بِشربن وَلید بن عبدالملک، امیر اموی و یکی از فرزندان متعدّد ولید، ششمین خلیفة اموی. پارهای از منابع او را عالِم بنیولید یا عالِمِ بنی مروان خواندهاند (ابنقتیبه، ص 359؛ ابنعساکر، ص 131؛ مسعودی، ج 3، ص 365). وی از طرف ولید فرماندهی چند لشکرکشی را بر عهده داشت (ابنعساکر، همانجا). در رجب94، با لشکری از شام به مصر رفت تا با کمک سپاهیان آنجا به فرماندهی عبداللهبن مالک؛ حملهای را از طریق دریا به متصرفات روم شرقی سازماندهی کند. وی که تا اَدِرنه پیش رفته بود، به دلیل جریان نامساعد هوا، ناچار به اسکندریه و از آنجا با اجازة خلیفه به دمشق بازگشت (ابنعساکر، ص 133؛ قس د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل «بشربن ولید»، که نخستین جنگ بشر را در92 ق دانسته است؛ در حالی که طبری، ج 6، ص 468 و ابناثیر، ج 4، ص 569، از فرماندهی مَسلَمةبن عبدالملک در جنگ 92 با رومیان یاد کردهاند). به گفتة ابنحبیب (ص 26)، بشر در 94 امارت حج را بر عهده داشت (برای روایات دیگر رجوع کنید به ابنحبیب، همانجا؛ یعقوبی، ج 2، ص 291؛ طبری، ج 6، ص 491؛ مسعودی، ج 5، ص 288)؛ و در 95 نیز به فرمان خلیفه، همین مأموریت را به عهده گرفت (طبری، ج 6، ص 493؛ مسعودی، همانجا).به روایت ابنعساکر (ص132)، جنگ دیگر بشر در زمستان96 صورت گرفت. اما گفتهاند که وی پس از مرگ ولیدبن عبدالملک در جمادیالاولی یا جمادیالا´خره96 به دمشق باز گشته است ( رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 291ـ292، با این ملاحظه که وی از این حمله در شمار جنگهای تابستانی صوائف، یاد کرده است).پس از این تاریخ، ذکری از بشر در منابع دیده نمیشود. در126 در جریان مخالفتهایی که با هرزهدراییهای ولیدبن یزیدبن عبدالملک خلیفة یازدهم اموی صورت گرفت، بشر در گفت و گویی با برادرش عباس از خلع ولید سخن گفت. اما عباس سرسختانه او را از این کار بازداشت (ابوالفرج اصفهانی، ج 7، ص 74ـ75؛ طبری؛ ج 7، ص 239). یزیدبن ولید، برادر بشر، به خواستة یمانیان نامزد خلافت شد. اما عباس که میتوانست در این باره نفوذی تعیین کننده داشته باشد، مخالفت نمود و پس از آگاهی از نامة هشدار دهندة مروانبن محمد، والی ارمینیه و جزیره، برادران خود یزید و بشر را بر حذر داشت (طبری، ج 7، ص 237ـ239؛ ابناثیر، ج 5، ص 283ـ284). بههر روی ولیدبنیزیدبنعبدالملک در همین سال (126) بهقتل رسید (ابناثیر، ج 5، ص 288).پس از خلافت مستعجل یزیدبن ولید (اول رجب126ـ آخر ذیقعدة126) مروانبن محمد برای خلع برادر و جانشین وی ابراهیم، در127 راهی شام شد. وی با لشکری از قیسیان از جزیره حرکت کرد. بشر که به دستور یزید سمت ولایت قِنَّسرین داشت (طبری، ج 7، ص 300)، اما به صف دیگر شورشیان پیوسته بود (یعقوبی، ج2، ص335)، همراه برادرش مسرور، والی حلب (ابوالفداء، ص42)، از سوی ابراهیمبن ولید برای مصاف با مروان به حلب آمد و تقاضای مروان برای بیعت را رد کرد. لاکن در این هنگام، یزیدبن عمربن هُبَیره با نیروهای قیسی از بشر جدا شد و به مروان پیوست و بشر و مسرور را که آمادة رزم بودند تسلیم او کرد. مروان نیز آن دو را دستگیر و حبس کرد و سپس به پیشروی خود به سوی حمص ادامه داد (ابنعبدربه، ج 5، ص 210؛ ابوالفداء، همانجا؛ یعقوبی، ج 2، ص 337؛ قس طبری، ج 7، ص 300؛ ابناثیر، ج 5، ص 321). به گفتة ابوالفداء (همانجا) ظاهراً بشر و مسرور و جمعی دیگر، اندکی پس از دستگیری، بهدستور مروان در حلب به قتل رسیدند (قس د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «بشربن ولید»، که مرگ آن دو را پس از به خلافت رسیدن مروان یاد کرده است؛ و منجّد، ص 20، که بر اثر قرائت نادرست نسخة ابنعساکر، مرگ او را در نبرد95 دانسته است). از بشر ابیاتی بر جای مانده که پس از قتل خلیفه ولیدبن یزیدبن عبدالملک سروده است (ابنعساکر، ص133؛ صفدی، ج 10، ص 157).منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1399ـ1402/1979ـ1982؛ ابنحبیب، کتابالمحبّر ، چاپ ایلزه لیختنشتیتر، حیدرآباد دکن 1361/1942؛ ابنعبدربّه، العقدالفرید ، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت 1404/1983؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق ، ج10، چاپ محمد احمد دهمان، دمشق ] 1964 [ ؛ ابنقتیبه، کتابالمعارف ، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1969؛ اسماعیلبن علیابوالفداء، الیواقیت والضرب فیتاریخ حلب ، چاپ محمدکمال و فالحبکور، حلب 1410/ 1989؛ علیبنحسین ابوالفرج اصفهانی، کتابالاغانی ، بیروت ] بیتا. [ ؛ خلیلبن ایبک صفدی، کتابالوافی بالوفیات ، ج10، چاپ جاکلین سوبله و علی عمارة، ویسبادن 1400/1980؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخالامم و الملوک ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت] 1382ـ1387/1962ـ1967 [ ؛ علیبنحسین مسعودی، مروجالذّهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلا، بیروت 1965ـ1979؛ صلاحالدین منجّد، معجم بنیامیّة ، بیروت 1970؛ احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی ، بیروت ] بیتا. [ ؛EI 2 , s.v. "Bishr b. al-Wal d" (by L.Veccia Vaglieri).