بَصیری ، شاعر دیوانیِ ترک. در حدود870 به دنیا آمد و در 941 در استانبول در گذشت. در اصل ایرانی و از خراسان بود (سامی، ذیل «بصیری»؛ د. ترک ، ذیل «بصیری»)، ولی حاجیخلیفه (ج1، ستون780) او را بغدادی دانسته است. دهخدا (ج9، ص130) بصیری بغدادی و بصیری خراسانی را ذیل دو عنوان آورده است، اما چون تاریخ وفات هر دو یکی است و هر دو دیوانی به ترکی دارند، بهاحتمال قریب بهیقین هر دو یکی هستند. د.ترک (همانجا) وی را بصراحت ایرانی دانسته، و نوشته است که حسن چلبی، عاشق چلبی و سَهی او را خراسانی ذکر کردهاند، اما قافزادة فائضی او را بغدادی دانسته، و لطیفی تولدش را در محلی نزدیک ایران ذکر کرده است.بصیری در هرات، پایتخت خراسان، به خدمت سلطان حسین بایقرا * (842ـ913) و ملازمت امیر علیشیر نوائی (844ـ906)، جامی (817ـ898) و بنائی (مقتول در918) درآمد (عاشق چلبی، ص a 55). او با دیوان و غزلیات نوائی و جامی با سفارشنامههایی از ایشان بهروم نزد سلطان بایزید دوم (886ـ918)رفت و بهمصاحبت اُغورلوسلطان احمد، داماد سلطان بایزید، پیوست. وی همدم و ندیم اسکندر چلبی و مورد نظر و احسان سلاطین روم و بهرهور از انواع التفات ایشان بود و شاه برای او مقرری تعیین کرد ( د. ترک ، همانجا؛ عاشق چلبی، همانجا). از زوایدِ (مضافاتِ) اَیاصوفیه حق «علوفه» و از پادشاهان سالیانة «معروفه» (مقرری) داشت (عاشق چلبی، همانجا). اما به روایت د. اسلام (چاپ دوم، ذیل «بصیری») او مدتی در خدمت آق قوینلوها بود. چون احمد گوده، پسر اغورلو، به امارت نشست (902)، بصیری را به سفیری نزد سلطان بایزید دوم فرستاد. بصیری در902 یا 903 به استانبول رسید و در این سال چون احمد گوده در میدان نبرد در نزدیکی اصفهان کشته شد، بصیری بر آن شد که به ایران باز نگردد و در استانبول اقامت گزید. سپس از مؤیدزاده، که قاضی عسکر بود، خواست که حکومت ولایتی را به او واگذار کند ولی با مخالفت مؤیدزاده مواجه شد (سامی، همانجا) و در گِله از او شعری سرود که در تذکرة مشاعرالشعراء موجود است (عاشق چلبی، ص b 55).بصیری به برص مبتلا بود، ازینرو به او «آلاجه» (رنگارنگ،لک و پیسدار) میگفتند (همان، ص a 55). وی شاعری لطیفهگو و هزلپرداز بود، بدین سبب در مجالس بزرگان خواستار فراوان داشت. مُناسبِ مَناصب درباریان، القابی بهطنز و هجو به آنان داده بود که نمونههایی از این القاب در مشاعرالشعراء ذکر شده است. لطایفش را در رسالهای گردآوری و به یکی از وزرای عهد خود اهدا کرد (همان، ص b 55). از معاصران او میتوان از ذاتی، شاعر ترک (875ـ953)، و جمعی از شعرا چون کشفی، عشقی، قندی، نصوحی، و بلیغی نام برد.از نام و نشان دیوان بصیری اطلاعی در دست نیست، ولی بهگفتة حاجیخلیفه (همانجا) و دهخدا (ذیل «بصیری بغدادی») دیوانی به ترکی داشته است. به نوشتة تذکرة قافزاده، بصیری دیوانی داشته اما این دیوان هنوز پیدا نشده است ( د. ترک ، همانجا). اثری به نام بنگینامه و لطایف متفرقه دارد که خود آنها را تدوین کرده است. ماده تاریخهایی دربارة وقایع مهم دارد از جمله: ولادت سلطان جهانگیر بهنام تاریخ جهانگیر بتوفیق الهی ؛ فتح رادوس که در یک مصراعِ عربی سه تاریخ درج کرده، و این شعر در مشاعرالشعراء مضبوط است؛ و فتح بلگراد به دست سلطان سلیمان (عاشق چلبی، ص a 56). ابیاتی از اشعار ترکی و فارسی و لطایف او در تذکرة مشاعرالشعراء ذکر شده است.مهمترین مشخصات شعر او طنز و استفاده از صنایعی چون جناس و ایهام است. اشعار بصیری هر چند در ادبیات محلی تأثیر داشته، ویژگیهای ادبیات کلاسیک (سنّتی) قرن دهم آسیای صغیر را ندارد بلکه به ادبیات قرن نهم ایران نزدیکتر است ( د.اسلام ، همانجا).منابع: مصطفیبن عبدالله حاجیخلیفه، کشفالظنون ، بیروت 1410/ 1990؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ 1359ش؛ شمسالدین سامی، قاموسالاعلام ، چاپ مهران، استانبول 1306ـ 1316/1889ـ1898؛ محمد عاشق چلبی، مشاعرالشعراء، یا، تذکرة عاشق چلبی ، چاپ جی.ام. مردیت اوسن، لندن1971؛EI 2 , s.v. "Bas ¤ r " (by Ali Nihad Tarlan); TA, s.v. "Bas r ".