بسطامی، خاندان ، گروهی از محدثان و قاضیان شافعی نیشابور، از اواخر قرن چهارم تا اوایل قرن ششم. مشاهیر این خاندان بدینشرحاند:1)بسطامی، محمدبن حسین ابوعمرو، فقیه و قاضیالقضاة نیشابور. خانوادة او اصلاً اهل بسطام بودهاند، هر چند دربارة اجداد وی چیزی دانسته نیست (بولیت، ص117ـ 118). ابوعمرو بهقصد تحصیل و آموختن فقه شافعی، بهشهرهای مختلف از جمله بغداد، اهواز و اصفهان سفر کرد و از مشایخ آن دیار حدیث شنید (ابنعساکر، ص236ـ237؛ صریفینی، ص8). در زمان حیات ابوحامد اسفراینی، فقیه شافعی بغداد و صاحب التعلیقةالکبری ، ابوعمرو بهبغداد رفت و مورد احترام او قرار گرفت (خطیب بغدادی، ج2، ص247؛ ابنعساکر، ص238). از جمله استادان ابوعمرو، سلیمانبناحمد طبرانی، صاحب دلایلالنقد ، احمدبن عبدالرحمانبن جارود رقّی، ابیبکر قَطیعی، احمدبن محمودبن خُرَّزاد اهوازی و دیگران بودهاند (خطیب بغدادی، همانجا؛ سبکی، ج4، ص141؛ ابنعساکر، همانجا). ابوعمرو پس از پایان تحصیل بهنیشابور برگشت و در 370، زعامت شافعیان آن شهر را بهعهده گرفت (بولیت، ص118). در نیشابور ابتدا مجالس وعظ و خطابه ترتیب میداد و پس از چندی بهتدریس و فتوی و مناظره روی آورد (ذهبی، ج17، ص320؛ ابنقاضی شهبه، ج1، ص195؛ ابنعماد، ج3، ص187). وی در 388، قاضیالقضاة نیشابور شد. سبکی (ج4، ص142) و ابنعساکر (همانجا) از قول حسنبن نصر مرندی مینویسند که ابوعمرو در علم چون شافعی، در قضاوت چون شریح، در فصاحت چون سحبان بود. از شاگردان ابوعمرو میتوان از حاکم نیشابوری، ابوبکر بیهقی، محمدبن عبید صَرّام، یوسفابنایوب همدانی و دیگران نام برد (سبکی، ج4، ص141). ابوعمرو از نظر علمی همتا و همسان ابوالطیّب صعلوکی، پیشوای بزرگ شافعیان، بود و همین امر باعث شد که صعلوکی وی را بهدامادی خود برگزیند و نتیجة این پیوند بهوجود آمدن نسلی از علما و محدثان بود که مدت 150 سال پیشوایی حدیث و قضای شافعیان را در نیشابور عهدهدار بودند. ابوعمرو در 407 یا 408 درگذشت (سبکی؛ ابنقاضی شهبه؛ ابنعماد، همانجاها؛ صریفینی، ص558).2)بسطامی، اسماعیلبن حسین، ابوابراهیم برادر ابوعمرو. از زندگی و نحوة تحصیل وی اطلاع دقیقی در دست نیست. وی در فقه، شعر و ادب، مهارت زیادی داشته (صریفینی، ص169؛ بولیت، همانجا) و صاحب دو پسر بهنامهای ابوعبدالله محمد و ابوالطیّب سهل بوده است که از زندگی آنها نیز اطلاعی در دست نیست (بولیت، همانجا).3)بسطامی، عمربن محمدبن حسین ابوالمعالی مؤیّد، محدّث شافعی و زعیم شافعیان نیشابور. وی فرزند ابوعمرو و نوة دختری صعلوکی بود. در نیشابور متولد شد و تحت تربیت پدر و جدّ خود صعلوکی قرار گرفت و نزد مشایخ بزرگی مثل ابومحمد خفّاف، حاکم نیشابوری، ابنفورک و دیگران علم آموخت (صریفینی، ص558؛ ذهبی، ج18، ص424). دوران زعامت ابوالمعالی بسیار کوتاه بود و بر اثر تغییراتی که در حکومت سلاجقه روی داد، او نیز معزول گردید. ابوالمعالی، دختر سیدابوالحسن محمدبن علی همدانی را بههمسری برگزید و «بسطامی»های سیّدی از اعقاب وی و ثمرة این ازدواجاند (بولیت، ص119). از شاگردان ابوالمعالی میتوان از نوهاش هبةالله سهل سیّدی، وجیه شمّامی، زاهر شمّامی نام برد. ابوالمعالی در 465 درگذشت (صریفینی؛ ذهبی، همانجاها).4)بسطامی، هبةاللهبن محمد (موفّق) محدث و زعیم شافعیان نیشابور. وی برادر ابوالمعالی بود و در نیشابور متولّد شد؛ مثل برادرش تحت تربیت پدر و جدّ خود قرار گرفت و به نحو شایستهای پرورش یافت، بهطوری که در اوایل جوانی عهدهدار زعامت شافعیان شد و بزرگان شافعی چون ابواسحاق اسفراینی، ابوطاهر زیادی، که موفق از «اتباع» آنها بود، مقام علمی وی را تأیید کردند (سبکی، ج5، ص355؛ صریفینی، ص725؛ بولیت، همانجا). موفّق مدت بیست سال زعامت شافعیان را عهدهدار بود. هنگامی که سلاجقه بر غزنویان پیروز شدند، موفّق زعیم شافعیّه بود (بولیت، همانجا). ظاهراً از گفتة ابناثیر (ج10، ص31) چنین برمیآید که موفّق در دستگاه سلجوقیان نیز دارای ارج و حرمت بوده است. موفّق در 440 درگذشت (سبکی؛ صریفینی، همانجاها).5)بسطامی، محمدبن هبةالله (ابوسهل) قاضی، فقیه، مدرس و زعیم شافعیان. در 423 در نیشابور متولد شد و نزد مشایخ عصر خود، مثل عبدالرحمانبن حمدان نَصروی و ابیحسّان مُزکّی و دیگر مشایخ بغداد و خراسان علم آموخت (سبکی، ج4، ص208ـ209؛ صریفینی، ص81). هنگامی که ابوسهل در بغداد مشغول تحصیل بود، پدرش موفّق درگذشت. ابوسهل بهنیشابور برگشت؛ در آن زمان هفده ساله بود (بولیت، ص121). بزرگان و علمای شافعی با اصرار از او خواستند که زعامت شافعیّه را بپذیرد، و ابوالقاسم قشیری مقدمات زعامت ابوسهل را فراهم کرد و بعد از معرفی او بهعنوان زعیمِ شافعیان، از همه درخواست بیعت شد؛ از سلطان طغرل سلجوقی نیز درخواست اجابت شد و پس از اجابت او، لقب جمالالاسلام بهوی داده شد و خاصّ و عامّ زعامت او را قبول کردند، بهحدّی که مورد حسادت بزرگان قرار گرفت. بدینسبب، با وی از درِ دشمنی درآمدند و نزد سلطان چنین وانمود کردند که ابوسهل و یارانش پیرو کلام اشاعرهاند. ابوسهل از تدریس و خطابه منع گردید و شافعیان در مضیقه قرار گرفتند و اشخاصی از بزرگان شافعی مثل ابوالقاسم قشیری و ابوالفضل فراتی دستگیر شدند و افرادی مثل امامالحرمین جوینی و ابوسهل تحت تعقیب قرار گرفتند. ابوسهل پس از این تعقیب متواری شد و بهنواحی باخرز رفت و سپاهی از یاران خود را، که عالم بهفنون جنگ بودند، گرد آورد و با سپاهیان بهدروازة شهر نیشابور رسید و درخواست آزادی بندیان را نمود. پس از روبرو شدن با ردّ درخواست خود، شبانه بهقصد آزاد کردن بندیان عزم ورود بهشهر کرد، والی شهر آمادة نبرد شد و در این نبرد ابوسهل دستگیر و پس از مصادرة اموال و مدتی زندانی شدن، تبعید گردید. ابوسهل در 456 درگذشت (سبکی؛ بولیت، همانجاها).6)بسطامی، سیدبن هبةالله، ابوعمر، زعیم شافعیان نیشابور. وی برادر ابوسهل بود، در نیشابور متولد شد و نزد مشایخی همانند کنجروزی، ابیحفص و دیگران علم آموخت. وی در 502 درگذشت (صریفینی، ص373؛ سبکی، ج7، ص93؛ ذهبی، ج18، ص102) و بهنوشتة بولیت (ص123) ظاهراً بسیار جوانتر از برادرش، ابوسهل، بوده است.7)بسطامی، موفق هبةالله. وی تنها فرزند ابوسهل بود. در نیشابور زاده شد، و در همانجا علم آموخت. متّفق جوزقی را از ابوالقاسم مغربی، مسند ابیعوانه را از ابوالقاسم قشیری، صحیح بخاری را از حفصی شنید. از آنجا که در جوانی، در 479، درگذشت، توفیق روایت حدیث را نداشته است (صریفینی، ص698).8)بسطامی هبةاللهبن سهلبن عمر، معروف به سیّدی، پیشوای شافعیان و محدث نیشابور. در 443 در نیشابور متولد شد. از آنجا که نوة دختری سیدابوالحسن همدانی بود، بهسیّدی معروف شد. وی از بزرگانی مثل عمربن سرور، عبدالغافر فارسی، ابویَعْلی صابونی، ابوبکر بیهقی علم آموخت. از جمله شاگردان سیّدی، ابنعساکر و سمعانی بودهاند. وی همچنین بهابوالقاسمبنحَرَسْتانی اجازة نقل حدیث داده است. از سمعانی نقل شده است که سیّدی فقیه و عالم بود، لیکن بهعلّت تنگخُلقی روایت حدیث نمیکرد و محدّثان را هم دوست نداشت. سیّدی در 533، درگذشت (سبکی، ج7، ص326ـ327؛ ذهبی، ج20، ص14ـ15).9)بسطامی عبدالملکبن هبةالله، پیشوای شافعیان نیشابور. وی فرزند هبةالله و نوة دختری امامالحرمین جوینی بوده است و در نیشابور زاده شد. از جزئیّات زندگی و نحوة تحصیل او اطلاعی در دست نیست جز اینکه سبکی (ج7، ص190) بهنقل از سمعانی مینویسد: عبدالملک از زعمای شافعیه بوده و شخصیت علمی داشته و همراه سمعانی نزد جَدّ خود هبةالله سماع حدیث میکرده است. سبکی از سمعانی نقل کرده که وی در 532 در بغداد خبر درگذشت عبدالملک را شنیده است؛ اما سبکی یادآوری کرده است که این سال، زمان درگذشت جد عبدالملک، هبةاللّه است (همانجا). بنابراین، ظاهراً سال مرگ او 556 است که بولیت (ص127) نوشته است.10)بسطامی، حسینبن هبةالله (مؤیّد موفقی). وی برادر عبدالملک و نوة دختری امام جوینی بود. از زندگی و نحوة تحصیل او اطلاع دقیقی در دست نیست جز اینکه وی را فقیه و پیشوای شافعیان در زمان درگیری سلطانسنجر با غزها دانستهاند. وی در همین درگیریها، زمانی که یکی از سرداران سلطانسنجر بهنام آیابه در صدد بازپسگیری نیشابور از غزها بود، براثر پرتاب سنگ از منجنیق کشته شد. سال مرگ او که آخرین فرد معروف خاندان بسطامی بود، 556 ثبت شده است (ابناثیر، ج11، ص277ـ278؛ بولیت، ص78).از افراد غیرمعروف این خانواده عبداللهبن عمربن محمد، ابوبکر است. وی فرزند دیگر مؤیّد ابوالمعالی بود که در پیش پدر خود سماع حدیث کرد (صریفینی، ص448). ابوبکر دارای دو پسر بود که در بیهق و خسروجرد اقامت داشتند: یکی ابوالحسن که نزد امامالحرمین جوینی دانش آموخت و سمت قاضی بیهق را داشت و در 532، درگذشت؛ دیگری ابونصر مؤیّد که در 527، درگذشته است (بولیت، ص126ـ127). عایشه، دختر محمدبن حسین و خواهر مؤید و موفق، نیز از افراد غیر مشهور خاندان بسطامی است. وی از خفاف و دیگران روایت کرده و اسماعیلبن مؤذن، زاهر شمامی، وجیه شمامی و محمدبن حمّویه از او روایت کردهاند (ذهبی، ج18، ص425؛ برای نمودار سلسله نسب خاندان بسطامی رجوع کنید به بولیت، ص128ـ131).منابع : ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1399ـ1402/1979ـ1982؛ ابنعساکر، تبیین کذبالمفتری ، بیروت 1404/1984؛ ابنعماد، شذراتالذّهب فی اخبار من ذهب ، بیروت 1399/1979؛ ابنقاضی شهبه، طبقاتالشّافعیّة ، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: دارالنّدوةالجدیدة، 1407/1987؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، مدینه ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلامالنبلاء ، ج17، 18، 20، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت 1406/1986؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقاتالشافعیةالکبری ، چاپ محمود محمدطناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ ابراهیمبنمحمد صریفینی، تاریخ نیسابور : المنتخب منالسیاق ، قم 1362ش؛R. W. Bulliet, The patricians of Nishapur: a study in medieval Islamic social history , Cambridge, Mass., 1972.