برهان تمانع ، از براهین مهم کلامی در اثبات یگانگی خداوند. مطابق این برهان، هرگز تدبیر دو (یا چند) خدا، و بهطور کلی مدبِّر، به طور منسجم و استوار بر نظامی هماهنگ اجرا نمیشود و ناگزیر باید دستکم یکی از آنان را عاجز دانست، چرا که فرض حاکمیتِ بیش از یک تدبیر بر عالم خلقت مستلزم فساد در آن است. بنابراین، فقط یک خدا مدیر و مدبّر عالم است. این برهان کلامی، که برهان تغالب نیز نامیده شده (اشعری، 1400، ص 4)، در زمرة ادلّة مأخوذ از قرآن است. بیشتر مفسران، این دو آیه از قرآن کریم را مبین برهان تمانع دانسته و در تفسیر آن به تقریر برهان مذکور به روش کتابهای کلامی ره یافتهاند: «لَو کانَ فیهما آلهَةٌ اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتا...» «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه میبود، همانا در آن دو فساد راه مییافت...» (انبیاء: 22)؛ «...ماکانَ مَعَه مِن اِلهٍ اذاً لَذَهَبَ کلُّ اِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعضُهُم عَلی' بَعض...» «هیچ خدایی با او نیست، که اگر چنین میبود، هر آفریدگاری آفریدگان خود را به یک سو میبرد و بر یکدیگر برتری میجستند...» (مؤمنون: 91؛ برای آرای مفسران رجوع کنید به ذیل دو آیه، از جمله رجوع کنید به طوسی، التبیان ، ج 7، ص 238؛ طبرسی، ج 7، ص 70؛ ابوالفتوح رازی، ج 8، ص 11؛ فخر رازی، 1411، ج 22، ص 150ـ154؛ طباطبائی، 1390ـ 1394، ج 14، ص 266). مراغی (جزء 17، ص 19) و اطفیش (ج 8، ص 290ـ291) این آیه را به صورت برهانی مرکب از تمانع و توارد تفسیر کردهاند. تفسیر این آیه به برهان تمانع یا توارد، با توّجه به مفهوم «فساد» در این آیه صورت گرفته است. تفلیسی (ص 222ـ224) هفت وجه معنایی این واژه را در قرآن آورده است. بهطور کلی، فساد در آسمان و زمین، فساد در عالم خلقت محسوب میشود که از لحاظ حکمت نظری ممتنع است (جوادی آملی، ص 145). همچنین آیة بیست و نهم سورة زمر، بیانی از برهان تمانع برای صاحبان اندیشة متوسط دانسته شده (همانجا)، و فخر رازی (1411، ج 20، ص 217) برای آیة چهل و دوم از سورة اِسراء دو تفسیر را ممکن شمرده که یکی از آن دو بیان برهان تمانع است.متکلمان برهان تمانع را قویترین و روشنترین دلیل بر نفی تعدّد اله دانستهاند (فخر رازی، 1407، ج 2، ص 135؛ علامه حلی، 1305، ص 51). تقریر ساده و متداول این برهان، که در تاریخِ تفسیر، کلام و فلسفه در عالم اسلام تطور فراوان یافته است، چنین است: اگر یکی از دو خالق مفروض بخواهد شخصی را بیافریند و دیگری نخواهد، سه حالت متصور است: الف) مراد هر دو تحقق یابد، که مستلزم اجتماع نقیضین است و بطلان آن روشن؛ ب) مراد هیچیک تحقق نیابد، که مستلزم عجز هر دو و خالق نبودن آنهاست؛ ج) مراد یکی از آن دو تحقق یابد، که در این صورت او قادر مطلق است و فقط او را میتوان خالق و خدا دانست، و این خلاف فرض است؛ بنابراین، فرضِ دو خالق، باطل است (اشعری، 1955، ص 20ـ21؛ باقلانی، ص 46).برخی از متکلمان اشعری، برهان تمانع را تنها بر اساس اصول اشعری قابل دفاع میدانند (شهرستانی، ص 101؛ بدوی، ج 1، ص 777)؛ اما قاضی عبدالجباربن احمد ( المغنی ، ج 4، ص 275 و 280) برای ارائة تقریری از این برهان بر مبنای اصول معتزله هفت اصل را بر شمرده و به تبیین آنها پرداخته است. وی برهان تمانع را، با همان ساختار منطقی متداول تقریر کرده است. همچنین در شرح الاصول الخمسه ( ص 278ـ279) مبادی نُهگانة این برهان را بر شمرده است و تکیة او در این مبادی به صفت قدرت خداوند است. او در المغنی (ج 4، ص 302) به کتابش به نام المنع والتمانع نیز، که در خصوص برهان تمانع نگاشته، ارجاع داده است.سیدمرتضی علمالهدی (ص 79ـ80)، متکلم امامی، برهان تمانع را با تقریر متداول، آورده است اما بر مبنای اصل «عدمتعلق قدرت بر ممتنعات»، به این پیش فرض برهان که «محال است شخص قادر، از انجام دادن کاری ناتوان باشد»، این قید را که «اگر وجه معقولی بر ممنوعیّت قادر از انجام آن در میان نباشد» افزوده است. متکلمان و مفسران دیگر نیز این قید را آوردهاند (حلبی، ص 54؛ طوسی، تمهیدالاصول ، ص 91؛ طبرسی؛ ابوالفتوج رازی، همانجاها).ابوالمعالی امام الحرمین جوینی ضمن بیان هشت پیشفرض برای این برهان، به مقایسة دو نظام کلامی اشعری و معتزلی در طرح برهان تمانع پرداخته و دیدگاه معتزلی را در تقریر این برهان کافی و تمام ندانسته است (1369، ص 55). وی در بیان محال بودن عدمتحقق مراد هر دو خدای مفروض، آن را بر «محال بودن خلوّ محل و موضوع واحداز دو امر متخالف» مبتنی ساخته است (1385، ص 86؛ نیز رجوع کنید به شهرستانی، ص 92؛ فاضل مقداد، 1365 ش، ص 23). فخر رازی تمام بودن این دلیل را مبتنی بر نظریة عدمبقای اعراض دانسته و معتقد است که با فرض مقابل آن، یعنی بقای اعراض، محالی لازم نمیآید و عدمتحقق مراد هر دو خدای مفروض مستلزم خلوّ محل از دو امر متخالف (مثلاً حرکت و سکون) نیست، بلکه جسم بر همان حال قبلی میماند (1407، ج 2، ص 135ـ136). اما اگر بتوان دو امر متخالف را نقیض هم تلقی کرد، عدمتحقق آن دو مستلزم ارتفاع نقیضین خواهد بود که محال است. بدین ترتیب، میتوان با تغییر اندکی روش بیان امامالحرمین جوینی را حفظ کرد.غزالی (ج 1، ص 129) با این بیان که «ناگزیری یکی از دو خدای مفروض به همراهی و همکاری با خدای دیگر، که امری را اراده کرده است، مستلزم عجز او، و تواناییش بر مخالفت با خدای دیگر مستلزم عجز این خداست» تقریر جدیدی به دست داده است. تفاوت تقریر غزالی با دیگران در این است که سه حالت متصوّر در تقریر متداول را به دو حالت تقلیل داده و استلزام اجتماع نقیضین (یا ضدین) در صورت تحقق مراد هر دو خدای مفروض را حذف کرده است. بیان غزالی در آثار متکلمان بعدی یافت نمیشود و اگر بین «همکاری و همراهی» و «مخالفت» یکی از دو خدا با دیگری منطقاً نسبت انفصال منع خلوّ برقرار و شق سوم ممتنع باشد، تقریر غزالی خلل ناپذیر به نظر میرسد.شهرستانی (ص 91ـ92) در تقریر این برهان علاوه بر تمانع در فعل به تمانع در استغنای بالذات توجه داده و دلالت آن را بر محال بودن وجود دو اله و اثبات مطلوب کاملتر دانسته است.فخر رازی، بهرغم مناقشه نسبت به تقریر جوینی، در خصوص برهان تمانع موضعی دفاعی دارد؛ و به خردهگیریهای متداول بر این برهان پاسخ گفته است؛ او در تقریر این برهان، علاوه بر توجه به بیان متداول در محال بودن عدمتحقق مراد هر دو خالق مفروض، علت امتناع تحققِ مراد هر یک را، تحققِ مراد دیگری میداند؛ بنابراین، اگر مراد هر دو ممتنع باشد، منطقاً باید مراد هر دو حاصل شود (1341ـ1342 ش، ج1، ص 208؛ همو، 1404، ص 279؛ همو، 1407، ج 2، ص 135)؛ زیرا عدمعلت، یعنی واقع نشدن مراد هر یک، علتِ عدممعلول و در نتیجه واقع شدن مراد هر دو است. علامه حلی نیز همین بیان را آورده است (1338 ش، ص 96). فخر رازی محال بودن فرض سوم در برهان تمانع، یعنی وقوع مراد یکی از دو خدا را، علاوه بر بیان متداول، از طریق امتناع ترجیح بلامرجِّح، بر پایة تساوی دو خالق در برخورداری از اقتدار کامل تبیین کردهاست (1341ـ1342 ش، ج 1، ص 209؛ همو، 1407، ج 2، ص 136). شبیه این روش را ابنابیجمهور، متکلّم و محدث امامی قرن نهم، نیز بهکار گرفته است (ص 44(نصیرالدین طوسی ضمن بیان تقریر سادهای از برهان تمانع، به جایگاه منطقی آن در مباحث کلامی توجه کرده است؛ به نظر او، از آنجا که دلیل وحدت خداوند مبتنی بر اثبات صفات الوهیت است، محل طرح این دلیل، یعنی برهان تمانع، بعد از بحث سایر صفات است (1303، ص 46). در عین حال، خواجه نصیر، در نقد یکی از آثار فخر رازی، دلالت برهان تمانع را بر امتناع دو خدا، مشروط به تساوی آن دو در تمامی جهات میداند؛ ازینرو به عقیدة وی این برهان بر امتناع وجود دو ال'هِ مترتِّب که اله' عالی بتواند ال'ه سافل را از خواستههایش منع کند و نه بر عکس، دلالت ندارد (1359 ش، ص 323).علامه حلی نیز در آثار کلامی خود به این برهان توجه کرده است (همو، 1365 ش، فاضل مقداد، 1405، ص 250ـ251)؛ اما برخلاف نظر فاضل مقداد در شرح عبارت علامه حلی، که عدمتحقق مراد هر دو خدا را مستلزم ارتفاع نقیضین میداند (1405، همانجا)، علامه حلی در انوار الملکوت (ص 96) و الابحاث المفیده (جعفری، ص 35) نشان میدهد که عدمتحقق مراد هر یک از دو خدا مستلزم اجتماع نقیضین یعنی تحقق مراد هر دو است؛ همانگونه که فخر رازی نیز چنین حالتی را منطقاً به معنای تحقق مراد هر دو خدا میدانست.تفتازانی (ج 4، ص 34ـ35) پس از بیان برهان تمانع دلیل دیگری بر اثبات یگانگی خداوند آورده که ترکیبی است از دو برهان تمانع و توارد که نزد برخی متکلمان و مفسران بدون تمایز ماندهاند. به نظر تفتازانی، در حالت اختلافِ دو خدای مفروض، تمانع و در حالت اتفاقِ آنها توارد لازم میآید. این استدلال را پیش از او عضدالدین ایجی (ص 278ـ 279) نیز مطرح کرده بود (نیز رجوع کنید به جرجانی، ج 8، ص 41ـ43).محمدباقر مجلسی (ج3، ص231ـ233) بهمناسبت تبیین احادیث منقول دربارة اثبات توحید، دو تقریر برای برهان تمانع آورده است : بنابر یک تقریر، برخورداری هر دو خدای مفروض از قدرت نامتناهی ـ که خود از لوازم وجود واجب است ـ مستلزم عدم قدرت آن دو است؛ و در تقریر دیگر ـ که از آنِ جلالالدین دوانی است ـ لازمة دو خدایی بودن عالَم را یا اجتماع دو مؤثّر بر یک معلول و یا عجز یکی از دو قادر یا هر دوی آنها دانسته است. او در شرح برخی احادیث، احتمال میدهد که آن احادیث ناظر بههمین برهان باشد؛ مانند روایت هشامبن حکم از امامصادق علیهالسلام که دلیل بر یگانگی خدا را «یکدستیِ تدبیر و کامل بودن آفرینش» (اِتّصالُالتّدبیرِ و تمامُالصُّنْعِ) بیان و بهآیة 22 انبیاء استناد کردهاند (همان، ص229).تقریرهای متکلمان از برهان تمانع، با انتقادهای بسیاری، بویژه با انتقاد فیلسوفان، روبرو شده است. ابنسینا (ص 37) این برهان را نارسا و بیمقدار و سهروردی آن را دلیل اقناعی و خطابی دانسته است. به نظر بیشتر فیلسوفان متقدم، مبادی تصوری و تصدیقی برهان تمانع از تصورات و باورهای عمومی گرفته شده و با مبانی فلسفی، بویژه تصور فلسفی از واجبالوجود، ناسازگار است. برخی متکلمان امامی سدة هفتم و بعد از آن نیز، غالباً، رویکردی انتقادی به برهان تمانع دارند. علاوه بر خواجه نصیرالدین طوسی، که در برخی آثار خود این برهان را مسکوت گذاشته و در یکی از آثار خود از آن انتقاد نیز کرده است ( رجوع کنید به سطور پیشین). معاصر وی، میثمبن علی بحرانی (ص 100)، و عبدالرزاق لاهیجی (ص 119ـ 157)، از متأخرانِ او، در اثبات یگانگی آفریدگار برهان تمانع را نیاوردهاند. فاضل مقداد سیوری در اللوامع الالهیه (ص 75) و ابنمخدوم حسینی در مفتاح الباب (ص 145ـ146) نیز برهان مذکور را نقد کردهاند.قاضی عبدالجبار معتزلی ( المغنی ، ج 4، ص 281ـ302) و فخر رازی (1407، ج 2، ص 136ـ144) بسیاری از انتقادهای وارد بر برهان تمانع را گزارش کرده و، بر اساس اصول کلامی معتزله و اشاعره، به تحلیل و پاسخگویی آنها پرداختهاند. بسیاری از انتقادها، به مبنای اساسی برهان، یعنی فرض تخالف دو اِل'ه، بازمیگردد، منتقدان این فرض را بدون دلیل میدانند و حتی مدعیاند که میتوان بر امتناع آن دلیل آورد (برای آگاهی از سایر انتقادها رجوع کنید به جوادی آملی، ص 148).برخی از متکلمان همة انتقادهای وارد شده بر برهان تمانع را رد کردنی دانسته و به پاسخ آنها پرداختهاند و برخی، پارهای از انتقادها را ردناشدنی تلقی کردهاند. عدهای نیز این انتقادها را صرفاً بر حسب مبانی کلامی معتزله و اشاعره مردود تلقی کرده و بر آناند که با تقریری نو از برهان تمانع، آن را از انتقادهای وارده مصون سازند. تقریر نوین این برهان یا بر امتناع وجود هر حادثه ممکن از ناحیة تعدد ارادهها مبتنی است (مطهری، ج 6، ص 1020) یا بر تزاحم ارادهها که لازمة قطعی تعدد است (جوادی آملی، ص 152). این دو تقریر بر مبانی حکمت متعالیه استوار است، که پیروان آن در تبیین فلسفی برهان تمانع به اختلاف در ارادة خدایان مفروض و ناسازگاری آن با وحدت تدبیر در جهان آفرینش توجه بیشتری میکنند.برای مثال، علامه طباطبائی در نهایة الحکمة (ص 281ـ282) برهان تمانع را ناظر به توحید در ربوبیت دانسته و بر این ادعا که لازمة وجود چند مدبّر برای یک عالَم، فساد نظام عالَم است و به عبارت دیگر فرض چند رب به محال میانجامد، اقامة برهان کرده و در تفسیر آیة 22 انبیاء (1390ـ1394، ج 14، ص 266ـ 268) ضمن تأکید بر این مطلب که موضوع مورداختلاف بین موحّدان و مشرکان، غالباً مسألة تدبیر و ربوبیت بوده است، به نقد نظر کسانی که دلیل تمانع را در آیة مزبور اقناعی خواندهاند، پرداخته و سبب آن را این دانسته که آنها آیه را ناظر به اثبات وحدت صانع میدانند و حال آنکه این آیه در مقام بیان امتناع کثرت تدبیر و مشتمل بر برهانی مبتنی بر مقدمات یقینی است (نیز رجوع کنید به همان، ج 15، ص 62ـ63).دیدگاه ابنعربی (ج 2، ص 288ـ289) نسبت به این برهان نیز در خور توجه است. او با استناد به آیة 22 انبیاء میگوید که چون عالم، وجود دارد و باقی است (= نفی فساد) تعدد خدایان منتفی است. آنگاه به همان روش متداول کلامی برهان تمانع را تقریر و مستلزم محال بودن فرضِ دو خدا را اثبات میکند و این استدلال را همان «حجّت» ابراهیم خلیل در برابر معتقدان به الوهیّت ستارگان و ماه و خورشید ( رجوع کنید به انعام: 74ـ83) میخواند. بعلاوه، وی با انتقاد از کسانی که بر این برهان خرده گرفتهاند تأکید میکند که این استدلال استوارترین دلیل عقلی بر یگانگی خداست از آنرو که در قرآن آمده است و اگر دلیلی استوارتر از آن بر توحید وجود داشت قرآن آن را میآورد.برهان تمانع، در سادهترین شکل، به صورت مثلهای گوناگون به ادبیات راه یافته است. مثلاً فردوسی در بیت «خردمند گوید که در یک سرای/ چو فرمان دو گردد نماند به جای» یا نظامی در بیت «به یک تاجور تخت باشد بلند/ چو افزون شود ملک یابد گزند» (دهخدا، ج 1، ص 2) صورت سادهای از دلیل تمانع را بیان کردهاند.منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنابیجمهور، «التحفة الکلامیة»، مجلة تخصصی کلام اسلامی ، سال 3، ش 1 (بهار 1373)، 41ـ57؛ ابنسینا، التّعلیقات ، چاپ عبدالرحمان بدوی، قم 1404؛ ابنعربی، الفتوحات المکیة ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنمخدوم حسینی، مفتاحالباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر ، از فاضل مقداد، چاپ مهدی محقق، تهران 1365 ش؛ حسینبن علی ابوالفتوح رازی، تفسیر رَوْح الجنان و رُوح الجنان ، چاپ ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران 1382ـ1387؛ علیبن اسماعیل اشعری، رسالة استحسان الخوض فی علم الکلام ، چاپ شرفالدین احمد، حیدرآباد دکن، 1400/1979؛ همو، کتاب اللّمع فی الرّدّ علی اهل الزّیغ والبدع ، چاپ حموده غرابه، مصر 1955؛ محمدبن یوسف أطفیش، تیسیر التّفسیر للقرآن الکریم ، عمان 1406ـ1409/ 1986ـ 1989؛ عبدالملکبن عبدالله امامالحرمین، کتاب الارشاد ، چاپ محمد یوسف موسی و عبدالمنعم عبدالحمید، مصر 1369/1950؛ همو، لمع الادلة فی قواعد أهل السنة و الجماعة ، چاپ حسین محمود، مصر 1385/ 1965؛ محمدبن طیب باقلانی، التّمهید ، چاپ محمود محمد خضیری و محمد عبدالهادی ابوریده، قاهره 1366/1947؛ میثمبن علی بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام ، چاپ احمد حسینی، قم 1406؛ عبدالرحمان بدوی، تاریخ اندیشههای کلامی در اسلام ، ترجمة حسین صابری، مشهد 1374 ش؛ مسعودبن عمر تفتازانی، شرح المقاصد ، چاپ عبدالرحمان عمیرة، قاهره 1409/1989، چاپ افست قم 1412/1370 ش؛ حبیشبن ابراهیم تفلیسی، وجوهالقرآن ، چاپ مهدی محقق، تهران 1359 ش؛ علیبن محمد جرجانی، شرحالمواقف ، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر 1325/1907، چاپ افست قم 1370 ش؛ یعقوب جعفری، « ] دربارة [ الابحاث المفیدة فی تحصیل العقیدة ، تألیف علامه حلی»، نشریة تخصصی کلام ، 3 (پائیز 1371)، 22ـ40؛ عبدالله جوادی آملی، ده مقاله پیرامون مبدأ و معاد ، تهران 1363 ش؛ تقیالدین حلبی، تقریب المعارف فی الکلام ، چاپ رضا استادی، ] قم [ 1363 ش؛ علیاکبر دهخدا، امثال و حکم ، تهران 1357 ش؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایةالاقلام فی علم الکلام ، چاپ آلفرد جیوم، قاهره ] بیتا. [ ؛ محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن ، بیروت 1390ـ1394/ 1971ـ1974؛ همو، نهایةالحکمة ، چاپ عبدالله نورانی، قم 1362 ش؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن ، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، کتاب تمهیدالاصول فی علم الکلام ، ترجمة عبدالمحسن مشکوةالدینی، تهران 1362 ش؛ عبدالرحمانبن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام ، بیروت ] بیتا. [ ؛ حسنبن یوسف علامه حلی، انوارالملکوت فی شرح الیاقوت ، چاپ محمد نجمی زنجانی، تهران 1338 ش؛ همو، کشف الفوائد فی شرح قواعدالعقائد ، چاپ سنگی، تهران 1305؛ علیبن حسین علمالهدی، شرح جمل العلم و العمل ، چاپ یعقوب جعفری مراغی، تهران 1414؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، بیروت 1406/1986؛ مقدادبن عبدالله فاضل مقداد، ارشاد الطّالبین الی نهج المسترشدین ، چاپ مهدی رجائی، قم 1405؛ همو، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه ، چاپ محمدعلی قاضی طباطبائی، تبریز 1396؛ همو، النافع یومالحشر فی شرح الباب الحادی عشر ، چاپ مهدی محقق، تهران 1365 ش؛ محمدبن عمر فخر رازی، البراهین در علم کلام ، چاپ محمد باقر سبزواری، تهران 1341ـ1342 ش؛ همو، تفسیرالکبیر ، بیروت 1411/1990؛ همو، محصل أفکار المتقدمین و المتأخّرین من العلماء و الحکماء و المتکلّمین ، چاپ طه عبدالرّؤوف سعد، بیروت 1404/1984؛ همو، المطالب العالیة من علم الالهی ، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت 1407/1987؛ قاضی عبدالجباربن احمد، شرحالاصول الخمسة ، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره 1408/1988؛ همو، المغنی فی أبواب التوحید والعدل ، ج 4، چاپ محمد مصطفی حلمی و ابوالوفا غنیمی، بصره ] بیتا. [ ؛ عبدالرزاقبن علی لاهیجی، گوهر مراد ، چاپ موحد، تهران 1364 ش؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ احمد مصطفی مراغی، تفسیرالمراغی ، بیروت 1985؛ مرتضی مطهری، مجموعة آثار استاد شهید مطهری ، تهران 1371ـ1374 ش؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل ، چاپ عبدالله نورانی، تهران 1359 ش؛ همو، قواعدالعقائد ، چاپ سنگی تهران 1303.