بُستانزاده ، خاندانی از علمایِ عثمانی که در قرن دهم و اوایل قرن یازدهم بهنام و آوازة نسبتاً زیادی دست یافتند.1) مصطفی افندی، مؤسس این خاندان است که در 904 در تیره، از ایالت آیدین، بهدنیا آمد و بهبُستان (یا بُوستان) مشهور شد. پدر وی بازرگانی بهنام محمد بود (بنابر نوشتة عطائی و براساس گورنبشتهای در موزة آثار ترک و اسلام در استانبول؛ بیگمان، عنوان مصطفیبن علی در نوشتة عطائی، بر اثر خلط نام وی با مصطفی، نام دیگری مشهور بهکوچک بستان، پیش آمده است؛ عطائی، ص132؛ نیز رجوع کنید به حسین قاضی یورْدآیدین، بَلَّتَن ، ج19، 1955، ص189، حاشیة 136). وی پس از تحصیل نزد استادان گوناگون در زادگاه خویش و استانبول، پیاپی بهمناصبی در امر تدریس و قضاوت گماشته شد؛ در 954 قاضیعسکر آناطولی و اندکی بعد قاضیعسکر روم ایلی گردید. در 958، چون در مرافعهای که رستمپاشا وزیراعظم در آن ذینفع بود، رأیی نامساعد صادر کرد، مشاغل و مناصب خود را از دست داد و با آنکه بهدنبال تحقیقات بعدی، برائت حاصل کرد، مجدداً بهکار گمارده نشد و در 25رمضان 977 درگذشت (این تاریخ بر سنگ قبر او حک شده است؛ عطائی، ص131، درگذشت او را 27 رمضان 977 ضبط کرده است؛ طاهربک، ج1، ص253، تاریخ مرگ او را 968 آورده است). وی در تفسیر و کلام چندین کتاب دارد که نسخة خطی برخی از آنها در کتابخانههای استانبول موجود است. اخیراً کتاب سلیماننامه را که قبلاً منسوب بهمؤلفی فردی نام بود، متعلق بهوی دانستهاند (یوردآیدین، ص137 بهبعد).2) محمد افندی، فرزند مصطفی بستانزاده، در 942 متولد شد. او در 21 سالگی تحصیلات خود را تمام کرد و بهعبارت دیگر موفق بهدریافت درجة «ملازمت» (مرحلهای پیش از احراز مقام مدرسی) گردید. پس از اشتغال به تدریس در مواضع مختلف، در 981 این شغل را رها کرد و به امر قضا، شاخة دیگری از حرفة «علمیه»، روی آورد و قاضی دمشق شد. از آن پس مدارج ترقّی را بسرعت پیمود؛ پس از مدتی خدمت در سمت قاضی در شهرهای بورسه و اَدِرنه، در 984 قاضی استانبول، در 985 قاضیعسکر آناطولی، و در 988 قاضیعسکر روم ایلی گردید. سال بعد، از کار برکنار شد و در 991 با سمت قضا بهمصر اعزام شد و سهسال در آنجا ماند. در 995مجدداً بهسمت قاضیعسکری منصوب شد و در 997 بهمقام شیخالاسلامی رسید. در 1000، از کار برکنار شد (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به نعیما، وقایع سال 1000)، ولی دوباره قاضیعسکر روم ایلی و در 1001 شیخالاسلام شد، و تا زمان مرگش در 1006، در این مقام ماند. وی علاوه بر اشعاری به عربی، فارسی و ترکی، ترجمهای از احیاءالعلوم و شرحی بر ملتقی' دارد. حاجیخلیفه بهفتوای منظومی از وی اشاره میکند که در باب حلال بودن قهوه است (فصل6).سایر اعضای برجستة خاندان شیخالاسلام محمد افندی عبارت بودند از: برادر کوچکترش مصطفی افندی (946-1014)، که تا قاضیعسکری آناطولی و رومایلی ارتقا یافت (عطائی، ص506-507؛ ثریا، ج4، ص381)؛ و پسرانش مصطفی (980-1010)، که در صحن ثَمان * تدریس میکرد و بعداً قاضی اُسکُدار شد (عطائی، ص449)، و یحیی (متوفی 1049/1639) که قاضی استانبول و بعداً قاضیعسکر رومایلی شد. یحیی افندی مؤلف کتابی در زمینة اخلاق موسوم به مرآةالاخلاق است که بهسلطاناحمد اول (حک:1012-1026) تقدیم شده است. کتابی نیز دربارة معجزات پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلّم، بهنام گل صدبرگ دارد (طاهربک، ج1، ص257؛ ثریا، ج4، ص636؛ هامر ـ پورگشتال، فهرست).منابع: محمدثریا، سجل عثمانی ، استانبول 1308-1315، ج4، ص133؛ مصطفیبن عبدالله حاجیخلیفه، میزانالحق ، استانبول1306؛ احمد رفعت، دوحةالمشایخ ، ص33؛ بروسهلی محمد طاهربک، عثمانلی مؤلفلری ، استانبول 1333-1342، ج1، ص253، 256؛ محمدبن یحیی عطائی، حدائقالحقائق فی تکملةالشقائق ، چاپ عبدالقادر اوزجان، استانبول 1989، ص129 به بعد، 410؛ علمیه سالنامهسی ، ص410؛ مصطفی نعیما، تاریخ ، استانبول 1281/1865؛Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz 1963.