بسنی

معرف

مرکز شهرستانی‌ در استان‌ آدی‌ یامان‌ در آناطولی‌ جنوبی‌
متن
بِسْنی‌ ،مرکز شهرستانی‌ در استان‌ آدی‌ یامان‌ در آناطولی‌ جنوبی‌. در دامنه‌های‌ یومروتپه‌، از ارتفاعات‌ رشتة‌ جنوب‌ شرقی‌ کوههای‌ توروس‌، و درارتفاع‌ نُه‌صدمتری‌ از سطح‌ دریاواقع‌ است‌ جایگاه‌ قدیمی‌ آن‌، پنج‌ کیلومتر جنوبی‌تر و در حوالی‌ قلعة‌ بسنی‌ بوده‌، که‌ در طول‌ زمان‌، بر اثر طغیان‌ رودخانه‌، بارها تغییر مکان‌ یافته‌ است‌. بسنی‌ در ادوار مختلف‌، نامهای‌ گوناگون‌ داشته‌؛ در روزگار پادشاهی‌ کوموگنه‌ ، بِهِسْنا و مدتها بعد، بت‌هسنا (به‌ سریانی‌) و در منابع‌ عربی‌ و فارسی‌، بِهسْنا، نام‌ مرکبی‌ با جزء هِسنا (به‌ معنای‌ بی‌نظیر، و قرین‌ بهشت‌) دانسته‌ شده‌ است‌. این‌ نام‌ که‌ در آغاز عهد عثمانی‌ بَهِسنی‌ و بَهَسنی‌ گفته‌ می‌شد، در اواخر قرن‌ سیزدهم‌، به‌ صورت‌ بِهِسنی‌ ، و بعدها بِسنی‌ درآمد.1) پیشینه‌ . بسنی‌ که‌ در طول‌ تاریخ‌ صحنة‌ تعرض‌ اکدیان‌، هوریائیان‌، میتانیان‌ و آشوریان‌ بوده‌، از حدود 500ق‌م‌ به‌ تصرف‌ پارس‌، اسکندر و یونانیان‌ درآمد.قلعة‌ بسنی‌ در زمان‌ خلیفة‌ ثانی‌، پس‌ از فتح‌ مرعش‌، گشوده‌ شده‌ و یکی‌ از قلاع‌ ثغور شامیّه‌ در حوالی‌ روم‌ شرقی‌ بوده‌ است‌. این‌ قلعه‌ از نخستین‌ ادوار گسترش‌ اسلام‌ آماج‌ حملات‌ نیروهای‌ عرب‌ می‌شد، و از همان‌ زمان‌ و همچنین‌ در دورة‌ سلجوقیان‌، تابع‌ کیسون‌ (کَیسْوم‌) بود. عبور جادة‌ مشهور ابریشم‌ از بسنی‌، که‌ بغداد را به‌ حلب‌ می‌پیوست‌، بر اهمیت‌ بسنی‌ افزوده‌ و سبب‌ شده‌ بود که‌ بارها دست‌ به‌ دست‌ شود. سپاهیان‌ اموی‌ در 50، نواحی‌ بسیاری‌ در جنوب‌ شرقی‌ آناطولی‌ و از جمله‌ بسنی‌ را تصرف‌ کردند. در اوایل‌ قرن‌ سوم‌، در مجادلة‌ امین‌ و مأمون‌، اعراب‌ مُضَر و ربیعه‌ در کیسون‌ و توابع‌ آن‌ به‌ ریاست‌ نصربن‌ شَبَث‌ العُقیلی‌، بسنی‌ را به‌ صورت‌ پایگاه‌ مخالفت‌ و مقاومت‌ در برابر مأمون‌ درآوردند. بسنی‌ همراه‌ با مرعش‌، حَدَث‌ (گوینوک‌) و کیسون‌، در 337ـ  338/949، با حملة‌ بارداس‌ فوکاس‌، فرمانده‌ نیروهای‌ روم‌ شرقی‌، از دست‌ سیف‌الدوله‌ علی‌، امیر حَمدانی‌، گرفته‌ شد و بیش‌ از یک‌ قرن‌ در تصرف‌ روم‌ شرقی‌ ماند. در 476ـ477/ 1084، بولداچی‌، از فرماندهان‌ سپاه‌ سلیمان‌ اول‌ فرزند قُتُلمُش‌، بنیانگذار دولت‌ سلجوقیان‌ آسیای‌ صغیر، آنجا را فتح‌ کرد. پس‌ از آنکه‌ صلیبیان‌ در 490ـ491/1097 مرعش‌ را تصرف‌ کردند، بسنی‌ و کیسون‌ به‌ حاکمیت‌ کوغ‌ واسیل‌ (واسیل‌ دزد)، سرکردة‌ مشهور یاغیان‌ ارمنی‌، در آمد و در 509ـ 510/1116، بودوئن‌ دوم‌، کُنت‌ اورفه‌، آن‌ نواحی‌ را از دست‌ جانشین‌ او، واسیلی‌ داگا، بیرون‌ آورد. بسنی‌ از آن‌ پس‌ به‌دست‌ فرانکها افتاد و تا 543  ـ544/1149 جزو سینیور (ارباب‌) نشین‌ مرعش‌ بود. اما چون‌ در همین‌ سال‌ رنو ، آخرین‌ ارباب‌، در جنگ‌ با نورالدین‌ محمود حاکم‌ شام‌ به‌ قتل‌ رسید، بسنی‌ به‌انضمام‌ تمامی‌ قلمرو اربابها، به‌ حاکمیت‌ ژوسلن‌ دوم‌، کُنت‌اورفه‌، درآمد و با اسارت‌ کنت‌ به‌ دست‌ ترکان‌ در صفر 545/ 1150، مسخر مسعود اول‌، سلطان‌ سلجوقی‌، شد. با درگذشت‌ مسعود در 550 و آشوبهایی‌ که‌ در آناطولی‌ روی‌ داده‌ بود، به‌ تسخیر نورالدین‌ محمود زنگی‌ درآمد، اما تسلط‌ قطعی‌ او بر آنجا پس‌ از لشکرکشی‌ به‌ آناطولی‌ در 568ـ569، تحقق‌ یافت‌، و بالاخره‌ تمامی‌ قلمرو او از جمله‌ بسنی‌ به‌ دست‌ ایوبیان‌ افتاد و با تجزیة‌ دولت‌ ایوبیان‌ پس‌ از فوت‌ صلاح‌الدین‌ یوسف‌ اول‌، جزو قلمرو ملک‌ ظاهر غازی‌بن‌ صلاح‌الدین‌، فرمانروای‌ ایوبی‌ حلب‌، شد. در 615، عزالدین‌ کیکاوس‌ اول‌، سلطان‌ سلجوقی‌ آسیای‌ صغیر، به‌ حلب‌ و شام‌ حمله‌ برد و بسنی‌ را نیز محاصره‌ کرد. ولی‌ با شنیدن‌ خبر نزدیک‌ شدن‌ ملک‌ اشرف‌، دست‌ از محاصرة‌ قلعه‌ کشید و به‌ ملطیه‌ رفت‌. هنگام‌ لشکرکشی‌ هلاکو به‌ شام‌ در 658ـ659، بسنی‌ به‌ دست‌ مغولها افتاد. هلاکو، در قبال‌ یاریهای‌ هت‌هوم‌ ، پادشاه‌ ارمنی‌ کیلیکیه‌، خواست‌ بسنی‌ را در اختیار او بگذارد، اما با مخالفت‌ شدید اهالی‌ ترک‌ قلعة‌ بسنی‌ روبرو شد و از تصمیم‌ خود برگشت‌ و حاکم‌ مسلمانی‌ بر آن‌ شهر گماشت‌. به‌ محض‌ اینکه‌ مغولها از آن‌ حوالی‌ دور شدند، ارمنیان‌ به‌ بسنی‌ حمله‌ کردند، و چون‌ هیچکدام‌ از مملوکان‌ به‌ یاری‌ نیامدند، قلعة‌ بسنی‌ در 659 تسلیم‌ پادشاه‌ ارمنی‌ شد. در 664ـ665، سلطان‌ مصر، ملک‌ ظاهر بَیبَرس‌، به‌ کیلیکیه‌ لشکر کشید و لیفون‌ ، پسر هت‌هوم‌ ـپادشاه‌ سیس‌ـ را اسیر کرد اما در مصالحه‌ای‌ که‌ بعدها به‌عمل‌ آمد، با باقی‌ ماندن‌ بسنی‌ در تصرف‌ پادشاه‌ ارمنی‌ موافقت‌ کرد. سلطان‌ ملک‌ اشرف‌ خلیل‌بن‌ قلاوون‌ در 692ـ693، بدرالدین‌ بیدرا، از امرای‌ بزرگ‌، را مأمور تسخیر کیلیکیه‌ کرد. پادشاه‌ ارمنی‌ با تسلیم‌ شهر مرعش‌ و قلعه‌های‌ بسنی‌ و تّل‌ حمدون‌، پیشنهاد صلح‌ کرد و سلطان‌، امیر بدرالدین‌ بکتاش‌ منصوری‌ را به‌ نیابت‌ بسنی‌ تعیین‌ کرد. او به‌ آبادانی‌ شهر و تعمیر و تحکیم‌ قلعة‌ آن‌ پرداخت‌. بسنی‌ از آن‌ تاریخ‌، یکی‌ از نایب‌ نشینان‌ ولایت‌ حلب‌ از قلمرو سلطنت‌ ممالیک‌ مصر شد. از نیمة‌ دوم‌ قرن‌ هشتم‌ که‌ بنی‌ ذوالقدر در البِستان‌ و حوالی‌ آن‌ به‌ قدرت‌ رسیدند، حومة‌ بسنی‌ به‌ صورت‌ مسکن‌ قبایل‌ گوناگون‌ ترکمن‌ منسوب‌ به‌ خاندان‌ ذوالقدر در آمد. در 801، بسنی‌ همراه‌ با سیواس‌، دارنده‌ و ملطیه‌ جزو قلمرو عثمانی‌ شد و در 803، که‌ تیمور سرگرم‌ تصرف‌ سیواس‌ و ملطیه‌ بود، به‌ دست‌ مملوکان‌ افتاد. منتها تیمور در هفتم‌ صفر 803، پس‌ از محاصره‌ای‌ سنگین‌، آنجا را تسخیر کرد؛ اما به‌ محض‌ اینکه‌ از آنجا دور شد، مملوکان‌، بار دیگر، تصرفش‌ کردند. بسنی‌ چندی‌ نیز تحت‌حاکمیت‌ بنی‌ذوالقدر بود و بالاخره‌ باردیگر به‌ دست‌ مملوکان‌ افتاد. با وجود این‌، بسنی‌ و حومة‌ آن‌ همچنان‌ به‌ صورت‌ ناحیه‌ای‌ باقی‌ ماند که‌ اکثریت‌ اهالی‌ آن‌ را ترکان‌ بنی‌ذوالقدر تشکیل‌ می‌دادند و ساخت‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ ویژة‌ خود را حفظ‌ می‌کرد.منابع‌: ابن‌ایاس‌، تاریخ‌ مصر ، بولاق‌ 1311ـ1314، فهرست‌، ص‌142 و بعد؛ ابن‌شحنه‌، الدر المنتخب‌ فی‌ تاریخ‌ مملکة‌ حلب‌ ، بیروت‌ 1909، ص‌171؛ ابن‌شداد، الاعلاق‌ الخطیرة‌ فی‌ ] ذکر [ امراء الشام‌ و الجزیرة‌ ، طوپقاپی‌سرای‌، کتابخانة‌ روان‌ کوشکی‌، ج‌1، گ‌ 144 و بعد؛ ابن‌عدیم‌، بغیة‌ الطلب‌ فی‌ تاریخ‌ حلب‌ ، نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ ایاصوفیه‌، ش‌3066، ج‌1، ص‌333 و بعد؛ ابوشامة‌، کتاب‌ الروضتین‌ فی‌ اخبار الدولتین‌ ، چاپ‌ ابوالسعود، قاهره‌ 1287ـ  1288، ج‌1، ص‌100، 213؛ مکرمین‌ خلیل‌ اینانچ‌، «مرعش‌ امیرلری‌»، تاریخ‌ عثمانی‌ انجمنی‌ مجموعه‌سی‌ ، سال‌ 14، 15؛ مصطفی‌بن‌عبدالله‌ حاجی‌ خلیفه‌، جهان‌نما ، چاپ‌ ابراهیم‌ متفرقه‌، استانبول‌ 1145/1732، ص‌599؛ شمس‌الدین‌ سامی‌، قاموس‌ الاعلام‌ ، چاپ‌ مهران‌، استانبول‌ 1306ـ 1316/ 1889ـ  1898، ج‌2، ص‌1418 و بعد؛ معمورة‌العزیز ولایتی‌ سالنامه‌سی‌ ، سال‌ 7 (1310)؛ احمدبن‌علی‌ مقریزی‌، کتاب‌ السلوک‌ لمعرفة‌ دول‌ الملوک‌ ، چاپ‌ محمد مصطفی‌ زیادة‌، قاهره‌ 1934ـ1939، ج‌1، ص‌552، 568ـ569، 748، 784، 786، 791 و بعد؛Anisworth, Travels and researches in Asia Minor, I, 265; 1935 genel nدfus s ¤ ay  m  , 75, 39, Malatya vilہyeti bro  دrد ; V.Cuinet, La Turquie d'Asie,  , Paris 1892, 376 f.; A.von Kremer, Beitrجge zur Geographie des nخrdlichen Syrien , 37; G. Le Strange, The lands of the Eastern Caliphate , Cambridge 1966, 123, 128; idem , Palestine under the Moslems , 408; Matthieu d'Edesse, French trans. by Dulaurier, Paris 1858, 324, 332, 346, 360; Michel le Syrien, French trans. by Chabot, Paris  , 199-200, 290, 296-297, 350; Ritter, Erdkunde , X, 895.برای‌ منابع‌ مطالب‌ مأخوذ از د.ا.د.ترک‌ رجوع کنید به منابع‌ قسمت‌ دوم‌ مقاله‌.2) جمعیت‌ و اقتصاد . بسنی‌، در شعبان‌ 922، به‌ دست‌ سلطان‌ سلیم‌ از مملوکان‌ پس‌ گرفته‌ شد و به‌ صورت‌ سنجقی‌ * از ولایت‌ عرب‌، که‌ تازه‌ تشکیل‌ یافته‌ بود، در آمد؛ مدتی‌ بعد نیز قضایی‌ * از سنجق‌ کاخته‌ و گَرگَر (باشباقانلق‌ آرشیوی‌، ش‌123، ص‌65ـ116)، و در حدود 967، جزو سنجق‌ ملطیه‌ شد.طبق‌ نخستین‌ سرشماری‌ در 925، در آنجا 400 ، 1 تن‌ مسلمان‌ و حدود 150 نفر غیر مسلمان‌ می‌زیستند (باشباقانلق‌ آرشیوی‌، ش‌71، ص‌172ـ210) و در 967، 800 ، 1 مسلمان‌ و 370 غیر مسلمان‌ وجود داشت‌. این‌ وضع‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تا نیمة‌ دوم‌ قرن‌ دهم‌، افزایش‌ مهمی‌ در جمعیت‌ صورت‌ نگرفته‌ و ساختار ایلیاتی‌ اهالی‌ ناحیه‌ نقش‌ عمده‌ای‌ در میزان‌ رشد جمعیت‌ داشته‌ است‌.بر اساس‌ دفترهای‌ سرشماری‌، از 925 تا 967 شمار محله‌های‌ بوسنی‌ به‌ شش‌ رسیده‌ بود: قِزِلجْه‌ اوبا، اورتا اوبا، اشاغی‌ اوبا، میدان‌، بزمگاه‌ و محلة‌ ارمنی‌نشین‌.عمده‌ترین‌ فعالیت‌ اقتصادی‌ اهالی‌ بسنی‌ را کشاورزی‌ و دامداری‌ تشکیل‌ می‌داد، و بیشترین‌ محصولات‌ آن‌ گندم‌، جو، نخود، عدس‌، ارزن‌، پنبه‌، انگور و انواع‌ میوه‌ بود. علاوه‌ بر آن‌، از صنعت‌ رنگرزی‌، و دلالی‌ کرباس‌، در آمد معتنابهی‌ به‌ دست‌ می‌آمد و عایدی‌ کارگاه‌ زهتابی‌ آنجا نیز، طبق‌ اسناد، مبالغ‌ نسبتاً زیادی‌ بود.در بسنی‌ آثار موقوفة‌ زیادی‌ وجود دارد که‌ از آن‌ میان‌، این‌ آثار که‌ به‌ قرن‌ دهم‌ تعلق‌ دارند شایان‌ ذکرند: مساجد جامع‌زاده‌گِش‌، بزمگاه‌، حاجی‌ ارسلان‌، سُفراز، فال‌ و قلعة‌ بسنی‌؛ همچنین‌ مسجدهای‌ حسن‌ بیگ‌بن‌ امیر، آیواجق‌، علی‌ شَکَر، ساوجی‌، قاربیگ‌، حاجی‌ علی‌، تاش‌، خضر الیاس‌، کاخته‌، آقافقیه‌، عُلیا اوغلی‌، وَلَد مصری‌ و نیز مساجد حسن‌بیگ‌، فضل‌الله‌ و بکربیگ‌. علاوه‌ بر این‌، دو نهاد آموزشی‌ و پرورشی‌ به‌ نام‌ «معلم‌ خانة‌ حسن‌بیگ‌» و «مدرسة‌ بکربیگ‌» وجود داشته‌ است‌.بسنی‌ در قرن‌ سیزدهم‌، قضایی‌ از سنجق‌ ملطیه‌ در ولایت‌ معمورة‌العزیز بود، و نواحی‌ تابع‌ آن‌، سورگی‌، بیلویران‌، هُوِیدی‌، کیسون‌، قزیل‌این‌ و شام‌ بیات‌ بود. بر اساس‌ سالنامة‌ ولایت‌ معمورة‌العزیز، به‌ تاریخ‌ اواخر قرن‌ سیزدهم‌، در بسنی‌ 859 ، 9 خانوار مسلمان‌، 325 خانوار مسیحی‌ و در مجموع‌ 254 ، 10 خانوار وجود داشته‌ است‌ (ص‌94، 216ـ221). در همان‌ تاریخ‌، قضای‌ بسنی‌ دارای‌ یازده‌ محله‌، 143 روستا و 31 منطقة‌ ایلیاتی‌ بود.در اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌، بسنی‌ 143 روستای‌ تابع‌، سیزده‌ محله‌، سیزده‌ مسجد جامع‌، دو مسجد، بیست‌ و یک‌ مدرسة‌ علوم‌ دینی‌ با هشتاد تن‌ طلبه‌ و یک‌ مدرسة‌ «رشدیه‌» 21 «خان‌» (کاروانسرا) و سه‌ کلیسا، با دو باب‌ مدرسة‌ وابسته‌، داشت‌.بسنی‌ از 1275 تابع‌ قضای‌ حصن‌ منصور و مرکز قضایی‌ وابسته‌ به‌ ملطیه‌ شد و از 1305ش‌ تا 1311ش‌ به‌ صورت‌ تابع‌ غازیان‌تب‌ (غازی‌ عینتاب‌) باقی‌ ماند و در همان‌ سال‌، دوباره‌ تابع‌ ملطیه‌ گردید. در 1333ش‌ که‌ آدی‌ یامان‌، استان‌ شد، به‌ صورت‌ مرکز شهرستانی‌ وابسته‌ به‌ آنجا در آمد. در حال‌ حاضر، محصولات‌ کشاورزی‌، کشت‌ گیاهان‌ صنعتی‌ و در کنار آن‌، صنایع‌ بافندگی‌ نخریسی‌، آهنگری‌ و دخانیات‌، فعالیت‌ عمدة‌ اقتصادی‌ آنجا را تشکیل‌ می‌دهد. بعلاوه‌، در اطراف‌ بسنی‌، بهره‌برداری‌ از معادن‌ نیز گسترش‌ یافته‌ است‌.بسنی‌ آثار تاریخی‌ بسیاری‌ دارد، از جمله‌: قلعة‌ بسنی‌، پل‌ گوک‌ سو (پل‌ قزیل‌این‌)، خرابه‌های‌ شهر تاریخی‌ کول‌ در روستای‌ اوچ‌ گُز (سُفراز)، شام‌ بیاتی‌ و اطراف‌ آن‌؛ زاویه‌ها و خانقاهها: مقبرة‌ حاجی‌ علی‌، زاویه‌ و خانقاههای‌ جنید بغدادی‌، زیوه‌، حاجی‌ زیرک‌، خلیل‌ بابا (خانلوبابا)، شیخ‌ مصطفی‌ خوجه‌ و تِلامزبابا؛ مساجد بازار، کُلخان‌ اونی‌، تُقتَمش‌؛ از «اولوجامع‌» ] = مسجد بزرگ‌ [ آن‌ فقط‌ بقایایی‌ برجاست‌.جمعیت‌ بسنی‌ در نخستین‌ سرشماری‌ بعد از جمهوریت‌ (1306ش‌/ 1927) 014 ، 7 تن‌ بوده‌ و در 1369ش‌/1990، به‌ 076 ، 26 نفر بالغ‌ شده‌ است‌.شهرستان‌ بسنی‌ که‌ مرکز آن‌ شهر بسنی‌ است‌، علاوه‌ بر بخش‌ مرکزی‌، مشتمل‌ است‌ بر بخشهای‌ چاقِرهویوک‌، قزیل‌ این‌، سُوارلی‌ و شام‌ بیات‌. در شهرستان‌ بسنی‌ که‌ 409 ، 1 کیلومتر مربع‌ وسعت‌ دارد، طبق‌ سرشماری‌ 1369ش‌/1990، تعداد 532 ، 88 تن‌ زندگی‌ می‌کردند.منابع‌: ابن‌شحنه‌، الدّرالمنتخب‌ فی‌ تاریخ‌ مملکة‌ حلب‌ ، بیروت‌ 1909، ص‌171؛ ابن‌عدیم‌، بغیة‌الطلب‌ فی‌ تاریخ‌ حلب‌ ، چاپ‌ فواد سزگین‌، فرانکفورت‌ 1406/1986، ج‌1، ص‌330ـ331؛ ابوشامة‌، کتاب‌ الروضتین‌ فی‌ اخبار الدولتین‌ ، چاپ‌ ابوالسعود، قاهره‌ 1287ـ1288، ج‌1، ص‌100، 213؛ اردو دائرة‌ معارف‌ اسلامیه‌ ، لاهور 1384ـ1410/ 1964ـ1989، ذیل‌ «بسنی‌» (از کلود کاهن‌)؛ مصطفی‌بن‌عبدالله‌ حاجی‌ خلیفه‌، جهان‌نما ، چاپ‌ ابراهیم‌ متفرقه‌، استانبول‌ 1145/1732، ص‌599؛ شمس‌الدین‌ سامی‌، قاموس‌ الاعلام‌ ، چاپ‌ مهران‌، استانبول‌ 1306ـ 1316/ 1889ـ1898، ج‌2، ص‌1418ـ1419؛ معمورة‌ العزیز ولایتی‌ سالنامه‌سی‌ (1301، 1310، 1325)؛ احمدبن‌علی‌ مقریزی‌، کتاب‌ السلوک‌ لِمعرفة‌ دول‌ الملوک‌ ، چاپ‌ محمد مصطفی‌ زیادة‌، قاهره‌ 1934ـ  1939، ج‌1، ص‌552، 568ـ569، 748، 784؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌البلدان‌ ، چاپ‌ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ‌ 1866ـ1873؛Ba  bakahl  k Ar  ivi, Tahrir Defteri , nos.71, 1-2, 151, 210- 240; Tuncer Baykara, Anadolu'nun Tarih   Cog § rafyas  na Giri  : Anadolu'nun I  darر Taksimat  , Ankara 1988, 106, 130; Vital Cuinet, La Turquie d'Asie , Paris 1892,  , 376; I   n Demirkent, Urfa Ha  l  Kontlug § u Tarihi (1098-1118) , Istanbul 1974, 149-150; EI 2 , s.v. "Besni" (by Cl. Cahen); Kanدn  ھ Devri Malatya Sancag §  Tahrir Defteri; 1560, ed. Refet Yinan  & Mesut Elibدyدk, Ankara 1983, 437 f.; G. Le Strange. The lands of the Eastern Caliphate,  Cambridge 1966, 123, 128; Nizہmeddرn-i Sہmر. Zafernہme, tr. Necati Lugal, Ankara 1987, 266-267; Steven Runciman, Haµl  Seferleri Tarihi, tr. Fikret I   ltan, Ankara 1986-1987,  , 276; Ali Sevim, Anadolunun Fethi , Ankara 1988, 89; Mustafa Sucu, Ad  yaman I  li ve I  lµeleri, Adana 1985, 76-98; Osman Turan, Selµuklular Zaman  nda Tدrkiye Tarihi, Istanbul 1984, 640, 641.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده