بصیرت ، واژهای مشترک در قرآن، حدیث، عرفان و تصوف. بصیرت در لغت از مادة «بصر» و جمع آن «بصائر» و به معنای «دلیل، حجت، برهان و بینایی دل» است. آن را «شاهد و گواه» نیز معنی کردهاند، مانند عبارت «جَوارِحُهُ بَصیرةٌ عَلَیه» (اندامهای او بر اعمالش شاهدند). عبارت «فِراسةٌ ذاتُ بَصیرةٍ»، بر فراست راستین دلالت میکند (راغب اصفهانی؛ قاضیخان بدر محمد دهار، ذیل «بصر»؛ معلوف، ذیل «بصر»، «بصیرة»؛ فراهیدی، ج7، ص117). ابنفارس (ذیل «بصر»)، چند معنی برای بصیرت ذکر کرده است، از جمله «علم به یک چیز» و «برهان» که تمامی آنها به معنای اصلی آن (وضوح و روشنی) باز میگردد. ازینرو عبارت «رَاَیتُهُ لَمحاً باصراً» یعنی «با دقت کامل به او نظر کردم»، «بَصُرتُ بالشیءِ» یعنی «به آن آگاه و بصیر شدم» و «أبْصَرْتُهُ» یعنی «آن چیز را دیدم» (نیز رجوع کنید به راغب اصفهانی، همانجا).در قرآن و حدیث . بصیرت و بصر در قرآن به معنای قوة ادراک قلب، معرفت و عبرت به کار رفته است (همانجا). همچنین آن را «شاهد، حجت و برهان» نیز معنی کردهاند (قمی، ص34؛ مصطفوی تبریزی، ج1، ص265؛ قرشی، ج1، ص197). اغلب مفسران در تفسیر آیة «قَد جَآءَکُم بَصَآئِرُ مِن ربّکُم فَمَن اَبصَرَ فَلِنَفْسِه ...» (انعام: 104) و آیة «... ه'ذَا بَصآئرُ مِن رَبّکُم وَ هُدیً و رَحمَةٌ لِقومٍ یُؤمنون» (اعراف:203)، «بصائر» را حجج و بینات دانستهاند. به نظر ابوالفتوح رازی، بصیرت در قرآن دلالتی است که موجب علم و آگاهی میشود به نحوی که گویی عالِم، معلوم خود را مشاهده میکند. او در ادامة تفسیر آیة104 سورة انعام میگوید «فمن أبصر فلنفسه، یعنی هر که بداند و اندیشه کند برای خود کند» (ج5، ص27). به نوشتة طبرسی (ج3، ص534) «بصائر دلایلی است که آدمی به یاری آنها از گمراهی به هدایت میآید و میان حق و باطل تمییز قائل میشود. برخی بصائر را در این آیه همچنین به معنای «وحی و آنچه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم آورده» دانستهاند (ابنکثیر، ج2، ص269؛ زمخشری، ج2، ص55). معنای بصیر در آیة پنجاه سورة انعام «...قُل هَل یَستوی الاَعم'ی وَ البَصیر افلا تتفکرون» استفهامی انکاری و تأکیدی بر نامساوی بودن تابع حق و گمراه از هدایت است و مصادیق این دو معنا کافر و اهل فکر و نظر (مؤمن)، جاهل و عالماند. در تفسیر آیة «قُل ه'ذِهِ سَبیلی اَدعوا اِلَی الّلهِ عَلی' بَصیرةٍ أنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی...» (یوسف:108)، گفتهاند که دعوت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهو سلّم و هر که پیرو دین اوست، از روی علم و یقین و هدایت است (ابنکثیر، ج2، ص803؛ طوسی، التبیان ، ج6، ص205؛ سیوطی، ج4، ص40؛ قرطبی، ج9، ص274). آیة «...فَکشَفْنا عَنکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الیَومَ حَدید» (ق:22) بدین معناست که انسان در قیامت از غفلت خویش آگاه میشود و حقایقی را که بر او پوشیده بود به نظر نافذ میبیند (ابوحیان، ج8، ص125). به گفتة قرطبی (ج17، ص15)، «این بصیرت به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را میبیند.» ابوالفتوح رازی (ج11، ص327) در تفسیر آیة «بل الانسان علی نفسه بصیرةٌ» (قیامت: 14) به نقل از ابنعباس مینویسد که آدمی را بر خود بصیرتی هست یعنی او بر خود گواه است به گونهای که قیام حجّت بیّن براساس آن واقع میشود (نیز رجوع کنید به طوسی، التبیان ، ج10، ص195؛ زمخشری، ج4، ص661).امام علی علیهالسلام بصیرت را از چند حیث مطرح کردهاند: معنا و اهمیت بصیرت؛ عوامل بصیرت و خصایص اهل بصیرت. به فرمودة ایشان (ص248، 335، 499)، بصیرت، بخشش پروردگار است به گونهای که اگر آدمی بخواهد ببیند، چشم بصیرت او را میگشایند، و بدان است که حق را تصدیق ] قلبی [ میکند. امام علی علیهالسلام (ص496) از کسانی که بیبصیرت از حاملان حق تبعیت میکنند و با نخستین شبههای که در دل آنها راه یابد در میمانند، انتقاد کرده است و داشتن قلبی سلیم و با بصیرت را از نشانههای سعادت انسان دانسته است (همان، ص496). در نهجالبلاغه آمده است که قرائت قرآن کریم و ذکر حق و عبرت گرفتن از ایام، موجب بصیرت در انسان میشود ( رجوع کنید به ص342، 506). بصیر کسی است که چون بشنود بیندیشد و چون نظر کند ببیند و از عبرتها بهرهمند گردد (همان، ص213). همچنین نگاه اهل بصیرت فراتر از دنیاست ولی نگاه کوردلان به دنیاست. اهل بصیرت از دنیا و کوردلان برای دنیا توشه برمیگیرند (همان، ص191ـ192).در دیگر احادیث شیعه نیز، دربارة بصیرت و اشخاص بصیر اخباری نقل شده است. به نقل مجلسی، امام صادق علیهالسلام، معرفت را دو گونه دانستهاند: باطنی، ظاهری. معرفت باطنی، بر اساس بصیرت است، و انسان به آن وسیله، نسبت به دین خدا معرفت حاصل میکند. صاحبان معرفت ظاهری اینگونه نیستند اگرچه به حق اذعان میکنند (مجلسی، ج24، ص290). در برخی دعاها تنویر بصر و بصیرت از خدا خواسته شده است «اللهم... نورِّ بَصَری و بصیرتی...» «نوری، ج1، ص446). در زیارتنامة قبر مطهر امام علی علیهالسلام آمده است که ایشان انسانها را از روی بصیرت به حق دعوت کردهاند (طوسی، تهذیب ، ج6، ص28).در عرفان و تصوف . بصیرت قوهای است از آنِ قلبی که به نور قدسی منور شده و قلب به واسطة آن، حقایق و بَواطن اشیا را میبیند؛ همچون چشم برای نفس که نفس به وسیلة آن، صور و ظواهر اشیا را مشاهده میکند. حکما بصیرت را قوة عقل نظری و قوة قدسی نامیدهاند (عبدالرزاق کاشی، 1981، ص37ـ38؛ جرجانی، ص60).صوفیان جز چشم ظاهر، به دیدة دیگری که بصیرت نام دارد قایلاند که پس از مجاهدات و ریاضات بسیار با عنایت الهی، در باطن سالک پدید میآید تا به وسیلة آن بتواند عالم غیب و مظاهر آن را مشاهده و حقایق ازلی را ادراک کند (آملی، ص579ـ580) همانطور که چشم سر بدون نور، قادر به رؤیت عالم حسّ و شهادت نیست، چشم باطن یا بصیرت نیز نمیتواند بدون انوار مخصوص خود، عالم غیب و عقول را مشاهده کند. از این انوار مانند نور تجلّی، نور الهام، نور وحی و نور کشف به نور الله تعبیر شده است (همانجا). لذا صوفیان، کشف و شهود را، بدون بصیرت ناممکن میدانند (سلمی، ج1، ص493؛ جامی، ص133؛ کشف الغایات ، ص311). به نظر آنان بسیاری از حقایق فقط با دیدة دل، دیده میشود، مثل ادراک ] شهودیِ [ حق، و این غیر از طریق استدلال است (لاهیجی، ص66). ادراک معانی و اسرار ] عرفانی [ جز به قوة بصیرت یا دیدة دل میسر نمیشود، و ازینرو طالب دیدار باید دیدهای غیر از دیدة سر طلب کند (همان، ص43). این بیت حافظ (غزل 51) که دیدن روی ترا دیدة جان بین باید/ وین کجا مرتبة چشم جهان بین من است، اشاره به همین نکته است. مولوی بصیرت و بینش را برتر از عقل و قیاس، و روشنگریِ آن را بمراتب بیش از عقل و اعمال آن میداند (گوهرین، ج2، ص309). او میگوید: جان شو و از راه جان، جان را شناس/ یار بینش شو نه فرزند قیاس (مثنوی، ج2، ص182). به گفتة عبدالرزاق کاشی در شرح منازل السائرین (1372ش، ص336ـ342) بصیرت عقل منور به نور قدس است که از دلیل و برهان بینیاز است زیرا حق را بیّن و مکشوف میبیند و با نفی و طرد باطل، رهانندة انسان از حیرت است. آخرین مرتبه از مراتب سةگانة آن سرچشمة معرفت و دریافتکنندة اشارت و ظاهرکنندة فراست است.نیل به توحید ذاتی و شهود وجود واحدی که از همة اعتبارات، مجرد است، جز با عمل صالح و بصیرت ممکن نیست (آملی، ص126). به گفتة شارح گمنام عبهرالعاشقین ، تمامی دایرة عرفان در این شیوه است که عارف با بصیرت روح، قدیم را در تجلی قدیم و همو را با بصر صورت، در حادثات ببیند (روزبهان بقلی، حواشی، ص193). فرغانی نیز میگوید: حقیقتِ جمعِ تجلی جمالی و جلالی با اتحاد بصر و بصیرت ممکن است (ص428). خواجه محمد پارسا (ص280)، در بحث از بصیرت برای رؤیت چهار مرتبه قایل است: رؤیت به بصر؛ رؤیت به بصیرت در عالم خیال؛ رؤیت به بصر و بصیرت به وقت تمثل ارواح و رؤیت حقیقی که ادراک حقایق است مجرد از صور حسی. برخی صوفیان ایمان دل را موقوف به بصیرت میدانند (عَبّادی، ص164).در اصطلاحات رایج تصوف، ارباب بصائر کسانیاند که تنها به حقایق اشیا نظر میکنند و به حسب توانایی در معرفت حقایق اشیا پنج مرتبه دارند که بالاتر از همة آنها، بر گذشتن از همة مخلوقات و دیدن خالق است (همانجا). ابنعربی (ج5، ص73)، اهل بهشت را به چهار صنف تقسیم کرده: 1.انبیا؛ 2.اولیا یعنی کسانی که از روی بصیرت و بیّنه اتباع انبیا هستند؛ 3.مؤمنان یعنی کسانی که انبیا را تصدیق میکنند؛ 4.عالمان به توحیدِ حق از طریق دلایل عقلی. به نظر او، شبزندهداری و ملازمت ذکر، دیدة بصیرت را جلا میدهد (ج4، ص259) و علم، رؤیت با بصیرت است و رؤیت با بصر، طریق حصول علم است (ج1، ص197ـ198).منابع: علاوه بر قرآن؛ حیدربن علی آملی، کتاب جامع الاسرار و منبع الانوار ، چاپ هنری کربین و عثمان اسماعیل یحیی، تهران 1347ش؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة ، چاپ عثمان یحیی، قاهره 1405ـ1412؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم 1404؛ ابنکثیر، تفسیرالقرآن العظیم ، چاپ علی شیری، بیروت ] بیتا. [ ؛ حسینبن علی ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجِنان و روح الجَنان ، چاپ ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران 1382ـ1387؛ محمدبن یوسف ابوحیان، تفسیر البحر المحیط ، بیروت 1403/1983؛ محمدبن محمد پارسا، شرح فصوص الحکم ، چاپ جلیل مسگرنژاد، تهران 1366ش؛ عبدالرحمانبن احمد جامی، نقد النصوص فی شرح الفصوص ، چاپ ویلیام چیتیک، تهران 1356ش؛ علیبن محمد جرجانی، التعریفات ، قاهره 1411/1991؛ شمسالدین محمد حافظ، حافظ ، چاپ سایه، تهران 1373ش؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدگیلانی، تهران ] تاریخ مقدمه 1332ش [ ؛ روزبهان بقلی، کتاب عبهرالعاشقین ، چاپ هنری کربین و محمد معین، تهران 1360ش؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن حسین سلمی، درجات المعاملات ، چاپ احمد طاهری عراقی، در مجموعة آثار ابوعبدالرحمن سلمی ، ج1، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران 1369ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدُّر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، قم 1404؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمعالبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، تهذیب الاحکام ، چاپ محمدجواد فقیه، بیروت 1413/1992؛ منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفینامه: التصفیة فی احوال المتصوفة ، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1368ش؛ عبدالرزاق کاشی، اصطلاحات الصوفیة ، چاپ محمد کمال ابراهیم جعفر، مصر 1981؛ همو، شرح منازل السائرین ، چاپ محسن بیدارفر، قم 1372ش؛ علیبن ابیطالب(ع)، امام اول، نهجالبلاغة ، چاپ صبحی صالح، بیروت ] تاریخ مقدمه 1387 [ ، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ خلیلبن احمد فراهیدی، کتاب العین ، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم 1410؛ سعیدبن احمد فرغانی، مشارق الدراری: شرح تائیة ابنفارض ، چاپ جلالالدین آشتیانی، مشهد 1357ش؛ قاضی خان بدر محمد دهار، دستور الاخوان ، چاپ سعید نجفی اسداللّهی، تهران 1349ـ1350ش؛ علی اکبر قرشی، قاموس قرآن ، چاپ افست تهران 1361ش؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج9، قاهره 1387/1967، ج17، بیروت 1966، چاپ افست تهران 1364ش؛ عباس قمی، الدُّر النظیم فی لغات القرآن العظیم ، قم 1407؛ کشف الغایات فی شرح ما اکتنفت علیه التجلیات ، در ابنعربی، التجلیات الالهیة ، چاپ عثمان اسماعیل یحیی، تهران 1367ش؛ صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف ، تهران 1367ش؛ محمدبن یحیی لاهیجی، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز ، چاپ محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران 1371ش؛ محمد باقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ حسن مصطفوی تبریزی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، تهران 1360ش؛ لویس معلوف، المنجد: عربی ـ فارسی ، ترجمة محمد بندرریگی، تهران 1374ش؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی ، تصحیح رینولد ا. نیکلسون، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران 1363ش؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407.