برهانالدّین، خواجهابونصر فتحاللّهبن خواجه کمالالدّین ابوالمعالی، از وزیران با فضل آلمظفّر و از ممدوحان حافظ. پدرش، خواجه کمالالدین ابوالمعالی، از اکابر بود. پس از آنکه خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی را در 718 به قتل رساندند، نام عدهای را که شایستگی وزارت داشتند نوشتند و مقدّم بر همه نام خواجه کمالالدین ابوالمعالی بود، اما او وزارت را نپذیرفت و به زیارت حج رفت و به یزد بازگشت و مدرسه و خانقاه و دارالشفا بنا کرد و در 737 درگذشت (ستوده، ج 1، ص 82). پسرش خواجه برهانالدین نیز چون او فاضل و محتشم بود. به گفتة خواندمیر (1317 ش، ص 247) زمانی که امیر مبارزالدین محمد از اوغانیان و جرماییان شکست خورده بود و به کرمان بازمیگشت، خواجه برهانالدین چند قطار شتر و استر و ظروف سیمین و زرین از خاصة خویش به او پیشکش کرد، و این کار موافق مزاج امیر مبارزالدین افتاد و تا زنده بود وزارت را بر او مقرر داشت. خواجه برهانالدین از 742تا752 در یزد به وزارت اشتغال داشت و در این سال از کار کناره گرفت. امیر مبارزالدین که در 754 فارس را مسخّر نمود بار دیگر خواجه برهانالدین را در 756 به وزارت برگزید. چون قاضی مجدالدین اسماعیل شیرازی در همان سال درگذشت، منصب قاضیالقضاتی نامبرده ضمیمة وزارت برهانالدین و جامع ریاست دینی و دنیایی وی شد و او در شهر شیراز مستقر گردید (کتبی، ص 46ـ47؛ ستوده، ص 81). برهانالدین با متهم کردن شاه سلطان، خواهرزادة امیر مبارزالدین و حاکم اصفهان، به هفتصد تومان اختلاس، امیر مبارزالدین را نسبت به او بدگمان کرد ( ایرانیکا ، ذیل «برهانالدین، خواجه ابونصر فتحالله»). پس از آنکه شاه شجاع * (حک : 759ـ786) پدرش امیر مبارزالدین محمد را در 760 کور کرد (خواندمیر، 1362 ش، ج 3، ص 293)، خواجه برهانالدین نیز به دستور او گرفتار شد و اندکی بعد در همان سال به دست شاه سلطان خواهرزادة امیر مبارزالدین محمد به قتل رسید (همانجا؛ کتبی، ص 79؛ ستوده، ج 1، ص 81ـ82). قطعهای منسوب به حافظ (چاپ قزوینی، ص 372؛ چاپ خانلری، ج 2، ص 1080): به روز شنبة سادس زماه ذیالحجه/ به سال هفتصد و شصت از جهان بشد ناگاه // زشاهراه سعادت به باغ رضوان رفت/ وزیر کامل ابونصر خواجه فتحالله، به تاریخ وفاتِ خواجه برهانالدین اشاره دارد و بنا به توضیحات و محاسبات محمد قزوینی ذیل همان قطعه، ششم ذیالحجة 760 نمیتوانسته روز شنبه باشد و باید تحریف نسّاخ باشد (نیز رجوع کنید به غنی، ج 1، ص 158).حافظ در چند غزل خود از خواجه برهانالدین یاد کرده و وی را مدح گفته است. در غزلی به مطلع «یامَبسِماً یحاکیدُرجاً من آلّلا´ لی» (چاپ قزوینی، ص 324؛ چاپ خانلری،ج 1، ص 922) در ابیات پایانی آمده است: الملک قد تَباهی'من جَدّه و جِدّه/ یارب که جاودان باد این قدر و این معالی// مسند فروز دولت کانِ شکوه و شوکت/ برهان ملک و ملّت بونصرِ بوالمعالی. در اینجا کلمة جَدّ اشاره به انتساب تباراو به عثمانبن عفّان خلیفة سوم دارد. در غزلی دیگر از حافظبه مطلع «دیدار شد میسّر و بوس و کنار هم» (چاپ قزوینی، ص 249؛ چاپ خانلری، ج 1، ص 724) در بیت چهارمآمده است : ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند/ وز میجهان پُرَست و بتِ میگسار هم. «محتسب» را در این بیت امیر مبارزالدین محمد و این بیت را اشاره به مرگ او واحساس حافظ از این حادثه دانستهاند. ابیات پایانی همین غزل: برهان ملک و دین که زدست وزارتش/ ایام کان یمین شد و دریا یسارهم// بر یاد رای انور او آسمان به صبح/ جان میکند فدا و کواکب نثارهم، و چند بیت دیگر ظاهراً بر دورة فترتی دلالت دارد که امیر مبارزالدین از سلطنت خلع شده، ایّام سختگیریهای او به سر آمده، اما خواجه برهانالدین در حیات بوده و وزارتش هنوز استمرار داشته است.منابع: شمسالدین محمد حافظ، دیوان حافظ ، چاپ پرویز ناتلخانلری، تهران 1362 ش؛ همان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران 1369 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1362 ش؛ همو، دستورالوزراء ، چاپ سعید نفیسی، تهران 1317 ش؛ حسینقلی ستوده، تاریخ آلمظفر ، تهران 1346ـ1347 ش؛ حاجیبن نظام عقیلی، آثار الوزراء ، چاپ جلالالدین محدث اُرموی، تهران 1346 ش، ص 324ـ325؛ قاسم غنی، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ ، ج 1: تاریخ عصر حافظ یا تاریخ فارس و مضافات و ایالات مجاوره در قرن هشتم ، تهران 1321 ش؛ محمود کتبی، تاریخ آلمظفر ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1364 ش؛Encyclopaedia Iranica , s.v. "Borha ¦ n-al-D ¦ n, K v a ¦ ja Abu ¦ Nas ¤ r Fath ¤ -Alla ¦ h" (by F.R.C. Bagley).