بُکاوُل ، چشندة غذا، مأمور تدارکات لشکر و صاحب منصبی نظامی. ضبطهای دیگر این واژه عبارت است از: بَکاول/ بوکاول/ بوکاوول/ بوکال/ بوقال/ بوقاول/ بُقاول/ بوقمق/ بیوک اُول/ پکاول/ پکاولبیگی. برخی تلفظ صحیح این واژهرا بوقاول دانستهاند (بوداگف، ج 1، ص 262ـ263). واژة بُکاول (به ضمّ اول) را واژهای ترکی (شریک امین) یا مرکباز بوکِ (= ـ BOK ) ترکی+ ج + پساوند مغولی اُول (= دl ـ) (رشیدالدین فضلالله، 1373، تعلیقات روشن و موسوی,ج 3، ص 2326) و بَکاول (به فتح اول) را واژهای هندیضبط کردهاند ( آنندراج ، ذیل واژه، عبدالرزاق سمرقندی،ج 2، جزء 1، ص 335؛ قس جمالالدین انجو، ج 1، ص 366) و فرهنگهای اردو این لغت را با همین ضبط فارسی دانستهاند (رضوی؛ دهلوی؛ فیروزالدین، ذیل واژه). بنابراین، ریشة این اصطلاح روشن نیست (بارتولد، ترجمة عربی، ص 546، پانویس 10) و احتمالاً تلفظهای مختلف آن ناشی از وجود ریشههای جداگانه در زبان ترکی و هندی است. احتمال دیگر این است که واژة بکاول از طریق مغولان و تیموریان ایران به هند رفته باشد.در فرهنگها و متون تاریخی بکاول را به معنای چشندة غذا با مناصبی همچون خوانسالار، سالارخوان، چاشنیگیر، توشمال، پیشمرگ، باورچی، قیسات/قیچات/ قنجات/قیشات، داروغة مطبخ، داروغة باورچیخانه مترادف دانستهاند ( رجوع کنید به سطور بعد)، اما به نظر میرسد که خَلْطی صورت گرفتهباشد، زیرا خوانسالار متصدی کل آشپزخانة شاهی بود کهگاه بخشهای کوچکتری مانند شربتخانه یا آبدارخانه رانیز در برمیگرفت؛ حال آنکه چاشنیگیر یا پیشمرگ وظیفهای جز چشیدن غذا ـ پیش از تناول شاه ـ نداشت تا مطمئنشود که غذای شاه را به زهر نیالودهاند. به همین دلیل، وی از میان معتمدان انتخاب میشد. البته بعید نیست که دو منصب بکاولی و چاشنیگیری گاه بر عهدة یکنفر گذاشته شدهباشد، اما شواهد روشنی در دست است که نشان میدهداین دو منصب جدا بودهاند، به عنوان مثال استادارالصحبة وچاشنیگیر درعهد ممالیک مصر (حک : 648ـ922؛ قلقشندی، فهرست، مصطلحات).ظاهراً این واژه از دوران مغول در ایران رواج یافته است و اگرچه در ) تاریخ سری مغول ( اثر پل کان نشانی از آن دیده نمیشود، یکی از امرای بزرگ دوران چنگیز متصدی این مقام بوده است (رشیدالدین فضلالله، 1373، ج 1، ص 172) و گاه برخی از این افراد به مقامات بالاتری میرسیدند (همان، ج 1، ص 172،180). به نوشتة رشیدالدین، نایمانها به جای «بوکاول» واژة «قیسات» را به کار میبردند و مغولان واژة اخیر را «قیچات» تلفظ میکردند (1373، ج1، ص 180،602). بارتولد و پلیو بر سر اینکه این دو لفظ به جای هم به کار رفته باشد، اختلافنظر دارند (بارتولد، ترجمة عربی، همانجا). بارتولد بر آن است که مغولان چهارتن «متصدی خوردنیها و نوشیدنیها» داشتند و بعدها این شغل «بوکاول» یا «باورچی» نامیده شد (همان و قس با ترجمة فارسی، ج 2، ص 794). بر پایةمنابع ذکر شده «بکاول» چاشنیگیر، خوانسالار و مسئول تقسیم غذا در حضور شاه و امرا بوده است؛ اما در این دورانوظایف دیگری نیز داشت، از جمله تقسیم منصفانة شکارمیان شاهزادگان و امرا و لشکریان (رشیدالدین فضلالله،1373، ج 1، ص 672). رئیس بوکاولان، که امیر بزرگی به شمار میرفت، امور «چریک» و «لشکر» را به عهده داشت (همان، ج 2، ص 943؛ شمس منشی، ج 2، ص 53 ـ54)، همچنین متصدی تقسیم تَغار و علوفه میان لشکریان بود. این موضوع امکان سوءاستفادة وی را فراهم میکرد، هم ازینرو غازان اصلاحاتی در این زمینه صورت داد (رشیدالدین فضلالله، 1373، ج 2، ص 1477؛ همو، 1358، ص 301). در دورة جلایریان (حک :740ـ836) این سمت گسترش و اهمیت بیشتری یافت، زیرا به نوشتة شمس منشی، «بوکاول» پساز «امیر»، مهمترین فرد درمیان لشکریان به شمار میرفت و«آقا» بود. او وظیفه داشت که به مصالح لشکری رسیدگی کندو حقوق لشکریان را، که «دیوان بزرگ» تعیین میکرد، به آنان بپردازد. حقوق خود وی را نیز «دیوان بزرگ» معین میکرد (ج 2، ص 53 ـ57). عبداللهبنمحمد مازندرانی نیز به این منصب اشاره دارد (ص 45ـ47).به نظر میآید که صاحب این منصب در دورة تیموری (حک : 771ـ911) وظیفة تقسیم غذا را در جشنها برعهده داشتهاست (شرفالدین یزدی، ج 2، ص 158). با این حال، ازنوشتة تاجالدین یزدی دربارة همین دوره چنین برمیآیدکه بکاول صاحبمنصبی نظامی بود و با تقسیم غذا و چشیدن آن سروکاری نداشت (ص 79، 150،162) و گاهی نیز ویرا در مقام سفیر مییابیم (عبدالرزاق سمرقندی، ج 2،جزء 3، ص 1094). جالب آنکه در دوران سلاطین کیائیگیلان (حک : 880 ـ 920) بوکاول صاحبمنصبی نظامیبود که گاه همراه با سفیر فرمانهای شاه را به حکام ابلاغمیکرد و به او «بکاول شاهی» گفته میشد (لاهجی، ص 345،378).برخی نیز وظایف گوناگونی برای بکاول برشمردهاند:امیری جنگ، سوگند دادن «امرای عظام و سرداران» جنگی به رعایت فرمانها، فراخوانی سرداران به اجتماع در محل خدمت، سفیری، تهیة غذا (روملو، ج 11، ص 123، 386، 441، 623؛ طهرانی، ص 190، 347، 353، 371، 385؛ وحید قزوینی، ص 62).در دوران سلطنت همایون (حک : 937ـ963) در هند،بکاول در کنار خوانسالار کار برگزاری جشن و تهیة غذاو شرابهای مختلف را به عهده داشت (خواندمیر، ص 57 ـ 58) و گاه به وی چتر و طوغ ـ که معمولاً خاص فرماندهان نظامیبود ـ اعطا میشد (همان، ص 97). همچنین در همین دورانو نیز دوران سلطنت اکبر (964ـ 1014) بکاول را جزو ملازمان شاهی مییابیم (بیات، ص 6، 53، 186، 242) که گاه جزودستة خوانندگان و نوازندگان به شمار رفته است (همان، ص 183). در دورة جهانگیر (1014ـ1037) در مواردیصاحب این منصب «پکاول» یا «پکاول بیگی»/ «بکاولبیگی» نامیده میشد (جهانگیر، ص 31، 86، 180، 216) و گاهوی را فردی نظامی میبینیم که متصدی خبررسانی است (همان، ص 31) و تعدادی سپاهی نیز در خدمت وی هستند (همان، ص 216). نکتة دیگر اینکه هم در این دوران،متصدی تهیة غذا را با لفظ «باورچی» یاد کردهاند نه بکاول (همان، ص 422)در دوران صفویه (906ـ1135) بکاولان جزو ملازمان شاهی به شمار آمدهاند (اسکندرمنشی، ج 1، ص 141جواهر الاخبار به نقل رُهربُرن، ص 74ـ75)، هرچند شاردن وی را مسئول آشپزخانة شاهی دانسته است ( ایرانیکا ، ذیل واژه) همچنین در ریاض الفردوس نیز از وی به عنوان آشپز دربار یاد شده است (رُهربُرن، ص 74، پانویس 295). احتمال می رود که چنین اصطلاحی پس از دوران صفویهاز میان رفته باشد، زیرا در منابع مهم پس از این دورهنشانی از این واژه نمییابیم هرچند عنوان «بکاولبیگی» در لغتنامة کتاب ابوالحسن غفاری کاشانی با عنوان گلشن مراد (وقایع و اخبار سالهای 1167ـ1210) به کار رفته است (ص 890).منابع: اسکندر منشی، تاریخ عالمآرای عباسی ، تهران 1350 ش؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، ترکستان منالفتح العربی الیالغزو المغولی ، نقله عن الروسیه صلاحالدین عثمان هاشم، کویت 1401/1981؛ همان: ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول ، ترجمة کریم کشاورز، تهران 1366 ش؛ بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر ، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1360/1941؛ حسنبنشهاب تاجالدین یزدی، جامعالتواریخ حسنی: بخش تیموریان پس از تیمور ، چاپ حسین مدرّسی طباطبائی و ایرج افشار، کراچی 1987؛ حسینبن حسن جمالالدین انجو، فرهنگ جهانگیری ، چاپ رحیم عفیفی، مشهد 1351 ش؛ جهانگیر امپراتور هند، جهانگیرنامه ] یا [ توزک جهانگیری ، چاپ محمد هاشم، تهران 1359 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، قانون همایونی ( همایوننامه )، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته 1359/1940؛ احمد دهلوی، فرهنگ آصفیه ، لاهور 1986؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373 ش؛ همو، کتاب تاریخ مبارک غازانی ، چاپ کارل یان، لندن 1358/1940؛ تصدّق حسین رضوی، لغات کشوری اردو ، کراچی 1989؛ حسن روملو، احسنالتواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج 11، تهران 1349 ش؛ کلاوس میشائیل رُهربُرن، نظام ایالات در دورة صفویه ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1357 ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ محمدبنهندوشاه شمس منشی، دستور الکاتب فی تعیین المراتب ، چاپ عبدالکریم علی اوغلی علیزاده، مسکو 1964ـ1976؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیاربکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران 1356 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 2، چاپ محمد شفیع، لاهور 1365ـ 1368/ 1946ـ 1949؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران 1369 ش؛ فیروزالدین، فیروزاللغات اردو جامع ، لاهور ] بیتا. [ ؛ احمدبنعلی قلقشندی، صبحالاعشی ، قاهره ] تاریخ مقدمه 1383ـ1390/1963ـ1970 [ ؛ علیبنشمسالدین لاهِجی، تاریخ خانی ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1352 ش؛ عبداللهبنمحمد مازندرانی، رسالة فلکیّه ، چاپ والتر هینس، ویسبادن 1331/1952؛ محمد طاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا، شرح زندگانی 22 ساله شاه عباس ثانی ( 1052ـ1073 )، چاپ ابراهیم دهگان، اراک 1329 ش؛Lazar Budagov, Sravnitelniy Slovar Turetsko-Tatarskikh Narec § iy (in Cyrillic), S t. Petersburg 1869; Encyclopaedia Iranica, s.v. "Boka ¦ vol" (by David O. Morgan); Paul Kahn, The secret history of the Mongols: the origin of Chinghis Khan, San Francisco 1984.