بطریق (معرب کلمة لاتینی پاتریکیوس )

معرف

مقامی‌ که‌ فرمانروای‌ روم‌، کنستانتین‌ ([قسطنطین‌ ؛ حک:306ـ337 میلادیج‌)، ابداع‌ کرد
متن
بِطْریقْ (معرّب‌ کلمة‌ لاتینی‌ پاتریکیوس‌ )، مقامی‌ که‌ فرمانروای‌ روم‌، کنستانتین‌ ([قسطنطین‌ ؛ حک:306ـ337 میلادیج‌)، ابداع‌ کرد. عنوانی‌ افتخاری‌ بود که‌ به‌هیچ‌ شغل‌ و سمت‌ خاصّی‌ تعلق‌ نداشت‌ و تنها در ازای‌ خدمات‌ استثنایی‌ کسی‌ به‌دولت‌ و مملکت‌، به‌او اعطا می‌شد.1) مسلّم‌ است‌ که‌ این‌ مقام‌ قبل‌ از غَسّانیها * به‌هیچیک‌ از بزرگان‌ عرب‌ داده‌ نشده‌ است‌ و نخستین‌ امیر غسّانی‌ که‌ به‌این‌ افتخار نایل‌ آمد حارث‌بن‌ جَبَله‌ بود که‌ آن‌ را در حدود 540 میلادی‌ دریافت‌ کرد، همچنین‌ پسر و جانشینش‌ مُنْذِر نیز در حدود 570 آن‌ را به‌دست‌ آورد. اعطای‌ این‌ مقام‌ والای‌ رومی‌ به‌این‌ دو تن‌ امیر غسّانی‌ نشان‌دهندة‌ پایگاه‌ و اعتبار آنان‌ در دستگاه‌ فرمانروایی‌ روم‌ است‌. حارث‌ و منذر تنها دو شخصیّت‌ تاریخی‌ اعراب‌ پیش‌ از اسلام‌اند که‌ به‌این‌ مقام‌ رسیده‌اند، اما در منابع‌ تاریخی‌ مدرکی‌ وجود ندارد که‌ فرمانروایان‌ روم‌ این‌ عنوان‌ را بعد از منذر به‌فرد دیگری‌ از خاندان‌ غسانی‌ اعطا کرده‌ باشند.2) بعد از اسلام‌، وضع‌ و نقش‌ اعراب‌ در برابر رومیان‌، از رعایای‌ تابع‌ و «وابسته‌» به‌ قومی‌ فاتح‌ تغییر کرد، و در نتیجه‌ عنوان‌ و لقب‌ بطریقی‌ که‌ در دوران‌ پیش‌ از اسلام‌ میان‌ اعراب‌، به‌نشانة‌ پیوند با روم‌، مشتاق‌ فراوان‌ داشت‌، دیگر فخر شمرده‌ نمی‌شد. اما این‌ اصطلاح‌ در ادبیات‌ عرب‌ برجای‌ ماند. با اینکه‌ بطریق‌ در اشعار پیش‌ از اسلام‌ تقریباً کلمه‌ای‌ نادر بود، در دورة‌ اسلامی‌ به‌ادبیات‌ راه‌ یافت‌ و سه‌ نوع‌ جمع‌ مکسر پیدا کرد ] بطارق‌، بطاریق‌ و بطارقه‌ [ . متنبّی‌ و ابوفراس‌ آن‌ را به‌شعر عربی‌ وارد کردند و از آن‌ پس‌ تاریخنگاران‌ و جغرافی‌نویسان‌ مرتباً به‌کار بردند. حتی‌ در گزارشهای‌ سالانة‌ نظامی‌ دربارة‌ مناسبات‌ اعراب‌ و روم‌ شرقی‌، این‌ کلمه‌ به‌ صورت‌ نام‌ متداول‌ برای‌ فرمانده‌ کل‌قوای‌ روم‌ شرقی‌ درآمد؛ هر چند بطریق‌ واژه‌ای‌ نظامی‌ نبود در این‌ کاربرد از دیگر اصطلاحات‌ نظامی‌، مانند «سردغوس‌» (استراتگوس‌ ) و «دُمُسْتُقْ» (دمستیکوس‌ ) و «دوقس‌» (دوکس‌ )، پیشی‌ گرفت‌.3)اما در استفاده‌های‌ فراوان‌ مؤلفان‌ عرب‌ از واژة‌ بطریق‌ التباس‌ و بی‌دقتی‌ نیز دیده‌ می‌شود؛ چنانکه‌ بطریقی‌ را منصبی‌ موروثی‌ می‌پنداشتند که‌ برای‌ ایرانیان‌ قابل‌ حصول‌ بود و آن‌ را مترادف‌ «بَطْرَک‌» ] بزرگ‌ مذهب‌ نصاری‌ [ تصور می‌کردند؛ در صورتی‌ که‌ در واقع‌ مقامی‌ غیرموروثی‌، دقیقاً متعلق‌ به‌روم‌ شرقی‌ و غیر کلیسایی‌ بود. البته‌، میان‌ استعمال‌ بی‌نظم‌ و قاعدة‌ این‌ کلمه‌ در آثار ادبی‌، از نوع‌ الفرج‌ بعدالشدة‌ ، اثر تنوخی‌، و کاربرد آگاهانه‌ای‌ که‌ در آثار جدّی‌ و دقیق‌ مورّخان‌ و جغرافی‌نویسان‌ دیده‌ می‌شود، باید تمایز قایل‌ شد. اینان‌، بخصوص‌ با ضبط‌ اصطلاح‌ «پروتوپاتریکیوس‌ »، اطلاعات‌ مناسب‌ و مفیدی‌ در زمینة‌ تاریخچة‌ این‌ عنوان‌ به‌جای‌ گذاشته‌اند که‌ کارشناسان‌ تاریخ‌ روم‌ شرقی‌ از آن‌ استفادة‌ فراوان‌ کرده‌اند.4)لغت‌شناسان‌ عرب‌، بطریق‌ را کلمه‌ای‌ دخیل‌ دانسته‌اند. بعضی‌ آن‌ را به‌جای‌ واژة‌ عربی‌ دیگری‌، با همین‌ املا و تلفّظ‌، گرفته‌اند که‌ ضمن‌ معانی‌ دیگر، مفهوم‌ «مرد مغرور و خودپسند» از آن‌ برمی‌آید.منابع‌:B. Kدbler, "Patres, Patricii", in August Friedrich von Pauly, Paulys Real-Encyclopجdie der classischen Altertumswissenschaft , ed. G. Wissowa, W. Kroll, and K. Mittelhaus, Stuttgart 1894-1970, Munich 1973-1974, vol. xviii, pt. 4, col. 2231-2232; Th. Nخldeke, Die Ghassanischen Fدrsten aus dem Hause Gafna's, in Abhandlungen der preussischen Akademie der Wissenschaften , Berlin 1887, 13-14,حاشیة‌ 3 در صفحة‌ 13 صحیح‌ نیست‌.برای‌ کاربرد بِطریق‌ در نوشته‌های‌ عربی‌ ؤA. A. Vasiliev, Byzance et les Arabes , Brussels 1935, 1950, I, II, passim, and M. Canard, "Les aventures d'un prisonnier arabe et d'un patrice byzantin ب l'إpoque des guerres bulgaro-byzantines", in Dumbarton Oaks Papers , Harvard 1956, ix- x, particularly, 62, n.13; 66, 68, n. 28; E. W. Lane, Arabic-English Lexicon , NewYork 1955, I/I, 217-218.تکمله‌ . در بسیاری‌ از منابع‌ بطریق‌، فرمانده‌ ده‌هزار سپاهی‌ معرفی‌ شده‌ (شیخو، ص‌190ـ191؛ قس‌ عنیسی‌، ص‌11 و نخله‌، ص‌255) که‌ از مناصب‌ نظامی‌ روم‌ بوده‌ است‌، و شاید بتوان‌ آن‌ را معادل‌ «امیرتومان‌» (فرمانده‌ ده‌هزار سپاهی‌) دانست‌. این‌ واژه‌ بتدریج‌ با بَطْرَک‌ خلط‌ شده‌ و به‌یک‌ معنی‌ به‌کار رفته‌ است‌.در دورة‌ اسلامی‌، شواهدی‌ از کاربرد بطریق‌ و بطرک‌ به‌جای‌ هم‌ وجود دارد، از جمله‌ در جوامع‌ حدیث‌، بطریق‌، هم‌ به‌معنای‌ رئیس‌ دین‌ نصاری‌ و هم‌ به‌معنای‌ فرمانده‌ نظامی‌ به‌کار رفته‌ است‌ ( رجوع کنید به ونسینگ‌، ذیل‌ واژه‌؛ برازش‌، ذیل‌ «ب‌ط‌رق‌»). به‌ گفتة‌ خوارزمی‌ (ص‌121ـ122) بطریق‌ معرب‌ بطرک‌ است‌، اما بسیاری‌ از منابع‌ این‌ دو منصب‌ را جدا از هم‌ دانسته‌اند (شیخو، همانجا؛ عنیسی‌، همانجا؛ لغة‌العرب‌ ، سال‌5، ص‌172؛ معلوف‌، ذیل‌ «بطر»، قس‌ لین‌، ج‌1، ص‌217ـ218)، و برخی‌ دیگر آنها را یک‌منصب‌ یاد کرده‌اند (ابن‌خلدون‌، ج‌2، ص‌243ـ280؛ آنندراج‌ ؛ نفیسی‌، ذیل‌ واژه‌؛ فیروزآبادی‌، ذیل‌ «بطریق‌»؛ بوراگف‌، ج‌1، ص‌260). ابن‌خلدون‌ عنوان‌ «بطرک‌ بطارقه‌» را به‌کار برده‌ است‌ (ج‌2، ص‌251) که‌ حکایت‌ از یکسان‌ بودن‌ این‌ دو منصب‌ دارد. در برخی‌ از واژه‌نامه‌ها، بطریق‌ به‌عنوان‌ فرمانده‌ قشون‌ ده‌هزارنفری‌ روم‌، و مناصبی‌ چون‌ ترخان‌ و قومس‌ و جاثلیق‌ (مناصب‌ دین‌ مسیحی‌) به‌عنوان‌ سلسله‌ مراتب‌ پایینتر از بطریق‌ و تحت‌ امر او دانسته‌ شده‌ است‌ (ابوالبقاء، ص‌250؛ نیز قس‌ خوارزمی‌، همانجا؛ بستانی‌، ذیل‌ «بطریق‌»).وجود چند تن‌ از معاریف‌ با عنوان‌ «ابن‌بطریق‌» در سده‌های‌ سوم‌ تا هفتم‌، نشان‌دهندة‌ کاربرد رایج‌ این‌ اصطلاح‌ است‌.بطریق‌ در اشعار فردوسی‌، سنایی‌ و خاقانی‌ نیز به‌معنای‌ رئیس‌ دینی‌ مسیحیان‌ به‌کار رفته‌ است‌ ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل‌ واژه‌). به‌گفتة‌ جوالیقی‌، بطریق‌ فرمانده‌ نظامی‌ است‌ و عربها رئیس‌ را بطریق‌ می‌نامیده‌اند و عنوانی‌ پر افتخار به‌شمار می‌رفته‌ است‌ (ص‌76). احتمالاً بطریق‌ به‌ سرداران‌ یا رؤسای‌ مجوس‌ نیز گفته‌ می‌شده‌، زیرا در برخی‌ از واژه‌نامه‌های‌ اردو به‌این‌ معنی‌ به‌کار رفته‌ است‌ (رضوی‌؛ فیروزالدین‌، ذیل‌ واژه‌)، اما روشن‌ نیست‌ بطریقی‌ که‌ حسن‌بن‌ محمد قمی‌ (ص‌258) در دوران‌ حجاج‌ نام‌ برده‌، سردار مجوس‌ است‌ یا روحانی‌ مسیحی‌.بالاترین‌ بطریق‌، «دُمِسْتِق‌» نامیده‌ می‌شد، و در واقع‌ وزیر یا قائم‌مقام‌ پادشاه‌ به‌شمار می‌رفت‌ (خوارزمی‌، ص‌121). ابن‌اثیر بطریق‌ را فرماندهی‌ با تجربه‌ در امور جنگ‌ دانسته‌ است‌ (ج‌1، ص‌135). در دوران‌ نادرشاه‌ (حک:1148ـ1160) نیز در میان‌ سپاهیان‌ عثمانی‌، منصبی‌ نظامی‌ با عنوان‌ بطریق‌ وجود داشته‌ است‌ (استرآبادی‌، ص‌315).منابع‌: ابن‌اثیر، النّهایة‌ فی‌ غریب‌ الحدیث‌ و الاثر ، چاپ‌ طاهر احمدزاوی‌ و محمود محمد طناحی‌، قاهره‌ 1383ـ1385/ 1963ـ1965، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌خلدون‌، تاریخ‌ ابن‌خلدون‌ المسمّی‌ دیوان‌ المبتدا و الخبر فی‌ تاریخ‌ العرب‌ و البربر و من‌ عاصرهم‌ من‌ ذوی‌ السلطان‌ الا کبر ، چاپ‌ خلیل‌ شحادة‌ و سهیل‌ زکار، بیروت‌ 1408/1988؛ ایوب‌بن‌ موسی‌ ابوالبقاء، الکلیات‌ معجم‌ فی‌ المصطلحات‌ و الفروق‌ اللغوّیة‌ ، چاپ‌ د. عدنان‌ درویش‌ و محمد مصری‌، دمشق‌ 1394ـ1397/ 1974ـ1976؛ محمد مهدی‌بن‌ محمد نصیر استرآبادی‌، درّة‌ نادره‌: تاریخ‌ عصر نادرشاه‌ ، چاپ‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1341ش‌؛ علیرضا برازش‌، المعجم‌ المفهرس‌ لالفاظ‌ احادیث‌ بحارالانوار ، تهران‌ 1373ش‌؛ بطرس‌ بستانی‌، محیط‌ المحیط‌: قاموس‌ مطول‌ للّغة‌ العربیّة‌ ، بیروت‌ 1867ـ1870؛ مرهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌ الکلام‌ الاعجمیّ علی‌ حروف‌ المعجم‌ ، چاپ‌ احمد محمد شاکر، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1966/1345ش‌؛ محمدبن‌ احمد خوارزمی‌، ترجمة‌ مفاتیح‌ العلوم‌ ، ترجمة‌ حسین‌ خدیو جم‌، تهران‌ 1347ش‌؛ علی‌اکبر دهخدا، لغت‌نامه‌ ، زیر نظر محمد معین‌، تهران‌ 1325ـ1359ش‌؛ تصدق‌ حسین‌ رضوی‌، لغات‌ کشوری‌ اردو ، کراچی‌ 1989؛ محمد پادشاه‌بن‌ غلام‌ محیی‌الدین‌ شاد، آنندراج‌: فرهنگ‌ جامع‌ فارسی‌ ، چاپ‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1363ش‌؛ لویس‌ شیخو، النّصرانیّة‌ و آدابها بین‌ عرب‌ الجاهلیّة‌ ، بیروت‌ 1989؛ طوبیا عنیسی‌، تفسیر الالفاظ‌ الدخیلة‌ فی‌ اللغة‌ العربیة‌ مع‌ ذکر اصلها بحروفه‌ ، قاهره‌ 1964ـ1965؛ محمدبن‌ یعقوب‌ فیروزآبادی‌، ترتیب‌ القاموس‌ المحیط‌ علی‌ طریقة‌ المصباح‌ المنیر و اساس‌ البلاغة‌ ، چاپ‌ احمد زاوی‌، بیروت‌ 1399/1979؛ فیروزالدین‌، فیروز اللغات‌ اردو جامع‌ ، لاهور ] بی‌تا. [ ؛ حسن‌بن‌ محمد قمی‌، کتاب‌ تاریخ‌ قم‌ ، ترجمة‌ حسن‌بن‌ علی‌ قمی‌، چاپ‌ جلال‌الدین‌ طهرانی‌، تهران‌ 1361ش‌؛ لغة‌العرب‌: مجلّة‌ شهریّة‌ أدبیّة‌ علمیّة‌ تاریخیّة‌ ، سال‌ 5، (بغداد)؛ لویس‌ معلوف‌، المنجد فی‌ اللغة‌ و الاعلام‌ ، بیروت‌ 1973ـ1982، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1362ش‌؛ رفائیل‌ نخله‌، غرائب‌ اللغة‌ العربیة‌ ، بیروت‌ 1986؛ علی‌اکبر نفیسی‌، فرهنگ‌ نفیسی‌ ، تهران‌ 1355ش‌؛ آرنت‌ یان‌ ونسینک‌، المعجم‌ المفهرس‌ لالفاظ‌ الحدیث‌ النّبوی‌ ، استانبول‌ 1988؛Lazar Budagov, Sravnitelniy Slovar Turetsko-Tatarskikh Narec § iy , (in cyrillic), St. Petersburg 1869; E. W. Lane, Arabic-English lexicon , Beirut 1980.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده