بصری ' (بسترا)

معرف

شهری‌ در سوریة‌ جنوبی‌ در دشت‌ حاصلخیزِ نُقره‌ در ایالت‌ حَوران‌ (اورانی‌تیدیس‌ در > صورت‌ صاحبمنصبان‌ لشکری‌ و کشوری‌ روم‌ < )، اَدُوم‌ در تورات‌
متن
بُصری‌' (بُسترا)، شهری‌ در سوریة‌ جنوبی‌ در دشت‌ حاصلخیزِ نُقره‌ در ایالت‌ حَوران‌ (اورانی‌تیدیس‌ در ) صورت‌ صاحبمنصبان‌ لشکری‌ و کشوری‌ روم‌ ( )، اَدُوم‌ در تورات‌. در '36 و ْ28 طول‌ شرقی‌ و '32 و ْ30 عرض‌ شمالی‌ واقع‌ شده‌ و امروز بُصری‌' ] = بُصرای‌ [ اَسکی‌ شام‌ (شام‌ قدیم‌؛ برای‌ تمایز آن‌ از بُصری‌ الحریری‌) نامیده‌ می‌شود. در کنارة‌ جنوبی‌ لَجاء و در بیست‌ کیلومتری‌ عِزْراست‌. بُصری‌' در سی‌ کیلومتری‌ مرز کنونی‌ اردن‌ و بر سر راهی‌ قرار دارد که‌ دَرعَه‌ را در مغرب‌، به‌ سَلخَد در مشرق‌ می‌پیوندد. این‌ شهر در نزدیکی‌ دو نهر موسمی‌ وادی‌ زیدی‌ و وادی‌ بُطْم‌ که‌ از ریزابه‌های‌ رود یَرموک‌اند، قرار دارد. نام‌ بُصری‌ به‌ معنای‌ «ارگ‌» شاهد مسلّم‌ تاریخی‌ دارد (دُوُگه‌، ) سنگنبشته‌های‌ پالمیر ( ، 25). این‌ شهر با استحکاماتش‌ از آغاز، ظاهراً برای‌ شاهان‌ «عرب‌» یعنی‌ نَبَطیان‌ نقطة‌ اتکایی‌ در راه‌ شمال‌ بوده‌ است‌. نوشتة‌ داماسیوس‌ از قرن‌ ششم‌ میلادی‌ ( ) زندگانی‌ ایزیدور ( ، بند 199) آن‌ را چونان‌ شهرکی‌ نظامی‌ که‌ شاهان‌ عرب‌ برای‌ آن‌ حصارهای‌ قدیمی‌ ساخته‌اند، وصف‌ می‌کند. سِفر مَکّابیان‌ (مکابی‌ اول‌، 5:26) این‌ محل‌ را از توابع‌ منطقة‌ حصین‌ پره‌ تلقی‌ می‌کند و آن‌ را بُسُّرا می‌نامد. گورستانهای‌ وسیع‌ نبطیان‌ که‌ در اطراف‌ آن‌ وجود دارد گواه‌ تعلق‌ آن‌ به‌ سرزمین‌ پادشاهی‌ نبطی‌ است‌. دو سنگنبشته‌ در شهر مجاور یعنی‌ سلخد (سَلکای‌ رومیان‌) متعلق‌ به‌ دهة‌ هشتم‌ قرن‌ اول‌ میلادی‌، حاوی‌ نام‌ ملخوشاه‌ (مالکوس‌ دمشقی‌ ) است‌ (لیتمان‌، ) سنگنبشته‌های‌ سامی‌ ( ، در سیریا ، 4، الف‌، ش‌23، 28). کاربُرد ] خط‌ [ نبطی‌ بعد از فتح‌ رومیان‌ حفظ‌ شده‌ (همان‌، ش‌12، 102ـ103، 106) و بعضی‌ از کتیبه‌های‌ نبطی‌ با متن‌ یونانی‌ نیز همراه‌اند.هنگامی‌ که‌ کُرنلیوس‌ پالما در 105ـ106میلادی‌ قلمرو قدیم‌ نبطیان‌ را به‌ روم‌ منضم‌ کرد (پائولی‌، ذیل‌ «بسترا»)، بصری‌ جزو قلمرو روم‌ شد و به‌ابتکار ترایانوس‌ سازمانی‌ نو یافت‌. وقایعنگاران‌ رومی‌ در تاریخ‌ بنیانگذاری‌ این‌ شهر اختلاف‌ دارند. به‌ نظر ریتر (ج‌15، ص‌969) بصری‌ شهری‌ است‌ با شالودة‌ رومی‌. داماسیوس‌، ایجاد آن‌ را به‌ صورت‌ شهر از افتخارات‌ الکساندر سوروس‌ می‌شمارد. در واقع‌، هموست‌ که‌ عنوان‌ «مستعمرة‌ بسترا» و همچنین‌ «نووا ترایانا الکساندرینا » را به‌ بسترا بخشید (222ـ235میلادی‌). مالالاس‌ بنیانگذاری‌ آن‌ را به‌ امپراتور آوگوستوس‌ نسبت‌ می‌دهد.چنانکه‌ از بررسی‌ نقشة‌ این‌ شهر بر می‌آید، توسعة‌ آن‌ در دورة‌ الحاق‌ به‌روم‌ صورت‌ گرفته‌ است‌. گرچه‌ مُقدّم‌ بر گِراسا (جَرَش‌) و فیلادلفیا ] بعداً عمّان‌، پایتخت‌ اردن‌ [ همچنان‌ مهمترین‌ دژ نظامی‌ قرن‌ چهارم‌ ایالت‌ رومی‌ در عربستان‌ شمرده‌ می‌شد، عقب‌ رفتن‌ خط‌ دفاعی‌ اصلی‌ به‌ سوی‌ جنوب‌، آن‌ را نه‌ فقط‌ به‌ صورت‌ شهری‌ ساخلویی‌ یعنی‌ قرارگاه‌ لژیون‌ سوم‌ سیرنائیک‌ (بطلمیوس‌، ج‌5، ص‌7، 17) درآورد بلکه‌ مرکز مهمی‌ ساخت‌ که‌ در زمانی‌ کوتاه‌ شهری‌ مسیحی‌، با نام‌ نئاترایانه‌ بسترا ، و کرسی‌ حکومت‌ ایالت‌ رومی‌ عربستان‌ شد. مبدأ تاریخی‌ بسترا (105 میلادی‌) گواه‌ بر اهمیت‌ آن‌ است‌. ضمناً بسترا به‌سبب‌ راههای‌ بازرگانی‌ ـ که‌ آن‌ را به‌ فیلادلفیا و خلیج‌فارس‌ متصّل‌ می‌کرد و نیز راههایی‌ که‌ آن‌ را از طریق‌ فلسطین‌ به‌ مدیترانه‌ می‌پیوست‌ ـ شهر تجارتی‌ مهمی‌ نیز بود که‌ به‌ سبب‌ دو جادة‌ شمالی‌ که‌ به‌ دمشق‌ داشت‌ موضعی‌ مستحکم‌ یافته‌ بود. بازارهای‌ آن‌ که‌ خرابه‌هایش‌ برجاست‌ بسیار وسیع‌ بود. واحد پول‌ خاصی‌ داشت‌. در سکه‌ای‌ که‌ بعداً امپراتور فیلیپ‌ ملقّب‌ به‌ «عرب‌»، از اهالی‌ بسترا، زد، شهر با اوصاف‌ متروپولیس‌ و نیز کولونیا خوانده‌ شده‌ است‌ (باتلر، ش‌42، 43). فیلیپ‌ عرب‌ در آنجا یک‌ اسوارانِ جوشن‌پوش‌ مستقر ساخت‌.به‌ هنگام‌ بروز نخستین‌ مناقشات‌ بر سر عقاید مانوی‌، تیتوس‌، اسقف‌ بسترا (حدود 360 میلادی‌)، عقاید و فعالیتهایی‌ در پیش‌ گرفت‌ که‌ او را، هم‌ از لحاظ‌ دانش‌ و تحصیلات‌ فلسفی‌ و هم‌ به‌ سبب‌ فعالیتهای‌ غیرمذهبیش‌، در ردة‌ نخستِ نویسندگان‌ کلیسایی‌ زمان‌ خود قرار داد. پیش‌ از او بریل‌ (222ـ232میلادی‌)، تحت‌ تأثیر اوریگن‌، با بازگشت‌ به‌دامن‌ کلیسا، بر ضد این‌ بدعت‌ گواهی‌ داده‌ بود. در عصر روم‌ شرقی‌، بسترا نقش‌ بازاری‌ سرحدی‌ را داشت‌ که‌ کاروانهای‌ عرب‌ و شبانان‌، تحت‌نظارت‌ افواج‌ مستقر در محل‌، در آنجا آذوقه‌گیری‌ می‌کردند.بسترا، به‌ عنوان‌ مرکز حکومتی‌، جمعیت‌ مهمی‌ از کارگزاران‌ و صاحبمنصبان‌ کشوری‌ را در بر می‌گرفت‌ و مرکز اسقف‌نشین‌ تابع‌ بطرک‌نشین‌ آنتیوخوس‌ بود. فرمان‌ آناستاز (باتلر، ش‌561) با افزودن‌ درآمدهای‌ سالیانه‌ و تجارت‌ غلات‌ و مالیات‌ «یک‌ دوازدهم‌»، ثبات‌ مشاغل‌ را، به‌ استثنای‌ بردگی‌، حفظ‌ کرد. سنگنبشته‌های‌ رومی‌ـ روم‌ شرقی‌ گواه‌ بر اهمیت‌ اداری‌ شهرند که‌ حاکم‌ «ایالت‌ عربستان‌» در آن‌ مقیم‌ بود و علاوه‌ بر عنوان‌ «اِژمون‌» (حاکم‌ اعظم‌) و «دوکْس‌» (دوک‌)، منصب‌ نظامی‌ اسکولاستیکوس‌ (488 میلادی‌) نیز داشت‌. این‌ شهر، به‌ عنوان‌ شهر رومی‌ خودمختار، دارای‌ میر مجلس‌ و مجمعی‌ از چهار تن‌ از برجستگان‌ بود که‌ شورایی‌ نیز به‌ تشکیلات‌ آن‌ افزوده‌ شد. از دورة‌ پیش‌ از پیروزی‌ مسیحیت‌، کتیبه‌هایی‌ در ذکر تحف‌ و موقوفات‌ اهدا شده‌ به‌ خدایان‌ رسمی‌ رومیان‌ و نیز به‌ خدایان‌ حوران‌ ـبا نامهای‌ اصلی‌ یا یونانی‌ شدة‌ آنهاـ یافت‌ شده‌ است‌ (سوردل‌، جاهای‌ متعدد). بعدها در عصر مسیحیت‌، در گروه‌ بیشماری‌ از نوشته‌ها و بازسازی‌ یا ترمیم‌ خرابی‌ کلیساهایی‌ سخن‌ رفته‌ که‌ وقف‌ مریم‌ عذرا، قدیس‌ سرجیوس‌ یا قدیسان‌ بی‌نام‌ دیگر بوده‌اند؛ از دو دیر نیز نام‌ برده‌ شده‌ که‌ دست‌ کم‌ یکی‌ از آنها دخترانه‌ و وقف‌ قدیس‌ سیریکوس‌ بوده‌ است‌. براساس‌ گورنبشته‌ها، جمعیت‌ ریشه‌های‌ کهن‌ سامی‌ خود را حفظ‌ کرده‌ ولی‌ بعضاً به‌ نژاد رومی‌ آمیخته‌ و نیز آمیزشهایی‌ با نژادهای‌ ایتالیایی‌، آسیای‌ صغیر، کورنتی‌ و حتی‌ با نژاد پانونی‌ (به‌سبب‌ انتقال‌ یک‌ ساخلو) پیدا کرده‌ است‌. بسترا، از آنجایی‌ که‌ مطران‌نشین‌ بوده‌ است‌، مدتها دارای‌ کلیسای‌ جامع‌ و کاخی‌ برای‌ اقامت‌ اسقف‌ بوده‌ که‌ بقایای‌ مهمی‌ از اولی‌ برجاست‌ ولی‌ آثار چندانی‌ از کاخ‌ دیده‌ نمی‌شود. صومعه‌ای‌ نه‌ چندان‌ دور از آنجا، که‌ شاید وقف‌ قدیس‌ سرجیوس‌ بوده‌، کلیسایی‌ بزرگ‌ داشته‌ که‌ دیوارها و محرابش‌ هنوز برپاست‌. در فرهنگ‌ عامه‌، اینجا محل‌ اقامت‌ بَحیرا * ، شخصیت‌ معروفی‌ است‌ که‌ از گواهان‌ مسیحیِ رسالتِ پیامبر اسلام‌ بود (نامش‌ با آنکه‌ هنوز روشن‌ نیست‌، شاید با نام‌ پَخورو که‌ در سنگنبشته‌ای‌ نبطی‌ از سلخدآمده‌ یکی‌ باشد؛ لیتمان‌، ) سنگنبشته‌های‌ نبطی‌ ( ، و نیز بارتولومئوی‌ اِدِسایی‌، ص‌104، 1429). در کتاب‌ فتوح‌الشام‌ ، منسوب‌ به‌واقدی‌، فتح‌ این‌ شهر، که‌ «نخستین‌ مرکز روم‌ شرقی‌ بود که‌ به‌دست‌ مسلمانان‌ فتح‌ شد» نشانی‌ از رسالت‌ الهی‌ اسلام‌ قلمداد شده‌ است‌ (واقدی‌، ص‌16ـ17).فتح‌ این‌ شهر به‌ دست‌ اعراب‌ و سپس‌ استقرار حکومت‌ بنی‌امیه‌ در آنجا مقام‌ آن‌ را به‌ عنوان‌ مرکز ایالتی‌ و قرارگاه‌ دائمی‌ ساخلوی‌ بزرگ‌ مرزی‌ سلب‌ کرد و، علی‌رغم‌ امتیازاتی‌ که‌ به‌ علت‌ واقع‌ بودن‌ بر سر راه‌ حج‌ کسب‌ کرده‌ بود، باعث‌ زوالش‌ شد. داستان‌ بحیرا و «زانو زدن‌» شتر حامل‌ قرآن‌ نسخة‌ «شام‌» ] در آنجا [ تا مدتها مختصر اعتباری‌ برای‌ بصری‌ حفظ‌ کرد (نولدکه‌، ج‌2، ص‌112 به‌ بعد). این‌ امر ظاهراً آنجا را مکان‌ افسانه‌ای‌ مقدسی‌ ساخت‌ که‌ شرح‌ سفرهای‌ زیارتی‌ (مثلاً هروی‌، ص‌17) و نام‌ مساجد آن‌ مانند العُمَری‌ (سواژه‌، ج‌22، ص‌41)، فاطمه‌، خضر، المَبرَک‌، و قصه‌های‌ عامیانه‌ مؤید آن‌اند. کتیبه‌های‌ فراوانی‌ نشان‌ می‌دهند که‌ این‌ اماکن‌ در دوره‌ای‌ مرمّت‌ شده‌اند که‌ بُصری‌ دست‌نشاندة‌ امرای‌ سلجوقی‌ دمشق‌ بوده‌، و این‌ امیران‌، برضد فاطمیان‌ که‌ هنوز اسماً خود را مالک‌ آن‌ می‌دانستند، به‌ تقویتش‌ همت‌ می‌گماشتند. شهر که‌ از تاراج‌ قرامطة‌ ابوغانم‌ سخت‌ آسیب‌ دیده‌ بود، به‌ این‌ تعمیرات‌ نیاز داشت‌. مسجد العمری‌، متعلق‌ به‌ پیش‌ از 128 (تاریخ‌ یکی‌ از این‌ تعمیرات‌ به‌ قلم‌ عثمان‌بن‌ حکم‌، لیتمان‌، ) کتیبه‌های‌ عربی‌ ( ، ش‌30)، در 508 مرمّت‌ و سپس‌ در زمان‌ ایوبیان‌ به‌ سرپرستی‌ معماری‌ مصری‌ بازسازی‌ شد. در 526، مسجد خضر به‌ فرمان‌ امیر گُمُش‌تَکین‌ تعمیر و مرمّت‌ شد. در 530، در کنار مسجد «بسیار کهن‌» المبرک‌ مدرسه‌ای‌ حنفی‌ احداث‌ شد (سواژه‌، ج‌24، ص‌231).حکام‌ ایوبی‌، در 630، با بنای‌ مدرسة‌ حنفی‌ دیگری‌ شهر را غنی‌تر کردند (لیتمان‌، همان‌، ش‌38). مسجد و مدرسة‌ دبّاغه‌ در 655 ساخته‌ شده‌ است‌. گرداگرد مسجد المبرک‌، گورستان‌ معروفی‌ بود که‌ هنوز هم‌ برجاست‌ و همتای‌ «قبرستان‌ شهدا» واقع‌ در جنوب‌ شهر است‌. کتیبه‌ها گواه‌ بر ساختمان‌ و تعمیر بناهای‌ دیگری‌ در این‌ دوره‌اند که‌ امروزه‌ وجود ندارند. تاریخ‌ این‌ ساختمانها متعلق‌ به‌روزگاری‌ است‌ که‌ شهر، به‌ دلایل‌ سوق‌الجیشی‌ در دورة‌ ایوبیان‌، هم‌ در برابر صلیبیون‌ هم‌ در جریان‌ کشمکشهای‌ میان‌ جانشینان‌ صلاح‌الدین‌، به‌ بالاترین‌ درجة‌ اهمیت‌ و اعتبار نظامی‌ رسید. در زمان‌ حکّامی‌ که‌ اتابکان‌ دمشق‌ منصوب‌ کرده‌ بودند، تئاتر رومی‌ قدیمی‌ بیرون‌ از حصار واقع‌ در میدانگاهی‌ در جنوب‌ شهر را، با احداث‌ دیواره‌ و سه‌ برج‌ جناحی‌، به‌ صورت‌ قابل‌ استفاده‌ برای‌ دفاع‌ در آوردند. میان‌ سالهای‌ 481 و 649 امرایی‌ که‌ به‌نوبت‌ حکومت‌ بُصری‌' را در دست‌ داشتند ارگ‌ را توسعه‌ دادند تا سرانجام‌ یکی‌ از مهمترین‌ بناهای‌ نظامی‌ جهان‌ اسلام‌ شد و تا 1335ش‌ هنوز هم‌ کاملترین‌ شاهد واقعی‌ تاریخی‌ بود که‌ روشهای‌ فنی‌ حصارسازی‌ متداول‌ در ادوار فاطمیان‌ تا ممالیک‌ را در خود جمع‌ داشت‌. بعد از هجوم‌ مغولان‌ در 659، که‌ بر اثر آن‌ این‌ قلعة‌ مستحکم‌ سخت‌ آسیب‌ دید، بیبرس‌ * هیئتی‌ از مصر برای‌ ترمیم‌ و گسترش‌ و تقویت‌ بنای‌ آن‌ فرستاد (آبل‌، ج‌6، ص‌95ـ138، لوح‌11).برای‌ این‌ کار، مقادیر عظیمی‌ مصالح‌ ساختمانی‌ صرف‌ شد و بقایای‌ اسپریس‌ قدیم‌ رومی‌ که‌ سابقاً در جنوب‌ تئاتر بر پا بود. یکسره‌ تخریب‌ گردید. خرابیهای‌ گسترده‌ و تقلیل‌ جمعیت‌ ناشی‌ از یورش‌ و استیلای‌ کوتاه‌ مدت‌ مغول‌، ظاهراً شهر را بار دیگر در ظلمت‌ گمنامی‌ فرو برد. با اینکه‌ تعمیر قلعة‌ «بیرون‌ باروها» تنها تا حدودی‌ به‌ آبادی‌ شهر انجامید (مقریزی‌، ج‌1، ص‌141)، شهر در قرون‌ نهم‌ هنوز اهمیت‌ نسبتاً زیادی‌ داشت‌، زیرا چندین‌ شخصیت‌ برجسته‌ با نام‌ البصروی‌ برای‌ حکومت‌ ممالیک‌ شام‌ پرورش‌ داده‌ بود. شهر محل‌ عبور حجاج‌ بر جادة‌ قدیم‌ رومی‌ دمشق‌ به‌ فیلادلفیا ـ عمان‌ باقی‌ می‌ماند. هنوز یادگارهایی‌ که‌ در بِرکةُالحاج‌ نوشته‌اند باقی‌ است‌.توسعة‌ تجارت‌ مصر از طریق‌ دریای‌ سرخ‌، و این‌ واقعیت‌ که‌ شهرهای‌ مذهبی‌ بیش‌ از پیش‌ دستخوش‌ فقر شده‌ و بیشتر با کمک‌ مصریان‌ به‌ زندگی‌ ادامه‌ می‌دادند، آن‌ را از صورت‌ مرکز تجاری‌ پیشین‌ درآورد. تهاجم‌ و فتح‌ عثمانیها آن‌ را به‌ یک‌ مرکز بی‌اهمیت‌ ایالتی‌ و تبعیدگاه‌ کارگزاران‌ گمنامی‌ مبدّل‌ ساخت‌ که‌ غالباً وسایل‌ دفاع‌ از شهر را در اختیار نداشتند. در قرن‌ دهم‌، مرکز اداری‌ حوران‌ به‌ مُزَیرِب‌ و «مرکز» انتقال‌ یافت‌.در قرن‌ یازدهم‌، بادیه‌نشینان‌ عَنزه‌ با احشام‌ خود تا حوالی‌ حوران‌ پیش‌ راندند. تمام‌ ساکنان‌ ناحیه‌ و مسافران‌ در معرض‌ غارت‌ آنان‌ قرار گرفتند. آنگاه‌ حجاج‌، مسیر جادة‌ غربی‌ صَنَمَین‌ و مزیرب‌ را انتخاب‌ کردند که‌ تا امروز به‌ عنوان‌ «دَرب‌ الحجّ» به‌ جا مانده‌ است‌ و در آغاز قرن‌ حاضر راه‌آهن‌ حجاز در امتداد آن‌ کشیده‌ شده‌ است‌.امروزه‌، اگر باران‌ سالیانه‌ کافی‌ باشد، مرکز زراعی‌ بصری‌ درآمد خود را از بهره‌برداری‌ از کشتزارهای‌ وسیع‌ گندمِ «نقره‌» حاصل‌ می‌کند. همچنین‌ منبع‌ آب‌ بسیار خوبی‌ در اختیار دارد که‌ امکان‌ دامداری‌ را فراهم‌ می‌سازد. این‌ شهر تاکهای‌ زیبایش‌ را حفظ‌ کرده‌ است‌ و هنوز هم‌ در آن‌ شراب‌ به‌مقدار کم‌ تولید می‌شود.جاذبة‌ باستانشناسی‌ شهر فوق‌العاده‌ است‌. از آغاز قرن‌ سیزدهم‌، مسافران‌ از مشاهدة‌ منظرة‌ خرابه‌های‌ رومی‌ آن‌ به‌ حیرت‌ فرو رفته‌اند و با توجه‌ و علاقه‌ در برابر ارگ‌ و باروهای‌ آن‌ که‌ بتدریج‌ رو به‌ ویرانی‌ می‌رود به‌ تماشا ایستاده‌اند. هیئت‌ اعزامی‌ پرینستون‌ (1322ـ1323/ 1904ـ1905 و 1327/ 1909) متن‌ تعداد زیادی‌ کتیبه‌های‌ یونانی‌ و لاتین‌ (لیتمان‌، و داویدماژی‌ (پسر)، و دوان‌ رید استوارت‌)، نبطی‌ (لیتمان‌) و عربی‌ (لیتمان‌) را انتشار داده‌ است‌. کوششهای‌ اعضای‌ انستیتوی‌ فرانسوی‌ دمشق‌ و انستیتوی‌ فرانسوی‌ باستاشناسی‌ بیروت‌ در سوریه‌، در انتشارات‌ انستیتوی‌ دمشق‌ و اخیراً در ) سالنامة‌ باستانشناسی‌ سوریه‌ ( ، به‌اطلاعات‌ ما دربارة‌ این‌ شهر افزوده‌ است‌. طرح‌ تعمیرات‌ مسجدالعمری‌ که‌ در اصل‌ مدیون‌ کارهای‌ تحقیقاتی‌ سواژه‌ است‌ خوشبختانه‌ به‌ مرحلة‌ اجرا درآمده‌ است‌ و ادارة‌ آثار باستانی‌ سوریه‌ حفاریهای‌ وسیعی‌ انجام‌ داده‌ است‌.بررسی‌ روشهای‌ آب‌شناسی‌ باستانی‌ و قرون‌ وسطایی‌، بررسی‌ دقیق‌ نوع‌ بناها و ترتیب‌ زمانی‌ آنها و بخصوص‌ بررسی‌ مراحل‌ متوالی‌ ساختمان‌ باید در چارچوب‌ طرحی‌ جامع‌ انجام‌ پذیرد.منابع‌ : علاوه‌ بر کتاب‌ مقدس‌. عهد عتیق‌ ؛ سلیمان‌ عبدالله‌ مقداد، بصری‌' ، دمشق‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ عمر واقدی‌، فتوح‌ الشام‌ ، قاهره‌1956؛ علی‌بن‌ ابی‌ بکر هروی‌، الاشارات‌ الی‌ معرفة‌ الزیارات‌ ، چاپ‌ سوردل‌ ـ تومین‌، دمشق‌؛A. Abel, "La citadelle Eyyubite de Bosra Eski Cha  m", Annales archإologiques de Syrie , VI (1956); Brunnow, Provincia Arabia , I, 481-507,    , 367-368; Butler, Syria , A, IV, Bosra, cap. II, XVI; Dictionnaire d'histoire et de gإographie ecclإsiastique . s.v. "Bostra"; EI 1 , s.v. "Bos ¤ ra  " (by Fr. Buhl); F. Lassus, Sanctuaires chrإtiens de Syrie , Paris 1947; Mak ¤ r   z   , Hist . des Sultans Mamelukes , tr. Quatremةre; Th. Nخldeke, Geschichte des Qora  ns , ed. F. Schwally, Leipzig 1909; August Friedrich von Pauly, Paulys Real-Encyclopجdie der classischen Altertumswissenschaft , ed. G. Wissowa, W. Kroll, and K. Mittelhaus, Stuttgart 1894- 1970, Munich 1973-1974, s.v. "Bostra" (by Benzinger); Publications of the Princeton University Archeological Expeditions to Syria in 1904-5 and 1909 (div. II, Howard Crosby Butler, Ancient architecture in Syria ; div. III, Greek and Latin inscriptions in Syria , section A, Southern Syria , part 4; div. IV, Semitic inscriptions , by Enno Littmann; section A, Nabataean inscriptions , 24 5  ; section D, Arabic inscriptions ); B. Ritter, Erdkunde ; J. Sauvaget, "Les inscriptions arabes de la Mosquإe de Bosra", Syria , XXII (1941), 53-55; idem, "Notes sur quelques monuments musulmens de Syrie, ب propos d'une إ tude rإcente", ibid, XXIV (1943); H. Seyrig, "Inscriptions de Bostra", Syria , XXII (1941), 44-48; idem, "Postes romains sur la route de Mإdine", ibid, XXIV (1943), 221-223; idem, "Sur les ةres de quelques villes de Syrie", ibid, XXVII, 42; D. Sourdel, Cultes du Hauran , Paris 1952;
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده