونآنساختو آبراههایاز نهر موسیبهسویآنکشید ( رجوع کنید به وصفابنمعتز، ص138ـ139). همچنینبهمنظور پاکنگاهداشتنهوا دستور داد کهبرنجو نخلدر اطرافبغداد کاشتهنشود ( رجوع کنید به ابنجوزی، المنتظم، ج5، ص142). ثریّا تا 469 در وضعخوبیباقیبود، و در اینتاریخبر اثر طغیانآبویرانشد (ابنجوزی، مناقب، همانجا؛ یاقوتحموی، ج1، ص808). خرابیشهر مدوّر در اینزمانآغاز گردید، و معتضد دستور تخریبحصار شهر را صادر کرد؛ ولیهنگامیکهبخشکوچکیاز آنرا خرابکردند هاشمیانلببهشکایتگشودهگفتند کهاینحصار یادگار عظمتعباسیاناست، ازینرو معتضد دستاز تخریبکشید. اما مردمبتدریجخانههایخود را بهقیمتخرابکردنحصار و ویرانیشهر توسعهدادند (تنوخی، نشوار ، ج1، ص74ـ75).مکتفی(حک: 289ـ295) تاجرا با تالارها و قبّههایآنساختو باراندازیدر کنار دجلهبنا کرد، و در زمینهایآنمنطقهگنبدینیمدایرهساختبهارتفاعمردیکهبر الاغیسوار شدهباشد (خطیببغدادی، ج1، ص99؛ اربلی، ص175؛ یاقوتحموی، ج1، ص؛ ابنجوزی، المنتظم، ج5، ص144). در 289 مکتفیزندانهایقصر را ویرانو مسجد جامعی(جامعالقصر) ساختکهتا زمانمقتدر، سومینمسجد جامعبود (ابنجوزی، همان، ج6، ص3؛ خطیببغدادی، ج1، ص109).مقتدر (حک:295ـ320) ساختمانهایجدیدیبهقصرهایسلطنتیافزود و آنرا بهطرزیاعجابانگیز مزیّنکرد، و بهباغوحش(حَیْرالوحوش) توجهیمخصوصمبذولداشت( رجوع کنید به خطیببغدادی، ج1، ص100ـ103). شرحمفصّلخطیبدربارةسال305 جالبتوجهاست. حصار مستحکمپیرامونقصرها، و دهلیزیمخفیاز تالار بارعاممقتدر بهیکیاز دروازهها، از جملهاقداماتدفاعیلازمبود( رجوع کنید به همان، ج1، ص101). در میانعجایبباید از دارالشجرهنامبرد کهعبارتبود از درختی سیمیندر میانحوضیبزرگبا هجدهشاخهو ترکههایمتعدّد، و گنجشکهایسیمینیا زرّینیکهگهگاهآواز میخواندند. در دو سویاستخر، هجدهمجسمةسوار بود کهدر یکجهتحرکتمیکردند، گوییدر تعقیبیکدیگر بودند (همان، ج1، ص103). همچنینحوضیاز سیماببهوسعت30*20 ذراع، با چهار قایقزرّینوجود داشتو پیرامونآنرا باغیافسانهایفراگرفتهبود. باغوحشدارایانواعجانورانبود. کُنامشیرانیکصد شیر داشت. قصر فردوساز لحاظسلاحهایششگفتانگیز بود. در داخلمحوّطةسلطنتی23قصر ساختهشدهبود ( رجوع کنید به همان، ج1، ص103ـ104؛ ابنجوزی، همان، ج6، ص144).بغداد در ایندورهبهکمالخود رسید. در قرنچهارم،بخششرقیاز شمّاسیّهتا دارالخلافهپنجمیل(میل: 848 ، 1متر) گسترشیافت(اصطخری، ص83). ابنابیطاهر (متوفی280) روایتمیکند کهموفّققبلاز 279 دستور اندازهگیریبغدادرا صادر کرد؛ مساحتآن750 ، 43 جریبتعیینشد که250 ، 26 جریبآندر شرقبغداد و 500 ، 17 جریبدر غرببغدادقرار داشت(ابنفقیه، گ44 پ؛ رجوع کنید به ابنحوقل، ج1، ص243؛ خطیببغدادی، ج1، ص120). بنابر روایتیاز ابنابیطاهر، شرقبغداد در زمانموفّق750 ، 16 جریب(جریب:1366 مترمربّع) و غرببغداد 000 ، 27 جریببودهاست. ایناندازهمحتملاست، زیرا غرببغداد در آنزمانهنوزاهمیتبیشتریداشت. طبقروایتدیگری، مساحتآن750 ، 53 جریببودهکه750 ، 26 جریبآندر شرقو 000 ، 27 جریبدیگر در غربقرار داشتهاست. احتمالمیرود کهرقماخیر مربوطبهدورةمقتدر باشد کهشرقبغداد توسعةفراوانیپیدا کرد. در همةاینروایات، طولبغداد در هر دو سو تقریباً یکیبودهاست.وضعجغرافیاییبغداد، اهالیفَعالآن( رجوع کنید به جاحظ، البخلاء ، ص39؛ تنوخی، الفرج، ج2، ص11)، تشویقدولتبهتجارت( رجوع کنید به یعقوبی، 1883، ج2، ص590)، واعتبار خلافتبزودیاینشهر را بهصورتمرکز عمدةبازرگانیدرآورد ( رجوع کنید به دوری، ص143ـ157). بازارها، در رُصافهوبویژهدر کرخ، شاخصاصلیزندگیشدند. هر پیشهبازاریمخصوصداشت؛ از جملهبازار میوه، بازار پارچه، بازارپنبه، بازار کتابفروشانبا بیشاز یکصد دکان، بازار صرّافان،و بازار عطّاراندر کرخو بازارهایتجّار خارجیدر سوقبابالشامبود. در بخششرقی، انواعو اقسامبازارها شاملبازار عطرفروشان(سوقالطیب)، بازار مواد غذایی، بازارزرگران، بازار گوسفند فروشان، بازار کتابفروشانو بازارکالاهایچینیدیدهمیشد (یعقوبی، 1892، ص241، 246، 248، 254؛ اصطخری، ص84؛ خطیببغدادی، ج1، ص79ـ 81؛ ابنجوزی، مناقب، ص26ـ 28؛ ابنحوقل، ج1، ص242). از زمانمنصور بهبعد محتسبیبراینظارتبر بازارها و جلوگیریاز تقلّبو مراقبتبر اوزانو مقادیر تعیینشد ( رجوع کنید به خطیببغدادی، ج1، ص81؛ ابراهیمصابی، ص114، 141ـ142؛ ماوردی، ص141ـ142). محتسببر گرمابهها نیز نظارتمیکرد و احتمالاً ناظر مساجد همبود (خطیببغدادی، ج1، ص117)؛ گذشتهاز این، از اعمالخرابکارانهنیز جلوگیریمیکرد.هر بازار یا حرفه، رئیسی(عریف) داشتکهاز طرف دولتتعیینمیشد. هر حرفهدارای«صانع» و «استاد»بود ( رجوع کنید به اخوانالصفا، ج1، ص255؛ رجوع کنید به جاحظ، رسائل، ص126). از بغداد پارچههایپنبهایو منسوجاتابریشمی، بویژهسربند (مندیل)، پیشبند، دستار، بلور تراشیده، شیشهآلات، روغنهایمختلف، داروهایمایع، و معجونهایمختلفصادر میشد ( حدودالعالم، نسخةخطی، گ11ر؛ محمد مقدسی، ص128). بغداد پیراهنهاییبا رنگهایمختلف، عمامههاییاز پارچةظریفو حولههایمشهورینیز صادر میکرد (دمشقی، ص26). پیراهنهایظریفو سفیدشبینظیر بود (ابنفقیه، ص254). سَقْلاطون(پارچةابریشمی)، مُلْحَمو عَتّابی(پارچهابریشمیو پنبهای) بغداد شهرتداشت( حدودالعالم، ص138؛ نویری، ج1، ص369؛ محمد مقدسی، ص323؛ ابنحوقل، ج1، ص261). در بابالطاقشمشیرهایبسیار مرغوبیساختهمیشد (قرطبی، ص). بغداد بهسببصنعتچرمسازیو کاغذسازیخود شهرتداشت.دلیلعمدةرونقتجارتو صنعتدر بغداد همانا توسعةبانکداریدر اینشهر بود، و اینامر از فعالیتهایصرافانو جَهْبَذانمعلوممیشود. صرافانمخصوصاً در کرخبازارهایمخصوصبهخود داشتند ( رجوع کنید به جهشیاری، ص228)، و در وهلةاولبهمردمخدمتمیکردند، در حالیکهجَهبَذها بیشتر در خدمتدولتو کارکنانآنبودند.بغداد از حیث] ترکیب[ جمعیت، بینالمللیبود. ساکنانشآمیزهایاز ملتها و رنگها و مذاهبمختلفبودند کهبرایکار، تجارت، سپاهیگری، یا بهعنوانبردهبهاینشهر راهیافتهبودند. جالبآنکهعوامالنّاسرفتهرفتهنقشمهمّیدر حیاتشهر بر عهدهگرفتند (ابناثیر، ج8، ص85ـ86؛ مسکویه، ج1، ص74ـ75). در 201 تلاشکردند آشوبیرا کهپساز قتلامینپیشآمدهبود فرو بنشانند ( رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص1009ـ1010؛ ابناثیر، ج6، ص228ـ229، ج7، ص13ـ 14) و در 307 در اعتراضبهبالا رفتنقیمتها شوریدند و فعالیتهایعیّاران* و «شُطّار» در ایندورهآغاز شد ( رجوع کنید به طبری، سلسلهسوم، ص1008، 1586؛ مسعودی، مروج، ج6، ص457ـ461 بهبعد).جمعیتبغداد را بدشواریمیتوانتخمینزد. در 383 شمار گرمابهها را 500 ، 1باباعلامکردند. بنابر روایاتی، هر گرمابهمورد استفادةدویستخانوار بود (ابنفقیه، گ59پـ 60ر؛ هلالصابی، ص29). هرگاهشمار متوسطهر خانوار پنجنفر باشد، در اینصورتجمعیتبغداد در حدود یکمیلیونو نیمبودهاست. مقتدر بهسنانبنثابتدستور داد کهطبیبانرا امتحانکند و فقطبهافراد شایستهاجازةکار دهد، در نتیجه، به860 طبیباجازةکار دادهشد (ابناثیر، ج8، ص85؛ ابنابیاصیبعه، ج1، ص221 و بعد، 224، 310؛ قفطی، ص194 و بعد). هرگاهطبیبانیرا کهدر بیمارستانهایدولتیخدمتمیکردند و کسانیرا کهاجازةکار نداشتند بهشمار آوریم، تعداد ایشاناحتمالاً بههزار نفر میرسد. تعداد کسانیرا کهدر آخرینجمعةماهدر مسجد منصور و مسجد رُصافه نماز میگزاردند میتوانبا توجهبه مساحتمحلنماز 000 ، 64نفر تخمینزد (ابنفقیه، گ62ر؛ رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص1730). تعداد قایقها را در اواخر قرنسوم، 000 ، 30 دانستهاند (ابنجوزی، مناقب، ص24). با توجهبهاینارقامو مساحتبغداد، میتوانجمعیتبغداد را در قرنچهارم، یکمیلیونو نیمتخمینزد. اِتلیدی، از معاصرانآندوره، نیز همینرقمرا بهدستمیدهد.در بغداد محلهّهایاشرافی، مانند ظاهر، شماّسیّه، مأمونیّهو دربعون، وجود داشت. محلهّهاییچونقطیعةالکلاب و نهرالدجّاجفقیرنشینبود. خانهها دو طبقهبود ولیخانههایافراد معمولییکطبقهداشت. خانههایتوانگراندارای گرمابهبود و معمولاً بهسهقسمتتقسیممیشد کهبا دیواری از یکدیگر مجزّا بود ـ قسمتزنان، اتاقهایپذیرایی، و قسمتمستخدمان. بهباغتوجهیمخصوصمیشد (ابوالفرجاصفهانی، ج، ص73، ج، ص31، ج5، ص38، ج9، ص144، ج17، ص129؛ هلالصابی، ص32). قالی، نیمکت، پرده، و مخدّهبخشعمدةاثاثرا تشکیلمیداد. در تابستاناز بادبزنو بویژهخانههایخنکو سردابها استفادهمیشد ( رجوع کنید به مُدَوَّر، ص30، 117). سردرها با کتیبههاییاز تصاویر جانوران، گیاهان، یا انسانآذینمیشد (همان، ص29). ویژگیچشمگیر حیاتبغداد، شمار بسیار مساجد و گرمابههایآنبود.بغداد مرکز بزرگفرهنگیبهشمار میرفتو موطنمکاتبفقهیحنفیو حنبلیبود. همچنینبیتالحکمه* و خارجاز آنمرکز ترجمهو بعضیتجاربعلمیبود. مساجد آن، بویژه امعالمنصور، مراکز عمدةدانشپژوهیبود. تعداد فراوانکتابفروشیهاییکهگاهیبهصورتمحافلادبیدر میآمد میزانفعالیتهایفرهنگیآنرا نشانمیدهد. بغداد شاعران، تاریخنویسانو دانشمندانبسیار داشت. با مراجعهبهتاریخبغداد ، اثر خطیب، میتوانبهشمار بسیار دانشمندانبغداد در هر زمینهپیبرد. نهتنها خلفا، بلکهوزیرانو بزرگاننیز، از تشویقبهعلماندوزیکوتاهینمیکردند. دورةخلاّقیتفرهنگاسلامیبا بغداد پیوند یافتهاست. بعداً در ایندوره، کتابخانههایعمومیبهعنوانمراکز مطالعهو تحصیلتأسیسشد کهمشهورترینآنها دارالعلمابونصر شاپوربناردشیر بود. هنگامیکه«مدرسه» بهوجود آمد، بغداد با مدارسنظامیّهو مستنصریّةخود، شهریپیشرو شد و بر برنامهها و سبکمعماریمدارستأثیر نهاد.بهبیمارستانها، بویژهدر قرنسومو چهارم، توجهفراوانمبذولمیشد؛ از جملهبیمارستانسیّده(306)، بیمارستانمقتدری(306)، و بیمارستانعضدی* (372) مشهور بودند. وزیرانو دیگر بزرگاننیز بیمارستانهاییتأسیسکردند. در فواصلمعیّن، کار طبیبانمورد بازدید و نظارتقرار میگرفت( رجوع کنید به سطور پیشین).در زمانهارونالرشید، سهپلدر بغداد وجود داشت(یعقوبی، 1883، ج2، ص510). از دو پلمشهور، یکیدر کنار بابخراسان، و دیگریدر کرخبود ( رجوع کنید به همان، ج2، ص542؛ جهشیاری، ص254؛ طبری، سلسلةسوم، ص1232). هاروندو پلدر شمّاسیّهساختکهدر نخستینمحاصرهخرابشد (ابنجوزی، مناقب، ص20؛ ابنفقیه، گ42 ر). سهپلتا پایانقرنسومباقیبود (ابنفقیه، همانجا). ظاهراً پلشمالویرانشدهبوده، زیرا اصطخریتنها از دو پلسخنبهمیانمیآورد (ابنجوزی، همانجا؛ اصطخری، ص84). در 387 بهاءالدّولهپلیدر سوقالثلاثاء ساخت(مِشرَعةالقطّانین) کهسومینپلشد. اینخود حاکیاز عطفتوجهاز شمالبغداد بهسوقالثلاثاء است(ابنجوزی، المنتظم، ج7، ص171؛ رجوع کنید به ابنجوزی، مناقب، همانجا؛ خطیببغدادی، ج1، ص116).زندگیدر بغداد تا زمانامیناز آرامشو ثباتبرخوردار بود. بر اثر نخستینمحاصره، عناصر آشوبگرِ «عامّه» پدید آمدند. از آخرینربعقرنسوم، سیلو آتشسوزینیز در اینامر سهیمشدند. سیلدر270، تعداد 000 ، 7 خانهرا در کرخویرانکرد. در 292 و 328، بغداد از سیلآسیبفراواندید (طبری، سلسلةسوم، ص2105؛ ابناثیر، ج8، ص371؛ ابنتغریبردی، ج3، ص157، 266). در 333، سیلاز بابالکوفهگذشتو وارد شهر شد (صولی، ص278؛ خطیببغدادی، ج1، ص76). بیتوجهیبهنهرها، بویژهدر دورة«امیرالامرائی» (324ـ334)، سببطغیانآبو ویرانیناحیةبادوریاگردید (مسکویه، ج2، ص9؛ صولی، ص106، 137ـ138، 225). درنتیجه، اگرچه قحطو طاعونقبلاز 320 کمتر پیشمیآمد، بعد از اینتاریخمکرّر رویمیداد ( رجوع کنید به ابناثیر، ج7، ص177، 187، 338). قحطی307 ناشیاز احتکار بودو بسرعتمهار شد. قحطیهاییکهدر 323، 326، 329 (همراهبا طاعون)، 330، 331 (همراهبا طاعون)، 332 و 337 رویداد، زندگیرا غیر قابلتحملکرد (صولی، ص61، 104،236، 251؛ ابناثیر، ج8، ص282، 311؛ ابنتغریبردی، ج3، ص270، 274). در 308 و 309، کرخاز حریقزیانفراواندید (ابناثیر، ج8، ص89، 95). در 323 حریقکرخبهمحلّههایعَطّاران(داروفروشان)، روغنفروشان، جواهرفروشانو جز آنسرایتکرد و آثار آنتا سالها بعد مشهود بود (صولی، ص68).بغداد در دورةآلبویهروزگار سختیداشت. معزّالدوله(در 335) نخستبعضیاز نهرهایبادوریا را مرمّتکرد، و اینعملوضعزندگیرا بهبود بخشید (مسکویه، ج2، ص165). سپسیکدورةبیتوجهیپیشآمد و بسیاریاز نهرهاییکهغرببغداد را مشروبمیکرد خرابشد. بهدستور عضدالدّوله(367ـ 372) آنها را لاروبیکردند و بهمرمّتپلها و سدها پرداختند (همان، ج2، ص406، ج3، ص69؛ ابناثیر، ج8، ص518). پساز اینتاریخ، دیگر از اینگونهفعالیتها یادنشدهاست.فعالیتهایساختمانیمحدود بود. در 350، معزالدولهقصریبزرگدر بابالشمّاسیّهساختکهدارایمیدانیوسیع، بارانداز و باغهایزیبا بود. ویهفتدروازةآهنینِ شهر مدّور را برایاینقصر برداشتو در حدود یکمیلیوندینار (یازدهمیلیوندرهم) خرجکرد، اما در 418 آنرا خرابکردند (تنوخی، نشوار ، ج1، ص70ـ71؛ ابناثیر، ج8، ص397ـ 398، ج9، ص256). عضدالدّولهخانةسبکتکین، حاجبمُعزالدّوله، را در مُخَرِّمعلیا تعمیر کرد و باغهایوسیعیبهآن افزود و آبرا با هزینةفراواناز نهرالخالصبهوسیلة ترعههاییبهآنجا آورد. اینمحلدارالاماره، اقامتگاهرسمیآلبویهشد (خطیببغدادی، ج1، ص105ـ106؛ ابنجوزی، المنتظم، ج7، ص77ـ78؛ رجوع کنید به مسکویه، ج3، ص124). عضدالدولهکهدید بغداد بدنما شدهاست، دستور تعمیر خانهها و بازارهایآنرا صادر نمود و در تجدید بنایمساجد جامعآنپولبسیار خرجکرد. ویباراندازهایکنار دجلهرا تجدید بنا کرد و بهتوانگراندستور داد کهخانههایخود را کهدر مجاورت دجلهبود تعمیر و در قصرهایویرانبدونصاحبباغاحداثکنند، و چونپلمرکزیرا باریکو خرابیافت، آنرا تعمیرو تعویضکرد (ابناثیر، ج8، ص558؛ ابنجوزی، همان،ج7، ص114؛ مسکویه، ج2، ص404ـ406). در 372، بیمارستانعضدیرا بنا نهاد و پزشکانو ناظرانو انباردارانیبرایآنتعیینکرد و مقدار زیادیدارو، وسایلو تجهیزات در اختیار آنقرار داد و اموالیبراینگهداریآنوقفکرد (ابنجوزی، همان، ج7، ص112ـ114).اما بغداد در زمانآلبویهدچار انحطاطشد (تنوخیوسعتآنرا در 345 یکدهموسعتزمانمقتدر میداند؛ نشوار ، ج1، ص66). شهر ] خلیفه[ منصور متروکشد و دیگر حیاتنداشت(محمد مقدسی، ص120). بیشتر محلههایغرب بغداد خرابو کوچکشدهبود. آبادترینبخشغرببغداد کرخبود کهدر آنجا بازرگاناندارایمحلّ کسببودند. ازینرو بخشغربیدر اینزمان کرخنامیدهمیشود (ابنحوقل، ج1، ص241ـ242؛ محمد مقدسی، همانجا).بخششرقیشهر آبادتر بود، و بزرگانمعمولاً در آنجا اقامتداشتند ( رجوع کنید به ابنحوقل، ج1، ص240). در اینبخش، جاهایدیدنیعبارتبود از: بابالطاق، محلّیکهبازار بزرگدر آنجا قرار داشت؛ دارالامارهدر مُخَرِّمو قصرهایخلیفهدر منتهیالیهجنوبی( رجوع کنید به محمد مقدسی، همانجا؛ ابنحوقل، ج1، ص240ـ241؛ اصطخری، ص84). خانههایمنفرد تاکَلْواذا * نیز ادامهمییافت. ابنحوقلچهار مسجد جامعرا دیدهاست: مسجد منصور، مسجد رُصافه، مسجد براثا، و مسجد دارالسلطان(ج1، ص241). سپسدر 379 و 383، مسجد قطیعهو مسجد حربیّهبهصورتمساجد جامعدرآمد (ابنجوزی، المنتظم، ج7، ص671؛ همو، مناقب، ص21ـ22؛ خطیببغدادی، ج1، ص110ـ111؛ ابناثیر، ج9، ص48). ابنحوقلدو پلمشاهدهکرده، کهیکیاز آنها غیر قابلاستفادهبودهاست(همانجا). ظاهراً در زمانمعزالدّولهسهپلوجود داشت(یکیدر بابالشمّاسیّهنزدیکقصر او، دیگریدر بابالطّاقو سومیدر سوقالثلاثاء). اولیبهبابالطّاقمنتقلشد و در آنجا دو پلبهوجود آمد. سپس، یکیاز آنها غیرقابلاستفادهشد (ابنجوزی، مناقب، ص20).بغداد از آشوبعامّه، و عیّارانآسیببسیار دید. در منابعاز جهلعامّهو آمادگیآنها برایقبولهر گونهدعوت، و خوشطینتیو یاغیگیریآنها سخنفراوانرفتهاست( رجوع کنید به مسعودی، مروج، ج5، ص81ـ83، 85ـ87؛ غزالی، ص53؛ ابنجوزی، همان، ص31ـ32؛ بغدادی، ص141). در 279 معتضد «قُصّاص» (قصهگویان) و فالگیران(عرّافین) را از نشستندر معابر و مساجد بازداشت، و مردمرا از اجتماعدر پیرامونآنها یا مجادلهبا آنها منع کرد (ابنجوزی، المنتظم، ج5، ص122، 171). پیشاز آلبویه، حنبلیها موجبآشوبمیشدند، و گاهگاهمیکوشیدند کهاخلاقرا با توسّلبهزور اصلاحکنند ( رجوع کنید به ابناثیر، ج8، ص84ـ85، 157ـ158، 229ـ230؛ صولی، ص198). در ایندورهآشوبهایفرقهایافزایشیافتو موجبخساراتجانیو مالیبسیار شد. آلبویه، روز دهممحرّمرا روز عزایعمومیاعلامکردند؛ بازارها بستهمیشد و مردمدستههاییراهمیانداختند و زنانبر سر و رویخود میزدند ( رجوع کنید به ابنجوزی، همان، ج7، ص15). از سویدیگر، غدیر، روز18ذیحّجه، را روز جشنو شادمانیاعلامکردند. اینامر باعثشد کهسنّیاندو روز متفاوترا برگزینند کهتاریخهر یکهشتروز پساز روزهایذکر شدهبود ( رجوع کنید به ابناثیر، ج9، ص110). آغاز اینکشمکشها از 338، یعنیزمانیبود کهکرخبهغارترفت(ابنجوزی، همان، ج6، ص363). در 348 جنگمیاندو گروهبهویرانیو حریقدر بابالطّاقمنجر شد (همان، ج6، ص390). در 361، آشوبهایکرخبهسوختنآنو نابودی000 ، 17 نفر انجامید، و 300 دکانو خانههایبسیار و 33 مسجد طعمةحریقگردید (ابناثیر، ج8، ص207؛ رجوع کنید به ابنجوزی، همان، ج7، ص60). در 363، حریققسمتاعظمکرخرا از بینبرد (مسکویه، ج2، ص327). در 381، آشوبدیگریبرپا شد کهبسیاریاز محلاّترا بهآتشکشید (ابناثیر، ج9، ص31). در 453، نهر طابِق، بابالقَطن، و قسمتاعظممحّلةبابالبصرهدر آتشسوخت(همان، ج9، ص102، نیز رجوع کنید به ج8، ص184، ج9، ص25ـ26، 32، 58). در 422، بسیاریاز بازارها در آشوبها ویرانشد (ابنجوزی، همان، ج8، ص55). عیّاران، کهبویژهدر آخرینربعقرنچهارمو تا اواخر ایندورهفعالیّتمیکردند، آشوبو آشفتگیبسیار بهپا کردند (دربارةفعالیتهایآناندر دو محاصرةبغداد رجوع کنید به طبری، سلسلةسوم، ص877، 1008ـ1010، 1552، 1556ـ1557؛ مسعودی، مروج، ج6، ص45بهبعد). تاریخنویسانفعالیتهایآنانرا بد تعبیر کردهو آنانرا راهزنو دزد نشاندادهاند، اما نهضتآنها معلولوضعزندگیدشوارشانو هرجو مرجسیاسیبود. قیامآنها برضد توانگرانو فرمانروایانصورتمیگرفت، و بههمیندلیلفعالیتهایآنانبیشاز همهمتوجهتوانگران، بازاریان، دستگاهانتظامی، و اشرافبود ( رجوع کنید به تنوخی، الفرج، ج2، ص106ـ108؛ ابنجوزی، همان، ج7، ص174، 220؛ ابناثیر، ج9، ص115). آناناز اخلاقیمانند شرافت، کمکبهمستمندانو زنان، تعاون، صبر، و استقامتپیرویمیکردند. فتوتبعدها تا اندازهایبا نهضتآنانپیوستگییافت(ابنجوزی، تلبیسابلیس، ص392؛ همو، المنتظم، ج8، ص77؛ قشیری، ص113ـ114؛ تنوخی، همان، ج2، ص180). در قرنچهارم، دستههاییتشکیلدادند، و از جملهالقابرؤسایآنانمتقدّم، قائد و امیر بود، و برایورود بهگروه، مراسمخاصیبرگزار میگردید ( رجوع کنید به ابنجوزی، المنتظم، ج8، ص49، 78، 151؛ مسکویه، ج2، ص306؛ قشیری، ص113؛تنوخی، همان، ج2، ص109). اینگروه، در عینحال، خود بهدو فرقةشیعیو سنّیتقسیممیشد. مردمپیوستهاز عیّاراندر هراسبودند. عیارها در بازارها و راهها باجمیگرفتند و اموالرهگذرانرا میدزدیدند و شبها پیوستهبهخانههادستبرد میزدند؛ با آتشو شمشیر ویرانیبه بار میآوردندو بسیاریاز محلاتو بازارها بویژهبابالطاقو سوقیحیی(در شرقبغداد) و کرخرا آتشمیزدند؛ زیرا اینبخشها محلاتتوانگرانبود. مردمناگزیر، شبها دروازههایمعابرخود را میبستند و بازرگانانشبگرد میگماشتند. هرجو مرجو غارتباعثبالا رفتنقیمتها میشد (ابنجوزی، همان، ج7، ص151، 220، ج8، ص21ـ22، 44،47ـ50، 54ـ55،60، 72ـ75، 79، 87، 142، 161). واعظیدر 421 چنیندعا میکرد: «خدایا، ملکرا از عوامالنّاسو مردمحقیر حفظکن» (ابنجوزی، همان، ج8، ص44). بُرجُمی، یکیاز سرکردگانبدنامعیّاران، عملاً چهار سال(422ـ425) بر بغداد حکومتکرد، و ویرانیبسیار بهبار آورد (همان، ج8، ص75ـ76). دولتقدرتینداشت( رجوع کنید به همان، ج8، ص49) و بهآنها اجازهدادهبود کهمالیاتو باجبگیرند تا خود از شرّ آنانمصونبماند (همان، ج8، ص78). بسیاریاز مردممحلههایخود را ترککردند و بهنقاطامنگریختند (همان، ج8، ص142). رعباز عیارانتا رویکار آمدنسلجوقیانادامهداشت(همان، ج8، ص161).در 447، طغرلبیگوارد بغداد شد، و سلجوقیانبرخلافسیاستآلبویهاز سنیانحمایتکردند ( رجوع کنید به ابنتغریبردی، ج5، ص59). در 450، بساسیری* بغداد را بهنامفاطمیانگرفت ( رجوع کنید به ابوالفداء، ج2، ص186؛ ابنقلانسی، ص87)، ولیدر 451 از قوایسلجوقیشکستخورد و بهقتلرسید (ابوالفداء، ج2، ص187ـ188). در ایندوره، بغداد وضعیبهخود گرفتکهپساز آنتغییر چندانینکرد.در 448، طغرلبیگدارالامارهرا توسعهداد، بسیاری از خانهها و دکانها را خرابکرد، آنها را از نو ساختو دیواریپیرامونآنکشید (ابنجوزی، همان، ج8، ص169). در 450، دارالامارهدر آتشسوختو دوبارهساختهشد (ابنجوزی، همان، ج7، ص778) و بهدارالمملکهشهرتیافت. در 509، بازسازیشد، ولیدر 515 تصادفاً طعمةحریقگشتو قصریجدید بنا گردید (ابنجوزی، مناقب، ص16؛ همو، المنتظم، ج9، ص223). ملکشاهمسجد مخرّمرا،کهنزدیکقصر بود، در 484 توسعهداد و آنرا تعمیر کرد.اینمسجد از آنپسبهجامعالسلّطانشهرتیافتو در 502 تعمیر (ابنجوزی، المنتظم، ج9، ص159) و در 524 تکمیلشد (ابوالفداء، ج2، ص211؛ ابنجوزی، مناقب، ص23؛ ابنتغریبردی، ج5، ص135).فعالیّتدر شرقبغداد در پیرامونقصرهایخلفا متمرکز شد. مقتدی(467ـ487) خانهسازیرا تشویقکرد؛ و محلّههاییدر اطرافقصرها ـمانند بَصَلیَّه، قَطیعَه، حَلَبَه، اَجَمَهـ پدید آمد. همچنینقصر ساحلی(دارالشاطئیة) را در کنار قصر قدیمیتاجبنا کرد (ابنجوزی، المنتظم، ج8، ص293؛ ابناثیر، ج10، ص156؛ رجوع کنید به لسترنج، ص253؛ ابنفوطی، ص21). در 524، قصر تاجرا ویرانکردند و از نو ساختند (ابنجوزی، همان، ج10، ص14). اینمحلّهها کهمحصور نبود، در 462 از سیلآسیبفراواندید. در 488، مستظهر پیرامونمحلههاییکهحریمشناختهمیشد، دیوار کشید، کهدر 507 مسترشد آنرا مرمتکرد و چهار دروازهبر آنافزود و عرضآنرا به22 ذراعرساند. سیلسال 554 اطرافدیوار را فرا گرفت، آنرا شکافتو بسیاریاز محلهّها را ویرانساخت. شکافرا مرمتکردند و دستبهکار ساختنسدّیدر پیراموندیوار شدند کهبعدها تکمیلشد ( رجوع کنید به ابنجوزی، مناقب، ص34؛ همو، المنتظم، ج10، ص189ـ190). کوششهایدیگر بهمنظور ساختندیوار یا تعمیر آندر زمانناصر و مستنصر صورتگرفت(ابنفوطی، ص16، 111). ایندیوار مرزهایشرقبغداد را تا پایاندورةعثمانیتثبیتکرد.بغداد در ایندورهدر حالانحطاطبود و بهگذشتةپر افتخار خود تکیهداشت. از نیمةدومقرنپنجم، تغییراتفراوانیدر شکلآنپدید آمد. بسیاریاز محلّههایغرببغداد رو بهویرانینهاد و باغها و خانههایسابقبهصورتزمینبایر در آمد ( رجوع کنید به خطیببغدادی، ج1، ص119؛ تنوخی، نشوار ، ج1،74ـ75). شاید اینامر علتافزایشمساجد جامعرا روشنسازد. محلّههایقدیمیشمّاسیّه، رُصافهو مُخرِممتروکماند ( رجوع کنید به ابنحوقل، ج1، ص241).بنیامینتطیلی] اهلتودلا [ ، کهدر حدود 567/1171از بغداد دیدنکرد، از عظمتقصر خلیفهبا دیوار و باغها و باغوحشو دریاچةآنسخنگفته، و از بیمارستانعضدیو شصتپزشکآنو آسایشگاهیویژةبیمارانروانیبا اعجابیاد کردهاست. ویچهلهزار یهودیدر بغداد یافتکهدهمدرسهداشتند (ج1، متناصلی، ص54ـ64؛ ترجمةانگلیسی، ص93ـ105؛ ترجمةعربی، ص131ـ138). ابنجُبَیر بغداد را در 581 توصیفکردهاست. ویانحطاطکلّی آنرا ملاحظهکرد، و نخوتاهالیآنرا بهباد انتقاد گرفت(ص194). اگرچهقسمتاعظمشرقیخرابشدهبود، هفدهمحلّةجداگانهداشتکههر یکدارایدو، سهیا هشتگرمابهبودند (ص201). مَحلّةخلیفه؛ با قصرها و باغهایش، در حدود یکربعیا بیشتر مساحتشهر را دربر میگرفت(ص202). اینبخش، جمعیتبسیار و بازارهاییپر رونقداشت(ص203ـ204). قُرَیَّهبزرگترینمحلّه(بهاحتمالزیاد میانپلالاَحراسو رأسالقریه) بود و نزدیکآنحومةربضِ مربّعه(احتمالاً در نزدیکیسیّدسلطانامروزی) قرار داشت. اینمحلهدارایسهمسجد جامعنیز بود: جامعالسلطان در شمالدیوار، مسجد رُصافهدر حدود یکمیلیشمالآن، و جامعالخلیفه(ص204). در اینمحلهحدود سیمدرسهبا ساختمانهایعالیوجود داشتکهبراینگهداریآنها و مخارجطُلاّب، موقوفاتبسیار موجود بود. مشهورتریناینمدرسهها «نظامیه» بود کهدر 504 تجدید بنا شد (ص205). ویمینویسد، دیواریکهمسترشد در پیرامونشرقیّهبنا کرد چهار دروازهداشت: بابالسلطان(در شمال) کهبعدها بهبابالمعظّمشهرتیافت؛ بابالظّفریه(در شمالشرقی)، بعدها بابالوسطانی؛ بابالحَلَبَه(در شرق)، بعدها بابالطلسم؛ و بابالبَصَلِیَّه(در جنوب)، بعدها بابالشرقی. حصار پیرامونشرقیهبهصورتنیمدایرهایبود کههر دو انتهایشبهدجلهمیرسید (همانجا). ویاز محلّةپر جمعیتابوحنیفهسخنبهمیانمیآورد؛ محلههایقدیمیرُصافه، شمّاسیّه، و قسمتعمدةمخرّمویرانشدهبود ( رجوع کنید به ص202؛ ابنحوقل، همانجا). در غرببغداد، خرابیهمهجا دیدهمیشد. ویاز محلّههایاینبخش، کرخرا بهصورتشهریمحصور، و محلّةبابالبصرهکهشاملمسجد جامعمنصور بود و بازماندههایشهر قدیمیرا توصیفمیکند (ص201). محلّةالشارعدر کنار دجلهقرار داشتو بهانضمامکرخو بابالبصرهو قُرَیَّه، بزرگترینمحلاتبغداد بود (همانجا). میانالشارعو بابالبصره، محلّةسوقالمارستان، مانند شهریکوچک، واقعبود و بیمارستانمعروفعضدیکهاز لحاظپزشکانو کارکنانو امکاناتمجهّز بود در آنقرارداشت(همانجا). در میانسایر محلات، محلّةحربیّهکهدر شمالیترینقسمتقرار داشت، و عَتابیهکهبهسببپارچههایعتابیمعروفبود، نظر ویرا جلبکرد (ص202). بهگفتةابنجبیر (ص204) بغداد دو هزار گرمابهو یازدهمسجد جامعداشتهاست.در زمانمسترشد (512ـ529) پلینزدیکنهر عیسیبود کهبعدها آنرا بهبابالقُرَیَّهانتقالدادند. در زمانمستضی(566ـ575) پلجدیدیدر بابالقُریَّهساختهشد و پلقدیمیرا بهجایاولدر کنار نهر عیسیبازگرداندند. ابنجبیر تنها پلاوّلیرا دیده، ولیتصریحمیکند کهعلیالقاعدهدو پلداشتهاست، و ابنجوزیکهکتاب خود را پیشاز سقوطبغداد نوشته، ایننکتهرا تأکید میکند (ابنجوزی، مناقب، ص20؛ ابنجبیر، ص201).نیمقرنبعد، یاقوتحموی(623) اطلاعاتمفیدیبهدستمیدهد. ویغرببغداد را بهصورتیکسلسلهمحلاتمجزا نشانمیدهد کههر کدامدیواریداشتو بهوسیلةویرانههایمتروکیاز یکدیگر جدا میشد. حربیّهو الحریمالطاهریدر شمال، چهار سوجبا نصیریهو عتابیّینو دارالقَزّ در جنوبغربی، مُحَوَّلدر غرب، قصر عیسیدر شرق، و قُرَیَّهو کرخدر جنوباز محلاّتمشهور بود.در شرقبغداد، زندگیدر محلاتِ پیرامونحریمدارالخلافهمتمرکز بود کهدر حدود ثلثمساحتمحصور را در برمیگرفت. از جملهمحلاتوسیعو آباد آنبابالاَزَجبا بازارهایش، مأمونیّهدر مجاورتآن، سوقالثلاثاء، نهرالمُعَلّیو قُریَّهبود (یاقوتحموی، ج1، ص232، 441، 444، 534، 655، ج2، ص88، 167، 234، 459، 512، 783، 917، ج3، ص193ـ194، 197، 231، 279، 291، 489، ج4، ص117، 252، 255، 385، 432، 457، 713ـ714، 786، 841، 845).در ایندورهمساجد جامعدر غربیّه(غرببغداد) افزایشیافت، کهاز وضعنیمهمستقّلمحلاتحکایتمیکرد. ابنجوزیبینسالهای530 و 572، علاوهبر جامعالمنصور از ششمسجد ناممیبرد ( مناقب، ص23؛ نیز رجوع کنید به ابنفوطی). مساجد کرخبهامر مستنصر مرمّتگردید (ابنفوطی، ص15)، و جامعالقصر در 475 و بار دیگر بهامر مستنصر در 632 تعمیر شد (ابنجوزی، المنتظم، ج9، ص3؛ لسترنج، ص269). مسجد قَمَریّه(کههنوز پابرجاست) در 626 ساختهشد (ابنفوطی، ص4).قدرتتصوّفرا از تعداد فراوانرباطها کهدر آخرینقرنخلافتساختهشدهاستمیتواندریافت. اینرباطها را خلفا یا خویشانآنها بنا کردند ( رجوع کنید به همان، ص2، 74ـ75، 79ـ80، 87، 117، 261؛ ابنجوزی، همان، ج9، ص11؛ ابناثیر، ج11، ص33، 77، ج12، ص27، 47ـ68).بهتأسیسمدرسهبسیار توجهمیشد. ایننهضت، کهمیتوانآنرا در آغاز، احیایفکر دینیدر میانشافعیاندانستو از نیازهایسیاسیو دیوانیتلقیکرد، بعدها بهعنواننهضتیفرهنگیادامهیافت. ابنجبیر سیمدرسهدر شرقبغداد مشاهدهکردهاست(ص205؛ نیز رجوع کنید به م.جواد، ج5، ص110 بهبعد، ج6، ص86 بهبعد). مدارسدیگریپساز مشاهداتابنجبیر ساختهشد (ابنفوطی، ص24ـ 25، 53، 128، 308؛ ابناثیر، ج11، ص211). مشهورترینآنها عبارتبود از: نظامیّهکهدر 459 بنا شد، مدرسةابوحنیفهکهدر همانسالتأسیسگشت(ابنجوزی، همان، ج8، ص245ـ246)، و هنوز با نامکلیةالشریعهوجود دارد و مستنصریّهکهبهامر مستنصر در631 بنا شد و تا قرنیازدهمبرپا بود. هر یکاز اینمدارسبهیکیاز چهار مکتبفقهیاختصاصداشت، بجز مستنصریه* و بشیریه* (تأسیس653) کهدر آنها فقههر چهار مکتبتدریسمیشد (ابنفوطی، ص308؛ ابنجوزی، همان، ج8، ص245ـ 247؛ ابناثیر، ج10، ص38؛ ابنفوطی، ص53ـ54، 58ـ59). شمسالملوک(فرزندنظامالملک) مکتبیبرایکودکانیتیمتأسیسکرد (بنداری، ص158). در 606، مهمانسرا (دارالضیافه)هایی، برایدستگیریاز مستمنداندر ماهرمضان، در همةمحلاتبغداد ساختهشد (ابناثیر، ج12، ص286، اشاراتدیگر، همان، ص184؛ ابنفوطی، ص94).بغداد در ایندورهاز حریقو سیلو کشمکشآسیبفراواندید. در 449، محلاتکرخو بابمُحوّلو بیشتر بازارهایکرخدر آتشسوخت. در 451، قسمتاعظمکرخو بغداد کهنهطعمةحریقشد (ابنجوزی، همان، ج8، ص81؛ ابناثیر، ج10، ص5) و محلاتو بازارهاینزدیکنهر مُعلّیو دارالخلافهچند بار سوخت(ابناثیر، ج10، ص35، 67، 318؛ ابنجوزی، همان، ج8، ص241، ج9، ص61، 148، 184، ج10، ص35). در 551، آتشاز محلاتمجاور به دارالخلافهو سوقهایمجاور سرایتکرد (ابناثیر، ج11، ص143؛ در اینمحلاتدر 560، 569 و 583 حریقهایدیگریبروز کرد؛ همان، ج11، ص270، 372؛ ابنجوزی، همان، ج10، ص212).عیّاراندر زمانسلجوقیاننسبتاً فعاّلبودند و دکانها و خانهها را غارتمیکردند و سببناامنیمیشدند (برایدورة449 تا 537 رجوع کنید به ابنجوزی، همان، ج8، ص139، 234؛ ابناثیر، ج10، ص204، 383، ج11، ص26، 29، 59، 63). آشوبهایعامّهو نزاعهایفرقهایآنان(حنبلیانبا شافعیانو سنّیانبا شیعیان) موجبخونریزیو ویرانیبسیار میشد. ابناثیر از مصالحهایموقّتیدر 502 سخنمیگوید و میافزاید: «ایشان] یعنی«عامه» [ همیشهعاملشرّ بودند» (ج10، ص329، نیز رجوع کنید به ج10، ص80، 104، 108ـ109، 112، 117ـ 118، 259). عمر اینمصالحهکوتاهبود، و نزاعو کشمکشادامهیافتو در زمانمستعصمبهصورتیوحشتانگیز درآمد (همان، ج10، ص360، ج11، ص271، 344، ج12، ص133، 216). در 640، نزاعهاییمیانمحلاتمأمونیّهو بابالعضدیـکهبهبازار نظامیّهنیز کشیدهشدـ و میانمُختارهو سوقالسلطان، و بینقَطُفتا و قریّه(در غرببغداد) درگرفتکهدر آنها عدّةزیادیبهقتلرسیدند و دکانها غارتشد (ابنفوطی، ص175ـ177؛ رجوع کنید به ابنابیالحدید، ج2، ص554). در 653، کارها سختآشفتهبود؛ میانرُصافه(سنّی) و خُضَیریین(شیعه) نزاعبالا گرفت، و چندینگذشتکهاهالیبابالبصرهبهطرفداریاز رصافه، و کرخبهحمایتاز خضیریینبرخاستند (ابنفوطی، ص298ـ299). ایننزاعها روحیةرقابتمیانمحلاترا نیز ـکهبر اثر عدمنظارتدولتشدّتگرفتهبودـ نشانمیدهد. هنگامیکهنزاعمیانکرخو بابالبصرهدوبارهشدّتگرفت، سربازانیکهبرایمتوقّفساختنآناعزامشدهبودندکرخرا چپاولکردند و این، اوضاعرا وخیمتر کرد (همان، ص267ـ277). عیّاراندر اینزمانبسیار فَعّالبودند؛ ایشاندکانها را غارتکردند و شبانهبهخانهها دستبرد زدند و حتیمستنصریّهرا دوبارهتاراجکردند (همان، ص254، 260، 262، 378).حکومتناتوانتر از آنبود کهبتواند نظمرا برقرار سازد. جاریشدنسیلابها حاکیاز ضعفدولتو غفلتاز وضعآبیاریبود. در 641، سیلبهنظامیهو نواحیمجاور آنرسید و چند محلهرا ویرانکرد. در 646، سیلابشرقبغداد را فراگرفت، بخشیاز حصار را ویرانساختو بهمحلةحریمرسید. همچنینسیلدر رُصافهجاریشد و بسیاریاز خانههایآنرا ویرانکرد. غرببغداد در زیر آبفرو رفت، و بیشتر خانهها جز بخشیاز بابالبصرهو کرخخرابشد، خانههایمجاور رودخانهاز میانرفت. سیلیکبار در 651 و بار دیگر در 653 بغداد را فرا گرفتو بر اثر آنتعداد زیادیاز خانهها فرو ریختو کشتزارها آسیبدید. بدترینسیلدر 654 جاریشد و هر دو سویشهر در محاصرةآبقرار گرفت، و حتیسیلوارد بازارهایشرقبغداد و دارالخلافهو نظامیهشد (همان،ص186ـ187، 229ـ233، 267، 277، 304، 317ـ319). بدینترتیب، طبیعتو انسانبراینابودیبغداد دستبهدستهمدادند.دو سالبعد، مغولانبهبغداد حملهکردند. در 4 صفر 656 خلیفهمستعصمبدونقید و شرطتسلیمشد و مغولانمردمرا در بیشاز یکهفتهبدوناستثنا از دمتیغگذراندند. گروهزیادیاز اهالیاطرافکهپیشاز محاصرهبهبغداد هجومآوردهبودند در اینسرنوشتغمانگیز سهیمشدند. شمار کشتهشدگانرا هشتصدهزار تا دومیلیونتنتخمینزدهاند، و اینتخمینبا گذشتروزگار افزایشمییابد (ابنطقطقی، ص130؛ ابنفوطی، ص281؛ ذهبی، ج2، ص121؛ ابنکثیر، ج13، ص202). چانگتهجهانگرد چینیمیگوید (657/1259) کهدهها هزار نفر بهقتلرسیدند؛ اطلاعاتاو ظاهراً از منابعمغولیاقتباسشدهاست(برتشنایدر، ج1، ص138ـ139). بهدستدادنهر گونهرقمیدشوار است، ولیاحتمالاً شمار آناز صد هزار افزوناست. محلاتبسیاریبر اثر محاصرهو غارتو آتشاز میانرفت، و مسجد خلفا و ضریحکاظمینطعمةحریقشد (ابنفوطی، ص327ـ330). ولیبغداد از انهدامکاملنجاتیافت، و فتواییکهبهزور از علما گرفتهشد حاکیاز اینکهکافر عادلبهتر از امامغیرعادلاست، احتمالاً بهاینامر کمککردهباشد. هلاکو قبلاز ترکبغداد، دستور مرمّتبعضیاز ساختمانهایعمومیرا صادر کرد. ناظر وقف، جامعالخلفا را تجدید بنا کرد و مراقببود کهمدارسو رباطها دوبارهگشودهشود (ابنعبری، ص475؛ ابنفوطی، ص337). فرهنگسختآسیبدید، ولیریشهکننشد، و بغداد از هر لحاظبهصورتیکمرکز ایالتیدرآمد. بغداد تا 740، تحتاستیلایایلخانیانباقیماند و حاکمبا کمکیکشحنهو یکپادگاننظامیشهر را ادارهمیکرد ( رجوع کنید به ابنفوطی، ص331).بغداد بتدریجاحیا شد، زیرا ادارةآنرا بیشتر بهدستایرانیانسپردند؛ دلیلعمده، سیاستعطا ملکجوینیبود کهمدت23 سالدر آنجا فرمانراند (657ـ681). در زماناو، منارةجامعالخلفا و بازار نظامیّهرا از نو ساختند و مستنصریّهرا تعمیر کردند و برایآبرسانیروشتازهایدر پیشگرفتند (همان، ص371)، و مساجد شیخمعروفو قمریّهرا تعمیر کردند (همان، ص408؛ عزّاوی، ج1، ص267ـ296). بعضیاز مدارسقدیمی، بویژهنظامیّه، مستنصریّه، بشیریّه، تَتَشِیَّه* و مدرسةالاصحابکار خود را از سر گرفتند ( رجوع کنید به ابنبطوطه، ج1، ص140ـ141؛ ابنفوطی، ص182، 385، 396؛ عزّاوی، ج1، ص318). همسر جوینیمدرسةعصمتیّهرا برایهر چهار مکتبفقهیتأسیسکرد، و رباطینیز در مجاورتآنساخت(ابنفوطی، ص377). ایلخانتکودار (681) پیامیبهبغداد فرستاد و خواستار اعادةموقوفاتبهمدارسو مساجد، بهسیاقعباسیان، شد کهشاید بهسببعلاقةمذهبیبود (کرملی، ص). سیاستایلخانیانمنجر بهآشوبهاییبرضد غیرمسلمانانشد. ایلخانیاناز عیسویانحمایتمیکردندو آنانرا از جزیهمعافداشتند و کلیساها و مدارسیبرایآنها بنیاننهادند. اینسیاستآنها در 665 بهشورشیبر ضد عیسویانمنجر شد. در زمانارغون(683ـ690) یهودیانبهسببوجود سعدالدّوله، وزیر یهودیمالیه، مقامیارجمند یافتند، زیرا ویبرادر خود را بهحکومتبغداد گماشت. در 690، سعدالدولهبهقتلرسید و عوامبغداد بهجانیهودیانافتادند. در زمانغازان، غیرمسلماناناز لحاظاختلافلباس، برقراریمجدّد مالیاتسرانهو برخورد عوامبا آنان، در عذاببودند و بسیاریاز آنها بهدیناسلامدر آمدند ( رجوع کنید به عمروبنمتّی، ص120ـ122، 125؛ ابنفوطی، ص354، 465ـ466، 483؛ وصافحضرة، ص143، 148؛ کرملی، ص14ـ15، 21؛ عزّاوی، ج1، ص349، 513). اولجایتو در زمانیکهدر انتخابتشیعو تسنّنتردید داشتآشوببرپا کرد. ایلخانیانکوشیدند کهچاو * (پولکاغذی)را تحمیلکنند، ولیاینپولدر بغداد پذیرفتهنشد و سرانجامبهامر غازاندر 697 از رواجافتاد (ابنفوطی، ص477،492).در ایندورهگزارشهاییاز سهجغرافیدانیعنیابنعبدالحق(حدود700)، ابنبطوطه(727)، و مستوفی(740) در دستداریم.مؤلّفمراصد مینویسد: کهاز غرببغداد چیزیجز چند محّلةجدا افتادهاز یکدیگر باقینماندهبود، کهپر جمعیّتترینآنها کرخبود (ابنعبدالحق، ص201). ویبهمحلّةقُریّه، محلّةپر جمعیترَمْلیَّه، بازار دارالرقیق، دارالقَزّ کهدر آنجا کاغذ میساختند، و بابمُحَوَّلکهشبیهدهکدهایدور افتادهبودهاشارهمیکند (ص146، 201، 507، 773، 1088). او از بیمارستانعضدییاد میکند و نشانمیدهد کهاز محلههایحریمالطاهری، نهر طابق، و قطیعهاثریبر جاینبودهو محلةتوثهبهدهکدةدور افتادهایشباهتداشتهاست(ص280، 397، 837، 1403). در مراصد (ص201) دربارةشرقبغداد آمدهاست: «زمانیکهتاتارها آمدند، قسمتاعظمآنویرانشد. آناناهالیآنرا بهقتلرساندند و جز تعدادیانگشتشمار کسیزندهنماند. سپسمردماز خارجبهآنجا آمدند و در آنسکنیگزیدند». ویمیافزاید کهحَلَبه، قُریَّه، و قطیعةالعجم محلاّتیآباد و پر جمعیتبود (همان، ص417، 1088، 1110).ابنبطوطهاندکیبعد از ابنجُبیر بهاینشهر آمد. اما ویاز دو پلدر بغداد یاد میکند و جزئیاتتازهایدربارةگرمابههایعالیشهر بهدستمیدهد (ج1، ص140ـ141). ویمینویسد کهمساجد و مدارسبسیاریوجود داشت، ولیهمةآنها ویرانهبود (ج1، ص140).اطلاعاتحمداللهمستوفیقابلتوجهاست. شرحیکهدربارةحصار شرقبغداد میدهد با شرحابنجبیر مطابقتدارد. اینحصار چهار دروازهداشت، و شهر را در نیمدایرهایبا محیطیبهطولهجدههزار قدمدر بر میگرفت. مستوفیغرببغداد را کرخمینامد و میگوید کهپیرامونآنرا حصاریمدوّر با محیطیبهطولدوازدههزار قدماحاطهکردهبود. زندگیدر بغداد سهلبود و مردمآنخوشخلقبودند، ولیزبانعربیآنها تحریفشدهبود. حنبلیانو شافعیاندر بغداد اکثریتداشتند، اگر چهپیروانفرقهها نیز بسیار بودند. مدرسهو رباطفراوانبود، ولیبهگفتةحمداللهمستوفینظامیّه«بزرگترینآنها» بود، در صورتیکهمستنصریّهزیباترینبناها بهشمار میرفت(ص40ـ42). امکاندارد آرامگاهسیدّهزبیده، احتمالاً نوةفرزند ارشد مستعصم، متعلقبهایندورهباشد (عزّاوی، ج1، ص406).در 740، شیخحسنبزرگدر بغداد استقرار یافتو سلسلةجلایریانرا کهتا 813 بر سر کار بود تأسیسکرد. مسجد مرجانمتعلقبههمیندورهاست. از کتیبههایآنچنینبر میآید کهمرجانیکیاز سرداراناویس، شروعبهساختنمدرسهو مسجد آندر زمانشیخحسن بزرگکرد و عمارتآنرا در زماناویسدر 758 بهپایانرسانید. اینمدرسهمتعلّقبهشیعیانو حنفیانبود (متنکتیبهها در آلوسی، 1346، ص45بهبعد؛ ماسینیون، ج2، ص1 بهبعد). فقطدروازةمدرسهـیا بعدها مسجدـ باقیماندهاست. علاوهبر این، از سیل، محاصره، یا آشوبکهویرانیو خسارتفراوانبهبار آورده، سخنرفتهاست.بغداد دوبار بهدستتیمور افتاد؛ در 795 کهآسیبچندانیندید؛ در 803 کهجمعیّتشهر یکسرهاز دمتیغگذشتو بسیاریاز ساختمانهایعمومی(دورةعبّاسی) و محلاّتخرابشد. اینخود ضربهایکاریبر فرهنگبغداد وارد آورد. در 807، احمد جلایر بهبغداد بازگشتو در صدد تعمیر بعضیاز ساختمانها و بازارها برآمد، ولیعمر ایندورهکوتاهبود.در 813، بغداد بهدستترکمنهایقرهقوینلو افتاد کهآنرا تا 872 در اختیار داشتند، و پساز آنترکمنهایآققوینلو بر سر کار آمدند. بغداد در زمانترکمنها بیشتر تنزّلکرد و از بیسیاستیایشانآسیبفراواندید. بیشتر ساکنانششهر را ترکگفتند، و نابودینظامآبیاریسببجاریشدنمکرّر سیلو خرابیناشیاز آنبود. مقریزیذیلوقایع841 مینویسد: «بغداد خرابشدهاستو مسجد و مجمعو بازاریوجود ندارد. بیشتر نهرهایآنخشکشدهاستتا آنجا کهبدشواریمیتوانآنرا شهر نامید» (مقریزی، ج3، ص100؛ رجوع کنید به عزّاوی، ج3، ص79 بهبعد؛ کرملی، ص61 بهبعد). افزونبر این، تعصبقبیلهایچیرهشد و همبستگیمیانقبایلنقشخود را در ایجاد فتنهها در کشور آغاز کرد.در 914، بغداد بهتصرّفشاهاسماعیلصفویدرآمد، و دورةکشمکشایرانو عثمانیبر سر تصرفبغداد آغاز شد. یکنمونةآندر ترانهایبغدادیبدینمضمونآمدهاستکه«در کشاکشایرانیانو رومیان، چهتلخکامیکهبهما رسید». بهفرمانشاهاسماعیل، بسیاریاز زیارتگاههایسنّیان، بویژهآرامگاههایابوحنیفهو عبدالقادر گیلانی، را خرابکردند و بسیاریاز رهبراناهلتسنّنرا کشتند. اما ویشروعبهساختنضریحیبرایامامموسیکاظمعلیهالسّلامکرد، و حاکمیلقبخلیفةالخلفا بهکار گماشت(عزّاوی، ج3، ص336ـ 343). بسیاریاز بازرگانانایرانیبهبغداد رویآوردندو امور تجاریرا رونقبخشیدند. پساز مدتکوتاهیکهضمنآنذوالفقار، سرکردةکردان، بغداد را بهتصرفدر آورد وخود را مطیعسلطانسلیمانقانونیخواند، شاهطهماسبآنشهر را دوبارهدر 936 گرفت. در 941، سلطانسلیمانوارد بغداد شد، و گنبدیبر فراز آرامگاهابوحنیفهساختو مسجد و مدرسهایبنیاننهاد و مسجد و تکیهو آرامگاهگیلانیرا تعمیر کرد و در هر دو مسجد مهمانسراهاییبرایمستمندانبهوجود آورد. همچنینزیارتگاهو مسجد کاظمینرا کهشاهاسماعیلآغاز کردهبود تکمیلکرد (اولیا چلبی،ج4، ص426؛ آلوسی، 1346، ص117؛ عزّاوی، ج4، ص28 بهبعد). ویدستور داد کهاملاکرا ممیّزیو ثبتکنند، و ادارةآنایالترانظمو ترتیببخشید (اولیاچلبی، ج4، ص41). ادارةامور بهدستوالی(پاشا)، دفتردار (برایامور مالی) و قاضیسپردهشد. در بغداد پادگانیمستقر شد کهسپاهیانینیچری* ستونفقراتآنبودند.در دورةبعد، تنها چند ساختمانبر پا شد. در 978 مراد پاشا مسجد مرادیهرا در محلّةمیدانساخت. مسجد گیلانیتعمیر شد. چغالهزادهیککاروانسرا، یکقهوهخانهو یکبازار مشهور ساخت. همچنینجامعالصّغا یا جامعالخَفّافینرا ساختو تکیةمولویرا کهامروزهبهمسجد آصفیهشهرتدارد تعمیر کرد (عزّاوی، ج، ص116، 128ـ132؛ رجوع کنید به آلوسی، 1346، صـ 31، 62ـ64). حسنپاشا مسجدیساختکهبهناماو شهرتیافتهاست. اینمسجد را جامعالوزیر نیز مینامند (مرتضی، ص66؛ اولیاچلبی، ج4، ص419). ویحصار و خندقینیز در پیرامونکرخساختتا آنرا از حملةبدویانحفظکند.در ایندوره، جهانگرداناروپاییدیدار از بغداد را آغاز کردند. آناناینشهر را محلّ تلاقیکاروانها و مرکز بزرگتجارتبا عربستانو ایرانو ترکیهدانستهاند. سزار فردریگو (970/1563) بازرگانانخارجیبسیاریدر اینشهر یافت. سرآنتونیشرلی(998/1590) «همهگونهکالاهایعالیو بسیار ارزان» در آنجا دید (پرچس، ج8، ص384). بغداد پلیداشت از قایقهاییکهبا زنجیر آهنیبزرگیبهیکدیگر بستهشدهبودند، و هنگامیکهقایقیاز رودخانهعبور میکرد بعضیاز قایقهایپلرا ـ تا زمانیکهرفتو آمد ادامهداشتـ برمیداشتند (رالففیچ، در 1583، هکلوت، ج3، ص282ـ283). رائوولف(982/1574؛ ج1، ص179 بهبعد)، کوچهها را باریکو خانهها را بدشکلیافت. بسیاریاز ساختمانها خرابشدهبود. بعضیاز ساختمانهایعمومیمانند اقامتگاهپاشاو بازار بزرگیا صرّافخانهسالمبود. گرمابههایآنکیفیتمرغوبینداشت. بخششرقیبا حصار و خندقبخوبیمحافظتمیشد، و حالآنکهبخشغربیبیحفاظبود و بهدهکدهایبزرگشباهتداشت. حصار شهر از آجر بود و استحکاماتیفرعیشاملچهار برجداشتکهبر فراز آنها توپهایمفرغیسنگینو کارآمدیتعبیهشدهبود (تکسیرا ، ص31). محیطحصار را دوتا سهمیلدانستهاند. جانالدرد (991/1583) مشاهدهکرد کهدر بغداد مردمبهسهزبانعربی، ترکیو فارسیسخنمیگویند (هکلوت، ج3، ص325). رالففیچ(991/1583) بغداد را بسیار بزرگنیافت، ولیجمعیتآنرا زیاد دانست. پِدرو تِکْسیرا، سیّاحپرتغالی(1013/1604)، شمار خانههایشرقیبغداد را بیستتا سیهزار تخمینمیزند. در بغداد ضرّابخانهایبود کهدر آنسکّههایطلا و نقرهو مسضربمیکردند. دولتیکمدرسةتیراندازیبا کمانو یک مدرسةتیراندازیبا تفنگتأسیسکردهبود (تکسیرا، همانجا).پساز شورشبکر * سوباشی(صوباشی)، شاهعبّاساولبغداد را در 1032 فتحکرد. عماراتمدارسو زیارتگاههایسنّیانشاملمساجد گیلانیو ابوحنیفهآسیبفراواندید. هزاراننفر بهقتلرسیدند یا بهعنوانبَردهبهفروشرفتند و جمعیدیگر شکنجهشدند (حاجیخلیفه، 1297، ج2، ص50؛ محبی، ج1، ص383؛ عزّاوی، ج4، ص178ـ182). در ایندوره، «سرای» (دارالحکومه) بهوسیلةصفیقلیخان، حاکمایرانی، ساختهشد. عثمانیها در 1408، بهرهبریسلطانمراد چهارم، بغداد را بهتصرّفدرآوردند. ویدستور داد کهزیارتگاهها، بویژهآرامگاههایابوحنیفهو گیلانی، را تعمیر کنند و بههنگامعزیمتاو، دور بابالطلسمدیوار کشیدند، و ایندیوار تا 1335/1917 کهترکانبههنگامعقبنشینیآنرا منفجر ساختند، پابرجا بود. صدر اعظمِ مراد چهارمقلعهرا بهصورتمطلوبیمرمّتکرد.اطلاعاتبیشتر، از جهانگردانایندورهمانند تاورنیه(1062/1652)، اولیاچلبی(1065/ 1655) و تونو (1073/ 1663) بهدستمیآید. دیوار پیرامونشرقبغداد تقریباً مدوّر بود و شصتذراعارتفاعو دهتا پانزدهذراععرضو سوراخهاییبرایتوپداشت. برجهایعریضیدر گوشههایاصلیآندیدهمیشد، کهچهار برجآندر ایندورهمشهور بود؛ و برجهایکوچکتریبهفواصلکوتاهاز یکدیگر نیز ساختهشدهبود. بر فراز برجهایعریض، توپهایبرنجینصبکردهبودند. در کنار رودخانه، دیوار بهمنظور دفاعتکمیلشدهبود (در نقشهایکهنصوحالصلاحیدر 944 برایسلطانسلیمانکشیدهایندیوار دیدهمیشود؛ سوزا ، ص12). در حصار طرفخشکی، 118 برجو در طرفرودخانه45 برجوجود داشت(حاجیخلیفه، 1145، ص457 بهبعد؛ پورتر ، 1234/1819، ج2، ص265؛ ـقسباکینگهام، ص372)ـ از 117 برجیاد میکند کههفدهتایآنعریضبودهاست). اینحصار در طرفخشکیسهدروازهداشت(زیرا جلو دروازةطلسمرا دیوار کشیدهبودند):بابالامامالاعظمدر شمالبهفاصلةهفتصد ذراعیدجله، قَرانْلِققاپو (بابکَلواذا) یا دروازةسیاهدر جنوب بهفاصلةپنجاهذراعیاز دجله، و آققاپو (البابالوسطانی)یا دروازةسفید در شرق. دروازةچهارمدر کنار پلبود. اولیاچلبیدیوار را اندازهگرفتو با گامهایآهستهآنرا 800 ، 28 قدم یا هفتمیلیافت(میل= 000 ، 4 قدم) و حالآنکهحاجیخلیفهطولآنرا 200 ، 12 ذراعیا دو میلمیداند (نیبورو اولیویهطولشرقبغداد را دو میلمیدانند). ولستد محیطدیوارها را هفتمیلبرآورد میکند. فلیکسجونز ،کهبغداد را در 1269/1853 مسّاحیکرده، محیطدیوارهایشرقبغداد از جملهقسمتمشرفبهرودخانهرا 600 ، 10یارد یا در حدود ششمیلمیداند (اولیویه، ج2، ص379ـ380؛ ولستد، ج1، ص255؛ جونز، ص318؛ قسروسو ، ص5، تاورنیه، ص84).پیرامونحصار خندقیبهعرضشصتذراعقرار گرفتهبود کهآنرا با آبدجلهپرکردهبودند. در گوشةشمالغربیحصار، قلعهایبود کهاز بابالمعظّمتا دجلهادامهداشت، و دیوار واحدیبا برجهاییکوچککهبر فراز هر یکتوپینصبکردهبودند آنرا در بر میگرفت. سربازخانهو انبار مهمّاتو آذوقهو همچنینخزانهو ضرّابخانهدر آنجا قرار داشت. «سرای»، محلاقامتپاشا، در پایینقلعهواقعبود و باغهایوسیعو کوشکهایزیبا داشت. در سویدیگر پلدر کرخ، قلعهایبهنامقوشْلر قلعهسییا قلعةپرندگانساختهشدهبود کهدروازهایبر رویپلداشت(اولیاچلبی، ج4، ص416؛ حاجیخلیفه، 1145، ص450ـ 457؛ تاورنیه، ص64؛ تونو، ج2، ص211). اولیاچلبیبهمساجد بیشمار بغداد اشارهمیکند و از نهمسجد مهمناممیبرد. دوباباز مدارسیعنیمرجانیهو مدرسةالخلفا (مستنصرّیه) از همهبزرگتر بود. از میانکاروانسراهایمتعدد، دوبابآنوضعیتخوبیداشت. ویهشتکلیسا و سهکنیسهرا ذکر میکند، و ارقاماغراقآمیزیدر مورد تکیهها (هفتصد باب) و گرمابهها (پانصد باب) بهدستمیدهد. پلقایقی37 تا چهلقایقبهتناسبعمقرودخانهداشت، و بعضیاز قایقهای میانیرا میتوانستند بهمنظور امنیتشبانهیا عبور و مرور از رودخانهیا برایاحتیاطنظامی، بردارند. زبانهایعمدةشهر عربی، ترکیو فارسیبود. بغداد بهترینکبوترانقاصد را داشت.با وجود این، بغداد همچنانبهسویانحطاطپیشمیرفتو جمعیتآنبهکمترینحد ممکن، یعنیپانزدههزار نفر، تقلیلیافتهبود (اولیاچلبی، ج4، ص420 بهبعد؛ تاورنیه، ص85ـ86؛ تونو، ج2، ص211).در فاصلةسالهای1048ـ1116، 24 پاشا بر بغداد حکومتکردند، و مجالهیچگونهپیشرفتواقعینبود. پاشاها نیمهمستقلبودند، و ینیچریها قدرتفراوانداشتند. قدرتطوایفافزایشیافتهبود و بتدریجحیاتشهر را تهدید میکرد. ] در دورةاینپاشاها [ بجز مرمّتدیوارهایمساجد یا شهر، کار زیادیانجامنگرفت.در آغاز قرندوازدهم، وضعایالتبغداد سختآشفتهبود، ینیچریها بر شهر تسلّطداشتند و طوایفعرببر نواحیمجاور مستولیبودند و صلحو امنیتبازرگانیوجود نداشت. انتصابحسنپاشا در 1116 و پساز او پسرشاحمد، دورةتازهایدر بغداد پدید آورد. آنانممالیک(غلامان) را براینظارتبر ینیچریها بهکار گماشتند و شالودةسلطةممالیکرا کهتا 1247 ادامهیافتریختند. ینیچریها و طوایفعربتحتفرماندرآمدند. نظمبرقرار شد، و تهدید ایراناز میانرفت. حسنپاشا مسجدِ سرای(جدیدْ حسنپاشا) را تعمیر کرد، مالیاتهیزمو مواد غذاییرا برداشت، و محلاترا از اخّاذیهاییکهپساز قتلو کشتار پدید آمدهبود نجاتداد (لوریمر، ج1، قسمت، ص1193ـ1194؛ فائقبک، حروبالایرانیین، گ18ـ19؛ همو، تاریخالممالیک، گ؛ حدیقةالزوراء ، گ؛ مرتضی، ص225). احمدپاشا سیاستپدر را ادامهداد و تا حدّ زیادیبهاعتبار بغداد افزود. نادرشاهدوبار(1150 و 1156) بغداد را در محاصرهگرفتو گرچهشهر در محاصرةاولسختآسیبدید، احمد پاشا دستاز مقاومتبرنداشتو شهر را نجاتداد. پساز مرگاحمد پاشا در 1160، قسطنطنیهمجدداً درصدد تحمیلقدرتخود بر بغداد برآمد، ولیبهسببمخالفتممالیکموفّقنشد. در 1162 سلیمانپاشا نخستینمملوکیبود کهبهحکومتبغداد رسید. ویبنیانگذار واقعیحکومتممالیکدر بغداد بود. از اینبهبعد، سلطانمجبور بود مقامآنانرا بهرسمیّتبشناسد و بهطور کلّیحاکمانپیشنهادیآنانرا تأیید کند. حسنپاشا، کهدر دربار عثمانیتربیتشدهبود (غلامخانهزاد)، درصدد تقلید از ایشانبرآمد و مراکزیبرایتربیتممالیکچرکسیو گرجیو فرزندانبزرگانمحلّیتأسیسکرد. سپسسلیماناینکار را توسعهداد، و همیشهدر حدود دویستنفر در مدرسهبرایکارهایلشکریو کشوریتعلیممیدیدند. بهآنانخواندنو نوشتنو طرز استفادهاز اسلحه، فنسوارکاریو ورزش، و در پایانبرخیآدابو رسومدرباریآموختهمیشد، تا گروهیبرگزیدهبرایدولتآمادهشود (فائقبک، تاریخالممالیک؛ کرکوکلی، ص8). بدینترتیب، طبقةحاکمهایتربیتیافته، فعّال، و متراکمتشکیلشد، اما بهسببحسادتها و توطئهها ضعیفبود. سلیمانپاشا طوایفرا مطیعساخت، نظمو امنیّترا برقرار کرد و بهتشویقتجارتپرداخت. علیپاشا در 1175 و عمر پاشا در 1177 دنبالةکار را گرفتند (جودتپاشا، ج1، ص339ـ340). در 1180 تأسیسیکنمایندگیانگلیسدر بغداد بهتصویببمبئیرسید (لوریمر، ج1، ص1225). در 1186/1772 طاعونیوحشتناکدر بغداد شیوعیافتکهششماهادامهداشت. هزاراننفر از بینرفتند، گروههاییمهاجرتکردند، و فعالیتهایاقتصادیمتوقفشد (همان، ج1، ص324). با اینهمه، امنیّتباعثشد کهبغداد بهصورتمرکز بزرگتجاریدرآید. یکشاهد عینی در 1188 چنیننوشت: «اینجا بازار بزرگیبرایمحصولاتهندوستان، ایران، قسطنطنیه، حلبو دمشق، و خلاصهانبار بزرگمشرقزمیناست» (همان، ج1، ص1243).اختلافو رهبریضعیفممالیک، بهآشوبو هرجومرجطوایفو تسلّطایرانبر بصرهمنجر شد. ایندورههنگامیپایانیافتکهسلیمانپاشایکبیر بهحکومترسید (1193) و بغداد و شهرزور و بصرهرا بههمپیوست، طوایفرا مهار کرد و آرامشرا برقرار ساختو قدرتممالیکرا احیا کرد ( جودتپاشا ، ج2، ص146، 157ـ158؛ صوفی، ص19 بهبعد، 54 بهبعد؛ فائقبک، تاریخالممالیک، گ 16ـ17). سلیمانپاشا حصارهایشرقبغداد را تعمیر کرد و حصاریپیرامونکرخساختو دور آنخندقیکشید و سرایرا تجدید بنا کرد. همچنینمدرسةسلیمانیهرا تأسیسو مساجد قَپْلانیّهو فضلو خلفا را تعمیر کرد. گذشتهاز این، سوقالسرّاجینرا ساخت. کحْیای(رئیسنگهبانان) او شروعبه ساختنمسجد احمدیّه(جامعالمیدان) کرد و برادرِ کحیا (بصری، ص70ـ73، 76ـ77) بهتکمیلآنپرداخت. در آخرینسالعمرش(1217) طاعونیدر بغداد بروز کرد (لوریمر، ج1، ص1285؛ خطیبعمری، ص64). کوچوکسلیمان(1223) اعدامرا جز در موردیکهمحاکممذهبیتصمیممیگرفتند ملغیساخت، و مصادرةاموالرا ممنوعو مطالباتمحاکمرا لغو کرد و حقوقیبهقضاتاختصاصداد (فائقبک، همان، گ16؛ کرکوکلی،ص250).داودپاشا (1231) پساز یکدورةآشوببر سرکار آمد. ویطوایفرا مطیعو نظمو امنیّترا برقرار ساختو بعضیاز نهرهایآبیاریرا لاروبیکرد و چند کارخانةپارچهبافیو اسلحهسازیساختو بهتشویقصنایعمحلیپرداخت. ویسهمسجد بزرگبنا کرد کهمهمترینآنها مسجد حیدرخانهبود. همچنینسهمدرسهتأسیسکرد و بازاریدر کنار پلساختو لشکریمرکّباز حدود بیستهزار نفر تشکیلدادو افسریفرانسویبهتربیتآنانگماشت. مدیریتفعّالو هوشمندانةاو موجبترقّیآنشهر شد. اما ناگزیر بود کهاز مردمبغداد مالیاتسنگینیدریافتکند. سقوطداود وپایانکار ممالیکدر نتیجةسیاستتمرکز جویانهو اصلاحطلبانةمحمود ثانی، و نیز طاعونیوحشتانگیز، قحطیو سیلکهبهبیشتر جمعیتشهر صدمهزد، پیشآمد (1247؛ حدیقةالزوراء ، گ43ـ44، 53، 55ـ56؛ سویدی، گ41ـ42؛ مرآتالزوراء ، ص59؛ فائقبک، همان، گ39ـ52؛ لوریمر، ج1، ص316؛ فریزر ، ج1، ص224ـ225؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج1، ص80ـ81).نظاماداریبغداد بهمقیاسکوچکتر تقلیدیاز نظاماداریقسطنطنیهبود. اختیاراتعالینظامیو اداریپاشا حفظشد. در رأسامور، «کتخدا» (یا کحیا) بود کهمانند وزیر عملمیکرد. دستیاراناو یکیدفتردار بود کهمدیریتامورمالیرا بهعهدهداشت، و دیگری«دیوانافندیسی» (یا رئیسدیوانوزارت) بود. افسرینیز فرماندهینگهبانانقصر را داشتو «آغا»یینیچریها بود. ریاستدستگاهقضاییرا قاضیبر عهدهداشت. پاشا «دیوان» را کهشاملکحیا، دفتردار، قاضی، فرماندهو سایر شخصیتهایبرجستهبود برایبحثدربارةمسائلمهماحضار میکرد. در قصر، خانههاییبا آموزگارانو لَلهها برایتربیتممالیکوجود داشت(جودتپاشا، ج2، ص287، ج3، ص204؛ بصری، ص31ـ32، 39، 56؛ روسو، ص25 بهبعد). سپاهمملوکاز 500 ، 12 نفر تشکیلمیشد و در صورتضرورتبا پیوستنسربازانمحلّیو افراد سایر قسمتهایولایتبهسیهزار نفر افزایشمییافت(فائقبک، همان، گ51ـ52).جهانگرداناروپاییدر ایندورهاطلاعاتیدربارةبغداد بهدستمیدهند. بعضیاظهار میدارند کهدیوارها در مواقعمتعدّد ساختهو تعمیر شدهو قسمتهایقدیمیبهتر از سایر بخشهاست(باکینگهام، ص332؛ رجوع کنید به جونز، ص309).محوطةداخلدیوارها (درقسمتشرقی)، بنا بهاندازهگیریفلیکسجونز، 591 جریببودهاست(آیوز ، ص20؛ روسو، ص5). حصار کنار رودخانهظاهراً مورد توجهنبودهو خانههاییدر ساحلساختهشدهاست(اولیویه، ج2، ص379). قسمتعمدهایدر داخلحصار، بویژهدر سمتشرقی، مسکونینبود. بخشنزدیکرودخانهنسبتاً پر جمعیتبود، ولیحتیدر اینجا نیز بهاندازهایباغوجود داشتکهگوییشهریاز دل نخلستانبیرونآمدهاست(نیبور، ج2، ص239؛ باکینگهام، ص373؛ ولستد، ج1، ص255). سرایْ وسیعبود، باغهایزیباییداشتو دارایاثاثگرانبهاییبود (روسو، ص6؛ پورتر، ج2، ص263).کرخ، یعنیبخشغربی، شبیهحومهو دارایباغهایمتعدد بود. در آغاز استحکاماتینداشت(روسو، ص5؛ آیوز، ص28)، تا آنکهسلیمانپاشایکبیر دیوار آنرا ساخت. دیوار چهار دروازهداشت: بابالکاظم(در شمال)، بابالشیخمعروف(در غرب)، بابالحلّه(در جنوبغربی) و بابالکریمات(در جنوب). طولدیوارها 300 ، 5 متر بود و بخشیبهمساحت426 جریبرا دربرمیگرفت(جونز، ص 309). کِرْ پورتر (1213/ 1818) مینویسد کهدر معابر بیشمار و وسیعآن، دکانهایپر کالاییوجود داشت(ج2، ص255؛ منشیبغدادی، ص31). بعلاوه، اینقسمتبهاندازةبخششرقیپرجمعیتنبود، و بهطورکلیافراد عادیدر آنجا سکونتداشتند (نیبور، ج2، ص244؛ روسو، ص4). پلقایقی8ر1 متر ارتفاعداشت، و مردمبرایعبور از رودخانهاز آنیا از «قُفّه»ها استفادهمیکردند (پورتر، همانجا؛ نیبور، ج2، ص243؛ منشیبغدادی، همانجا).در ایندوره، جمعیتبتدریجافزایشیافت. روسو (در حدود 1215/1800؛ ص8) جمعیتآنرا 000 ، 45 و اولیویه(ج2، ص385)، هشتاد هزار تخمینمیزند، و حالآنکهساکنانشرقمآنرا یکصد هزار نفر میدانند؛ در 1246/1830 اینتخمینبه000 ، 120 تا 000 ، 150 نفر رسید (فریزر، ج1، ص224ـ225). مخلوطیاز نژادها و مذاهبوجود داشت. دیوانیانترک(یا مملوک) بودند، بازرگانانعمدتاً عرببودند، و گروهیایرانیو کرد و عدهایهمهندیدیدهمیشد (باکینگهام، ص378؛ نیبور، ج2، ص250؛ پورتر، ج2، ص265؛ ولستد، ج1، ص251). در بغداد، بویژهنزدیکپل، بازارهایمتعددیوجود داشتو بازارهایبزرگبا طاقهایآجریپوشیدهشدهبود، و حالآنکهرویبازارهایدیگر را با شاخههاینخلمیپوشاندند. خانهایبسیار، 24 حمام، پنجمدرسةبزرگ، و بیستمسجد وسیعو بسیاریمسجد کوچکوجود داشت(باکینگهام، ص378ـ379؛ منشیبغدادی، همانجا).معابر باریکبود، و بعضیاز آنها دروازهداشتکهشبهابرایحفاظتمیبستند. خانهها مرتفعبود، و پنجرههاییروبهکوچهداشت. درونخانه، ردیفاتاقها رو بهحیاطمیانیمربعشکلکهمعمولاً باغینیز داشتگشودهمیشد. از «سردابها» برایفرار از گرمایتابستاناستفادهمیکردند، و حالآنکهمهتابیها برایاواخر بعداز ظهر مناسببود. در تابستان، مردمرویباممیخوابیدند ( رجوع کنید به باکینگهام، ص380). بغداد صنایعیاز جملهدبّاغی، و کارگاههاییبرایتهیةمنسوجاتپنبهایو ابریشمیو پشمیداشت(روسو، ص9ـ10).از 1247 تا انقراضدولتعثمانی، بغداد مستقیماً تحتنظر قسطنطنیهبود. بعضیاز حکّامدرصدد اصلاحاتیبرآمدند. محمد رشیدپاشا (1263) نخستینکسیبود کهکوشید اوضاعاقتصادیرا بهبود بخشد. ویشرکتیبرایخرید دوکشتیجهتحملونقلمیانبغداد و بصرهتشکیلداد، کهموفقیّتآنمنجر بهطرحانگلیسیمشابهیشد. نامقپاشا (1269) «دمیر خانه» را تأسیسکرد کهکشتیها را تعمیر میکرد (چیهه، ص54، 58ـ 59؛ لوریمر، ج1، ص1360، 1365ـ1366، 1372). مدحتپاشا (1286ـ1289) نظامجدید «ولایت» را ابداعکرد. والییکمعاون، یکمدیر برایامورخارجهو یکمأمونیا منشیداشت. ولایتبههفتسَنْجَقتقسیممیشد کهدر رأسهرکدامیکمتصرّفقرار داشت، و بغداد یکیاز آنها بود (لوریمر، ج1، ص1442، 1447ـ1448). ویبعضیاز مالیاتهایمورد اعتراضمردمرا لغو کرد ـنظیر «احتساب» (مالیاتدروازهبانی) یعنیمالیاتبر هر محصولیکهبرایفروشبهکنار دروازهمیآوردند، «طالبیّه» یا مالیاتبر حملونقلآبی، «خُمسحَطَب» یا بیستدرصد مالیاتسوخت، «رئوسآبکار» یا مالیاتبر چرخآبکشیبرایکشتو زرع، کهیکعشر از محصولاتکشاورزیجایآنرا گرفت(همان، ج1، ص1442). در 1287 مدحتپاشا (ص51) ترامواییبرایپیوستنبغداد بهکاظمیناحداثکرد کهتا هفتاد سالبعد مورد استفادهبود. ویدر 1286 نخستینمرکز انتشاراتی، چاپخانةولایتبغداد، و روزنامةالزوراء را بنیاننهاد. ایننخستینروزنامهایبود کهدر عراقبهعنوانارگانرسمیحکومتولایتیانتشار یافت، و تا جمادیالاولی1335/ مارس1917 بهصورتهفتگیمنتشر میشد (همان، ص47 بهبعد؛ ترازی، ج1، ص78؛ عزّاوی، ج7، ص241؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج1، ص80). بهاستثنایچند مدرسةمبلغّانفرانسوی، مدرسةجدیدیدر بغداد وجود نداشت. در فاصلةسالهای1286ـ1288، مدحتمدارسیجدید، از جملهیکمدرسةفنّی، یکآموزشگاه(«رشدی») و یکدبیرستان(«اِعدادی») نظام، و یکآموزشگاهو یکدبیرستانغیرنظامی(«مُلکی») تأسیسکرد ( زوراء ، ش182؛ عزّاوی، ج8، ص21؛ سالنامةبغداد ، 1900، ص454؛ چیهه، ص100ـ102). مدحتدیوارهایشهر را بهمنزلةگامیدر جهتامروزیکردنآنخرابکرد و ساختمانسرایرا کهنامقپاشا آغاز کردهبود بهپایانرسانید. ] ناصرالدینشاهکهدر 1287 بهعتباتسفر کردهبود، ضمنوصفجالبیاز فضایشهر، فهرستیاز اعیانو مقاماتِ «قلمیو عسکری» کههمراهمدحتپاشا بهدیدار او آمدهاند ارائهکردهاست(ص92ـ93) [ .نهضتآموزشیکهمدحتشروحکردهبود پساز او نیز ادامهیافت. نخستینآموزشگاهدخترانهدر 1317 افتتاحشد. چهار دبستاندر 1307 و یکدانشسرایمقدّماتیدر 1318 تأسیسشد ( سالنامةمعارف، 1900؛ فیضی، ص58ـ59). تا 1331، 102 مدرسهدر عراقوجود داشت، 67 ابتدایی، 29 آموزشگاه(رشدی)، پنجدبیرستانو یکدانشکدهیعنیدانشکدةحقوق( لغةالعرب، 1913، ص335). در سالهای 1301ـ1325، پنچچاپخانهتأسیسشد. پساز 1326 روزنامههاییدر بغداد منتشر شد و تا 1333، 45 روزنامهاز طرفافراد مختلفانتشار مییافت.پساز مدحت، والیانییکیپساز دیگریبسرعتبرسرکار آمدند کهکار زیادیانجامندادند. در 1303، نظاموظیفةاجباری(فقطبرایمسلمانان) برقرار شد. در 1296، بیمارستانیکهمدحتساختهبود سرانجامافتتاحشد ( زوراء ، ش810). در 1320، پلقایقیتازهایکهعرضآنبرایعبور وسایطنقلیهمناسببود و قهوهخانهایدر سمتجنوبداشتساختهشد (آلوسی، 1346، ص25). در 1326، بغداد سهنمایندهبهمجلسعثمانیفرستاد (عزّاوی، ج8، ص165). در 1328، ناظمپاشا سدّیپیرامونشرقبغداد بهمنظور حفظآناز سیلساخت(همان، ج8، ص200ـ201). ویآخرینوالیفعّالبود.در رأسسازماناداری، والیقرار داشتکهشوراییبهاو کمکمیکرد، و نیمیازاعضایآنمنتخبو بقیهانتصابیبودند. در حدود دو نفر از اعضایمنتخبغیرمسلمانبودند. یکقائممقامبهوالیکمکمیکرد ( زوراء ، ش1369؛ سالنامةبغداد ، 1292). از جملهمقاماتمهم، هیئتمدیرة«معارف»، هیئتمدیرة«تاپو»، ادارةثبت، و دادگاههایمدنیبود ( سالنامةبغداد ، 1300، ص82ـ96). تا 1182، بغداد مرکز سهولایتموصلو بصرهو بغداد بود. در 1278 موصل، و در 1301 بصرهجدا شد و بغداد بهصورتسه«متصرِّ فْلِق» درآمد (چیهه،ص85).طاعونو سیل1247 آثار وحشتانگیزیدر بغداد بهجاینهاد؛ بیشتر خانههایشرقبغداد خرابشد و دو سومفضایمیاندیوارها خالیماند، و قسمتاعظمکرخروبهویرانینهاد. دیوارهایدوطرف، براثر سیلشکافهایعمیقیبرداشت. در مقایسهبا زمانداودپاشا، شهر در وضعرقّتباریبود (فریزر، ج1، ص233ـ234، 252، 269). ساوثگیت(1253) اشارهمیکند کهشهر توانستخود را بتدریجاز آنمصیبتبرهاند. ویشمار جمعیترا در آنروزگار چهلهزار نفر تخمینمیزند، ولیمشاهدهمیکند کهمدارسبهفراموشیسپردهشدهو موقوفاتآنها بهطور شایستهمصرفنمیشود (1851، ج2، ص165ـ166، 180؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج1، ص80ـ81).هنگامیکهفلیکسجونز (ص339؛ رجوع کنید به فریزر، ص233ـ 234) بغداد را مسّاحیکرد (1269ـ1270)، وضعبهبود یافتهبود. وی63 محلّهدر شرقبغداد و 25 محلّهدر کرخذکر میکند کهبیشتر آنها نامخود را حفظکردهاند.جمعیتشهر پساز اواسطقرنسیزدهمبتدریجروبهفزونینهاد. در 1269، در حدود شصتهزار نفر بود (جونز، ص315، 329). در 1336، رقمجمعیترا دویستهزار نفر ذکر کردهاند. جهانگرداناز اختلاطنژادها، تنوّعزبانها و آزادیبیمانند غیرمسلمانانو تسامحفراواندر میانمردمبهشگفتیافتادهاند (همان، ص339؛ اولیویه، ج2، ص388ـ390). ایناختلاطتأثیر خود را در گویشبغدادیبهجاینهاد (عبداللطیف، قاموسلهجةبغداد، نسخةخطی)، اما عربیزبانمشترکبود. جمعیّتعرببر اثر ورود عناصر قبیلهایافزایشیافت(گیری، ج1، ص136، 214). معمولاً مردمهممذهبیا همنژاد در محلّهایخاصگرد میآمدند (جونز، همانجا). ترکها غالباً محلاتشمالیرا بهخود اختصاصدادهبودند، و حالآنکهیهودیانو عیسویاندر محلاتقدیمخود کهبترتیبدر شمالو غربسوقالغزلقرار داشتمیزیستند. بیشتر ایرانیاندر سمتغربیسکونتداشتند، ولیکرخبیشتر عربنشینبود (همانجا؛ ساوثگیت، همان، ج2، ص182؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج2، ص381). پیروانسهمذهباگرچهبهزبانعربیسخنمیگفتند، ولیلهجههایشانتفاوتداشت( لغةالعرب، 1911، ص69ـ71).در آغاز قرنبیستم، هنوز صنایعیوجود داشت. درمیانمنسوجاتبغداد از پارچههایابریشمی، پنبهای، پنبهایو ابریشمی، پارچههایپشمیراهدار، پارچههایضخیمپنبهایبرایروسریو عبا، ملحفهو لباسهایروییزنانهنامبردهاند. پارچههایابریشمیبغداد از لحاظرنگوبافتمشهور بود، صنعترنگرزیپیشرفتهایوجود داشت. دبّاغیاز صنایعمهمبهشمار میرفت، و در حدود چهلدبّاغیدر مُعَظَّمبهکار اشتغالداشت. قالیبافیو شمشیرسازیدر مرحلةپیشرفتهایبود. یککارگاهنظامیپارچهبافینیز وجود داشت( سالنامةبغداد ، 1300، ص79، 136؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج1، ص231).بازارهایبغداد سرپوشیدهیا مانند سوقالغزل روباز بود. دهانةشرقیپل، با بازارهایسرای، میدان، شرجه، و بازار پارچهفروشیکهبوسیلةداودپاشا تعمیر شدهبود، مرکز عمدةداد و ستد محسوبمیشد. بعضیاز بازارها صنایعو اصنافمخصوصبهخود داشت، و بازار معمولاً بهآناسمنامیدهمیشد، مانند سوقالصّفافیر (مسگران)، سوقالسّراجین(زینسازان) سوقالصّاغة(زرگران)، سوقالخَفّافین(کفّاشان) و مانند آنها (اولیاچلبی، ج4، ص22).دو خیابانعمدهوجود داشت: یکیاز دروازةشمالیتا نزدیکپل، دیگریاز دروازةجنوبیتا منتهیالیهبازار اصلی. در 1333، دروازةشمالیبا جادهایکهامروزهشارعالرشید نامیدهمیشود بهدروازةجنوبیمیپیوست( سالنامةبغداد ، 1318، ص599ـ600؛ ) دستینةبینالنهرین( ، ج1، ص377). در 1340، نامقپاشا کوشید کهبعضیاز خیابانها را تعمیر کند ( سالنامةبغداد ، 1318، ص60). در 1307، سِرّیپاشا «میدان» را بهمیدانمربّعشکلیکهباغیداشتانتقالداد ( سالنامةبغداد ، 1321، ص76). در 1285، کهمدحتانجمنشهر را با انتخاباتتشکیلداد، دستورهاییبراینظافتخیابانها صادر کرد. در 1296، شهرداریهاییتشکیلیافتو دستورهاییدربارةنظافتو لاروبیصادر شد ( زوراء ، ش231، 817، 878، 1774؛ لغةالعرب، ج1، ص17؛ سالنامةبغداد ، 1300، ص136). روشناییبا چراغهاینفتیتأمینمیشد و مقاطعهکاریمسئولآنبود، ولیدر واقعتنها خیابانهاییاز روشناییبرخوردار بود کهاعیاندر آنها سکونتداشتند ( زوراء ، ش490، 837).در آغاز قرنچهاردهم/ بیستم، شهر بغداد مساحتیدر حدود چهار میلمربعداشت. بقایایدیوار شهر در بخششرقی، کهبهامر مدحتتخریبشدهبود، با رودخانهتقریباً متوازیالاضلاعیتشکیلمیداد کهعرضمتوسطآنیکمیلبود. حدود یکسوماینمساحت، خالیاز سکنهیا بهصورتقبرستانیا ویرانهبود، و در طرفجنوببخشقابلملاحظهایپوشیدهاز نخلستانبود. کرخنسبتبهبغداد شرقیاز قسمتبالاتریآغاز میشد، ولیعرضو طولکمتریداشت( ) دستینةبینالنهرین( ، ج2، ص276). در 1299، در بغداد 303 ، 16 خانه، ششصد کاروانسرا، 21 گرمابه، 46 مسجد بزرگ(جامع) و 36 مسجد کوچک، 34 مکتبخانهو 21 مدرسةمذهبی، 184 قهوهخانهو 244 ، 3 دکانوجود داشت( سالنامةبغداد ، 1300، همانجا). در 1321، بغداد دارای000 ، 4 دکان، 285 قهوهخانه، 135 باغمیوه، 145 مسجدجامع، ششمدرسةابتدایی، هشتمدرسهبرایغیرمسلمانانو بیستصومعه(تکیه)، دوازدهکتابفروشی، یککتابخانةعمومی، بیستمکتبخانةپسرانه، هشتکلیسا، نهدبّاغخانه،یککارخانةصابونسازی، 129 کارگاهنخریسی، و 22 کارگاهنساجیبود ( سالنامةبغداد ، 1321، ص179). در 1327، تعداد خانهها بهنود هزار بابمیرسید. سهچاپخانةخصوصی، ششکلیسا و ششکنیسهنیز وجود داشت( سالنامةبغداد ، 1324، ص223). شکریآلوسی44مسجد در شرقبغداد و هجدهمسجد در کرخرا توصیفمیکند (1346؛ ماسینیون، ج2، ص63ـ65).بغداد در دورةعثمانیشاعرانبرجستهایچونفضولی، ذهنی، اَخرسو عبدالباقیالعمری؛ و تاریخنویسانیمانند مرتضی، غرابیو شکریآلوسی؛ و فقیهانینظیر عبداللّهسُوَیدیو ابوالثناء آلوسیداشت(آلوسی، 1930).منابع: علاوهبر قرآن؛ محمود شکریآلوسی، تاریخمساجد بغداد و آثارها ، بغداد1346؛ همو، المسکالاذفر ، ج1، بغداد1930؛ احمدبنمحمد ابشیهی، المستطرف، بولاق؛ ابنابیاصیبعه، عیونالانباء فیطبقاتالاطباء ؛ ابنابیطاهر، تاریخبغداد ، ج6، لایپزیگ؛ ابناثیر، کتابالکاملفیالتاریخ، چاپتورنبرگ، لیدنـ1876؛ ابنبطوطه، رحلةابنبطوطه، قاهره؛ ابنتغریبردی، النجومالزاهرةفیملوکمصر و قاهرة، قاهره] تاریخمقدمه1383/1963 [ ؛ ] ابنجبیر، رحلةابنجبیر ، بیروت1404/1984 [ ؛ ابنجوزی، تلبیسابلیس؛ همو، مناقببغداد ، بغداد1921؛ همو، المنتظمفیتاریخالملوکو الامم، حیدرآباد دکن1357ـ1359/1938ـ1940؛ ابنحوقل، کتابصورةالارض، چاپکرامرس، لیدن1938ـ1939؛ ] ابنخلّکان، وفیاتالاعیان، چاپاحسانعباس، بیروت1968ـ1977 [ ؛ ابنرسته، الاعلاقالنفیسه، چاپدخویه، لیدن1892؛ ابنساعی، الجامعالمختصر ، چاپمصطفیجواد، بغداد1934؛ ابنطقطقی، الفخریفیالا´دابالسلطانیةو الدولالاسلامیة، قاهره؛ ابنعبدالحق، مراصد الاطلاع، قاهره؛ ابنعبری، تاریخمختصر الدول، چاپانطونصالحانییسوعی، لبنان1403/1983؛ ابنفقیه، مختصر کتابالبلدان، نسخةخطیمشهد؛ همان، چاپدخویه، لیدن؛ ابنفُوَطی، الحوادثالجامعة، چاپمصطفیجواد، بغداد1351/1932؛ ابنقلانسی، ذیلتاریخدمشق؛ ابنکثیر، البدایةو النهایة؛ ابنمعتز، دیوان، بیروت؛ اسماعیلبنعلیابوالفداء، کتابتقویمالبلدان، چاپرینود و دیسلان، پاریس؛ علیبنحسینابوالفرجاصفهانی، الاغانی، بولاق؛ اخوانالصفا، رسائل؛ اربلی، التبرالمسبوک؛ محمدبنمحمد ازدی، حکایةابیالقاسمبغدادی، چاپآداممتز، هایدلبرگ؛ ابراهیمبنمحمد اصطخری، کتابمسالکالممالک، چاپدخویه، لیدن؛ محمد امین، بغداد و حادثةضیاعی، استانبول1338ـ1341؛ محمد ظلیبندرویشاولیا چلبی، سیاحتنامه، ج4، قسطنطنیه؛ عثمانبنسندبصری، مطالعالسعود فیاخبار الوالیداود ، تلخیصامینبنحسنحلوانیمدنی، قاهره1371؛ عبدالقاهربنطاهر بغدادی، الفرقبینالفرق؛ ] عبداللهبنعبدالعزیز بکری، معجمما استعجممناسماء البلاد و المواضع، چاپمصطفیسقا، بیروت1403/1983؛ فتحبنعلیبنداری، تاریخسلسلةسلجوقی، زبدةالنصرةو نخبةالعصرة، ترجمةمحمد حسینخلیلی، تهرانش[ ؛ بنیامینتطیلی، ] رحله[ ، ترجمةا.ح.حداد، بغداد1945؛ محسنبنعلیتنوخی، الفرجبعدالشدة؛ همو، نشوار المحاضرةو اخبار المذکرة، ج1، قاهره، ج8، دمشق1930؛ عمروبنبحر جاحظ، البخلاء ؛ همو، رسائل، چاپسندوبی؛ احمد جودتپاشا، تاریخ، استانبولـ1309؛ محمدبنعبدوسجهشیاری، کتابالوزراء و الکتاب، قاهره؛ مصطفیبنعبداللهحاجیخلیفه، جهاننما ، قسطنطنیه؛ همو، فذلکه، ج2، استانبول؛ حدود العالممنالمشرقالیالمغرب، نسخةخطی؛ حدیقةالزوراء ، تلخیصعبدالرحمانسهروردی، نسخةخطی؛ علیبنناصر حسینی، اخبار الدولةالسلجوقیة، چاپمحمد اقبال، لاهور1933؛ حمداللهبنابیبکر حمداللهمستوفی، نزهةالقلوب، چاپلسترنج، لیدن؛ ] احمدبنعلیخطیببغدادی، تاریخبغداد ، بیروت، بیتا. [ ؛ یاسینبنخیراللهخطیبعمری، غرایبالاثر ، چاپجلیلی، موصل1940؛ عبدالقادر خطیبی، شعراء بغداد ، چاپانستاسماریکرملی، بغداد 1936؛ دمشقی، تجارة؛ عبدالعزیز دوری، تاریخالعراقالاقتصادیفیالقرنالرابعالهجری؛ محمدبناحمد ذهبی، دولالاسلام؛ محمد ضیاءالدینرَیِّس، الخراجو النظمالمالیةلِلدولةالاسلامیة، ] قاهره[ 1961؛ سالنامةبغداد ، 1299، 1300، 1301، 1312، 1317، 1318، 1321، 1324؛ سالنامةمعارف، استانبول؛ سبطابنجوزی، مرآةالزمان؛ احمدبنعبداللهسویدی، نزهةالادباء ، نسخةخطی؛ سهراب، عجائبالاقالیمالسبعةالینهایةالعمارة، چاپهانسفونمزیک، لایپزیگ؛ عبدالرحمانسهروردی، نزهةالادباء فیتراجمعلماء و وزراء بغداد ، نسخةخطی؛ علیبنمحمد شابشتی، کتابالدیارات، چاپکورکیسعواد، بغداد1951؛ ابراهیمبنهلالصابی، رسائلالصابی؛ هلالبنمُحَسِّنصابی، رسومدارالخلافه، نسخةخطی؛ صوفی، تاریخالممالیک؛ محمدبنیحییصولی، اخبار الراضیباللهو المتقیلله، قاهره1935؛ محمدبنجریر طبری، تاریخالرسلو الملوک، چاپ دخویه... ] و دیگران[ ، لیدن1879ـ1901؛ عبداللطیف، قاموسلهجةبغداد ، نسخةخطی؛ عباسعزّاوی، تاریخالعراقبینالاحتلالین، بغداد 1936ـ1958؛ عمروبنمتی، کتابالمجدل؛ محمدبنمحمد غزالی، فضائحالباطنیةو فضائلالمستظهریة؛ سلیمانفائقبک، تاریخالممالیکفیبغداد ، نسخةخطی؛ همو، حروبالایرانیین، نسخةخطی؛ فریدونبیگپاشا، منشآتالسلاطین، استانبول1274؛ س.فیضی، نضال؛ اسماعیلبنقاسم قالی، کتابالامالی، بیروت/1984؛ عریببنسعد قرطبی، صلةتاریخالطبری، چاپدخویه، لیدن؛ عبدالکریمبنهوازنقشیری، رساله؛ علیبنیوسفقفطی، تاریخالحکماء، و هو مختصر الزوزنیالمسمی بالمنتخباتالملتقطاتمنکتاباخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپلیپرت، لایپزیگ؛ رسولکرکوکلی، دوحةالوزراء ؛ انستاسماریکرملی، الفوز بالمراد فیتاریخبغداد ، 1329؛ علیبنمحمد ماوردی، الاحکامالسلطانیة؛ محمد امینبنفضلاللهمحبی، خلاصةالاثر فیاعیانالقرنالحادیعشر ، بیروت] بیتا. [ ؛ جَمیلبننَخلهمُدَوَّر، حضارةالاسلامفیدارالسلام؛ مرتضی، گلشنخلفا ؛ علیبنحسینمسعودی، التنبیهو الاشراف، قاهره؛ همو، مروجالذّهبو معادنالجوهر ، چاپباربیهدمینار و پاوهدکورتل، پاریسـ1877؛ محمدبنمحمد مقدسی، احسنالتقاسیمفیمعرفةالاقالیم، چاپدخویه، لیدن؛ مطهربنطاهر مقدسی، کتابالبدء و التاریخ، چاپکلمانهوار، پاریسـ1919؛ احمدبنعلیمقریزی، السلوکلِمعرفةدولالملوک؛ محمدبناحمد منشیبغدادی، رحلةالمنشیالبغدادی، نقلها عنالفارسیةعباسعزّاوی، بغداد1367/1948؛ ] ناصرالدینقاجار، شاهایران، شهریار جادهها: سفرنامةناصرالدینشاهبهعتبات، چاپمحمدرضا عباسیو پرویز بدیعی، تهران1372ش[ ؛ احمدبنعبدالوهابنویری، نهایةالاربفیفنونالادب، قاهره] 1923ـ1955 [ ؛ ] عبداللهبنفضلاللهوصافحضرة، تحریر تاریخوصاف، بهقلمعبدالمحمد آیتی، تهران1346ش[ ؛ یاقوتحموی، معجمالبلدان، چاپفردیناند ووستنفلد، لایپزیگـ1873؛ احمدبناسحاقیعقوبی، البلدان، چاپدخویه، لیدن1892؛ همو، تاریخ، چاپهوتسما، لیدن؛A. Abel, "Les marchإs de Baghdad", in Bulletin de la Sociإtإ belge d'إtudes gإographiques (1949), 148-164; Benjamin of Tudela, Itinerary , ed. and tr. A. Asher, New York 1840-1842; Bretschneider, Medieval researches ; J. S. Buckingham, Travels in Mesopotamia , London 1827; W. Budge, By Nile and Tigris ; Chiha, La Province de Baghdad , Cairo 1900; R. Coke, Baghdad the city of peace , London 1927; Delitzsch, Paradies ; M. Djawad, in Review of the higher teachers' college , Baghdad; Frazer, Travels ; Geary, Through Asiatic Turkey ; Handbook of Mesopotamia , London 1917; W. B. Harris, From Batum to Baghdad , Edinburgh 1896; Herzfeld, Paikuli , Cl. Huart, Histoire de Baghdad dans les temps modernes , Paris 1904; H ¤ udu d al- ـ a lam , tr. V. Minorsky, Cambridge 1982; I A , s.v. "Bagdad" (by M. Cavid Baysun); E. Ives, Journey from Persia to Baghdad , London 177; Felix Jones, Memoir on Baghdad , Bombay 1857; G. Le Strange, Baghdad during the Abbasidcaliphate , Oxford 1924; R. Levy, A Baghdad chronicle , Cambridge 1929; S. H. Longrigg, Four centuries of modern Iraq , Oxford 1925;J. G. Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf , vol. I, pts. I and II, Calcutta 1925; L. Massignon, Mission en Mesopotamie , vol. II, Cairo 1912; Ali Haydar Midhat, The life of Midh ¤ at Pasha , London 1903; Miskawayh, Tadja rib al-Umam , vol. I-VII ed. and tr. Amedroz and Margoliouth, 1920-1921; Jacques Jean Marie de Morgan, Dإlإgation en Perse, mإmoires ; C. Niebuhr, Voyage en Arabie , vol. II, 1780; Obermeyer, Landschaft Babylonien , 1929; Olivier, Voyages , Paris 1804; Marco Polo, Travels , ed. Frampton; Ker Porter, Travels in Syria, Persia , Armenia, ancient Babylonia , London 1817-1820; Rauwolf, Travels , in Ray's collection, London 1605; Reallexikon der Assyriologie , Berlin 1928; Rousseau, Description du pachalik de Baghdad , Paris 1809; Salmon, Introduction ; Sarre and Herzfeld, Archجologische Reise im Euphrat und Tigris-Gebiet , Berlin 1900; D. S. Sassoon, History of the Jews in Baghdad , Letchworth 1949; Schorr, Altbabylonische Rechtsurkunden ; A. Sousa, Atlas Baghdad , Baghda d 1952; H. Southgate, Narrative , 1851; idem, Tour through Armenia, Kurdistan, Persia and Mesopotamia , London 1850; M. Streck, Die Alte Landschaft Babylonien , I, Leiden 1900; Tarra z , Arabic Press ; Tavernier, Travels , London 1678; Pedro Texeira, Travels , ed. Hakluyt; M. de Thevenot, Relation d'un voyage fait au Levant ; J. R. Wellsted, Travels in the city of the caliphs , London 1840; Ya ـ k ¤ u b , Lespays = Keta b al-bolda n , tr. G. Wiet, Cairo 1937.2) بغدادِ امروز . بغداد، پایتختامروزیعراقو مرکز مهمفرهنگی، صنعتی، بازرگانی، با 000 ، 680 ، 3تنجمعیتدر 1995 و 863 کیلومتر مربعوسعت( ) چالششهرنشینی( ، ص؛ قس) دایرةالمعارفورلد بوک( ، ج10، ص)، عمدتاً زیر نفوذ عواملدرونزا و برونزایفرهنگمعنویو مادّیِ سهدورةمشخصتاریخیشکلگرفتهاست: دورانحاکمیتعثمانیو حکومتپاشاها (1048ـ1335/ 1638ـ1917)؛ دوراناشغال، قیمومتو تحتالحمایگیانگلیسو مشروطةسلطنتی(1296ـ1337ش/1917ـ1958)؛ و دورانجمهوری(از 1958 بهبعد).بغداد در دورانحاکمیتعثمانیاهمیتچندانینداشت. باوجود گامهاییکهدر دورةحکومتمدحتپاشا بهسویتجدّدطلبیبرداشتهشد و اقداماتی کهبراینوسازیمالیـاداری، قضاییو آموزشی، در اوایلقرنبیستمانجامگرفت( دایرةالمعارففارسی، ذیل«بغداد»)، بغداد دارایظاهریکاملاً سنتی بود و از جهتدینی، اقتصادی، مسکونی، ارتباطیو فضاسازیِ شهر ویژگیهایسرزمینهایاسلامیرا داشت. استحکاماتنظامیاز قبیلحصار، دروازهها و بندها و دربندهایمحلاتشهریهنوز در شهر وجود داشت، هر چند مدحتپاشا حصار شهر را در 1221/1806 ویرانکرد و بهجایآندر محلخندقهایقدیمیسیلبندیساختکهنقشدفاعیرا همایفا میکرد (برایویژگیهایشهر اسلامیرجوع کنید به اهلرز، صـ31). در 1233/1818، در دورانحکومتداود پاشا، بازار جدید بغداد، تقریباً در جایبازار قدیمی، سوقالثلاثاء (بازار سهشنبه) کهویرانشدهبود، ساختهشد. اینبازار، مجموعهایاز بخشهایگوناگونبازار (مانند راسته، خانو چهارسو) است؛ برایمثالسوقالشورجهاز بزرگترینبازارهایبغداد و سوقالسرایکهبازار کوچکتریاست. سوقالسرایمجموعهایاستشاملراستهبازار سرپوشیدهبا درازایحدود صدمتر و پهنایچهارمتر کهدو راستةموازیحدود دهمتریبا پهنایچهارمتر آنرا بهصورتچلیپاییقطعمیکنند. در محلتقاطعایندو راستهبا راستةاصلی، دو چهارسو ساختهشدهکهدو گنبد بر فراز آنها قرار گرفتهاست. بر محور نخستینراستةکوتاه، سر در اصلیمسجدیقرار دارد. اینبازار و مسجد احتمالاً در قرنسیزدهم/ اوایلقرننوزدهمبنا شدهو طرحو شکلآنیادآور بازارهایایراناست. بازار سوقالسرایظاهراً بزرگتر بودهو قسمتهاییاز آندر جریانخیابانکشیتخریبشدهاست(شرابی، ص87ـ88). خانها، یعنیمجتمعهای تجاریبا حجرهها و انبارهایبازرگانانمحلّی، بخشیدیگراز بازار بزرگبغداد بود. تعدادیاز اینخانها از معماریایرانیمتأثر بودند (دربارةاینخانها رجوع کنید به همان، ص159، 173ـ176). در دهههایآخر دورانمشروطةسلطنتیو در دورانجمهوری، در جریاناحداثخیابانها و تأسیسمراکز تجاریجدید و انتقالبازرگانیو کسبو کار بهاینمراکز، کارکرد اصیلعمدهفروشیخانهایبازار از میانرفتو اکنونبیشتر آنها بهانبار عمدهفروشیهایپارچهو صنایعنسّاجی تبدیلشدهاند و برخیدر معرضویرانیقرار دارند. یکیاز نخستینخیابانهاییکهدر اواخر حاکمیتعثمانیمرکز کسبو کار و سکونتشد شارعالرّشید بود کهدر1334/1916 بهموازاتسوقالثلاثاء کشیدهشد. شارعالرشید آخرینتلاشحاکمیتعثمانیبرایساماندهیفضایشهر در بغداد است(همان، ص88).در جمادیالا´خرة1335/ مارس1917، قوایانگلیسبغداد را تصرفکرد. در 6 شعبان1338/25 آوریل 1920، کنفرانسسانرمو عراقرا تحتقیمومتانگلیسدرآورد. حکومتموقتبهریاستسیدعبدالرحمانافندیگیلانیدر 13 صفر 1339/27اکتبر 1920 تشکیلشد و امیرفیصلدر شهریور 1300/اوت1921 تاجگذاریکرد. با تصویبقانوناساسیعراق(اولفروردین1303/ 21مارس1925)، بغداد پایتختعراقشد ( دایرةالمعارففارسی، ذیل«بغداد» و «عراق»؛ایران. وزارتامورخارجه. ادارةاولسیاسی، ص30، 106؛ ایران. وزارتامور خارجه. ادارةکلامور حقوقیو معاهدات، ص53ـ54). در پیاینتحولات، شهرسازیدر بغداد گسترشیافتو با استقرار نظامقیمومتغربیدورانیجدید برایعراقآغاز شد. از آنجا کهانگلیسیها اردوگاههاینظامیو بخشخدماتاداریخود و اقامتگاههایکارکناناینمؤسساترا، بهنحویکاملاً متمایز از محلسکونتمردمبومیکشور، درمحوطهایباز و گستردهجایمیدادند، مسئلهگسترشبغداد بیدرنگپیشکشیدهشد. دستگاهحکومتیانگلیسسیلبند معروفبهبند شرقیرا بهموازاتدجلهکشید کهبهگوشةشمالی«مدینه» میرسید و با سیلبند موجود تا گوشةغربیشهر دنبالمیشد و از آنجا در مسیریاز شمالغربیبهجنوبشرقیادامهمییافتو از غربِ شمالغربیبهشرقِ جنوبشرقیپیچمیخورد و تا دیالهامتداد مییافت. داخلاینمحوطةوسیعاز خطر طغیاندجلهدر امانبود. با تدابیر دیگر، سطحزمینهایحفاظتشدهدر مدتیبسیار کمگسترشیچشمگیر و عظیمپیدا کرد کهقابلقیاسبا سطحبسیار کوچکقبلیبغداد نبود (وُما، ص101ـ103). از آنپسبغداد از طرفشرقرودخانةدجلهنیز گسترشیافت( د.ا.د.ترک، ج4، ص441).در ابتدایدورةحاکمیتانگلیسبر بغداد جمعیتاینشهر حدود 000 ، 185 تن(وُما، ص) تا 000 ، 200تن( د.ا.د.ترک، ج4، ص) برآورد شدهاست. پساز آنکهدر 11 مهر 1311/3 اکتبر 1932 استقلالعراقبهطور رسمیاز سویجامعةمللپذیرفتهشد، زمینةرشد و توسعةبغداد، تمرکز قدرتسیاسی، و گسترشوزارتخانهها و دستگاههایدولتیدر اینشهر فراهمآمد (ایران. وزارتامور خارجه. ادارةاولسیاسی، ص31؛ ایران. وزارتامور خارجه؛ ادارةکلامور حقوقیو معاهدات، همانجا). بدینترتیب، بغداد وارد دورةدگرگونساز نوینیشد و در جریانعمومیشهرنشینی، کهاز ویژگیهایآنافزایشنرخرشد طبیعیجمعیت، آغاز مهاجرتسیلآسایروستاییانبهشهر، ایجاد کارکردهاینوین، گسترشفعالیتهای اقتصادیو بازرگانیو سازمانیابیساختارهایسازگار با آنها بود، قرار گرفت. خطوطاساسیسیمایشهر جدید بغداد نیز با پیرویاز الزاماتجدید حملو نقلو اروپاگراییچلیپاییشد و همراهشکلو مصالحساختمانسازیمناطقمسکونینوبنیاد، در برابر بافتقدیمیاز هر حیثشکلتازهایپیدا کرد؛ هر چند بازار بغداد و شکلمعابر درونمحلاتدر فراسوی خیابانهایجدیدالاحداثهمچنانتا حدود 1329ش/1950 برقرار ماند ( ) فرهنگنامةجغرافیاییوسترمان( ، ج1، ص). در طرحاصلیشهرسازیبغداد در 1315ش/1936، برایبغداد تا 1950 میلادیپانصدهزار نفر جمعیتپیشبینیشدهبود، اما در اینسالجمعیتشهر بهبیشاز ششصدهزار تنرسید ( ) چالششهرنشینی( ، ص24ـ25). پساز آنکهشرکتنفتعراقتولید نفترا افزایشداد، درآمد ناشیاز هر تُننفتاز 75ر1 دلار بهر5 دلار افزایشیافتو رشد شتابآلود بغداد آغاز شد. دهها هزار روستاییبر ازدحاممحلههایفقیرنشینافزودند و در کلبههایمقواییو حصیریپیرامونشهر بغداد سکونتگزیدند (استورک، صـ16). گسترششتابانبغداد، براثر اینمهاجرتها و رشد جمعیتشهر، بهحدّیبود کهطرحجدید توسعةشهریدر 1333ش/1954 قُطر شهر را هجدهکیلومتر با کمربند سبزیاز باغها و تفرجگاههایگرداگرد آنبهپهنایدوکیلومتر برآورد کرد. اما توسعةبغداد اینطرحرا همبهدستفراموشیسپرد، زیرا جمعیتشهر در 1336ش/1957، یعنیپایاندورانمشروطةسلطنتی، به000 ، 735تنرسید ( ) چالششهرنشینی( ، ص؛ دوری، ص69).در سایةدرآمد نفت، بغداد در دهة1950 بهدورةجدیدیاز بازسازیوارد شد و بهموازاتساختهشدنبناهایدولتیو صنایع، تأسیساتزیربنایینیز سازماندهیشد. سدّ تازهساز سامرا (1956) شهر را در مقابلسیلمصونکرد. سپساندیشةدو طرحتوسعةشهریدر 1335ش/1956 و 1337ش/1958 پیدا شد. برپایةطرحاخیر توسعةشهر در چهار منطقةاصلیصنعتیصورتمیگرفتو مناطقمسکونیجدید پیرامونهریکاز اینچهار منطقهساختهمیشد ( د.ا.د.ترک، ج4، ص441). در 23 تیر 1337/چهاردهمژوئیة1958 حکومتمشروطةسلطنتی، با کودتایعبدالکریمقاسم، بهحکومتجمهوریتبدیلشد. در ایندوره، شهر بغداد تحولاتاجتماعی، سیاسی، اقتصادیو شهرنشینیگستردهایداشتهاست. طرحهایگوناگونشهرسازیبرایبغداد انجامگرفتهکهچهرةاینشهر را دگرگونکردهاست(همانجا). از جملةاولیناقدامات، رسیدگیبهوضعمردمآلونکنشینبغداد بود (همان، ج4، ص441ـ442). تا 1337ش/ 1958، در محدودةشهر، مناطقمسکونیکاملاً روستایینیز وجود داشت، اما عبدالکریمقاسمفرمانتخریباینفقیرآبادهایدرونشهریو اسکاناهالیآندر مناطقمسکونیبغداد را صادر کرد ( ) فرهنگنامةجغرافیاییوسترمان( ، همانجا). پساز تغییر حکومتدر 1342ش/ 1963 حدود 000 ، 63 واحد از آلونکهایبغداد تخریبشد و در شرقو غربدجلهمناطقمسکونینوینیچونمدینةالسورهو مدینةالنور احداثگشت، هرچند همةاینتدابیر نتوانستمانعمهاجرتها و آلونکسازیهایناسالمشود ( د.ا.د.ترک، همانجا).در طرحتوسعةبغداد در 1337ش/ 1958، شکلشهر مستطیلیبهاضلاع18*31 کیلومتر پیشنهاد شدهبود. درطرحتوسعةسالدو هزار میلادی، کهدر 1343ش/ 1964 تدوینشد، بهعواملیچوننرخبالایرشد طبیعیجمعیت، روند شدید مهاجرتاز دهبهشهر بیشتر توجهشد ( ) چالششهرنشینی( ، همانجا)، زیرا جمعیتبغداد در 1344ش/1965 از 100 ، 750 ، 1تنگذشتهبود ( د.ا.د.ترک، ج4، ص442). در 1347ش/1968، 60درصد واحدهایبزرگصنعتی، 64درصد کلّ کارگرانو 70درصد دستمزدها بهبغداد مربوطمیشد. با ملّیشدنشرکتنفتعراقدر 1351ش/ 1972 (استورک، ص33، 40)، امکاناتمالیدولتبرایتوسعة بغداد بیشتر شد. در برنامههاینویننوسازیو آبادانیبغداد، بهحفظمناطقتاریخیو باغها و اماکنزیبایشهر و بخشبندیبغداد نیز توجّهشد (ایران. وزارتامورخارجه. ادارةاولسیاسی، ص50).از کارهایبنیادیعمرانبغداد بزرگ، کهزمینهساز گسترشبغداد شد، ادامةاتخاذ تدابیر و راهحلهایعلمیبرایحفاظتقطعیبغداد از خطر طغیانهایدجلهبود. از 1344ش/ 1965، بهبرکتاصلاحاتیکهدر وادیثرثار انجامدادهاند تا آبهایاضافیشطرا جذبکند، بغداد و بهدنبالآنسراسر بینالنهریناز کابوسطغیانهایدجلهرهایییافت. چوننظیر ایناقداماتدر مورد فراتنیز عیناً بهعملآمدهاست، از اینپسخطریبغداد را تهدید نمیکند (وُما، ص97ـ 98).عمرانو نوسازیبغداد، بهطور بنیادیاز 1357ـ 1359ش/ 1978ـ1980آغاز شد («نمائیکلیاز عراق»، ص132). تلاشبرایآمادهسازیپایتختبرایبرگزاریکنفرانسسرانجنبشعدمتعهد در 1361ش/1982 و بلندپروازیهایدولتکهمیخواستبغداد را بهپایتختنوینعربیتبدیلکند،مقتضیشهرسازیشکوهمندیبود (الیس، ص85). طرحجامععمرانبغداد، کلیةزمینههایاقتصادی، مسکونی، جهانگردیو ... را دربر گرفت. شهرکسازیدر بغداد بزرگو پیرامونآننیز جریانپیدا کرد و بسیاریاز مردماز مناطقروستاییعراقبهاینشهر مهاجرتکردند (همان، ص). از طرفیچونبسیاریاز خانههایقدیمیپایتختدر دوراننوسازی، از بینبردهشدهبود، در 1359ش/1980 در بازتابنگرانیدولتدر انهداممیراثملیکشور، شرکتانگلیسی«مشارکتطراحیو معماری» بهمنظور طراحییکبرنامةبازسازیشهر، با حفظشیوةسنتیاسلامی، گماردهشد («نمائیکلیاز عراق»، ص134).منابع: جواستورک، نفتو توسعةسرمایهداریدر عراق، ترجمةپیروز الف، تهران1359ش؛ اکارتاهلرز، «شهر شرقاسلامی: مدلو واقعیت»، ترجمةمحمدحسنضیاء توانا و مصطفیمومنی، فصلنامةتحقیقاتجغرافیائی، سال9، ش(بهار 1373)؛ ایران. وزارتامورخارجه. ادارةاولسیاسی، اطلاعاتیدربارةعراق، تهران1355ش؛ ایران. وزارتامورخارجه. ادارةکلامور حقوقیو معاهدات. ادارةامور مرزیو استملاک، سیر تحولاتمرزیایرانو عراق، تهران1365ش؛ دایرةالمعارففارسی، بهسرپرستیغلامحسینمصاحب، تهران1345ـ1374ش؛ عبدالعزیز دوری، «تاریخبغداد»، در بغداد: چند مقالهدر تاریخو جغرافیایتاریخی، ترجمةاسماعیلدولتشاهیو ایرجپروشانی، تهران1375ش؛ «نمائیکلیاز عراق(2)»، ترجمةگروهتحقیقخبرگزاریجمهوریاسلامی، نشریهروزانةخبرگزاریجمهوریاسلامی، 12 مهر 1368؛ ا.دو وما، «جغرافیایبغداد»، در بغداد: چند مقالهدر تاریخو جغرافیایتاریخی، ترجمةاسماعیلدولتشاهیو ایرجپروشانی، تهران1375 ش؛The Challenge of urbanization: the world’s large cities, NewYork: United Nations, 1995; William S. Ellis, “Iraq at war: the new face of Baghdad", National Geographic, vol. 167, no.1 (January 1985); Mohamed Scharabi, Der Bazar: Das traditionelle Stadtzentrum im Nahen Osten und seine Handelseinrichtungen, Tدbingen 1985; TDVIA , s.v. "Bag § dat.IV: Son dخnem” (by Azmi عzcan); Westermann Lexikon der Geographie, vol.1, Braunschweig 1968; The World book encyclopaedia, London 1995.