بُعد(2) ، اصطلاح نجومی. در نجوم به چند معنی به کار میرود؛ رایجترین معنای آن فاصلة قوسی ظاهری است بین دو نقطه بر دایرة عظیمة گذرنده از آن دو نقطه، یا فاصلة کوچکتر قوسی بین یک نقطه و یک دایرة عظیمه، که اندازهاش بر دایرة عظیمة گذرنده از آن نقطه و دو قطب دایرة عظیمة نخست سنجیده میشود (بیرجندی، شرح زیج الغبیگ ، گ151ر، گ93ر). چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی ( زبدةالهیئة ، ص9) میگوید: «هر نقطه که بر فلک فرض کنند، چون خواهند که بعد آن نقطه از معدّلالنهار ] =استوای سماوی [ بدانند، دایرة عظیمهای فرض کنند که به قطبهای معدلالنهار به آن نقطه بگذرد. آن دایره را دایرة میل آن نقطه خوانند و آنچه میان این نقطه و معدّلالنهار بُوَد از آن دایره در جهت نزدیکتر، آن را بُعد آن نقطه خوانند از معدّلالنهار.» این فاصلة قوسی معمولاً بر حسب درجه یا «جزء» که معادل آن است بیان میشود. واحدهای دیگری نیز به این منظور به کار رفته است، مانند ذراع (= گز)، شِبر و اصبع. قطر ظاهری ماه و خورشید که هر دو تقریباً نیمدرجهاند، معادل یک شبر یا دوازده اصبع دانسته شده و ذراع معادل یک درجه یا دو شبر است (ابوریحان بیرونی، 1373ـ1375، ج3، ص1465). اما ظاهراً عبدالرحمان صوفی (ص160، 264)، بر خلاف بیرونی، هر ذراع را معادل 2 درجه دانسته است، زیرا فاصلة دو ستارة کتف جبار * را که حدود 5ر7 درجه است، قدری بیش از 4 ذراع و فاصلة سرهای دو پیکر را که حدود 5ر4 درجه است، کمی بیش از 2 ذراع دانسته است.در اصطلاحگذاری نجوم دورة اسلامی، تفاضل طولهای دایرةالبروجی خورشید و هر یک از اجرام سماوی نیز بُعد نامیده میشد. این کمیت برای دو سیارة عطارد و زهره، که طول دایرةالبروجی آنها متناوباً از خورشید کمتر و بیشتر میشود، بترتیب، بعد صباحی و بعد مسائی خوانده میشد (بیرجندی، شرح تحریر المجسطی ، ص690). هر گاه نام جرم آسمانی ذکر نمیشد، بُعد ماه مورد نظر بود. برای محاسبة طول حقیقی ماه، دو برابر این کمیت به کار میرفت که آن را بعد مضاعف یا بعد مضعَّف مینامیدند (همان، ص323؛ کندی، ص79)، و برخی زیجها برای مقادیر آن جدولهایی دارند.تفاضل طولهای دایرةالبروجی یا تقویمهای ماه خورشید، بُعدِ سوا (در مقابل بعد معدّل) نیز خوانده میشد (نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، ص48). این کمیت در پیشبینی رؤیت هلال بهکار میرفت، و معمولاً مقدار آن در لحظة غروب خورشید موردنظر بود. این بعد را به سبب آنکه روی دایرةالبروج * که اجزای آن متساوی است سنجیده میشد، بُعد سَواء (به فتح سین و مدّ همزه) یا بعد سِوی' (به کسر سین و قصر الف) میخواندند (بیرجندی، شرح زیج الغبیگ ، گ321پ؛ همایی، ص62). سُواء (به ضم سین) را هم در این معنی درست دانستهاند (ابنمنظور، ذیل «سوأ»). در پیشبینی رؤیت هلال ماه، علاوه بر بعد سوا، بعد معدَّل (تعدیل شده) یا بعد معدِّل (سنجیده بر معدّلالنهار) نیز مؤثر است. بعد معدّل به دو روش انحراف یا تعدیلالغروب محاسبه میشد. در روش انحراف برای محاسبة بعد معدل، در لحظة غروب روز بیستونهم ماه قمری سه پنجم عرض قمر را به تقویم قمر میافزودند (برای عرضهای شمالی قمر) یا از آن میکاستند (برای عرضهای جنوبی قمر) و حاصل را قمر معدل مینامیدند. سپس مطالع * نظیر خورشید و قمر معدل را از هم کم میکردند؛ حاصل، بعد معدّل بود (نصیرالدین طوسی، زیج ایلخانی ، همانجا). در روش تعدیلالغروب، برای لحظة غروب روز بیستونهم ماه قمری، تقویم (طول دایرةالبروجی) خورشید و ماه تعیین میشد. سپس اصلاح ناشی از اختلاف منظر در طول و عرض دایرةالبروجی ماه اعمال میشد تا تقویم مرئی و عرض مرئی ماه بهدست آید. براساس این دو کمیت، مقدار تعدیلالغروب از جدول خاصی تعیین میشد. این مقدار برای عرضهای شمالی قمر با تقویم مرئی قمر جمع و برای عرضهای جنوبی قمر از آن کاسته میشد و ] تقویم [ حاصل قمر معدّل نام داشت. آنگاه مطالع نظیر خورشید و قمر معدّل را از هم میکاستند؛ نتیجه بعد معدّل بود (بیرجندی، شرح زیج الغبیگ ، گ320ر- 322ر). بعد معدّل تقریباً متناظر است با تفاوت زمانی دو لحظة غروب خورشید و غروب ماه (مکث ماه)، که در آن، هر پانزده درجه را معادل یک ساعت گرفته باشیم. منجمان، بر اساس مقادیر بعد سوا و بعد معدل، قابل رؤیت بودن یا نبودن هلال ماه را در روز بیستونهم هر ماه قمری پیشبینی میکردند، و اگر هر دوی آنها از ده درجه بیشتر یا هر دوی آنها از ده درجه کمتر بود، بترتیب، رأی به رؤیت یا عدم رؤیت هلال میدادند. در حالتهایی که یکی از آنها بیشتر و دیگری کمتر از ده درجه بود، رأی منجمان با توجه به مقادیر آن دو صادر میشد.در احکام نجوم، مفهوم بعد اتصال نیز به کار میرفت که مربوط بود به مقایسة بعد دو کوکب با جرم آنها. منظور از جرم در اینجا فاصلهای فرضی در دو سوی مسیر کوکب بود که دامنة نور آن محسوب میشد. این دامنه برای خورشید 15 درجه، برای ماه 12درجه، برای زحل و مشتری هر کدام 9 درجه، برای مریخ 8 درجه و برای زهره و عطارد هر کدام 7 درجه بود. بعد اتصال نشاندهندة وضعیت اتصال دو کوکب بود و مثلاً برابر شدن بعد دو کوکب با نصف مجموع جرمهای آن دو آغاز قوت اتصال بهشمار میآمد (جونپوری، ص703؛ تهانوی، ج2، ص1508).نوع دیگر کاربرد بعد در این معنی، مفهوم بعد کلی است که نزد بطلمیوس عبارت بود از حد انحطاط خورشید (قوسی از دایرة ارتفاع زیر افق) در زمان طلوع یا غروب کوکب برای آنکه کوکب قابل رؤیت باشد. در نجوم دورة اسلامی، این مفهوم را به حد ارتفاع کوکب در زمان طلوع یا غروب خورشید برای آنکه کوکب مرئی باشد نیز گفتهاند (بیرجندی، شرح زیج الغبیگ ، گ323پ). بدیهی است که بعد کلی به میزان درخشندگی ستاره یا سیّاره بستگی دارد. مقادیر بعد کلی را از راه رصد تعیین میکردند و در جدولهای خاصآن در کتابهای نجومی میآوردند. خواجه نصیرالدین طوسی ( زبدةالهیئة ، ص53ـ54) بعد کلی را قوس ظهور یا قوس خفا نامیده و آن را همانند بطلمیوس تعریف کرده و اندازة آن را برای زحل و عطارد 11 درجه، برای مشتری 10 درجه، برای مریخ 5ر11 درجه و برای زهره 5درجه دانسته است.بعد در نجوم به معنای معمول آن نیز، که فاصلة حقیقی اجرام از یکدیگر باشد، به کار رفته است. در نجوم دورة اسلامی، برای بیان ابعاد نجومی، نیم قطر کرة زمین را واحد اختیار میکردند (بیرجندی، شرح تذکره ، فصل5، باب4؛ کوشیار گیلانی، ص111). در دورة اسلامی، رسالههای متعددی باعنوان «رسالة ابعاد و اجرام» تألیف شده که در آنها فاصلة اجرام آسمانی از زمین و اندازة آنها بیان شده است.در هیئت بطلمیوسی، خورشید روی دایرهای حرکت میکند که مرکز آن مرکز عالم (زمین) نیست، اما مرکز عالم بر سطح این دایره واقع است. پس بر محیط این دایره دو نقطه وجود دارد که در آنها فاصلة خورشید تا زمین به بیشترین و کمترین مقدار خود میرسد؛ اولی را بعد ابعد یا اوج و دومی را بعد اقرب یا حضیض * مینامند. روی دایرة مسیر خورشید دو نقطه قرار دارد که از مرکز عالم و مرکز دایرة مسیر خورشید به یک فاصلهاند. فاصلة این نقاط تا مرکز عالم بین حداکثر و حداقل بعد است و آن را بعد اوسط (به اعتبار بعد) مینامند. اگر از مرکز عالم عمودی بر خط واصل اوج و حضیض اخراج کنیم، نقاط برخورد آن با دایرة مسیر خورشید نقاطی خواهند بود که در آنها سرعت حقیقی و میانگین خورشید برابر میشود. بنابراین، دو نقطة مذکور را بعد اوسط (به اعتبار سیر) مینامند ( رجوع کنید به شکل1).ابوریحانبیرونی این سهفاصله را بترتیب،بعد دور،بعد نزدیک و بعد میانه خواندهاست (1362ش، ص116ـ117). دربارةکواکب هم تعریفهای مشابهی وجود دارد که در آنها به جای دایرة مسیر، فلک حامل و به جای خورشید، مرکز فلک تدویر در نظر گرفته میشود (1373ـ1375،ج3، ص1449؛ رجوع کنید به شکل2). نقاطمتناظر با این سه بعد، مبنای تقسیم افلاک بهبخشهایی است که نطاقات خوانده میشود (نصیرالدین طوسی، زبدةالهیئة ، ص18ـ19؛ ابوریحان بیرونی، 1373ـ1375، ج3، ص1447ـ 1450).در اصطلاحگذاری جدید نجوم، بعد ، فاصلة زاویهایِ دایرة میل کوکب از دایرة میل نقطة اعتدال بهاری است که در جهت توالی بروج سنجیده میشود، و واحد آن ساعت، معادل پانزده درجة قوسی، است. در نجوم دورة اسلامی، مفهوم مطالع ممرّ به همین معناست که بر حسب درجه سنجیده میشود. اندازة این قوس برای درجات دایرةالبروج، مطالع استوایی نام دارد (بیرجندی، شرح زیج الغبیگ ، گ121پ).منابع: ابنمنظور، لسانالعرب ، چاپ علی شیری، بیروت 1412/1992؛ محمدبناحمد ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلالالدینهمائی، تهران 1362ش؛ همو، کتابالقانونالمسعودی ، حیدرآباد دکن، 1373ـ1375/ 1954ـ1956؛ عبدالعلیبن محمد بیرجندی، شرح تحریرالمجسطی ، نسخةخطی ش590 کتابخانة مدرسةعالیشهید مطهری؛ همو، شرحتذکره ، نسخةخطی ش6151 کتابخانة مجلس شورای اسلامی؛ همو، شرح زیجالغبیگ ، نسخةخطی ش680 کتابخانة مدرسة عالیشهیدمطهری؛ محمداعلیبنعلی تهانوی، کتاب کشافاصطلاحات الفنون ، چاپ محمدوجیه... ] ودیگران [ ، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛ غلامحسینبنملافتحالله جونپوری، جامع بهادرخانی ، چاپ سنگی، کلکته 1835؛ عبدالرحمانبن عمر صوفی، کتاب صور الکواکب الثمانیة و الاربعین ، حیدرآباد دکن 1373/1954؛ ادوارد استوارت کندی، پژوهشی در زیجهای دورة اسلامی ، ترجمة محمد باقری، تهران 1374ش؛ کوشیاربن لبّان کوشیار گیلانی، «رسالة ابعاد و اجرام»، ترجمة محمد باقری، مجموعة مقالات و سخنرانیهای هزارة گوشیار گیلی ، چاپ محمدرضا نصیری، رشت 1367ش، ص 107ـ126؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، زبدةالهیئة ، چاپ سنگی، تهران 1321؛ همو، زیج ایلخانی ، نسخةخطی ش684 کتابخانة مدرسة عالی شهید مطهری؛ جلالالدین همایی، تاریخ علوم اسلامی ، تهران 1363ش.