بِغا ، کلمهایدر قرآنو لغتعرب، و مرادفزنا. راغباصفهانی(ص56) ریشةآنرا «بَغی» بهمعنایاز حدّ تجاوز کردن، و ابنحجر عسقلانی(ج4، ص498) بهمعنایطلبدانستهاست. بهکسیکهمرتکباینعملشود «بَغیّ» گفتهمیشود و جمعآن«بغایا» و «بُغاة» است(ابنمنظور، ج1، ص457). در قرآن، علاوهبر واژةبغا و بغی(نور:33؛ مریم:20، 28)، واژههایزنا (اسرا: 32؛ نور: 2ـ3؛ ممتحنه: 12)، فاحشةٍ مبیّنةٍ (نساء: 19؛ طلاق: 1)، فاحشه(نساء: 15)، مسافحة(نساء: 24ـ 25؛ مائده: 5) نیز مترادفآنبهکار رفتهاست. در لغتعرب، فُجور، اَسواء، عِهر، عِهار، سِفاح، و تَسافُحنیز بههمینمعناست. بهزنمرتکبِ اینعمل، زانیه، فاحشه، مُسافِحه، عاهِره، فاجره، مُعاهِره، مُومِسَهو غیر آن، و بهمرد، زانی، مُسافح، عاهِر و فاجر گفتهمیشود (ابنمنظور، ج2، ص257، ج6، ص275، ج9، ص451، ج15، ص48).پیشاز اسلام، جزیرةالعرببهفحشا و فساد آلودهبود. روسپیانآنزمانسهدستهبودند:1)زنانیکهآشکارا مرتکبزنا میشدند و بر سر در یا پشتبامخانهپرچمیمیافراشتند کهنشانةاجازةورود مردانبود، و بهآنانذَواتالرّایاتو قَیْناتمیگفتند (بخاریجعفی، ج6، ص132؛ طبری، ج9، جزء18، ص 57؛ بغوی، ج 3، ص 322؛ قرطبی، ج، ص142؛ جوادعلی، ج5، ص540). مقارنظهور اسلام، از زنانیبهنامهایسارهو ربابو حنتمهدر مکهنامبردهشدهاستکهبهاینعملمشهور بودند (قمی، ج2، ص71ـ72). ساره، در جنگبدر، مشرکانقریشرا بر ضد مسلمانانتحریکمیکرد (واقدی، ج1، ص39، 43)؛ در فتحمکه(سالهشتم) پیامبر اکرمصلیاللّهعلیهوآلهوسلّم، با اینکهقتالو خونریزیرا ممنوعکردهبود، بهقتلششمرد و چهار زنفرمانداد کهسارهیکیاز آنانبود (واقدی، ج2، ص؛ مجلسی، ج101، ص12ـ13). معمولاً این زناندر مراکزیکنار یکدیگر زندگیمیکردند. طبریناماینمراکز را مواخیر نوشتهاست(همانجا). مسعودیبهوجود چنینمحلههاییدر کنار برخیشهرها از جملهطائفبهنامحارةالبغایا اشارهکردهکهسُمیّه، کنیز حارثبنکلدهو مادر زیاد * بنابیه(متوفی)، در آنجا سکونتداشت(ج3، ص). اینزنانگاهبهقصد ارتزاق، و گاهبهاجبار دیگرانکهاز اجرتکار آنانبهرهمیبردند، مرتکباینعملمیشدند؛ حارثبنکلده، طبیبمعروفطائف(مسعودی، همانجا)، و عبداللهبناُبَیّبنسَلُّول، رئیسمنافقانمدینه، از جملهمردانیبودند کهکنیزانخود را بهاینکار وامیداشتند (قمی، ج، ص 78؛ طبری، ج9، جزء18، ص103؛ طوسی، ج7، ص434؛ بغوی، ج3، ص344؛ زمخشری، ج3، ص239؛ طبرسی، ج5، ص42ـ43؛ ابوالفتوحرازی، ج8، ص216؛ ابنکثیر، ج3، ص476؛ حویزی، ج3، ص602؛ بحرانی، ج3، ص133). از اینزنان، اگر فرزندیبهدنیا میآمد بهحضانترسمیمردیسپردهمیشد کهقیافهشناساناو را پدر بچهمعرفیمیکردند (بخاریجعفی، ج6، ص133). بهگفتةمفسران، آیاتیکهدر آنواژةمسافحهبهکار رفتهبهاینگونهزناناشارهدارد (طبری، ج9، جزء18، ص55ـ56، ج9، جزء5، ص13ـ14؛ قرطبی، ج5، ص142؛ ابوحیان، ج3، ص222).2)زنانیکهرفاقتشانبا مردانبهفحشایپنهانیمیانجامید و از نظر عرب، نکوهیدهنبودند؛ مفسرانعبارت«مُتّخِذاتِ اَخدانٍ» (یا متَّخذیاخدانٍ = زنانیکهمردانیرا بهدوستیپنهانیگرفتهاند؛ نساء: 25؛ مائده: 5) را بهآنانتفسیر کردهاند (طبری، ج9، جزء5، ص13؛ قرطبی، ج7، ص133، 200؛ ابوحیان، همانجا؛ آلوسی، ج6، ص68؛ جوادعلی، ج5، ص546).3)زنانیکهبهشوهر خود خیانتمیکردند و، از نظر عرب، مجازاتآنانمرگبود (جوادعلی، ج5، ص560).فحشا برایمردانعرب، در هیچزمانیعیبشمردهنمیشد؛ فقطدر صورتیکهمردیبا زنشوهردار زنا میکرد، ممکنبود گرفتار ایذا و انتقامبستگاناو شود؛ زیرا کهشرفخانوادگیآنانرا از میانبردهبود (همان، ج5، ص561).در میانعربجاهلی، غیر از اینسهطریق، راههایدیگرینیز بود، اما آنها را گونهاینکاحمیشمردند؛ مانند نکاحرَهط، استبضاعو بدل. در نکاحرهط، کمتراز دهمرد بر زنیوارد میشدند و فرزند بههر کهاو معینمیکرد تعلقمیگرفت(بخاریجعفی، ج6، ص132ـ133)؛ گاهینیز در تصاحبفرزند، خصوصاً اگر پسر بود، بینآناننزاعمیشد (ثقفی، ص42). در نکاحاستبضاع، مرد همسر خود را در اختیار مردیشجاعیا سخنور یا زیبا قرار میداد تا از او پسریبا آنصفاتبیاورد (بخاریجعفی، ج، ص132). در نکاحبدل، مرد همسر خود را بهدیگریمیسپرد و در مقابلهمسر او را در اختیار میگرفت(برایتفصیلبیشتر رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج3، ص1249؛ ابوالفتوحرازی، ج9، ص172؛ احزاب:52). در اسلامهمةاینروشها ممنوعاعلامشدهو در حکمفحشا قرار گرفتهاست( رجوع کنید به نکاح* ).از وجود فحشایمقدسدر میانعربجاهلیهیچگونهاطلاعمستندیدر دستنیست. برخیاز نویسندگان، دو بت«اساف* » و «نائله* » را نشانةاینسنتدانستهاند ( د. اسلام، چاپدوم، ضمیمه، ذیلواژه؛ دربارةفحشایمقدسرجوع کنید به دورانت، ج1، ص289، 561؛ ) دایرةالمعارفدین( ، ذیل"Hierodouleia" )، اما بررسیتاریخو عقاید آنان، خلافایننظر را اثباتمیکند؛ زیرا روایتابنکلبی(ص9، 29) حاکیاز مسخشدنزنو مردیاستکههنگامخلوتدر درونکعبهبهفحشا پرداختند و پیکر سنگشدةآنانرا برایعبرتمردمدر صفا و مروهگذاشتند؛ اگرچهگذشتزمانموجبفراموششدنانگیزةنصبایندو بتشد، و آنها نیز مانند دیگر بتانپرستششدند.اسلامهمانند تمامادیانآسمانیبشدتفحشا را ناروا شمرده(طباطبائی، ج13، ص88) و برایپیشگیری، از سوییاثراتو عواقبسوء آنرا گوشزد و اینعملرا نهیکرده( رجوع کنید به اعراف: 33؛ نحل: 90؛ اسراء: 32؛ نور: 33؛ فرقان: 68؛ ممتحنه: 12)، و از سویدیگر بهازدواجترغیبکردهاست.در بسیاریاز دورههایتاریخدر سرزمینهایاسلامی، بهدلیلاجرا نشدناحکامدینو چهبسا رویآوردنخود حکومتگرانبهشهوترانی، فحشا در جامعهرواجداشتهو حتیخانهها یا محلههاییبهاینکار اختصاصمییافتهاست( رجوع کنید به مقدسی، ص312، 324، 326، 328)؛ با اینهمهنهیصریحقرآناز فحشا قابلتردید نیست( رجوع کنید به د. اسلام، چاپدوم، همانجا).نکتةحایز اهمیتاینکهدر قرآن(نور:33) از مسلمانانخواستهشدهاستکهبرایمالدنیا کنیزانخود را کهبهعفافو پاکدامنیمایلاند، بهبغا واندارند (لا تُکرِهوا فَتَیاتِکُمعَلَیالبِغاءِ اِناَرَدنَ تَحَصُّناً). شاید از مفهومآیه(نهمنطوقآن) چنیناستنباطشود کهاگر بهفحشا مایلباشند، اجبار آناناشکالیندارد، در حالیکهبهگفتةابنشهید ثانیدر معالم(ص)، اجماعمفسرانو فقهایاسلامبر ایناستکهاینآیهبههیچوجه، بر حلّیتزنا دلالتندارد. در تفسیر اینآیهسهوجهبیانکردهاند: الف) عبارت«اِناَرَدنَ تَحصُّناً» از قیود غالبیاستو از آننمیتوانانتزاع«مفهوم» کرد؛ یعنیکنیزانغالباً بهفحشا مایلنبودند، صاحبانشانآنانرا بهفحشا وا میداشتند (قمی، همانجا؛ طبری، ج9، جزء18، ص103؛ طوسی، ج7، ص434؛ بغوی، ج3، ص344؛ طبرسی، همانجا؛ ابوالفتوحرازی، ج8، ص216؛ ابنکثیر، ج3، ص476؛ کرمانی، ج10، ص113)؛ ب) اجبار زنانبهفحشا وقتیصادقاستکهخود خواستار پاکدامنیو عفتباشند؛ بنابراینزنیکهمایلبهبغاستبهاجبار نیاز ندارد تا آیهبر جواز اجبار او دلالتکند (طوسی، ج7، ص434؛ طبرسی، همانجا؛ زمخشری، ج، ص239؛ ابوالفتوحرازی، ج8، ص216؛ فخر رازی، ج23، ص221؛ قرطبی، ج12، ص254؛ ابنشهید ثانی، ص89؛ بیضاوی، ج4،ص79؛ قسطلانی، ج4، ص؛ ابنحجر عسقلانی، ج4، ص539؛ کرمانی، ج10، ص113)؛ ج) قولیبهزجّاجمنسوباستکهبا سیاقآیهمنافات دارد (قرطبی، ج، ص255). مفسراننیز شأننزولآیهرا در حقعبداللهبناُبیّبنسلولدانستهاند کهکنیزانخود را بهبغا وا میداشت. آناننزد پیامبر از او شکایتکردند و آیةمذکور نازلشد (نیز رجوع کنید به زنا * ).منابع: علاوهبر قرآن؛ محمودبنعبداللهآلوسی، روحالمعانی، چاپمحمود شکریآلوسی، بیروت] بیتا. [ ؛ ابنابیالحدید، شرحنهجالبلاغه، چاپمحمد ابوالفضلابراهیم، قاهره1385ـ1387/ 1965ـ 1967، بیروت] بیتا. [ ؛ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری، چاپمحبالدینخطیب، قاهره1407/1986؛ ابنشهید ثانی، معالمالدینو ملاذالمجتهدین، قسمتاصولفقهمعروفبهمعالمالاصول، چاپمهدیمحقق، تهران1362ش؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعابفیمعرفةالاصحاب، چاپعلیمحمد بجاوی، قاهره] 1380/1960 [ ؛ ابنکثیر، تفسیر القرآنالعظیم، بیروت] بیتا. [ ؛ ابنکلبی، کتابالاصنام، چاپاحمد زکیپاشا، قاهره1332/1914؛ابنمنظور، لسانالعرب، بیروت 1412/1992؛ حسینبنعلیابوالفتوحرازی، تفسیر روحالجِنانو روحالجَنان، چاپابوالحسنشعرانیو علیاکبر غفاری، تهران1382ـ1387؛ محمدبنیوسفابوحیان، تفسیر البحرالمحیط، بیروت1403/1983؛ هاشمبنسلیمانبحرانی، البرهانفیتفسیر القرآن، چاپمحمودبنجعفر موسویزرندی، تهران1334ش؛ محمدبناسماعیلبخاریجعفی، صحیحالبخاری، بیروت] بیتا. [ ؛ حسینبنمسعود بغوی، تفسیرالبغوی: المسمیمعالمالتنزیل، چاپعبدالرحمانالعکو مروانسوار، بیروت1415/ 1995؛ عبداللهبنعمر بیضاوی، وارالتنزیلواسرارالتأویل، مصر 1330، چاپافستبیروت] بیتا. [ ؛ ابراهیمبنمحمد ثقفی، الغارات، بیروت1407؛ عبد علیبنجمعهحویزی، کتابتفسیر نورالثقلین، چاپهاشمرسولیمحلاتی، چاپافستقم1383ـ1385؛ ویلیامجیمز دورانت، تاریختمدن، ج1: مشرقزمینگاهوارةتمدن، ترجمةاحمد آرام، تهران1367ش؛ حسینبنمحمد راغباصفهانی، المفرداتفیغریبالقرآن، چاپمحمد سید کیلانی، بیروت] بیتا. [ ؛ محمودبنعمر زمخشری، الکشافعنحقائقغوامضالتنزیل، بیروت] بیتا. [ ؛محمدحسینطباطبائی، المیزانفیتفسیرالقرآن، بیروت1390ـ1394/ 1971ـ1974؛ فضلبنحسنطبرسی، مجمعالبیانفیتفسیر القرآن، بیروت] بیتا. [ ؛ محمدبنجریر طبری، جامعالبیانفیتفسیر القرآن، بیروت] بیتا. [ ؛ محمدبنحسنطوسی، التبیانفیتفسیر القرآن، چاپاحمد حبیبقصیر عاملی، بیروت] بیتا. [ ؛ جوادعلی، المفصلفیتاریخالعربقبلالاسلام، بیروت1976ـ1978؛ محمدبنعمر فخر رازی، التفسیر الکبیر ، قاهره] بیتا. [ ؛ چاپافستتهران] بیتا. [ ، محمدبناحمد قرطبی، الجامعلاحکامالقرآن، بیروت1407/1987؛ احمدبنمحمد قسطلانی، ارشاد الساریلشرحصحیحالبخاری، بیروت] بیتا. [ ؛ علیبنابراهیمقمی، تفسیرالقمی، بیروت1412؛ محمدبنیوسفکرمانی، صحیحابیعبداللهالبخاریبشرحالکرمانی، بیروت1401/ 1981؛ محمدباقر بنمحمدتقیمجلسی، بحارالانوار ، بیروت1403/1983؛ علیبنحسینمسعودی، مروجالذهبو معادنالجوهر ، چاپشارلپلا، بیروت1965ـ 1979؛ محمدبناحمد مقدسی، احسنالتقاسیمفیمعرفةالاقالیم، بیروت1408/1987؛ محمدبنعمر واقدی، کتابالمغازیللواقدی، چاپمارسدنجونس، لندن1966؛EI 2 , suppl., s.v. "Bigha '"; The Encyclopedia of religion , ed. M. Eliade, NewYork 1987, s.v. "Hierodouleia" (by Frإdإrique Apffel Marglin).