بستانالسیاحه ، کتابی از حاج زینالعابدین شیروانی مشتمل بر اطلاعات بسیار و متنوع جغرافیایی، تاریخی، آرا و عقاید فرقههای گوناگون مذهبی و نحلههای فکری و برخی مطالب متفرقة دیگر. شیروانی (1194ـ1253) متخلص به تمکین با عنوان طریقتی مَستعلی شاه (مدرس تبریزی، ج3، ص336ـ337) در شَماخی زاده شد و تا هفده سالگی در کربلا پرورش یافت. او پس از تحصیل در محضر آقا محمد باقر بهبهانی، میرسید علی اصفهانی، میرزا مهدی شهرستانی، مولانا عبدالصمد همدانی و سید مهدی نجفی به تصوف گرایید و در حلقة مریدان سید معصوم شاه دکنی، انورعلی شاه اصفهانی و رونقعلی شاه کرمانی حضور یافت (شیروانی، ص319) و برای آشنایی بیواسطه و تحقیق بیطرفانه در مذاهب و آرای پیروان طریقتهای گوناگون، سفری 37 ساله آغاز کرد (همانجا). شیروانی در مسیر طولانی خود، از بغداد، عراق عجم، گیلان، شیروان، مغان، طالش و آذربایجان گذشت و در 1211 به خراسان رسید و سپس سفر خود را به سوی هرات، زابل، کابل، پنجاب، بنگاله، گجرات و دکن ادامه داد و از طریق دریا جزایر هندوستان و سواحل سودان را سیاحت کرد و پس از سیر و سفری در سند، مُلتان، جبال ] ؟ [ و کشمیر از طریق مظفرآباد، طخارستان و بدخشان به خراسان بازگشت؛ سپس از طریق جنوب ایران و یمن رهسپار جده و حجاز شد و مراسم حج به جا آورد؛ آنگاه راهی مصر، شام، روم، آناطولی و آسیای صغیر شد و از طریق آذربایجان به ایران بازگشت. در ایران از همدان، اصفهان، فارس و کرمان دیدن کرد (همانجا) و چون در کرمان ابراهیمخان، حاکم آن شهر، موجب آزار او شد (باکیخانوف، ص214)، به فارس بازگشت و در 1235 به اشارة مراد خود، مجذوبعلی شاه، همسر گزید (شیروانی، ص319) و صاحب فرزندی به نام جلالالدین شد (همان، ص320). شیروانی در 1253، در سفر حج، در گذشت (تربیت، ص170؛ مدرس تبریزی، ج3، ص337).از شیروانی چهار اثر برجا مانده است: حدائق السیاحه (تربیت، ص170؛ نامة دانشوران ناصری ، ج8، ص306؛ مدرس تبریزی، ج3، ص327 که آن را حدیقه السیاحه مینامد)؛ ریاض السیاحه به نام محمد میرزا (شیروانی، ص414) که هر دو به چاپ رسیده است (مشار، ج2، ص1726، 2726ـ2728)؛ کشف المعارف (منزوی، ج2، ص981)، بستان السیاحه .بستان السیاحه حاصل سفری 37 ساله (1210ـ1247) است که تألیف آن، به تصریح نویسنده، در 1247 (ص413ـ 415)، در دورة سلطنت فتحعلی شاه برای محمد میرزا آغاز شد و در رجب 1248 پایان یافت (ص673). نویسنده نخست یادداشتهایی فراهم آورده بود و هر چه را شگفت مییافت «به قید کتابت» میآورد (ص661)، اما متأسفانه این یادداشتها در 1241، شش سال پیش از آغاز تألیف کتاب در سفر نویسنده و خانوادهاش به قمشة اصفهان (باکیخانوف، ص215)، به دست محمد قاسمخان پسر سلیمان خان قاجار، حاکم قمشه، نابود شد (شیروانی، ص661) و وی ناگزیر مطالب را از حافظة خود نگاشت. او انگیزة خود را از پدید آوردن این کتاب و پیمودن این سفر مخاطره آمیز، «خدمت اهل تحقیق هر دیار و دانستن حقیقت احوال طوایف امم» ذکر کرده (ص319) و کوشیده است با دوری از «اغراض نفسانی» حاصل مشاهدات و تحقیق خود را در باب مذاهب و فِرَق مختلف عرضه بدارد (ص11). با اینهمه، کتاب کاملاً بر مشاهدات شخصی نویسنده متکی نیست و اتکا بر نقل، بویژه در وصف سرزمینهای دور که در مسیر سفر او نبوده، در مواردی مشهود است (برای نمونه: وصف قطب و استوا، ص13، 32). نویسنده در جای جای اثر خود به منابع متعدد آن اشاره کرده است که برای نمونه نزهةالقلوب (ص80، 326)، معجمالبلدان (ص384)، فارسنامه (ص93)، حبیب السیر (ص384) و همچنین آثار غیرجغرافیایی مانند آتشکدة آذر بیگدلی (ص81)، نفحات الانس جامی، الفصول التامة مرتضی رازی (ص24ـ25) را میتوان نام برد.نثر بستان السیاحه روان و استشهاد به آیات و اشعار فارسی در آن چشمگیر است. از نظر فصلبندی، مشتمل بر چهار باب، یک «سَیْر»، 28 «گلشن» و یک «بهار» مشتمل بر چهار «گلزار» است؛ اما این ترتیب در فصلبندی متن دقیقاً رعایت نشده است؛ در واقع، ابواب چهارگانة آن شرح حال پیامبر صلیاللّه علیهوآلهوسلّم و ائمه علیهمالسلام؛ سرگذشت علما، عرفا و حکما و بعضی شاعران و دانشمندان؛ بیان مذاهب و عقاید؛ اسامی جغرافی شهرها و دهات ایران و ترکستان و مطالب دیگر است که در ضمنِ 28گلشن آمده است و نَه مقدّم بر آن. در گلشنهای بیست و هشتگانه و نیز در گلزار نخست از گلزارهای چهارگانه که به تعبیر خواب اختصاص یافته، ترتیب الفبایی رعایت شده است. موضوعات سه گلزار دیگر بترتیب در منازل سیاحت، اخبار متفرقه و خاتمة کتاب است.بستان السیاحه را عمدتاً مأخذی جغرافیایی و سپس تاریخی به شمار میآورند، اما گوناگونی و تنوع مطالب آن که تقریباً تمام اشتغالات فکری و ادبی دو قرن پیش ایران را در بر میگیرد، به حدی است که اثر را شبیه دایرةالمعارف کرده است؛ گرچه بسیاری از اصول و شیوههای دایرةالمعارف نویسی از قبیل تناسب حجم هر مطلب با اهمیت مدخل آن یا نظم و دستهبندی موضوعی مطالب یا ترتیب دقیق الفبایی در آن رعایت نشده است. نگاهی گذرا به موضوعات کتاب از جمله: بحثی دربارة طبیعت انسان (ص19)، اشاراتی به علم حجر و میزان (ص45)، کیمیا و تاریخچة آن (ص44ـ45)، اطلاعاتی دربارة حروف جُمَل و حساب ابجد (ص49ـ 50)، کواکب سبعة نجوم و اصطلاحات آن (ص50ـ 57)، خواص حروف (ص139ـ142)، تاریخ طب و تحول روشهای درمان و معرفی خواص داروها (ص23ـ24)، مذاهب و زبانهای متداول در آناطولی که با مشاهدات و برآوردهای آماری نویسنده همراه است (ص48)، بخوبی این گستردگی و تنوع را نمایان میسازد. به این ترتیب، بستان السیاحه در ترسیم سیمای بخشی از جهان در دو قرن پیش و سیر در آن بسیار سودمند است (برای نمونه: ایروان زمان نویسنده شهری شیعی مذهب با اقلیتی عیسوی است، ص124، و در کمتر از دو قرن، ایروان کنونی مرکز جمهوری عیسوی نشین ارمنستان است). در این کتاب هم مباحث نظری جغرافیایی، همانند روشن کردن مفهوم اقلیم (ص12ـ13)، موردتوجه است و هم طرح اطلاعات نسبتاً تازهای همانند مطالبی دربارة آمریکا (ص624) و یا نظرات دربارة تکامل و تحولات زیست محیطی (ص386).به دلیل نزدیکی و ارادت شیروانی به چهرههای برجستة تصوف دورة خود، در این اثر اطلاعات قابل توجهی در این زمینه وجود دارد؛ از جمله مباحث کلی و نظری صوفیانه همچون ذکر مقامات اهل سلوک (ص236ـ272)، شرح خصوصیات انسان کامل (ص279ـ281)، وحدت وجود (ص598ـ 604) ترجمة حال صوفیان، بویژه متأخران، همانند مشتاقعلی شاه (ص83ـ86) و نورعلیشاه و معصومعلیشاه (ص223ـ226) و مجذوبعلیشاه (ص416ـ423) و بسیاری دیگر (ص483ـ507). نویسنده با اشاره به این نکته که تسامح صوفیان آنان را نزد غربیان و مسیحیان محبوبترین مسلمانان کرده است، دیدگاه غربیان را دربارة اسلام از دو قرن پیشتر روشن میکند (ص31). کنجکاوی نویسنده درخصوص ادیان و مذاهب گوناگون، بستان السیاحه را به منبع جالبی برای مطالعة ادیان و فرق بدل ساخته است ( رجوع کنید به ص116، 292ـ293، 445 و جاهای متعدد).در دورة ناصرالدین شاه و به دستور و هزینة علیاصغرخان امین السلطان، عبدالله مستوفی بر اساس نسخة اصلی، که برای محمدشاه تهیه شده بود، و پس از دو سال کار و مقابله با مآخذ و منابع دیگر، نسخة منقّح بستان السیاحه را فراهم کرد (شیروانی، دیباچه، ص3ـ4). این نسخة تازه که کتابت آن در 3شوال 1310 به خط میرزا شریفبن زینالعابدین پایان یافته بود، همان زمان با چاپ سنگی و قطع رحلی منتشر شد (همان، ص673). بعدها همین نسخه در تهران به چاپ افست رسید (مشار، ج1، ص764).منابع : عباسقلی آقا باکیخانوف، گلستان ارم ، چاپ عبدالکریم علیزاده... ] و دیگران [ ، باکو 1970؛ محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان ، تهران 1314ش؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، بستان السیاحه ، یا، سیاحتنامه ، چاپ عبدالله مستوفی، تهران1315، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الادب ، تهران1369ش؛ خانبابامشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی ، تهران1350ـ 1355ش؛ احمد منزوی، فهرست نسخههای خطی فارسی ، تهران 1348ـ 1353ش؛ نامة دانشوران ناصری ، قم ] تاریخ مقدمه1338ش [ .