بَرید(2) ، بزرگترین و یکی از مهمترین واحدهای اندازهگیری طول در احکام شرعی. این واژه برگرفته از وردوس لاتینی یا بردس یونانی، به معنای اسب چاپار، و اصل آن آشوری ( د. اسلام ، چاپ دوم؛ دایرةالمعارف فارسی ، ذیل واژه) یا احتمالاً معرّب بوریدو (پریدو )ی اکدی است (دیانت، ج 1، ص 68). به نوشتة بسیاری از کتابهای جغرافیایی و واژهنامهها، اصل برید فارسی و بُریده دُنْب یا بریده دُم بوده که بعدها قسمت انتهایی آن حذف و در زبان عربی با تخفیف بیان شده است. در گذشته، واژة برید، علاوه بر مَرکَب، برسوار (پیک) و ایستگاهها (رباطها)ی محل توقف پیک نیز اطلاق میشد، اما بعدها برای اندازهگیری مسافت بهکار رفت (خوارزمی، ص 89؛ ثعالبی، ص 398ـ399؛ مسکویه، ج 1، ص 88؛ زمخشری، ص 58؛ گردیزی، ص 56؛ حمزة اصفهانی، ص 38؛ قلقشندی، ج 14، ص 366ـ367؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به برید * (1)).اندازة برید در نواحی مختلف، متفاوت بوده است؛ چنانکه طول آن را در شهرهای ایران دو فرسخ * (شش میل * ) و در بلاد غربی اسلامی چهار فرسخ (دوازده میل) ذکر کردهاند ( د. اسلام ، همانجا؛ لین، ذیل واژه). بهگفتة مقدسی (ص 66) برید در بادیه و عراق دوازده میل و در شام و خراسان شش میل اختیار میشد. خوارزمی (همانجا) فاصلة تقریبی دو ایستگاه خبررسانی را دو فرسخ یا یک برید دانسته است. اغلب فقها و جغرافیانویسان، برید را چهار فرسخ و هر فرسخ را سه میل و هر میل را سه هزار ذراعِ * هاشمی میدانند (قلقشندی، ج 14، ص 366)، و چون هر ذراع هاشمی 6ر61 سانتیمتر است (خاروف، ص 441)، مقدار برید 176ر22 کیلومتر خواهد شد. بهنوشتة ابنطقطقی (ص 145) برید چهار فرسخ تمام (معادل دوازده میل) و حد نهایی فاصلة میان دو ایستگاه است. ابنبطوطه (ج 1، ص 60)، فاصلة شهر منُف، مرکز علمی و سیاسی مصر، با فُسطاط را یک برید (چهار فرسخ) ذکر کرده است. ابنخرداذبه نیز که در عهد عباسیان از کارداران ادارة برید ( رجوع کنید به برید(1)) بوده و خود فواصل برید را پیموده، مقدار متوسط آن را چهار فرسخ یا 000 ، 48 ذراع نوشته است (دیانت، ج 1، ص 69؛ حسینی استرآبادی، ص 432) و چون هر ذراع شرعی 2ر46 سانتیمتر است (خاروف، ص 455)، مقدار یک برید شرعی 176ر22 کیلومتر خواهد شد. البته این مقدار، مخالف نظریات کسانی است که برید را 24 کیلومتر دانستهاند و یا مقدار مشخصی برای آن تعیین نکردهاند (هینتس، ص 88ـ89؛ المعجمالوسیط ، ذیل واژه). بسیاری از واژهنامهها نیز اندازة یک برید را دوازده میل، یا همان چهار فرسخ، ضبط کردهاند ( رجوع کنید به زمخشری؛ تاجالاسامی ؛ زنجی سجزی؛ شرتونی؛ داعیالاسلام، ذیل واژه).در برخی مآخذ، واژة «مرحله» و گاه «منزل» به معنی برید بهکار رفته است ( رجوع کنید به آنند راج ، ذیل «مرحلة»؛ غیاثالدین رامپوری؛ دهخدا، ذیل «مرحله» و «منزل»)، با این تفاوت که اندازة منزل، یعنی مسافتی که معمولاً کاروانی در یک روز طی میکند، بسیار متغیر است (دیانت، ج 1، ص 456ـ457). برای مثال در استان لرستان، منزل که از واحدهای رایج طول بهشمار میرود معادل شش فرسخ است (ایزدپناه، ج 2، ص 565(در آثار فقهی نیز، در مبحث مسافرت و حد شرعی آن، از واحد برید استفاده شده و از روایاتی که از امامان علیهمالسلام نقل شده است، چنین برمیآید که اندازة هر برید چهار فرسخ بوده است (حرّ عاملی، ج 5، ص 490ـ502؛ فیض کاشانی، ج 2، باب 14، ص 24؛ نجفی، ج 14، ص 193ـ201؛ کاشانی، ص 419). حرّ عاملی (ج 5، ص 495) این مطلب را که حد شرعی مسافرت یک بریدِ دو فرسخی است، قولی نادرست و ناشی از سهو کاتبان روایتها میداند.منابع: ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة ، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنطقطقی، تاریخ فخری : در آداب ملکداری و دولتهای اسلامی ، ترجمة محمد وحید گلپایگانی، تهران 1360 ش؛ حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان ، تهران 1363 ش؛ تاجالاسامی (تهذیبالاسماء) : فرهنگ عربی به فارسی ، چاپ علی اوسط ابراهیمی، تهران 1367 ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، تاریخ غررالسیر : المعروف بکتاب غرر اخبار ملوکالفرس و سیرهم ، چاپ زُتنبرگ، پاریس 1900، چاپ افست تهران 1963؛ محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائلالشیعة الی تحصیل مسائلالشریعة ، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت 1403/1983؛ محمدمؤمنبن علی حسینی استرآبادی، رسالة مقداریه ، چاپ تقی بینش، فرهنگ ایران زمین ، ج 10 (1341 ش)؛ حمزةبنحسن حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوکالارض و الانبیاء علیهمالصلاة والسلام ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محمد احمد اسماعیل خاروف، «اوزان و مکاییل و مقاییس اسلامی از قرن 1ـ14 هجری و مقایسه آنها با اوزان و مکاییل و مقاییس بینالمللی کنونی» ، پایاننامة دکتری دانشکدة الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهران 1353 ش؛ محمدبن احمد خوارزمی، مفاتیحالعلوم ، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1404/1984؛ محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام ، تهران 1362ـ1364 ش؛ دایرةالمعارف فارسی ، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345ـ1374 ش؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیرنظر محمد معین، تهران 1325ـ1359 ش؛ ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها ، تبریز 1367 ش؛ محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب ، یا، مقدمةالادب ، چاپ سید محمدکاظم امام، تهران 1342 ش؛ محمودبن عمر زنجی سجزی، مهذبالاسماء فی مُرَتَّبِالحروف و الاشیاء ، چاپ محمدحسین مصطفوی، ج 1، تهران 1364 ش؛ محمد پادشاهبن غلاممحییالدین شاد، آنند راج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ سعید شرتونی، اقربالموارد فی فصحالعربیة والشوّارِد ، قم 1403؛ محمدبن جلالالدین غیاثالدین رامپوری، غیاثاللغات ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1337ـ 1338 ش؛ محمدبنشاه مرتضی فیض کاشانی، کتاب الوافی ، قم 1404؛ احمدبن علی قلقشندی، صبحالاعشی ، قاهره ] تاریخ مقدمه 1383/ 1963 [ ؛ حبیباللهبن علیاکبر کاشانی، توضیحالبیان فی تسهیلالاوزان ، چاپ محمد شریف، قم 1404؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی ، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363 ش؛ احمدبن محمد مسکویه، تجاربالامم ، ترجمة ابوالقاسم امامی، ج 1، تهران 1369 ش؛ المعجمالوسیط ، قاهره 1400/1980؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسنالتقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ محمدحسنبنباقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، بیروت 1981؛ والترهینتس، اوزان و مقیاسها در اسلام ، ترجمه و حواشی غلامرضا ورهرام، تهران 1368 ش؛EI 2 , s.v. "Bar ¦ d" (by D. Sourdel); E. W. Lane, Arabic- English lexicon , Cambridge 1984.