بریمی

معرف

واحة‌ وسیعی‌ در مشرق‌ عربستان‌ که‌ شهر عمدة‌ آن‌ نیز به‌ همین‌ نام‌ خوانده‌ می‌شود
متن
بُرَیْمی‌ ، واحة‌ وسیعی‌ در مشرق‌ عربستان‌ که‌ شهر عمدة‌ آن‌ نیز به‌ همین‌ نام‌ خوانده‌ می‌شود. شهر حَماسا، در مغرب‌ شهر بریمی‌ است‌ و هر دو بر حاشیة‌ یک‌ نخلستان‌ قرار گرفته‌اند. تنها مرکز دیگر این‌ واحه‌ که‌ به‌سبب‌ بازارش‌ می‌توان‌ نام‌ شهر به‌ آن‌ داد، العَیْن‌ در جنوبیترین‌ منطقة‌ مسکونی‌ است‌. مساحت‌ این‌ واحه‌ در حدود نه‌ کیلومتر در شش‌ کیلومتر است‌ و دهکده‌های‌ صَعری‌'، هیلی‌، القَطّاره‌، القیمی‌ (تلفظ‌ محلی‌: دْزیمی‌ )، و المُعْتَرَض‌ را نیز دربرمی‌گیرد. کشت‌ در الجاهلی‌ (تلفظ‌ محلی‌: یاهِلی‌) از نو احیا شده‌ است‌ و افراد آل‌بوفَلاح‌، خاندان‌ حاکم‌ بر ابوظبی‌، در المُوَیْقِع‌ آب‌ و ملک‌ دارند. آب‌ این‌ واحه‌ از قناتهایی‌ («فَلَج‌» رجوع کنید به «أفلاج‌») تأمین‌ می‌شود که‌ از کوههای‌ الحَجَر ـ در مشرق‌ و با فاصلة‌ کمی‌ از آنها ـ و نیز از تیغة‌ صخره‌ای‌ و سخت‌ با شکوه‌ جَبَل‌ حَفیت‌، که‌ تنها برآمدگی‌ جنوب‌ این‌ دشت‌ است‌، سرچشمه‌ می‌گیرند.بُرَیمی‌ نزدیک‌ غربیترین‌ نقطة‌ گردنة‌ وادی‌الجِزْی‌ است‌ که‌ خود این‌ وادی‌ بر کرانة‌ الباطنه‌ تا صُحار ادامه‌ دارد؛ و نیز در کنار شاهراهی‌ است‌ که‌ از دُبی‌ و از طریق‌الظاهره‌ به‌ ضَنْک‌، عِبری‌، و نَزْوی‌' ـ که‌ بزرگترین‌ شهر عُمان‌ مرکزی‌ و مدّتها مقر امام‌ اباضیّه‌ بوده‌ ـ می‌رود. اغلب‌ ساکنان‌ این‌ واحه‌، حدود ده‌هزار تن‌، از قبیلة‌ نُعَیم‌اند (که‌ دو شاخة‌ اصلی‌ آن‌، آل‌بوخُرَیبان‌ و آل‌بوشامِس‌ است‌) که‌ برخی‌ از آنها صحرانشین‌ یا نیمه‌ حرانشین‌اند، و گروهی‌ به‌ قبیلة‌ یکجانشین‌ ظواهر که‌ تقریباً همگی‌ در این‌ واحه‌ ساکن‌اند، تعلق‌ دارند. بعضی‌ دیگر از ساکنان‌ این‌ واحه‌ از مردم‌ قبایل‌ بنی‌قِتَب‌، بنی‌کَعْب‌، آل‌بوحَمیر، آل‌بوفَلاسا و آل‌بوفَلاح‌اند.شبکة‌ قناتهای‌ جاری‌ در زیر سکونتگاهها، موجب‌ وابستگی‌ دهکده‌ها به‌یکدیگر شده‌ است‌؛ چنانکه‌ بعضی‌ از آنها در وضعی‌ هستند که‌ بر مصرف‌ آب‌ سایر مناطق‌ نظارت‌ دارند. از این‌ واحه‌ که‌ بندر عمده‌اش‌ دبی‌ است‌، انواع‌ خرما، یونجه‌، سبزی‌، و میوه‌ ـ از جمله‌ انبه‌ و پرتقال‌ و نارنج‌ ـ صادر می‌شود. بازار شهرها، از حیث‌ تجارت‌ دام‌، حایز اهمیت‌ است‌ و مرکز مبادلة‌ کالا برای‌ قبایل‌ و اقوام‌ داخلی‌ عربستان‌، به‌شمار می‌رود.بریمی‌ را همان‌ محلی‌ دانسته‌اند که‌ جغرافیدانان‌ و لغت‌شناسان‌ متقدم‌ عرب‌ توآم‌ خوانده‌اند (در لسان‌العرب‌ ، تُعام‌ آمده‌ و لَیْن‌ از چند صورت‌ دیگر آن‌ نیز یاد کرده‌ است‌ ] دربارة‌ توآم‌ نیز رجوع کنید به بکری‌؛ یاقوت‌ حموی‌ [ ) و مرکز فروش‌ مروارید گفته‌اند (از همین‌جاست‌ که‌ «توآمیّه‌» به‌ صورت‌ مترادف‌ با «لوءلوء» و «دُرّه‌» به‌کار رفته‌ است‌). اما در صحت‌ این‌ انطباق‌ تردید هست‌، و احتمالاً نام‌ آن‌ با نام‌ محلی‌ دیگر بر کرانة‌ خلیج‌فارس‌، خلط‌ شده‌ است‌. مؤلفان‌ عربستان‌ شرقی‌ نیز، جَوّ و جَوف‌ * را نامهای‌ کهن‌ این‌ واحه‌ دانسته‌اند.آگاهی‌ ما از تاریخ‌ این‌ واحه‌ تا قبل‌ از قرن‌ سیزدهم‌/نوزدهم‌، بسیار اندک‌ و ناچیز است‌. به‌گفتة‌ مورخان‌ محلی‌، خلیفه‌المعتضد با سپاهی‌ که‌ در 280 از بحرین‌ و از راه‌ خشکی‌ گسیل‌ داشت‌، این‌ واحه‌ را تصرف‌ کرد.در فاصلة‌ 1313 ش‌/1934 تا شروع‌ جنگ‌ جهانی‌ دوم‌، میان‌ عربستان‌ سعودی‌ و بریتانیا، به‌ نیابت‌ از حاکم‌ ابوظبی‌، دربارة‌ مرزهای‌ جنوبی‌ و شرقی‌ عربستان‌ مذاکراتی‌ صورت‌ گرفت‌، اما در آن‌ زمان‌ بریمی‌ به‌هیچ‌وجه‌ مسئله‌ای‌ خاص‌ برای‌ مذاکره‌ شمرده‌ نمی‌شد. در 1331 ش‌/1952، از جانب‌ عربستان‌ سعودی‌ «امیر»ی‌ به‌ منطقه‌ آمد و در حَماسا مستقر شد تا در مقابل‌ حکام‌ ابوظبی‌ و مسقط‌، حاکمیت‌ عربستان‌ را تثبیت‌ کند. در 1333 ش‌/1954، عربستان‌ سعودی‌ و بریتانیا توافق‌ کردند که‌ اختلافات‌ ناشی‌ از این‌ اقدام‌، و نیز ادعاهای‌ طرفین‌ بر بیش‌ از هفتاد هزار کیلومتر مربع‌ واقع‌ در جنوب‌غربی‌ بریمی‌ را به‌ حکمیت‌ واگذارند. به‌ مناسبت‌ همین‌ حکمیت‌، جغرافیا، تاریخ‌ معاصر، و جمعیت‌شناسی‌ بریمی‌ با دقت‌ ثبت‌ و ضبط‌ شد، زیرا هریک‌ از دو طرف‌، مطالب‌ مشروحی‌ به‌ دادگاه‌ ارائه‌ کرد که‌ در آنها مسائل‌ یادشده‌، بررسی‌ شده‌ بود. عربستان‌ سعودی‌، مدعی‌ بود که‌ تمامی‌ واحه‌، جزء لایتجزای‌ مملکت‌ سعودی‌ است‌. بریتانیا از واگذاری‌ حق‌ حاکمیت‌ واحه‌ به‌ امیر ابوظبی‌ وسلطان‌ مسقط‌، حمایت‌ می‌کرد و نیز تأکید داشت‌ که‌ براساس‌ سنن‌ موجود، افراد قبیلة‌ نُعَیم‌ (که‌ در شهر بریمی‌، حماساو صَعْری‌' اکثریت‌ داشتند) به‌ سلطان‌ مسقط‌، و افراد قبیلة‌ظواهر (که‌ در مناطق‌ دیگر اکثریت‌ داشتند) به‌ حکومت‌ ابوظبی‌ وفا دارند.پس‌ از آنکه‌ انگلیسیها، سعودیان‌ را به‌ پرداخت‌ رشوه‌ و اعمال‌ ناشایست‌ دیگر متهم‌ کردند، عضو بریتانیایی‌ دادگاه‌ کناره‌گیری‌ کرد؛ ازینرو دادگاه‌ در محرم‌ 1375/سپتامبر 1955، پیش‌ از آنکه‌ قضیه‌ را عمیقاً بررسی‌ و حکمی‌ صادر کند، منحل‌ شد. در ربیع‌الاول‌/اکتبر همان‌ سال‌، نیروهای‌ «عُمان‌المتصالح‌» به‌ فرماندهی‌ افسران‌ انگلیسی‌، بریمی‌ را اشغال‌ کردند، و سپس‌ این‌ واحه‌ میان‌ ابوظبی‌ و مسقط‌ تقسیم‌ شد. سلطان‌ مسقط‌ فردی‌ را «والی‌» شهر بریمی‌ کرد و امیرابوظبی‌ نیز یکی‌ از برادران‌ خود را به‌ نمایندگی‌ به‌ آن‌ واحه‌ فرستاد. صقْربن‌ سلطان‌، شیخ‌ بزرگ‌ قبیلة‌ نُعَیم‌، و نیز چند تن‌ از شیوخ‌ دیگر، به‌ همراهی‌ پیروان‌ خود، جلای‌ وطن‌ کردند و به‌ دمّام‌ : مرکز استانِ شرقی‌ عربستان‌ سعودی‌، کوچیدند.منابع‌: ابن‌بشر، عنوان‌المجد ؛ ابن‌رزیق‌، الفتح‌المبین‌ فی‌ سیرة‌السادة‌ آل‌بوسعیدیین‌ ؛ چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر و محمد مرسی‌ عبدالله‌، عمان‌ 1403/ 1983؛ ] ابن‌منظور، لسان‌العرب‌ ، چاپ‌ علی‌ سیری‌، بیروت‌ 1412/ 1992 [ ؛ علی‌بن‌ عیسی‌ اربلی‌، کشف‌الغمة‌ فی‌ معرفة‌الائمة‌ ، بیروت‌ 1401/1981؛ عبدالله‌بن‌ عبدالعزیز بکری‌، معجم‌ ما استعجم‌ من‌ اسماءالبلاد والمواضع‌ ، قاهره‌ 1954ـ1951؛ عبدالله‌بن‌ حُمَید سالمی‌، تحفة‌الاعیان‌ بسیرة‌ اهل‌ عمان‌ ، قاهره‌ 1332ـ1347؛ حسین‌بن‌ غنام‌ وهابی‌، روضة‌الافکار ، بمبئی‌ 1337؛ ] یاقوت‌ حموی‌، معجم‌ البلدان‌ ، چاپ‌ ووستنفلد، لایپزیگ‌ 1866ـ1873، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1965 [ ؛The Aramco reports on Al-Hasa and Oman 1950-1955 , vol : Oman and the southern shore of the Persian Gulf, London 1990; Arbitration concerning Buraimi and the common frontier between Abu Dhabi and Saudi Arabia , United Kingdom 1955; Gazetteer of Arabia : a geographical and tribal history of the Arabian Peninsula , edited by sheila A. Scoville, Grag 1976, s.v. "Baraimi (Oasis)"; D.Harrison, Footstep in the sand , London 1959; H. Hazard, Eastern Arabia , New Haven 1956; idem, Saudi Arabia , 1956; Iraq Petroleum Co., Handbook , London 1948; J. B. Kelly, "The Buraimi Oasis dispute", International Affairs, 32 (1956), 318-326; J.Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf, 'Oma ¦ n, and Central Arabia , Calcutta 1908-1915; Memorial of the government of Saudi Arabia [al-Buraym ¦  arbitration], 1955; S. Miles, The Countries and tribes of the Persian Gulf , London 1919; J. Morris, Sultan in Oman , London 1957; H. Philby, Sa`udi Arabia , London 1955; E.Ross, Annals of Oman , Calcutta 1874; Selections from the records of the Bombay government , n.s.,XXIV, Bombay 1856; B.Thomas, Alarms and excursions in Arabia , Indianapolis 1931; Uniled Kingdom. Admiralty, A handbook of Arabia , London 1916-1917; idem, Iraq and the Persian Gulf , London 1944.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده