بَغ، واژةقدیمیایرانیبهمعنایخدا، ایزد، بخشندة] روزی[. از ریشهـ bhag هند و اروپایی(پوکورنی، ص) و مصدر ـ bag ایرانباستانبهمعنایبخشکردنکهصفتفاعلیآن« بخشنده» معنیخدا بهخود گرفتهاستو صفتمفعولیآنهماناستکه«بخت» شده؛ در فارسیباستانـ baga (کِنت، ص199)، در اوستایگاهانیـ baga (بارتولومه، ستون921)، در اوستاییجدید ـ a ba ، در هندیباستانـ bhؤga (مونیرـ ویلیامز، ص)، در فارسیمیانهbay/bag (ژینیو، 1972، ص19ـ20)، در پارتیbag (بیلی، ص، ذیلvayau" "vvu ؛ ژینیو، همان، ص49)، در فارسیمیانةتورفانیby ، در سغدیbag (قریب، ص) در سغدیبوداییـ g-/ ، در بلخیbago ( ایرانیکا ، ج3، ص) استکه، در فارسیدری، در واژههایفغ(بُت)، فغستان(بتخانه)، فغفور (شاهزاده، لقبپادشاهانچین)، بغستان/ بهستان/ بیستون، انباغ، بغیاز/ فغیاز (شاگردانه)، و باغبرجایماندهاست( رجوع کنید به مقدم، ص48ـ49؛ اوستا. یشتها ، ج، ص، پانویس1). بهاینواژهنخستینبار در ترکیبbagadati در کتیبةسارگون، پادشاهآشور (721ـ 705 قم) کهنامیکایرانیاستبرمیخوریم(بهار، ج 1، ص 31، پانویس2).اینواژهیکبار بهصورتـ baga در اوستایگاهانی(اوستا. یسنا ،هایِ 32، بند 8) بهمعنایخدا آمدهاست(هومباخو ایشاپوریا، صـ41؛ اوستا ، ج، ص). در اوستاییجدید بیشتر بهمعنایایزد و گاهنیز بهمعنایبهرهو بخشاست( رجوع کنید به اوستا. یشتها ، همانجا؛ ایرانیکا ، ذیل"Bag Nask" ). بههاتهای19 تا 21 یسنا نیز «بَغانیشت» بهمعنای«سرود ستایشایزدان» گفتهشدهاست، و آنتفسیر سهدعا یا نماز مشهور اهونور،اشموُهو و ینگهههاتماستکهدر حقیقتبقایاییاستاز سومیننسکاوستا بهنام«بغنسک» ( رجوع کنید به اوستا. یسنا ، ج1، ص202ـ204).در زبانهایایرانیمیانه، «بغ/ بَیْ» نهتنها در معنایخدا و ایزد بلکهبهصورتعنوانیاحترامآمیز برایشاهانو بلندپایگانبهکار رفتهاست؛ مثلاً در زبانبلخیao i bago s ki kanes «اعلیحضرتپادشاهکانیشکا»، در کتیبةشاپور در کعبةزردشتbuhr a bay s و Hormazd a ahan s soy ba (ژینیو، 1972، ص،49) و در فارسیمیانهزردشتیim bay یا y bay o (مکنزی، ص 51؛ دینکرد ، ص 413) کاربردینظیر «اعلیحضرت» دارند.لفظبغگاهیبهایزد مهر اختصاصیافتهو بهجایآنبهکار رفتهاست، چنانکهماههفتمسال(مهرماه) در کتیبههایهخامنشیـ gayadi Ba (ماهپرستشبغ) نامیدهشدهاست( ایرانیکا ، ج3، ص406). جشنپاییزیکهدر مغربایرانبا اسممیترا و جشنمهرگاننامگذاریشدهبود، در مشرقایرانبهنامبغا برگزار میشدهو جشنبغاکان/ بغکاننامداشتهاست(بویس، ج1، ص77). اینهمانعیدیاستکهابوریحانبیرونیاز آنبا نام«فغکان» یاد کردهو آنرا بهسغدیاننسبتدادهاست(ص268). «بهاگا»، صورتریگوداییاینواژه، ظاهراً نامایزد نیکبختیو سعادتاست. معنایاسمعام«بهاگا» نصیبیا بهرهاستکهمراد از آنبهرهو نصیباز خوبیها و برکتهایدنیاست؛ پسمعنایآن«بختیا اقبال» هممیتواند باشد (همان، ج1، ص76ـ77). منبعدیگریکهدر آنلفظبغبفراوانیدیدهمیشود، اسامیخاصبازماندهاز روزگار هخامنشیانو ساسانیاناست؛ غیر از جاینامهایجغرافیایی، مانند ta Baga-da ( بغداد؛ Bagadana (معبد خدایان)؛ Bagawan ، ناحیهایدر شمالشرقیآذربایجان؛ بغلان* ناممنطقهایدر شمالشرقیافغانستان؛ ـ Bagastana * = بغستان( بیستون، و چندنامخاصنظیر ـ Bagabigna وـ a bagabuxs و ta Bagazus کهدر کتیبههایهخامنشیبهچشممیخورد، در لوحههایگلیعیلامیتختجمشید بیشاز سینامکشفشدهکهجزء اولآنها همینواژهاست. چونایناسامیبهخطهجاییعیلامینوشتهشدهغالباً بازسازیو آوانگاریایرانیآنبا دشواریهاییمواجهاست( رجوع کنید به بنونیست، صـ80).در سکهها و مهرهایدورةساسانینیز بهتعدادی عنوانو نامخاصبرمیخوریمکهبا Bay ترکیبشدهاند؛ مانند Bay-adur ، r-Farrbay Bay-adu ، n-bay Baya ، n-rad Baya ، ihr n Bay-c bara Va ، d Bay-ra ، Bay-Ohrmazd ، r Bay-t ، abuhr Bay-s ، n ra Bay pasu ، n he a § Bay-s ( رجوع کنید به ژینیو، 1986، ص56ـ57).منابع: محمدبناحمد ابوریحانبیرونی، ترجمةآثار الباقیهابوریحانبیرونی، بهقلماکبر دانا سرشت، تهران1321ش؛ اوستا ، گزارشو پژوهشجلیلدوستخواه، تهران1370ش؛ اوستا. یسنا ، بمبئی] تاریخمقدمه1312 ش[ ؛ اوستا. یشتها ، گزارشپورداود، تهران1347ش؛ مریبویس، تاریخکیشزرتشت، ترجمةهمایونصنعتیزاده، تهران1374ـ1375ش؛ محمدتقیبهار، سبکشناسی، تهران] تاریخمقدمه1321ش[ ؛ بدرالزمانقریب، فرهنگسغدی، تهران 1374ش؛ م. مقدم، چند نمونهاز متننوشتههایفارسیباستانبا واژهنامه، شایرانکوده، تهران1337ش؛ د.ن. مکنزی، فرهنگکوچکزبانپهلوی، ترجمةمهشید میرفخرایی، تهران1373 ش؛H.W.Bailey, Dictionary of Khotan Saka , London 1979; Christian Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch , Berlin 1961; Emile Benveniste, Titres et noms propres en iranien ancien, Paris 1966; De nkart, ed. M. G. Dresden, Wiesbaden 1966; Encyclopaedia Iranica , s.v. "Baga, II: in old and middle Iranian" (by N.Sims-Williams), "Baga. III: the use of baga in names" (by St. Zimmer), "Bag Nask" (by P.O. Skjaerv ); Philippe Gignoux, Glossaire des inscriptions Pehlevies et Parthes , London 1972; idem Noms propres Sassanides en moyen-Perse إpigraphique , fascicule 2, Wien 1986; Helmut Humbach and Pallan Ichaporia, The heritage of Zarathushtra: a new translation of his Gathas, Heidelberg 1994; Ronald G. Kent, Old Persian , New Haven 1961; Sir Monier Monier-Williams, A Sanskrit- English dictionary... , ed. E. Leumann... [et al.], Oxford 1979; J. Pokorny, Indogermanisches etymologisches Wخrterbuch, Bern and Munich 1959.