بَسمَله ، گفتن یا نوشتن «بسماللّه» یا «بسماللّه الرحمن الرحیم». این مصدر به روش نَحت (تراشیدن) از عبارت «بسماللّه» ساخته شده است؛ همانگونه که مصدرهای حَیْعَله، حَوْلَقه، هَیْلَله، حَمْدَله و حَسْبَله نیز به این روش، یعنی از کنار هم نهادن پارهای حروف یک عبارت ساخته شدهاند. برخی معتقدند که واژة بسمله در زبان فصیح عرب رایج نبوده است، اما لغتشناسان صاحب نظری چون ابنسکّیت و مُطَرّزی استعمال آن را تأیید کردهاند. از کاربرد این واژه در دورة پیش از اسلام اطلاعی در دست نیست و احتمالاً برای اولین بار در شعر ابنابی ربیعه (26ـ93) ذکر شده است (ابنفارس، 1404، ج1، ص328ـ 329؛ همو، 1382، ج1، ص271؛ قیسی، ج1، ص13ـ14؛ فیّومی، ذیل واژه؛ قرطبی، ج1، ص97؛ سیوطی، المزهر ، ج1، ص482ـ485؛ مرتضی زبیدی، ج7، ص238؛ لین ، ج1، ص206). بسمله در روایات پیامبر و ائمه علیهمالسلام به کار نرفته و فقط در روایتی که کفعمی از پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهو سلّم نقل کرده به صورت مصدر استفاده شده است (کفعمی، ص83، حاشیه). اکنون مسیحیان نیز بسمله را به معنای «بسمالاب و الابن و روح القدس» به کار میبرند (شرتونی، ج1، ص44؛ معلوف، ذیل «بسمل»). گذشته از این شواهدی از کاربرد «تسمیه» به جای ذکر بسمله نیز میتوان یافت.بنابر روایتی، احتمالاً برای اولین بار، سلمان فارسی به درخواست ایرانیان ترجمة سورة حمد و «بسمالله الرحمن الرحیم» را انجام داد که در آن ترجمة «بسمالله...» «به نام یزدان بخشاونده» آمده است (شمس الائمة سرخسی، ج1، ص37؛ علی شواخ اسحاق، ج2، ص12). در ترجمة تفسیر طبری (ج1، ص10)، که مترجم آن ناشناس است، به صورت «به نام خدای مهربان بخشاینده» ذکر شده و تا زمان حاضر با اندک تفاوتی به صورت «به نام خداوند بخشندة مهربان» باقی مانده است، گو اینکه در کشف الاسرار (میبدی، ج1، ص2) «به نام خداوند جهاندارِ دشمنپرور بهبخشایندگی، دوست بخشای به مهربانی» آمده است که صبغة تفسیری و توجه به تفاوت معنایی «رحمان» و «رحیم» در تعبیرات دینی، در آن مشهود است.بسمله مرکب از پنج جزء است که از جنبههای گوناگون بررسی شده است (برای بحث دربارة تفسیر آن رجوع کنید به تفاسیر عرفانی این عبارت). حرف جرّ «ب» را به معنای الصاق، استعانت، مصاحبت گرفتهاند. از آنجا که قبل از حرف جرّ باید فعل یا شبه فعلی بیاید که جار و مجرور به آن تعلق گیرد، قبل از «بسم» فعلی مقدّر، مانند أقرأُ یا أبدأُ محسوب میکنند.تاریخچه. دربارة سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در استفادة از «بسماللهالرحمنالرحیم» روایات مختلفی نقل شده است. به نقل ابنسعد (ج1، ص263) و مسعودی (ص225) شعبی، اعمش، ابومالک و قَتاده روایت کردهاند که پیامبر اکرم در ابتدای بعثت به رسم آن روزگار «بسمک اللهم» به کار میبرد. از گزارش ابنهشام (ج2، ص784) مبنی بر این که در آغاز معاهدة صلح حدیبیه سهیلبن عمرو از سوی قریش درخواست نمود تا «بسمک اللهم» به جای «بسماللهالرحمنالرحیم» نوشته شود برمیآید که رسم معمول عرب نگارش «بسمکاللهم» بوده است و در ادامة روایت آمده که پیامبر اکرم از زمانی که آیة41 سورة هود «و قالَ ارکَبُوا فیه'ا بِسماللّه مَجری'ها و مُرس'یه'ا» نازل شد، «بسمالله» گفت و پس از نزول آیة 110 سورة اسراء، «قُلِ ادعُواللّهَ اَوِ ادعُوا الرَّحم'ن»، «بسماللهالرحمن» را به کار برد و بعد از نزول آیة 30 سورة نمل «انَّه مِن سُلَیمان و اءِنَّهُ بِسماللّهالرحمنالرحیم» صورت نهایی «بسماللهالرحمنالرحیم» را به آن داد. اما این گزارش بعید به نظر میرسد. زیرا سورة نمل متعلق به اواسط دورة مکی است و احتمال کاربرد عبارت کامل بسمله پیش از این زمان بسیار زیاد است.گذشته از این، بنابر روایتی که طبری ( جامع البیان ، ج1، ص38) و واحدی نیشابوری (ص6،11) از قول ابنعباس و دیگران نقل کردهاند، عبارت «بسماللّهالرحمنالرحیم» نخستین عبارت قرآن است که در اول سورة علق (اقرا) بر پیامبر صلیالله علیهوآلهوسلّم نازل شد، و در احادیث شیعی این عبارت سرآغاز قرآن معرفی شده است. از روایتی که کلینی (ج2، ص628) به اسناد خود از امام صادق علیهالسلام نقل میکند، آغاز همة کتب آسمانی «بسماللهالرحمنالرحیم» بوده است. این عبارت در ابتدای تمام سورههای قرآن، جز سورة برائت (توبه)، آمده است (برای آگاهی از وجوه نیامدن بسمله در اول این سوره رجوع کنید به برائت، سوره).دربارة این موضوع که آیا «بسمالله» عبارتی از باب شروع سوره بوده و منظور از آن جدا کردن سورهای از سورة قبلی است یا مستقلاً آیه به شمار میرود اختلاف نظر بوده است. قاریان و فقیهان مدینه، بصره و شام بسملة آغاز سورة فاتحه و سورههای دیگر را یک آیه به حساب نمیآوردند و آمدن آن را بر سر سورهها صرفاً برای جداکردن آنها از یکدیگر و به قصد تبرک میدانستند. ابوحنیفه و مالکبن انس نیز بر این عقیده بودند. اما قاریان و فقیهان مکه و کوفه آن را آیهای جداگانه در آغاز هر سوره به شمار میآوردند (زمخشری، ج1، ص1). این اختلاف عقیده در بلندیا آهسته خواندن (جهر یا اخفات) بسمله نیز اثر نهاده است ] رجوع کنید به ادامه مقاله [ . شافعی و احمدبن حنبل بسمله را تنها در سورة فاتحه آیهای مستقل و در سایر سورهها جزئی از آیة اول به حساب آوردهاند. بدین ترتیب، «بسمالله» در ابتدای هر سوره در ارتباط با جملة آغازین آن تفاوت معنایی مییابد. این امر مورد تأیید مفسرانی است که قائل به تکرار در قرآن نیستند و تکرار الفاظ را به مفهوم تکرار معانی نمیدانند؛ از جمله قشیری (ج1، ص44) با توجه به این تفاوت معنایی، مینویسد که بسمله عبارتی تکراری نیست، زیرا در هر سوره معنایی خاص مییابد. بنابراین استدلال، حکم فقهی ذکر «بسمالله» در آغاز سورههایی که در نماز خوانده میشود اینگونه است که پیش از قرائت بسمله باید فرد نیت کند که میخواهد کدام سوره را بخواند. شیعة امامیه در اینکه بسمله نخستین آیه از آیات هر سوره، جز سورة برائت، است اتفاق نظر دارند و به فعل پیامبر و ائمه علیهمالسلام و روایات متواتر استناد میکنند (طوسی، 1377ـ1382، ج1، ص112؛ همو، 1400، ص76).علمای علم قرائت جملگی، ذکر «بسمالله» را در آغاز قرائت هر بخشی از قرآن لازم میدانند و هیچ یک از آنان آغاز قرائت را بدون بسمله جایز نمیشمارد (ابنجزری، ج1، ص263). برخی فقط یک بار ذکر کردن آن را در آغاز قرائتی که شامل بیش از یک سوره باشد، مجاز میدانند و در مورد وصل سورهها با بسمله اختلاف نظر دارند. بعضی براین عقیدهاند که نباید با خواندن «بسمالله» دو سوره را از هم جدا کرد، بلکه دو سوره را بدون آن باید به هم پیوست. اما ابنکثیر، عاصم، کسائی و قالون معتقدند که جدا کردن سورهای از سورة دیگر با «بسمالله» لازم است، مگر سورة انفال و برائت که بین آنها بسمله وجود ندارد (همان، ج1، ص259). اختلاف آرا دربارة اینکه «بسمالله» آیهای مستقل است، از روایات مختلف نشأت گرفته، چنانکه بنابر روایتی از ابنعباس، پیامبر اکرم اتمام نزول یک سوره و شروع سورة بعدی را به واسطة نزول «بسمالله» جدید در مییافت (سیوطی، الدرالمنثور ، ج1، ص7). برخی، از این روایت چنین استنباط کردهاند که بسمله آیة مستقلی نبوده و تنها به جهت تبرک میآمده است. در مقابل، کسانی قائلاند که در همة مصحفهای پایه (مصاحف امام)، در آغاز همة سورهها، جز سورة برائت، بسمله نوشته شده بوده است. با توجه به اینکه هنگام تدوین قرآن، برای حفظ کلام خدا، از آوردن هر گونه اضافات حتی نام و شمارة سورهها خودداری میکردند، اگر بسمله جزو قرآن محسوب نشود، به این معناست که صحابه113 بسمله بر آن افزودهاند. بعلاوه، دستة اخیر، از ابنعباس روایتی نقل میکنند که بر اساس آن هر کس بسمله را نگوید صد و سیزده آیة قرآن را فرو گذاشته است (زمخشری، همانجا؛ فخررازی، ج1، ص207ـ208).به همین روال، دربارة قرائت بسمله و جهر و اخفات آن در نماز روایات متفاوتی از پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده که موجب تفاوت در فتواهای علمای اهل سنت گردیده است (مسلمبن حجاج، ج1، ص299ـ300؛ سیوطی، المزهر ، ج1، ص11). شافعی و به روایتی احمدبنحنبل و گروهی از علمای حدیث بر آناند که قرائت بسمله مثل آیههای دیگر سورة فاتحه واجب است. مالکبن انس گفته است که قرائت بسمله، خواه به اخفات و خواه به جهر، مکروه است. قول دیگر این است که قرائت آن جائز بلکه مستحب است. اما برخی قرائت بسمله را در نماز بنابر روایتی از عبداللهبن مغفل بدعت دانستهاند (فخررازی، ج1، ص205). شیعیان به اتفاق نظر، ذکر «بسمالله» را در آغاز نماز واجب میدانند و بر وجوب جهر بسمله در نمازهای جهریه و استحباب جهر در نمازهای اخفاتیه نظر دادهاند (طوسی، 1377ـ1382، همانجا؛ همو، 1400، ص76؛ حکیم، ج6، ص174ـ175). نقل شده است که امام علی علیهالسلام در جهر بر بسمله در نماز اصرار میکردند. به روایت شافعی معاویه در مدینه نمازی به پا داشت که در آن «بسمالله» و تکبیر پیش از رکوع و سجدهها را نگفت. پس صحابه بر او اعتراض کردند که نماز را از ما ربودی؛ معاویه همان نماز را با تسمیه و تکبیر اعاده نمود. فخررازی (ج1، ص204) با استناد به این دو روایت استدلال میکند که سنت پیامبر صلیاللهعلیهو آلهوسلم جهر بسمله بوده است، و دور نمینماید که معاویه نیز با علم به روش حضرت علی علیهالسلام در خصوص جهر و اخفات، روش عکس را برگزیده باشد. ذکر بسمله فقط در نماز واجب است، مگر در مواردی که بسمله مصداق تسمیه (ذکر نام خدا) شود. به این ترتیب، ذکر بسمله در موقع سر بریدن حیوانات به عنوان تسمیة واجب به کار میرود، زیرا به هنگام ذبح یا صید حیوانات باید نام خدا یاد شود، وگرنه خوردن گوشت آنها حرام است (مائده: 4ـ5؛ انعام: 6، 118، 121؛ محقق حلی، ج3، ص200، 204). علاوه بر این، شیعه و تمام مذاهب اهل سنت جز حنبلیان ذکر «بسمالله» را پیش از وضو مستحب میدانند.در کتابهای حدیثی، تفسیری و فقهی به احادیث بسیاری دربارة ارزش و منزلت بسمله وآثار و پاداش تلاوت آن اشاره شده است، از جمله این که نزدیکی این آیه به اسم اعظم خدا بیش از نزدیکی سیاهی چشم به سفیدی آن است (طبرسی، ج1، ص89؛ سیوطی، الدرالمنثور ، ج1، ص8،10). همچنین سوگند دادن خدا به «بسماللهالرحمنالرحیم»، در برخی ادعیه، حاکی از ارزش این آیه است (دربارة احادیث شیعی نیز رجوع کنید به خمینی، ج1، ص50ـ56).در تعالیم اسلامی بر ذکر نام خدا و، به طور اخص، بسمله (به هر دو صورت مختصر یا کامل) در آغاز هر کاری بسیار تأکید شده است؛ چون که این عمل به مثابة مشمول رحمت و برکت و اعانت خداوند گشتن است، و به تعبیری دیگر، نشانة بندگی و یاری جستن از اوست. توجه شخص مسلمان به خداوند و رحمت و بخشندگی او و اتکا به قدرت لایزال الهی موجب تقدس عملش میشود. بنابر حدیث «کُلُّ أَمرٍ ذی ب'الٍ لَم یُبْدَأ بِاسمِاللّهِ فَهُوَ اَبْتَر» (ابنحنبل، ج2، ص359؛ سیوطی، الدرالمنثور ، ج1، ص10) ترک نام خدا در آغاز هر کارِ درخورِ توجهی به نافرجام ماندن و بیخیر و برکت شدن کار میانجامد؛ و اگر ظاهراً هم آن کار به انجام رسد از لحاظ معنوی ناتمام انگاشته میشود و چه بسا برخی گرفتاریها نتیجة ترک بسمله از روی فراموشی و به منظور یادآوری و تنبیه نسبت به ذکر آن باشد. در سنت پیامبر و ائمه علیهمالسلام، علاوه بر توصیههای عام نسبت به ذکر بسمله، در مواردی خاص، مانند اوقات خوردن غذا، نوشتن نامه، رفتن به بستر برای خواب و برخاستن از بستر تأکید بیشتری شده است. با این اوصاف، ذکر بسمله برای مسلمانان به صورت شعار و نشانة دین اسلام درآمده است و بلند گفتن آن از نشانههای ایمان شمرده میشود، چنانکه پیامبر اکرم هنگام تلاوت قرآن، بسمله را به صدای بلند میگفت و مشرکان از او روی بر میگرداندند (آیة 46 سورة اسراء به همین نکته اشاره دارد؛ حویزی، ج3، ص172).نوشتن «بسمالله» تقریباً در آغاز همة نوشتهها، به پیروی از سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم مرسوم شد، گو اینکه در روایاتی با ذکر آن در آغاز شعر مخالفت شده است (سیوطی، الدرالمنثور ، همانجا). اما گاه در مکاتیب و فرامین سلطانی القاب سلطان پیش از بسمله ذکر میشد همانگونه که طغراها نیز پیش از بسمله میآمد (عمری، ص49). با توجه به اهمیت و جایگاه «بسماللهالرحمنالرحیم» در بیانات دینی، در کتابهای تفسیر، غالباً مباحث مبسوطی به این عبارت اختصاص یافته و جنبههای گوناگون آن اعم از حدیثی، فقهی و علم القرائه بررسی شده است.عرفا نیز، به طور خاص، به تفسیر و تأویل این عبارت پرداختهاند. احتمالاً برای اولین بار قُشَیری در لطائف الاشارات (ج1، ص44، ج3، ص641) به طور مبسوط به ذکر معانی بسمله پرداخته و به نوعی زمینه را برای نظریات مشروحتر ابنعربی فراهم آورده است. او «ب» بسمالله را اشاره به این معنی میداند که حادثات به واسطة خداوند ظاهر شده است و مخلوقات به وجود آمدهاند. او در سبب تقدم لفظ «اسم» بر «الله» چند نکته میآورد، از جمله آن که این عبارت را از سوگند متمایز ساخته و دیگر این که برای تزکیة قلب گوینده پیش از ذکر «الله» آمده است. او سه حرف «بسم» را حروف آغازین صفات گوناگون الهی میداند، که در هر مورد بستگی به فحوای سورهای دارد که «بسمالله» در آغاز آن میآید. برای مثال حرف «ب» در بسمله را اشاره به برائت خداوند از هر بدی و نشانة تواضع و خضوع و برائت موحدان از محدثات دانسته است (ج1، ص44، 516ـ517، ج3، ص771).با توجه به این که او قائل به تکرار در قرآن نیست، سعی کرده در هر صد و سیزده سورة قرآن معنای خاصی از بسمله را بیان کند؛ نورانیت قلبها و رفعت و بلندی یافتن آنها، شناخت هر عارف و آگاهی هر واقف و سعادت قلبها را به واسطة اسم الله یا شنیدن نام او میداند (ج1، ص459، ج2، ص165، 238، 375). در سورة ابراهیم (همان، ج2، ص238) «بسمالله» را «بالله» معنی کرده و آورده است که قلبهای عارفان به واسطة او اشراق و تنویر مییابد. در تفسیر سورة الرحمن (ج3، ص502) مینویسد که سرورِ ارواح به واسطة شهود عظمت او کامل شده و به واسطة وجود رحمتش به دست آمده است؛ و اگر عظمت او نبود کسی آن رحمان را نمیپرستید، و اگر رحمتش نبود کسی او را دوست نمیداشت. در تفسیر کشف الاسرار معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصاری (میبدی، ج1، ص4، 26ـ29) نیز به بیان این صفات گوناگون پرداخته شده و در معنای «بسمالله» آمده است که «من ] خدا [ به نام خود آغاز میکنم، پس به نام من آغاز کنید.» (بدأتُ بسمالله فابدؤا). در اینجا «اسم» زاید است، چون اهل حق قائلاند که اسم و مسمی یکی هستند. نوزده حرف عبارت کامل بسمله پناهی در برابر هر یک از نوزده نگهبان آتش دوزخ (علیها تسعة عشر) است. قرطبی نیز در تفسیر خود (ج1، ص92) از ابنمسعود روایتی در این باب نقل کرده است.ابنعربی بیش از دیگران بتفصیل به معانی باطنی بسمله پرداخته است. او بر اساس طرح خاصی که از آفرینش جهان دارد، تمامی حروف، نقطه، حرکت و سکون هر یک از حروف را در این عبارت به اجزا و عناصر عالم پیوند میدهد. او «بسمالله» را متضمن این معنی میداند که عالَم به واسطة «بسمالله» ظاهر شده است، زیرا اسمای الهی سبب وجود عالماند، و بر آن مسلط و در آن موثرند. به واسطة «ب» وجود ظاهر شد و نقطة زیر آن نشانة تمایز میان عابد و معبود است. ابنعربی همزة وصل را به وجود، و سکون آن را به عدم، که همان وجود محدث است، تعبیر میکند و حذف آن را به سبب حرکت حرف «ب»، که عبارت از «ایجاد» است، میداند؛ و این «الف» محذوف را همان حقیقتی میداند که قائم بر وجود لایزال الهی است. او نیز علت ذکر «اسم» را تبرک گوینده دانسته است، و برای سه حرف «بسم» طبقاتی از عوالم را، از نظر خویش، برشمرده است. به نظر ابنعربی، ذکر آیة «بسمالله الرحمن الرحیم» در ابتدای هر سوره نشانة تقدم رحمت حق بر قهر اوست و خداوند به نوعی رحمت خویش را اعلام میکند، زیرا سه اسم این آیه اسمای رحمت الهیاند ( رحمة ، ص19؛ همو، الفتوحات ، ج1، ص102ـ103). در تفسیر عبدالرزاق کاشی (ج1، ص8) (معروف به تفسیر ابنعربی) نیز حرف «ب» نشانهای از عقل اول یا صادر اول دانسته شده است (قس ایرانیکا ، ذیل «بسمالله»). ابنعربی در تفسیر کل عبارت بسمله نیز به بحث مبسوط میپردازد و رحیم را در آخر آن صفت پیامبر صلیاللهعلیه بر میشمارد که عالم عقل و نفس به وجود او کامل شده است و بسم را راجع به آدم علیهالسلام میداند ( فتوحات ، ج1، ص108ـ109). همچنین در بحرالحقائق نجمالدین کبری (متوفی617) و اعجازالبیان فی تأویل امّالقرآن صدرالدین قونوی (متوفی673) شاگرد ابنعربی، تعابیر مشابهی دربارة معانی باطنی حروف بسمله میتوان یافت (نیز رجوع کنید به خمینی، ج1، ص179ـ189). اسماعیلیه نیز هفت حرف «بسمالله» را با امامان هفتگانه و افلاک هفتگانه ارتباط دادهاند و برای هر یک از حروف، رمزی از اوصاف خداوند قائل شدهاند.«بسمالله» در آثار هنری. در حدیثی معروف به کسانی که «بسمالله» را به خطی خوش بنویسند، نعمتهای فراوان بشارت داده شده است (سیوطی، الدرالمنثور ، همانجا؛ شیمل، ص81)؛ ازینرو نوشتن این عبارت همواره توجه خوشنویسان را جلب کرده و به صورت عنصری تزیینی در تذهیب نسخههای خطی، و در معماری، بویژه بر طاق محرابها، و سردر مسجدها و اماکن مقدس، به کار گرفته شده است (برای نمونهها رجوع کنید به هراتی؛ و نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل «بسمالله»).از جمله عبارتهایی که پس از اسلام بر روی سکهها حک میشد «بسمالله» بود. در زمان خلفای نخست و پس از گسترش نفوذ اسلام در ایران عربها از سکههای ایرانی فراوانی استفاده میکردند که در آنها تصویر پادشاهان ساسانی حک شده بود. مسلمانان بر روی همین سکهها به نوشتن کلام حمد و توحید (للهالحمد و بسمالله) اقدام کردند (مقریزی، ص15؛ دیانت، ج2، ص73ـ 74). از جمله اولین سکههای اسلامی، سکة بغلیه است که حجاج در سال 75 ضرب، و بر یک روی آن «بسمالله» و بر روی دیگرش کلمة «حجاج» را حک کرد، اما سال بعد آن را به «الله احد، الله صمد» تغییر داد (کرْملی، ص13). اما اعتراض فقها در مورد تماس افراد غیر مطهر با اسمای حق باعث شد که این عبارات کمتر در سکهها حک شود.در تداول شاعران فارسی زبان، عبارت «بسماللهالرحمن الرحیم» به صورت یک اسم در آمده و مسندالیه قرار گرفته است. همچنین در بسیاری از مثنویهای داستانی به زبانفارسی به عنوان یک مصراع به کار رفته است مانند مصراع نخست بیت آغازین مخزن الاسرار نظامی: بسماللهالرحمن الرحیم/ هست کلید در گنج حکیم. به علت کثرت استعمال «بسمالله» در آغاز کارها، این عبارت به جای افعالی از قبیل «بفرمایید، بشتابید، شروع کنید و مبارک است» به کار میرود. در فرهنگ عامه نیز در قالب مثلهای گوناگونی به کار رفته و در ادبیات نیز در اصطلاحاتی نظیر «مرغ بسمل» و «مرغ نیم بسمل» راه یافته است. در علوم غریبه، اعم از علم حروف و اعداد طلسمات نیز برای آن خواصی قائلاند (دهخدا؛ خمینی، ج1، ص119ـ144، 201ـ203؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل واژگان).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنجزری، النشر فی القراءات العشر ، چاپ علی محمد ضباع، مصر ] بیتا. [ ؛ ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنسعد، الطبقات الکبری ، چاپ احسان عباس، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنعربی، رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن ، دمشق 1410/1989؛ همو، الفتوحات المکیة ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنفارس، الصاحبی فی فقه اللغة و سنن العرب فی کلامها ، بیروت 1382/ 1963؛ همو، معجم مقاییس اللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قم1404؛ ابنهشام، السیرة النبویه ، چاپ سهیل زکار، بیروت 1412/ 1992؛ علی شواخ اسحاق، معجم مصنفات القرآن الکریم ، ریاض 1403ـ1404/ 1983ـ1984؛ محسن حکیم، مستمسک العروة الوثقی ، نجف 1389/1961، چاپ افست قم 1404؛ عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، چاپ افست قم 1383ـ1385؛ مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم ، چاپ محمد سجادی اصفهانی، تهران 1362ش؛ علی اکبر دهخدا، لغتنامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ1359ش؛ ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها ، تبریز 1367ش؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، بیروت ] بیتا. [ ؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور ، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها ، چاپ محمد احمد جادالمولی، علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ] بیتا. [ ؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد ، بیروت 1992؛ محمدبن احمد شمس الائمة سرخسی، کتاب المبسوط ، استانبول 1403/1983؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن جریر طبری، ترجمه تفسیر طبری: فراهم آمده در زمان سلطنت منصوربن نوح سامانی 350 تا 365 هجری ، چاپ حبیب یغمائی، تهران1367ش؛ همو، جامعالبیان فی تفسیر القرآن ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن حسن طوسی، کتاب الخلاف فی الفقه ، تهران 1377ـ1382؛ همو، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی ، بیروت 1400/1980؛ عبدالرزاق کاشی، تفسیر القرآن الکریم (معروف به تفسیر ابنعربی )، چاپ مصطفی غالب، بیروت 1978، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ احمدبن یحیی عمری، التعریف بالمصطلح الشریف ، چاپ محمد حسین شمسالدین، بیروت 1408/1988؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ؛ چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ احمدبن محمد فیومی، المصباح المنیر ، بیروت 1987؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج1، بیروت 1372/1952؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری، لطائف الاشارات ، چاپ ابراهیم بسیونی، قاهره 1981ـ1983؛ مکیبنحموش قیسی، کتاب الکشف عن وجوه القراءآت السبع و عللها و حججها ، چاپ محییالدین رمضان، بیروت 1407/1987؛ اَنستاس ماری کرْملی، النقود العربیة و علم النِّمیّات ، قاهره 1939: چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابراهیمبن علی کفعمی، المصباح ، چاپ افست قم 1405؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی ، چاپ علی اکبر غفاری، بیروت 1401؛ جعفربن حسن محقق حلی، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف 1389/ 1969؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس ، چاپ سنگی مصر 1306؛ علیبن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف ، چاپ عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره ] بیتا. [ ؛ مسلمبن حجاج، صحیح مسلم ، استانبول 1401/1981؛ لویس معلوف، المنجد فی اللغة و الاعلام ، بیروت 1973ـ1982، چاپ افست تهران 1362ش؛ احمدبن علی مقریزی، النقود الاسلامیة ، چاپ محمد بحرالعلوم، نجف 1387/ 1967؛ احمدبن محمد میبدی، کشف الاسرار وعدة الابرار ، چاپ علیاصغر حکمت، تهران 1361ش؛ علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمد مهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسمالله ، مشهد 1367ش؛EI 2 s.v. "Basmala" (by B. Carra de Vaux and L.Gardet); Encyclopaedia Iranica , s.vv. "Besmella h. I: Origin of the formula" (by Philippe Gignoux), "Besmella h. II: In Exegesis, Jurisprudence, and cultural life" (by Hamid Algar); Edward William Lane, An Arabic-English lexicon , Beirut 1980; Annemarie Schimmel, Calligraphy and Islamic culture , New York 1984.