بَکری، ابوالحسن احمدبن عبدالله، مؤلف و فقیه امامی. از زندگی او اطلاع دقیقی در دست نیست و تنها با آثارش، که مهمترین و مشهورترین آنها الانوار است، شناخته میشود. در منابع امامی (از جمله مجلسی، ج 1، ص 22، 41)، سه کتاب الانوار فیمولدالنبی محمد، وفاة الزهراء ، و مقتل امیرالمؤمنین به او نسبت داده شده است.به گفتة امین (ج 3، ص 12) و آقابزرگ طهرانی (1403، ج 2، ص 409ـ411)، ابنتیمیه (متوفی 728) در منهاجالسّنة ، ابوالحسن بکری، مؤلف الانوار ، را عالمی اشعری معرفی کرده است. ذهبی (متوفی 748) در میزان الاعتدال (ج 1، ص 112) از او و برخی آثار منسوب به وی یاد کرده، ولی دربارة مذهب او سخنی نگفته است. ابنحجر عسقلانی (متوفی 852) نیز در لسان المیزان (ج 1، ص 202) عین عبارات ذهبی را آورده است. سمهودی (متوفی 911) نیز از او نام برده است. افندی اصفهانی (متوفی حدود 1130؛ ج 1، ص 42ـ43) از مورخی نقل کرده که نسخهای از الانوار را، که تاریخ کتابتش 696 بوده، در تملک داشته است. به نوشتة روزنتال ( د.اسلام ، چاپ دوم، ذیل «بکری، ابوالحسن ...») تاریخ نسخة خطی یکی از کتابهایش 694 است. بنابراین، او در سدة هفتم یا پیش از آن میزیسته است. آقابزرگ طهرانی (همانجا) و امین (همانجا) نیز با همین استدلال او را از عالمان پیش از سدة هفتم به شمار آوردهاند. در الانوار (ص 14 ـ15) ابیاتی از قصیدة معروف عینیة ابنسینا نقل شده است، و این بر بودن او پس از ابنسینا (متوفی 428) دلالت دارد. بنابراین، آنچه سرکیس (ج 1، ص 578، پانویس) از الابشیخو نقل کرده و او را از مؤلفان اواسط سدة سوم دانسته است، نمیتواند درست باشد. زرکلی (ج 1، ص 155ـ156) و سرکیس (همانجا) یادآوری کردهاند که این قول شیخو مستند نیست. روزنتال ( د.اسلام ، همانجا) در بررسی کتاب او دربارة شرح حال پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهو آلهوسلّم نام مؤلفانی را دیده است که در اواخر سدة هفتم میزیستهاند. در این صورت، بیتردید میتوان او را از دانشمندان قرن هفتم دانست.از نام کتابهای او و تصریح مجلسی و افندی و برخی تعبیرات ابنحجر و ذهبی، شیعی بودن، و بهظن قوی امامی بودن او، معلوم میشود. آقابزرگ طهرانی (1403، ج 2، ص 410) و امین (همانجا) نیز او را شیعة امامی میدانند. سیداعجاز حسین کنتوری (ص66) نیز الانوار را ذکر کرده و عبارات حاجی خلیفه (ج 1، ستون195) را آورده است. شیخ حر عاملی الانوار را با عنوان الانوار المحمدیة میشناخته و آن را استنساخ و به عیون المعجزات تألیف شیخ حسینبن عبدالوهاب ملحق کرده است. به گفتة آقابزرگ طهرانی (1403، ج 2، ص 440) این امر نشاندهندة اعتماد او به بکری و شیعه دانستن اوست.مجلسی، بخشهای بسیاری از الانوار را نقل کرده (ج 15، ص 26ـ104، 299ـ331، 371ـ384، ج 16، ص 20ـ77) و خواندن این کتاب را در مجالس میلاد پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهو سلّم رسمی رایج دانسته است. او ضمن آنکه منقولات کتاب را از نوع مراسیل میداند (ج 15، ص 104) و آن را مشتمل بر مطالب غریب میشمارد (همانجا)، مطابقت بیشتر مطالب آن را با مضامین اخبار معتبر و مسائل مسلّم پذیرفته است، در حالی که ذهبی، سمهودی و ابنحجر عسقلانی مطالب کتابهای او را غالباً نادرست و دروغ خواندهاند (امین، ج 13، ص 12ـ13). ذهبی (همانجا) ضمن نسبت دادن کتابهای ضیاء الانوار ، رأس الغول ، شرالدهر ، کلندجة ، حصن الدولاب، الحصون السبعة وصاحبها هَضّامبن الجحّاف و حُروب الامام علی معه به ابوالحسن بکری (زرکلی نیز مطالب ذهبی را عیناً نقل کرده است، ج 1، ص 155ـ156)، مطالب کتابهای او را غالباً نادرست و دروغ خوانده است. ابنحجر عسقلانی (همانجا) علاوه بر کتب یادشده، کتاب الذّروة فی السیرةالنّبویة را از آثار مشهور او و مشحون از مطالب باطل دانسته است. از سوی دیگر، ابنحجر هیتمی (متوفی 974) صریحاً خواندن سیرة بکری را ـ که گویا همین کتاب اخیر باشد ـ تحریم کرده است (ص 160). سرکیس (ج 1، ص 578) نیز سه کتاب چاپی، به نامهای غزوة الاحزاب ( واقعة الخندق )، فتوح الیمن (غزوة رأس الغول) ، و قصة اسلام الطفیلبن عامر الدوسی و ماجری له من اوله الی آخره را که به گفتة او مشتمل بر داستانهای غیرمستند است، از او میداند؛ اما چنانکه امین (همانجا) احتمال داده، نظر منتقدان بکری خصوصاً با توجه به سخن مجلسی دربارة وی، یا ناشی از شیعی بودن او بوده است که به تَبع آن بکری مطالبی آورده که فقط در منابع شیعی وجود دارد، یا این نظر مبتنی بر مطالب کتابهایی بوده است که به وی نسبت دادهاند، در حالی که از این کتب در منابع امامیّه نامی برده نشده و احتمالاً به او منسوب بودهاند. با اینهمه نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که الانوار دربارة تاریخ زندگی پیامبر اسلام صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم، از ولادت تا ازدواج با خدیجه سلاماللّهعلیها، مطالب غریب و داستانهای غیر مستند بسیار دارد؛ و همچنانکه مؤلف (ص 10) تصریح کرده است به منظور خوانده شدن در مجالس عمومی و خصوصی میلاد نبوی تألیف شده و در آن مطالب درست تاریخی با شاخ و برگهای زیاد و ساختگی آمیخته شده است.گفتنی است که مجلسی در ابتدای بحار (ج 1، ص 22،41) و نیز در مجلد ویژة زندگی پیامبر اسلام (ج 15 و16) ابوالحسن بکری را استاد شهید ثانی معرفی کردهاست، ولی چنانکه امین (ج 3، ص 12) و آقابزرگ طهرانی (1403، ج 2، ص 409ـ411، ج 25، ص 119؛ همو، 1366 ش، ص 91ـ92) نیز یادآوری کردهاند نویسندة کتاب الانوارغیر از استاد شهید ثانی (متوفی 953) است. شرح حالنویسان شهید ثانی (از جمله عاملی، ج 2، ص 163ـ165) به نقلاز خود او از ابوالحسن بکری شافعی نام بردهاند که شهید در مصر نزد او فقه و تفسیر خوانده و از او با تکریم یادمیکرده است.منابع : محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیفالشیعة ، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ همو، طبقات اعلامالشیعة ، جزء 7 : احیاءُالداثر منالقرنالعاشر ، چاپ علینقی منزوی، تهران 1366ش؛ ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان ، بیروت 1390/1971؛ ابنحجر هیتمی، الفتاویالحدیثیة ، مصر 1390؛ عبداللهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاضالعلماء و حیاضالفضلاء ، چاپ احمد حسینی، قم1401؛ محسن امین، اعیانالشیعة ، چاپ حسن امین، بیروت 1403/1983؛ احمدبن عبدالله بکری، الانوار فی مولدالنبی محمد(ص) ، بیروت 1408/1987؛ مصطفیبن عبدالله حاجیخلیفه، کشفالظنون ، بیروت 1410/1990؛ محمدبن احمد ذهبی، میزانالاعتدال فی نقدالرجال ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1963ـ1964، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام ، بیروت 1986؛ یوسف الیان سرکیس، معجمالمطبوعاتالعربیّة والمعرّبة ، قاهره 1346/ 1928، چاپ افست قم 1410؛ علیبنمحمد عاملی، الدرالمنثور من المأثور و غیرالمأثور ، قم 1398؛ اعجاز حسینبن محمدقلی کنتوری، کشفالحجب و الاستار عن اسماء الکتب و الا َسفار ، قم 1409؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛EI 2 , s.v. " A l-Bakr ¦ , Abu'l-H ¤ asan Ah ¤ mad B . ـ Abdalla ¦ h B . Muhammad" (by F. Rosenthal) .