بَرِیْلی (بَریلی )، شهری در یکی از نواحی اوتار پرادش هند، در فلاتی که رود رامگنگا در آن جریان دارد. در 944 احداث شد و نام آن، بنابر روایات، مأخوذ از باس دیو است که از نظر کاسْت یک «بَرهیله راجْپوت» بود. این شهر برای متمایز شدن از رای بریلی ، زادگاه سیداحمد بریلوی * ، و نیز به سبب مجاورتش با یک نیزار (بانْس)، در نزد مردم به بانْس بَریلی مشهور است.در زمان سلطنت اکبر، در این محل دژی ساختند تا از هجوم راجپوتهای رهیل کهند جلوگیری کنند. رفته رفته، در اطراف دژ شهری بهوجود آمد، و تا 1005 تبدیل به یک «پَرْگَنَه » ] از تقسیمات کشوری قدیم هند [ شد. این شهر که از اهمیت چندانی برخوردار نبود، در زمان سلطنت شاهجهان مرکز کیتهر (نام قدیمی رهیل کهند) شد. علیقلیخان از 1038 برآنجا حکومت میکرد. بعد از او، در 1068 مکرند رای بهحکومت رسید و شهر جدیدی احداث کرد. در دوران فرمانروایی مغولان هند، این شهر حاکم داشت. پس از مرگ اورنگ زیب در 1119، هندوان بریلی حاکم مغولی را بیرون راندند، از پرداخت خراج خودداری کردند و قدرت را به دست گرفتند؛ اما پس از اندکی، میان خودشان نزاع در گرفت، و از علی محمد خان، رئیس قبیلة رهیله ، دعوت کردند تا زمام امور را به دست گیرد. چیزی نگذشت که وی سلطة خود را تا المورا در کماون گسترش داد ولی در 1158 محمدشاه، پادشاه دهلی، بهسوی او لشکر کشید و وی را به اسارت به دهلی برد. اما پس از مدت کمی وی از زندان آزاد شد و در 1160 مجدداً به حکمروایی بریلی رسید. پس از مرگش در 1162، حافظ رحمتخان جانشین او شد. حافظ رحمتخان پس از درگیریهای شدید با نیروهای اَوَدْه، که بخشی از نیروهای مهرته حمایتشان میکردند، حاکم مطلق رهیل کهند شد. در 1184 نجیبالدوله با کمک لشکریان مهرته به فرماندهی سندهیا و هُلکر ، رحمتخان را شکست داد. شجاعالدوله به نجات رهیلهها شتافت، ولی اندکی بعد، با آنها به دشمنی برخاست و رحمتخان، رئیس آنها، را کشت. در 1188/1774، سعادت یارخان به حکم وزیر اوده، حاکم بریلی شد. در 1216/1801 سرتاسر رهیل کهند به دست انگلیسیان افتاد و بریلی نیز بدانها واگذار شد. در 1220/1805، امیرخانِ پِنْداری به بریلی حمله کرد اما با تلفات سنگین مجبور به عقبنشینی شد. در 1232/1816 ساکنان آن، به سبب تعیین مالیاتی محلی، سر به شورش برداشتند ولی با شدت و خشونت با آنها رفتار شد. در 1253/1837 و 1257/1842، شورشهای شدیدی میان هندوها و مسلمانان در گرفت. در جریان شورش بزرگِ 1273/1857، خان بهادرخان، نوة حافظ رحمتخان، حاکم بریلی شد و آرامش شهر بکلی به هم خورد. در محرم 1274/ سپتامبر 1857، پس از سقوط دهلی، رهبران شورشی ـ یعنی تفضّل حسینخان، نواب فَرُّخآباد، نانا صاحب از بتهور و فیروزشاه شاهزادة مغول ـ از شهر به صورت سنگر استفاده کردند اما شکست خوردند و در 10 رمضان 1273/ 5 مه 1857 انگلیسیها بار دیگر آن را اشغال کردند. در 1287/1871، هندوها و مسلمانان مجدداً شورش کردند و از آن پس، چندین شورش مذهبی به وقوع پیوست و در 1326 ش/1947 با تأسیس پاکستان، غالب مسلمانان از بریلی مهاجرت کردند.ژنرال بختخان * ، فرمانده هنگ بریلی که در هنگام شورش به فرماندهی کل نیروهای شورشی تعیین شد، اهل این شهر بود. احمد رضاخان (متوفی 1300 ش/ 1921) فقیه و عالمی که پیروانش «حزبالاحناف» را تشکیل دادند و در میان مردم به بریلَویان شهرت دارد، از مردم این شهر است. حزب الاحناف، یکی از فرقههای حنفی است که برخلاف سایر اهل سنت حضرت پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم را عالم به غیب، و آگاه از آینده میدانند. این اصل عقیدتی گاه موجب کشمکشهای شدیدی میان علمای شبه قارة هند و پاکستان شده است.تنها بنای شایان ذکر در بریلی، مقبرة حافظ رحمتخان است که فرزندش ذوالفقارخان آن را در 1189 بنا نهاده است. این مقبره چند بار مرمت شده، و آخرین بار حکومت انگلیس آن را در 1309/1891ـ1892 تعمیر کرده است.منابع: عبدالقادربن ملوک شاه بداؤنی، منتخب التواریخ ، سلسله آثار هندی، فهرست؛ الطاف علی بریلوی، حیات حافظ رحمتخان ، بداؤن 1333/1913؛ العلم (فصلنامه)، ج 3، ش 1، ص 28ـ32؛ گلزاری لال، تواریخ بریلی ، نسخة خطی؛Imperial gazetteer of India , Oxford 1908, VII, 3-13; JRAS (1897), 303.