بقایی کرمانی ، مظفر، سیاستمدار، وکیل مجلس و رهبر حزب زحمتکشان ملت ایران. در حدود 1290 در کرمان زاده شد. پدرش میرزا شهاب راوری کرمانی، از فعالان سیاسیدورة مشروطه و نمایندة کرمان در مجلس چهارم بود (مکی، ج 3، ص 465). با آمدن میرزا شهاب به تهران، مظفر نیزبه تهران آمد و مشغول تحصیل شد. در 1308 ش با سهمیة دولتی برای ادامة تحصیل به فرانسه رفت و تحصیلات تکمیلی خود را در رشتة فلسفه در دانشگاه سوربن به پایان رساند.پس از بازگشت به ایران و گذراندن دورة سربازی در کادراداری دانشکدة افسری، بترتیب، به عنوان مترجم، متصدی ارزیابی در بیمة ایران، رئیس فرهنگ کرمان، وکیل، و نهایتاً مدرس دانشگاه تهران کار کرد (شهابی، ص 18). او در 1318 ش ازدواج کرد و هشت سال پس از آن با همسرش متارکه نمودو دیگر ازدواج نکرد . با رواج فعالیت احزاب سیاسی پس از شهریور 1320، بقایی راه پیشرفت خود را در فعالیتهای حزبی یافت؛ ازینرو بعد از عضویت و فعالیت در دو حزب اتحاد ملیو کار، وارد حزب دمکرات ایران به رهبری قوامالسلطنه شدو توانست در آن حزب رشد کند، بهطوری که در 1326 شعضو هیئت سری تصفیه و دبیر حزب بود و به عنوان نامزداین حزب از کرمان به مجلس پانزدهم راه یافت. بقایی ازدوستان علی زُهَری و عیسی سپهبدی از کارمندان سفارت فرانسه، و حسن پاکروان (سرلشکر و رئیس بعدی ساواک) و مادر فرانسویش امینه پاکروان بود. او با کمک اینان و حمایت سیاسی رضا حکمت (سردار فاخر) روزنامة شاهد را در 1326 ش تأسیس کرد و با بیان نظریات سیاسی خود درآن جریده، بر شهرت خود افزود ( گذشته چراغ راه آینداست ، ص 591(در دوران نمایندگی مجلس، تا اسفند 1327، در جناح اکثریت بود و حتی از امضای مادة واحدهای دایر بر الغایقرارداد نفت جنوب خودداری کرد؛ اما پس از مدتی، بهاقلیت مجلس پیوست و به استیضاح دولت ساعد پرداخت وبا قرارداد گس ـ گلشائیان مخالفت نمود (مدنی، ج 1، ص 177). وی در اعتراض به تقلبهای صورت گرفته در انتخابات مجلس شانزدهم، به همراه عدهای که سرشناسترین آنها دکتر محمد مصدق * بود، در دربار متحصن شد. هستة اولیة جبهه ملی ایران * در تحصن شکل گرفت که بقایی از بنیانگذاران آن بود و بعدها دبیر کل آن شد (همان، ج 1، ص 179). او برای جلوگیری از تقلب در انتخابات، سازمان نظارت بر آزادی انتخابات را تشکیل داد. این سازمان بعد از انتخابات باعنوان سازمان نگهبان آزادی، که از جمله گروههای تشکیل دهندة جبهة ملی ایران بود، به فعالیت خود ادامه داد (نجاتی، 1364 ش، ص 86).بقایی با مخالفتهای سرسختانه با سپهبد رزمآرا و تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین فعالیت مؤثر در ماجرای خانة سدان در تیر 1330 ش (رائین، ص 61ـ73)، خود را به عنوان یکی از چهرههای سیاسی کشور مطرح کرد. در همین دوران، او با خلیل ملکی به همکاری نزدیک پرداخت. پس از مدتی، ملکی به اتفاق هوادارانش به سازمان نگهبانان آزادی پیوست و در اردیبهشت 1330 ش آن دو (بقایی و ملکی) حزب زحمتکشان ملت ایران را تأسیس کردند (نجاتی، 1371 ش، ج 1، ص 157). این حزب پس از مدتی توانست در روشنفکران و کارگران نفوذ کند. هدف اصلی این حزب مقابله با نفوذ حزب توده * بود، و مقابلة این دو حزب حوادث خشونتآمیزی به بار آورد که در نهایت نهضت ملی ایران را تضعیف کرد ( رجوع کنید به گازیوروسکی، ص 107، 127).از اوایل 1331 ش، بقایی بتدریج با دولت مصدق به مخالفت پرداخت ( گذشته چراغ راه آینده است ، ص 652). در این زمان، در حزب زحمتکشان دو دیدگاه مبنی بر همکاری] با مصدق [ (دیدگاه خلیل ملکی) و عدم همکاری (دیدگاه مظفر بقایی) به وجود آمد. این شکاف با حوادث سیام تیر عمیقتر شد و پس از مدتی حزب زحمتکشان به دو گروه منشعب شد: حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری بقایی، حزب زحمتکشان ملت ایران (با عنوان نیروی سوم) به رهبری خلیل ملکی (نجاتی، 1371 ش، ج 1، ص 158).بقایی بر مخالفت خود با مصدق افزود و از ] محمدرضا [ شاه آشکارا حمایت کرد؛ به طوری که در ماجرای کودتای 28 مرداد 1332 ش، نیروهای بقایی جزو کسانی بودند که به خانة مصدق حمله کردند. آنان در عملیات کودتا نقش فعال داشتند و مطبوعات پس از کودتا، بقایی را یکی از رهبران «قیام ملی» برای براندازی دولت مصدق معرفی کردند.پس از کودتا، بقایی به علت ناکامی در تصدی سمت نخستوزیری، در مخالفت با زاهدی سخنانی گفت که باعث تبعید محترمانة وی به زاهدان شد (محمدآقا و صدیقی، ص 77). در 1339 ش، بقایی با شاه ملاقات کرد و شاه به وی اجازه داد که در انتخابات شرکت کند، اما با باطل شدن انتخابات به علت تقلب، نتوانست به مجلس راه یابد. بقایی به علت انتشار اعلامیهای برضد دولت دستگیر و محاکمه شد، ولی در همة محاکمات تبرئه گردید ( مجموعه اسناد لانة جاسوسی امریکا ، ج 23، ص 164). وی در 1342 ش، فعالیت سیاسی مختصری آغاز و از دولت انتقادهای ملایمی کرد. ساواک برای پراکنده کردن صفوف مبارزان، با فعالیتهای بقایی مخالفت نمیکرد.فعالیت حزب زحمتکشان از 1350 ش، از سر گرفته شد، ولی این بار این حزب بیشتر به محفل دوستانه شبیه بود تا به سازمان سیاسی جدّی. در دهة 1350 ش، بقایی با اعلام وفاداری به سلطنت و اصول قانون اساسی، از تشکیل حزب رستاخیز انتقاد کرد (محمدآقا و صدیقی، ص 82). همچنین در آستانة پیروزی انقلاب اسلامی، تظاهراتی ترتیب داد، ولی مورد توجه مبارزان مسلمان قرار نگرفت (نجاتی، 1371 ش، ج 2، ص 371).در 20 تیر 1358 ش، بقایی به همراه عدهای از دوستانش، به اتهام توطئه بر ضد انقلاب اسلامی در کرمان دستگیر ومدتی بازداشت شد. در 2 دی 1358 ش وی مطالبی روی نوار ضبط و تکثیر کرد که به وصیتنامة سیاسی او شهرت یافت.او در این نوار بازنشستگی سیاسی خود را اعلام داشت (محمدآقا و صدیقی، ص 90ـ174)، اما عملاً به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد. تداوم فعالیتهای پنهانی بقایی، بویژه ارتباطش با عوامل خارجی، سبب دستگیری مجدد وی شد ( کیهان ، ش 13180، ص 2). او پس از مدت کوتاهی، در 27 آبان 1366 ش درگذشت.منابع : اسماعیل رائین، اسنادخانة سدان ، تهران1358 ش؛ سیفالرضا شهابی، «مروری بر زندگی سیاسی مظفر بقایی»، کیهان ، ش 13219، 13دی1366؛ کیهان ، ش 13180، 27آبان1366؛ مارک ج. گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دستنشانده در ایران ، ترجمة فریدون فاطمی، تهران1371 ش؛ گذشته چراغ راه آینده است ، ویراستار: بیژن نیکبین، تهران1362 ش؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا ، ج 23، تهران1367 ش؛ علی محمدآقا و محمد صدیقی، افول یک مبارز: نقدی بر وصیتنامة سیاسی، مواضع و خط مشی دکتر مظفر بقائی ، ] تهران [ 1365 ش؛ جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، قم1361ـ1362 ش؛ حسین مکی، تاریخ بیست سالة ایران ، تهران1362ـ1364 ش؛ غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج سالة ایران: از کودتا تا انقلاب ، تهران 1371 ش؛ همو، جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای 28 مرداد 1332 ، تهران1364 ش.