بزاز بغدادی(2) ، ابوحمزه محمدبن ابراهیم، از صوفیان قرن سوم . پدرش عیسیبنابان (متوفی221) فقیه و محدث بوده و بهمنصب قضا اشتغال داشته است (قرشی حنفی مصری، ج1، ص401؛ نووی، قسم1، جزء2، ص44؛ ذهبی، ج10، ص440). بغدادی از اقران جنید بغدادی (قشیری، ص395) و از مصاحبان بِشْرِ حافی و سَریسَقَطی (جامی، ص70؛ سلمی، ص295؛ ذهبی، ج13، ص166؛ خطیب بغدادی، ج1، ص390) بوده و در سفرهای ابوتراب نَخْشَبی وی را همراهی میکرده است (هجویری، ص365، پانویس4؛ سلمی، همانجا؛ خطیب بغدادی، همانجا). بهنوشتة عطار نیشابوری، پیر او حارث محاسبی بوده اما از ظاهر گفتگویی که همو از بغدادی و حارث نقل کرده برمیآید که میان آنها نسبت مرید و مرادی نبوده است (ص723ـ724).بغدادی، بهسبب اشتغال بهوعظ، زبانی فصیح و بلیغ داشته (همان، ص723) و بیشتر در مسجد رصافیة بغداد بر منبر میرفته است (هجویری، ص366؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ عطار، همانجا). در طرسوس وی را بهسبب گفتن شطحیات بر سر منبر بهحلول و زندقه محکوم کردند (جامی، ص71؛ برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به ذهبی، ج13، ص166ـ167)، چنانکه خلیفة وقت بدین جرم قصد کشتن وی کرد ولی بعدها او را بخشید (عطار، همانجا؛ هجویری، ص421).به گزارش منابع، امام احمد حنبل در برخی مسائل فقهی با وی گفتگو کرده ( رجوع کنید به ذهبی، ج13، ص166)؛ و خطیب بغدادی (همانجا) نیز این قول را از خود بزاز بغدادی نقل کرده است. او نقل حدیث نیز میکرده (هجویری، ص366) و برخی از صوفیان احادیث او را نقل کردهاند (جامی، ص70). در تفسیر و قرائت دست داشته و در این علم شاگرد ابوعمر بوده است (سلمی، ص295؛ ذهبی، ج13، ص168؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ هجویری، همانجا). تاریخ وفات وی را سلمی (ص296) 289 و خطیب بغدادی (ج1، ص393) 269 نوشته است.به گفتة خطیب بغدادی (همانجا) او نخستین کسی است که از معارف صوفیه سخن گفته است. از او سخنان و ابیاتی پراکنده باقی مانده که خیرالنَّساج و محمدبن علیالکَتّانی از او نقل قول کردهاند (ذهبی، ج13، ص166؛ خطیب بغدادی، ج1، ص390؛ نیز رجوع کنید به هجویری، همانجا؛ سلمی، ص296ـ297) و تفسیر اندیشههای صوفیانة وی از همین نقلقولها و ابیات پراکنده امکانپذیر است. در تصوف او دیدار حق تنها بهدیدة حق، برای بنده ممکن خواهد شد (عطار، ص724). وی «سلام» را خاص پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم میداند و بر این است که دعای حضرت موسی علیهالسلام (خدایا مرا از امت محمد ] اهل سلام [ گردان) مؤید این واقعیت است (همان، ص725). بهنوشتة حارث محاسبی، بغدادی در باطن، مستغرق توحید (همان، ص724) و از جمله عارفانی است که غیبت رامقدم بر حضور میدانند (هجویری، ص489). غیبت در این معنا، غیبت قلب از غیرحق است و منتهای آن بهغیبت عارفاز خود منجر میشود بهگونهای که بهسبب این غیبت، خودرا نمیبیند. بنابراین، غیبت عارف از خود، مقدمة حضوروی با حق است. بهنظر ابوحمزه، در طریق وصول بهحق، «منِ» انسان، حجاب اعظم است (همانجا). در تصوف او ایمان بهمفهوم قول، تصدیق و عمل است (همان، ص527). جامی نقل کرده که وی در ذیل آیة «واعْرِضْ عَنِالج'اهِلینَ» (اعراف: 199) نفس را جاهلترین جاهلان و شایستة اعراض دانسته است (ص71). بغدادی صوفی متشرع اهل تجرید (تجرد عارف از علائق و هواهای نفسانی) و ترک علایق و اهل ریاضت است (عطار، ص725) و بهسبب شطحیاتش از عارفان اهل شطح * محسوب میشود.منابع: عبدالرحمنبن احمد جامی، نفحاتالانس ، چاپ محمود عابدی، تهران1370ش؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلامالنّبلاء ، ج10، بیروت 1402/ 1982، ج13، بیروت 1403/1983؛ محمدبن حسین سلمی، طبقات الصوفیة ، چاپ نورالدین شریبه، حلب 1406/1986؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرةالاولیاء ، چاپ محمد استعلامی، تهران 1346ش؛ عبدالقادربن محمدقرشیحنفیمصری، الجواهرالمضیئة فی طبقات الحنفیة ، حیدرآباد دکن 1322؛ عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فیعلمالتصوف ، چاپ معروف زریق و علیعبدالحمید بلطهجی، بیروت 1408/1988؛ یحییبن شرف نووی، تهذیبالاسماء واللغات ، تهران ] بیتا. [ ؛ علیبن عثمان هجویری، کشفالمحجوب للهجویری ، دراسة و ترجمة و تعلیق اسعاد عبدالهادی قندیل، بیروت 1980.