بَزْدَه ، شهر کوچکی در شش فرسنگیِ مغرب نخشب (نَسَف) بر سر راه بخارا، در ماوراءالنهر. در نیمة اول قرن چهارم، بزده با کَسْبَه، یکی از دو قصبة نخشب بهشمار میآمد (اصطخری، ص256). ابنحوقل (ص521) فاصلة بزده تا نسف را شش فرسخ نوشته است. در نیمة دوم قرن چهارم «بزده شهرکیست کم مردم و بسیار کشت و بَرْز ] = زراعت [ و ایشان را یکی خشک رودست کی اندر وی بعضی از سال آب رَوَد، و بیشتر آبشان از چاهها و دولابهاست» ( حدودالعالم ، ص108). مقدسی (ص268) بزده و کسبه را از شهرهای نسف میداند. به نوشتة ادریسی (ج1، ص492) در قرن ششم «بزده و کسبه، شهرهای کوچک و آباد بودند و در آنها، مساجد و منبرها و جماعات» وجود داشت. بارتولد (ج1، ص313) نیز به مسجد جامع بزده اشاره کرده است. بهنوشتة سمعانی (ج2، ص201ـ202)، بزده قلعهای استوار بود در شش فرسنگی نسف بر کنار راه بخارا، و علمای مشهور آن علیبن محمد بَزدَوی * فقیه حنفی، و محمدبن محمد بزدوی * (ابوالیسر) فقیه و قاضی حنفی بودهاند. در قرن هفتم، بزده را، بَزْدَوَه نیز میگفتهاند؛ و از متقدمین منسوب به آن عزیزبن سُلَیمبن منصور، از مردم بصره بود که با قتیبةبن مسلم (باهلی) به خراسان آمد و در آنجا اقامت گزید (یاقوت حموی، ج1، ص604).منابع : ابنحوقل، صورةالارض ، چاپ کرامرس، لیدن 1967؛ محمدبن محمد ادریسی، کتاب نزهةالمشتاق فی افتراقالا´فاق ، قاهره ] بیتا. [ ؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالک و ممالک ، ترجمة فارسی قرن پنجم/ ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران 1368ش؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستاننامه : ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1352ش؛ حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340ش؛ عبدالکریمبن محمد سمعانی، الانساب ، چاپ عبدالرحمنبن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن 1383/1963؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.