بروجرد ، شهرستان و شهری در استان لرستان.1) شهرستان بروجرد . در شمال استان لرستان و در مغرب ایران واقع است. از شمال به شهرستانهای ملایر و نهاوند، از مغرب به شهرستان خرمآباد، از جنوب به شهرستانهای دورود و خرمآباد و از مشرق به شهرستان سربند محدود و مشتمل بر دو بخش مرکزی (حومه)، و اُشترینان و هفت دهستان است.رشته کوههای زاگرس، از شمال غرب به جنوب شرق امتداد دارد. کوه گرّو/ گرینگَری (مرتفعترین قله، 645 ، 3 متر) در شمال غربی آن قرار دارد. رود باغشاه، زمینهای مناطق روستایی شمال آن را مشروب میکند و چندین رشته قنات دارد. محصولات عمدة آن غلات بویژه گندم، چغندر قند، دانههای روغنی و نباتات علوفهای است. در مناطق شمالی بروجرد (دهستانهای درهصیدی و بردسره) بیشترین مراتع وجود دارد؛ ازینرو دامداری در این دهستانها و نیز سایر دهستانهای شهرستان دارای اهمیت فراوان است. پرورش طیور نیز از جمله فعالیتهای اقتصادی است. بازار فروش فرآوردههای زراعی، دامداری و طیور، بیشتر شهر بروجرد است (رضوانی، ص 252(.صنایع دستی شهرستان بروجرد، قالیبافی و قالیچهبافی است و ورشوسازی آن معروف بوده است. این شهرستان کارخانه سیمان دارد.راههای اصلی تهران ـ همدان ـ ملایر ـ خرمآباد، و تهران ـ قم ـ اراک ـ خرمآباد از اراضی آن میگذرد. راهآهن سرتاسری ایران در 61 کیلومتری جنوب شرقی آن در شهر دورود ایستگاه دارد. بروجرد از دیرباز به سبب قرار گرفتن بر سر جادههای اصلی به عراق عجم، اهمیت بازرگانی و نظامی داشته است.زیارتگاههای این شهرستان عبارتاند از : بقعة محسنبن علی (در 28 کیلومتری جنوب شرقی شهر بروجرد)، بقعة ویلیان یا ویلیو (در 24 کیلومتری جنوب غربی شهر بروجرد)، بقعة امامزاده خالق علی در جنوبشرقی و بقعة شاه زَواریون (در پنج کیلومتری شمال شهر بروجرد) که بعضی آن را قبر بَرکیارُق * میدانند. نزدیک بقعة ویلیان گورستانی از قرن ششم هجری کشف شده است (ایزدپناه، ج 2، ص 526 ـ 529(.مردم بروجرد شیعة اثنیعشریاند و به فارسی (با لهجة بروجردی) گفتگو میکنند. طوایفی کوچنده از ایل بَیرانوند (در دهستان همتآباد) و ایلِ مَیْوَند/ مَمیوند و طایفة مستقل ساداتِ اَهوقلندر در آن بهسر میبرند. ظاهراً تیرههایی از عشایر لُر نیز در آبادیهای آن ساکن شدهاند.در 1316 ش، طبق قانون تقسیمات کشوری، بروجردجزو شهرستانهای استان غرب کشور، و سپس تابع استان ششم شد. در 1321 ش بخش الیگودرز تابع شهرستان بروجرد و در 1336 ش از آن جدا شد. طبق قانون تقسیمات کشوری 1366 ش، شهرستان بروجرد با سه بخش مرکزی (حومه)، دورود و اشترینان در استان لرستان قرار داشت.در 1369 ش، بخش دورود از آن جدا و تبدیل به شهرستانشد.طبق سرشماری 1375 ش، جمعیت شهرستان بروجرد به 014 ، 316 تن رسید که از آن میان 226 ، 223 تن (6ر70%) شهرنشین و 788 ، 92 تن (4ر29%) روستانشین بودند.2) شهر بروجرد (جمعیت طبق سرشماری 1375 ش، 804 ، 217 تن) مرکز شهرستان بروجرد، در ارتفاع 1580 متری از سطح دریا (رضوانی، ص 40، پانویس 1) در 110 کیلومتری شمال شرقی شهر خرمآباد (مرکز استان لرستان) و 407 کیلومتری جنوب غربی شهر تهران واقع است.گاهی حداکثر دمای آن به 39 درجه و حداقل دمای آن به 5ر10 درجه زیر صفر میرسد. میانگین بارش سالانة آن حدود440 میلیمتر است.ویرانههای قلعة رَمیان (رمیو) در سه کیلومتری شهر بروجرد در آبادی رمیان واقع است. این شهر دارای بازار و کاروانسرای قدیمی است که سنگنبشتهای به تاریخ 1209 در آن نصب شده است (ایزدپناه، ج 2، ص 510، 513، 532). از زیارتگاههای اهالی بروجرد امامزاده جعفر است که در مشرق شهر با گنبدی هرمی شکل قرار دارد. اصل بنا از دورة سلجوقی (519)، و مزین به کاشیکاریهایی از دورههای صفویه و قاجاریه است (مشکوتی، ص 293؛ ایزدپناه، ج 2، ص 516). شهر بروجرد چندین مسجد دارد؛ از جمله مسجد قدیمی جامع در مشرق آن با آثاری از دورههای سلجوقی و صفویه که در سالهای 1022ـ1209 چند بار قسمتهایی بر آن اضافه یا بخشهایی از آن مرمت شده است (مشکوتی، ص 292؛ ایزدپناه، ج 2، ص 521 ـ 523؛ مولانا بروجردی، ص 172 ـ 175)؛ مسجد سلطانی یا مسجد شاه با کتیبههایی از دورة قاجاریه که به احتمال ] ضعیف [ روی مسجدی قدیمی بنا شده است (مشکوتی، ص 293؛ ایزدپناه، ج 2، ص 533؛ مولانا بروجردی، ص 168ـ169)؛ و مسجد قلعه در محلة دودانگه که در 1310ـ1311 ساخته شده است (مولانابروجردی، ص 175ـ 176). از مقابر مهم شهر، مقبرة سید جمالالدین واعظ اصفهانی، مجاهد راه مشروطیت، است که در 1326 به دستور محمدعلی شاه به شهادت رسید (حزین بروجردی، ص 160ـ161؛ ایزدپناه، ج 2، ص 540 ـ 541).در اول محرم 1327، بر اثر زمینلرزة سختی، سیلاخور (در جنوب شرقی بروجرد) آسیب دید (امبرسز و ملویل، ص 203). این شهر در جنگ تحمیلی (آغاز 1359 ش)، بارها آماج حملات هوایی شد و خسارت دید.پیشینه. از تاریخ پیش از اسلام بروجرد اطلاع چندانی نداریم. نام آن به صورتهای وُروکِرد (اصطخری، چاپ دخویه، ص 196، 199)، وُروگِرد (همان، ترجمة فارسی، ص 163ـ 165)، بروگرد ( حدودالعالم ، ص 141)، و وروجِرد (نظامالدین شامی، ص130؛ شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 288، 420؛ منشی قمی، ج 2، ص 884) ضبط شده است. مینورسکی نام شهر بروجرد و نام دهکدة جوراب (در یازده کیلومتری جنوب شهر ملایر و حدود 48 کیلومتری شمال شهر بروجرد) را برگرفته از ویرو و گوراب ] ظاهراً ویرو + گِرد، به معنای شهر [ در داستان ویس و رامین میداند (ص 38ـ39، 71ـ73 پانویس 3). اگر این نظر درست باشد، تاریخ شهر به دورة اشکانیان میرسد. بهنوشتة ابنمقفع، ماه نهاوند در تقسیمات اداری پیش از اسلام جزو فهله یا پهله ] ماد، جبال [ بود (ابنندیم، ص 15)، و بروجرد جزو ولایت ماه نهاوند ] نهاوند [ شمرده میشد. در حملة اعراب به ایران، سپاهیان بصره ماه نهاوند را تسخیر کردند و چون خراج آن به مستمریبگیران از بیتالمال در بصره داده میشد، به آن ماه بصره هم میگفتند. به نوشتة قدامةبن جعفر، در دورة وی ماه بصره دو مرکز به نامهای بروجرد و نهاوند داشته است (ص 244). در قرن چهارم، طبق مطالب برخی از جغرافینویسان مسلمان، بروجرد شهری با منبر، و به درازای نیمفرسنگ بود و میوة آن به کرج ] کرج ابودلف * یعنی فَرَهانِ اراک [ و همدان و دینور صادر میشد و زعفران بسیار در آنجا به عمل میآمد. شهر را حَمُوله (یا حَمُویه)بنعلی، وزیر آلابیدُلف ] عِجْلی [ ، احداث کرده بود (اصطخری، ص 199؛ ابنحوقل، ص 368). یاقوت نام حمویه را حموله ضبط کرده است (ج 1، ص 596). در 316 سپاهیان مرداویج بروجرد را به دست آوردند (ابناثیر، ج 8، ص 196). در 375، به نوشتة مقدسی، بروجرد جنبة شهری نداشت (ص 51). در 388، بدربن حسنویه ] امیر کرد از خاندان بنیحسنویه [ در بروجرد حکومت میکرد (غفاری قزوینی، ص 168؛ بدلیسی، ص 39ـ40). در 414، بروجرد به صورت اقطاع در دست فرهادبن مرداویج دیلمی بود (ابناثیر، ج 9، ص 330). بهگفتة شمس منشی (ص 279ـ280)، در 485، خواجه نظامالملک طوسی (وزیر البارسلان و سلطان ملکشاه) در بروجرد از شهرهای لُر کوچک با کارد به قتل رسید. در همان سال، برکیارق که پس از فرار از اصفهان در ری به سلطنت نشسته بود، سپاهیان ملکشاه را در نزدیکی بروجرد شکست داد (ابناثیر، ج 10، ص 215؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده ، ص 440). در 498، برکیارق در بروجرد درگذشت (ابناثیر، ج 10، ص 380؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده ، ص 444؛ غفاری قزوینی، ص 109(از 590 تا 617، سال حملة مغول به ایران، خوارزمشاه در عراق حکومت میکرد. او پس از ورود به عراق، در دارالملک همدان بر تخت نشسته بود. در دورة حکومت خوارزمشاه، لشکریان وی آبادیهای عراق را ویران، و اموال مردم را غارت کردند. همچنین در آن دوره ملاحده در منطقه فعالیت میکردند و مدتی با میاجِق، از امرای خوارزمشاه، همدست شده بودند؛ و در عراق (از جمله در بروجرد) میان امرا جنگ درگرفته بود؛ مانند جنگی که میان ملک ازبک ] برادر اتابک ابوبکر [ که در 593 وارد همدان شده بود، و میاجق درگرفت. از سوی دیگر، لشکریان بغداد، که مدتی کوشک همدان را در تصرف داشتند، با میاجق وارد جنگ شده بودند. در یکی از این نبردها، ابوالهیج سمین ] از امرای مصر [ و امیراعلم ] پسر علمدین، خطیب همدان [ از برابر میاجق گریختند و به بروجرد عقب نشستند (راوندی، ص 375، 388، 390ـ391، 395ـ396). ظاهراً یکی از دلایل سقوط آسان عراق عجم بهدست سپاهیان مغول وضع دشوار مردم و نارضایی آنان بوده است.در اوایل قرن هفتم، به نوشتة یاقوت حموی (ج 2، ص 730ـ731)، یکی از محله (محل، کوی)های بروجرد رازان نام داشت و عبدالله رازانیِ فقیه (متوفی 547)، منسوب به آنجا بود. در همان زمان، قزوینی (ص 204) از مجسمههای سنگی قدیمی بروجرد سخن میگوید. در حملة مغول، سلطان جلالالدین خوارزمشاه که از مقابل آنان میگریخت، به حدود بروجرد رفت و ملک هزاراسب ] امارت تا 626 [ بهیاری وی شتافت، اما خوارزمشاه در آن منطقه نماند (اقبال آشتیانی، ص 443ـ444). در 698، غازانخان وارد حوالی بروجرد شد (رشیدالدین فضلالله، ج 2، ص 1286). در اواسط قرن هشتم، حمدالله مستوفی دربارة بروجرد چنین نوشته است : بروجرد «شهر بزرگ طولانی ] است [ و در او دو جامع عتیق و حدیث بوده است. آب و هوایش وسط است و شرابش نیکوست و در او زعفران بسیار بود.» از لحاظ تقسیمات اداری، در تومانلُر کوچک، در ولایت عراق عجم، قرار داشت ( نزهةالقلوب ، ص 70؛ از قرن ششم به بعد، بتدریج نام جبال به عراق عجم تبدیل شد). در 788، امیرتیمور وروجرد و پیرامون آن را غارت، و باروی خرمآباد را ویران کرد (شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 288)، و در 790 ملک عزالدینبن شجاعالدین محمود ] از امرای لُرِ کوچک [ را از قلعة وامیان/ رمیان که در نیم فرسنگی بروجرد قرار داشت بیرون آورد و به سمرقند فرستاد (غفاری قزوینی، ص 173؛ بدلیسی، ص 72). بین سالهای 790 تا 795، در جنگ میان اعضای خانوادة آلمظفر، سلطان زینالعابدین پسر شاه شجاع که در قلعه کَرتْکِرد در چهار فرسنگی تُستر ] شوشتر [ در بند بود، خلاصی یافته وارد بروجرد شد (شرفالدین علی یزدی، ج 1، ص 424). در 795، امیرتیمور در حملة دوم به ایران باز وارد وروجرد شد و کوتوالی قلعة وروجرد را به سیفالدین قُلداش (قولتاش) واگذار کرد و خود به خرمآباد رفت (همان، ج 1، ص 420). احتمالاً در 805، تیمور هنگام عزیمت به گرجستان به امیرزاده رستم دستور داد تا به وروجرد برود و قلعة ارمیان ] رمیان [ را به حال عمارت باز آورد (شرفالدین علی یزدی، ج 2، ص 365، 367؛ خواندمیر، ج 3، ص 516ـ517). در 817، خاقان سعید، شاهرخ، فرمانروایی نهاوند و همدان و وروجرد را به امیرزاده بایقرا، پسر امیرزاده عمر شیخ میرزا، واگذار کرد و منطقه بهرسم سیورغال در اختیار او بود (عبدالرزاق سمرقندی، ج 2، جزء 1، ص 163؛ خواندمیر، ج 3، ص 590ـ591؛ میرخواند، ج 6، ص 621). در 829، شاهحسین پسر ملک عزالدینِ لُر متوجه بروجرد شد و آنجا را تصرف کرد. در این زمان شاهرخ در هرات به سر میبرد. وی امیر فیروزشاه و یوسف خواجه را با لشکری به دفع شاهحسین به بروجرد فرستاد. شاهحسین تاب مقاومت نیاورد و از بروجرد گریخت (روملو، ج 11، ص 190). بروجرد در زمان حکومت ترکمانان قراقوینلو (782ـ873) تابع لر کوچک بود، ولی با جهانشاه ] پادشاه قراقوینلو [ سازگاری نداشت، و در 875، بهنوشتة طهرانی، اوزونحسن آققوینلو قلعة خرمآباد (مقر شاهحسین از ملوک عباسیه) را تسخیر کرد و آن منطقه ] از جمله بروجرد [ بهدست آققوینلوها افتاد (ص 552، 555ـ556).در 996، سیهزار سپاهی رومی ] = عثمانی [ ، از سوی بغداد وارد همدان شدند و قلعة وروجرد را اشغال کردند و پس از مرمت قلعه دو هزار سپاهی در آنجا ماند و بقیه برگشتند (منشی قمی، ج 2، ص 884). در 997، قشون ایران به فرماندهی قورخْمَسخان شاملو با شش الی هفت هزار سوار یراق کرده به حوالی بروجرد آمد و براثر غفلت از قشون رومیه ] عثمانی [ شکست خورد (همان، ج 2، ص 885). از 996 تا 1011، نهاوند ] و بروجرد [ به اشغال قشون عثمانی درآمد (رُهربُرن، ص 10( این قشونکشی در آغاز حکومت شاهعباس اول (996ـ 1038) بود، که لشکریان ترک توانسته بودند ارمنستان شرقی، آذربایجان و برخی نواحی غربی ایران ـ از جمله بروجرد ـ را اشغال کنند. در 1012، شاه عباس به خاک عثمانی حمله برد. قوای ایران موفق شد بخشهایی از کردستان و لرستان … را تصرف کندتا اینکه در 1021 بین ایران و عثمانی قرارداد صلحی در قسطنطنیه بسته شد (میراحمدی، ص 80 ـ81). در 1002 هنگام نافرمانی حاکم شوشتر، شاهوردیخان کندزلو ] گُنْدزُلو [ ازقبیلة افشار و کشته شدن وی به دست قزلباشها، سید مبارک عرب، از شیوخ هویزه، شوشتر را محاصره کرد، اما چون دراین هنگام قزلباشها با خوانین خود در بروجرد بهسر میبردند،از ترس آنها، با فرستادن هدایایی، عقب نشست (منجم یزدی، ص 127ـ129). در 1007، شاهعباس اول برای جنگ با شاهوردیخان عباسی، حاکم لرستان، از آوه ] آوج [ تا قصبة بروجرد را که قریب بیست فرسنگ بود به صورت ایلغاردر یک شبانهروز طی کرد (اسکندر منشی، ج 1، ص 537 ـ 538). در 1136، پس از استیلای افاغنه بر اصفهان، قشون رومی برای تسخیر نهاوند و بروجرد، تا نزدیک بروجرد رسیدند (مرعشی صفوی، ص 62). در دورة استقرار افاغنه در ایران، برای مدتی لرستان و بروجرد بهدست آنان افتاد، ولی پس از قراردادی که در 1140 اشرف افغان با عثمانیها بست، دوباره قلمرو علیشِکَر ] = همدان [ و بروجرد بهتصرف عثمانیها درآمد و آنان در یزدجرد ] = بروجرد [ حاکمی مستقل گذاشتند ولی بر اثر شورش مردم تعدادی از قشون عثمانی بههلاکت رسیدند (حزین بروجردی، ص 55(در 1142، نادرشاه (حک : 1148ـ 1160) به سوی عراق حرکت کرد و وارد بروجرد شد تا برای بیرون راندن عثمانیها به نهاوند برود. عثمانپاشا، سردار عثمانی، از ترس نادر به همدان گریخت (استرآبادی، ص 117ـ119؛ گلستانه، ص 369). در 1166، کریمخان زند پس از نبرد با آزادخان در قُمشه ] = شهرضا [ وارد ناحیة بروجرد شد (موسوی اصفهانی، ص 38، 41). در اواخر دورة زندیه، اسماعیلخان زند، برادرزادة محمدخان زند، قصبة بروجرد را تاراج کرد (همان، ص 279). در 1171، هنگامی که محمدحسنخان قاجار بهسوی عراق ] عجم [ میرفت، محمدولیخان قاجار را با سپاهی برای دفع شورش نظرعلیخان و علیخان شاهسون به قلمرو علیشکر فرستاد. هنگامی که خود محمدحسنخان قاجار به بروجرد و سیلاخور وارد شد، شورشیان ناگزیر بهاصفهان عقب نشستند (غفاری کاشانی، ص 77). در اواخر قرن دوازدهم، بروجرد همچنان از توابع علیشکر محسوب میشد (شوشتری، ص 175). در 1199، اسماعیلخان زند از سوی محمدجعفرخان زند برای دفع یاغیان وارد همدان شد و قربانخان را حاکم بروجرد کرد (غفاری کاشانی، ص 706). در دورة جعفرخان زند (حک : 1199ـ1203) آقامحمدخان قاجار پس از تأدیب مردم بختیاری، به سوی بروجرد و همدان حرکت کرد (شهاوری شیرازی، ص 54). در 1237، به نوشتة شیروانی، بروجرد شهری آباد بود و دو هزار خانه داشت ( ?] 1339 ش [ ، ص 667). او در 1242 مینویسد : شاهزاده محمدتقی میرزا حصاری به دور شهر کشید. بروجرد در آن هنگام پنجهزار خانه داشت و سیصد پاره قریه از مضافات او بود، و از محصولات، میوة سردسیری فراوان، حبوبات و غلات ارزان داشت (شیروانی، 1348 ش، ص 159). همچنین در 1248 بروجرد را چنین شرح میدهد : بروجرد آبش از رود تأمین میشود و هوایش بهسردی مایل است و در زمین هموار قرار دارد. شمال آن کوهستانی است و پنجهزار خانه و بازار مسقف دارد و دور آن حصاری کشیده شده و اطراف آن را باغات فراگرفته است که در آنها عمارات دو طبقه ساخته شده. چیت بروجرد مشهور است و صادر میشود (1315، ص 143). در 1264، مردم بروجرد بر حاکم شهر، جمشیدخان ماکویی، شورش کردند (خورموجی، ص 39). در 1267، ناصرالدین شاه برای سرکشی بهامور عراق وارد شهر بروجرد شد (همان، ص 97). در 1295، حکمرانی بروجرد با گلپایگان و خوانسار ضمیمة اصفهان شد (صدیقالممالک، ص 201). در همین سال، ستون اصلی ژنرال باراتُف، فرمانده سپاه قفقاز، در اطراف بروجرد و کنگاور و کردستان مستقر بود (مابرلی، ص 212ـ213). در 1299، طبق مطالب سفرنامة نجمالدوله (ص 13ـ14، 96) بروجرد شهری بزرگ ولی خراب بود با حصاری معتبر؛ بیست تا پنجاه هزار تن جمعیت داشت و دارای چهار محله با کوچههای تنگ و کثیف بود. پنج کاروانسرا و دو مسجد بزرگ شاه و جامع و بیت و دو حمام و چهار امامزاده داشت و عمارت باغشاه (با چندین طبقه) که حسامالسلطنه احداث کرده بود در دورة وی ویران شده بود. در 1305، بهنوشتة حکیم، بروجرد را دارالسّرور میگفتند و دور شهر خندق و حصار داشت، ولی اغلب خانههای آن خراب و غیر مسکون بود. پنج دروازه و عمارات حاکمنشین داشت. در نیم فرسنگی شهر در دامنة تپهای، باغی به نام باغ شاه قرار داشت که دارای عمارت چند مرتبه ] = طبقه [ بود (ص 197ـ198). در 1309، طبق مطالب سفرنامة عراق عجم به قلم ناصرالدین شاه (ص 85ـ86، 101) وی وارد بروجرد شد و دستور داد تا هزار تومان از مالیات را صرف تعمیر مسجد شاه کنند. بروجرد از دورة صفوی بتدریج، به یکی از مراکز صنعتی (کارگاهی) و افزارمندی ایران تبدیل شد و ساختار صنعتی خود را تا اواسط دورة قاجاریه نگهداشت. در اواخر دورة ناصری، چیت بروجرد به بازارهای خارجی مانند تفلیس ] = گرجستان [ صادر میشد (زینالعابدین مراغهای، ص 52، 54) و تا اواسط قاجاریه، بروجرد 400 ، 1 دستگاه چیتسازی و هفتصد دستگاه پارچهبافی داشت (حزین بروجردی، ص 28(در 1325، پس از نوشته شدن متمم قانون اساسی، سالارالدوله ] حاکم بروجرد و لرستان در زمان مظفرالدین شاه [ در بروجرد شورش کرد و در نهاوند میان او و قشون دولتی جنگ درگرفت (هدایت، گزارش ایران ، ص 188ـ189).در اوایل دورة رضاشاه، بروجرد 000 ، 22 تن جمعیت داشت (کیهان، ج 2، ص 443( از علمای بزرگ، پیشوایان دینی، مراجع تقلید شیعیان و فقیهان و محدثان و اصولیان و رهبران مذهبی و شاعران و سیاستمداران بروجرد میتوان از این شخصیتها نام برد : حاجمولی' اسدالله بروجردی؛ حاجآقا حسین طباطبایی بروجردی؛ حسینابنسید محمدرضا بروجردی؛ رحیم بروجردی؛ ریحانالله بروجردی؛ عبدالله بروجردی؛ علیاصغربن علیاکبر(نیّر) بروجردی؛ علیاکبر بروجردی؛ صامت بروجردی شاعر (متوفی 1331)، محمدحسین بروجردی.منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966؛ ابنحوقل، صورةالارض ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ ابنندیم، کتاب الفهرست ، چاپ رضا تجدد، تهران 1350 ش؛ محمدمهدیبن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری ، چاپ عبداللّه انوار،تهران 1341 ش؛ اسکندر منشی، تاریخ عالمآرای عباسی ، تهران 1350 ش؛ ابراهیمبن محمد اصطخری، کتاب مسالکالممالک ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ همان، ترجمة فارسی قرن پنجم/ششم هجری، چاپ ایرج افشار، تهران 1368 ش؛ عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مغول : از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ، تهران 1364 ش؛ نیکلاس امبرسز و چارلز ملویل، تاریخ زمینلرزههای ایران ، ترجمة ابوالحسن رَده، تهران 1370 ش؛ بهرام امیراحمدی، متوسط میزان رشد سالیانة جمعیت نقاط شهری کشور بین سالهای 1355ـ1365 ، تهران 1370 ش (فتوکپی)؛ ایران. وزارت جهاد سازندگی. واحد آمار و برنامهریزی، فرهنگ اقتصادی دهات و مزارع استان لرستان ، تهران 1363 ش؛ ایران. وزارت راه و ترابری، دفترچة مسافات راههای کشور ، تهران ?] 1366 ش [ ؛ همو، نقشة راههای ایران ، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت کشور، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران ، مصوب 16 آبانماه 1316، تهران 1316 ش؛ ایران. وزارت کشور. حوزة معاونت برنامهریزی و خدمات مدیریت. دفتر تقسیمات کشوری، اجرای قانون تعاریف و ضوابط تقسیمات کشوری ، تهران 1366 ش؛ حمید ایزدپناه، آثار باستانی و تاریخی لرستان ، تهران 1363 ش؛ شرفالدینبن شمسالدین بدلیسی، شرفنامه : تاریخ مفصل کردستان ، چاپ محمد عباسی، چاپ افست تهران 1343 ش؛ حدود العالم منالمشرق الیالمغرب ، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1340 ش؛ حسین حزین بروجردی، تذکرة حسین حزین، یا، دورنمائی از شهرستان بروجرد ، خرمآباد 1351 ش؛ محمدتقی حکیم، گنج دانش : جغرافیای تاریخی شهرهای ایران ، چاپ محمدعلی صوتی و جمشید کیانفر، تهران 1366 ش؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1362 ش؛ همو، کتاب نزهة القلوب ، چاپ گیلسترنج، تهران 1362 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیبالسیر ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1362 ش؛ محمدجعفر خورموجی، حقایقالاخبار ناصری ، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1363 ش؛ محمدبن علی راوندی، راحة الصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق ، چاپ محمد اقبال، تهران 1333 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ ، چاپ محمد روشن و مصطفی موسوی، تهران 1373 ش؛ علیاصغر رضوانی، «بروجرد و حوزة نفوذ آن: مطالعات شهری و منطقهای»، پایاننامة دکتری جغرافیای شهری، دوره عالی تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی، 1371 ش؛ حسن روملو، احسنالتواریخ ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج 11، تهران 1349 ش؛ کلاوس میشائل رُهربُرن، نظام ایالات در دورة صفویه ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1357 ش؛ زینالعابدین مراغهیی، سیاحتنامه ابراهیمبیک، یا، بلای تعصب او ، تهران 1362 ش؛ سازمان جغرافیایی کشور، نقشة عملیات مشترک ( زمینی ) : خرمآباد ، تهران 1354 ش؛ سازمان هواشناسی کشور. ادارة کل اطلاعات و خدمات ماشینی، سالنامة آماری هواشناسی: 1356ـ1357 ، تهران 1364 ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دورة تیموریان ، چاپ محمد عباسی، تهران 1336 ش؛ محمدبن هندوشاه شمس منشی، تجاربالسّلف ، چاپ عباس اقبال، تهران 1357 ش؛ عبداللطیفبن ابیطالب شوشتری، تحفةالعالم و ذیلالتحفة ، چاپ محمد موحد، تهران 1363 ش؛ عبدالکریمبن علیالرضا شهاوری شیرازی، تاریخ زندیه: جانشینان کریمخان زند ، چاپ ارنست بئیر، تهران 1365 ش؛ زینالعابدین اسکندر شیروانی، بستانالسیاحة، یا، سیاحتنامه ، تهران 1315؛ همو، حدائقالسیاحة ، تهران 1348 ش؛ همو، ریاضالسیاحة ، چاپ اصغر حامد ربانی، تهران ?] 1339 ش [ ؛ ابراهیمبن اسدالله صدیق الممالک، منتخبالتواریخ ، تهران 1366 ش؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران 1356 ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین ، ج 2، چاپ محمد شفیع، لاهور 1365ـ1368؛ احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا ، تهران 1343 ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد ، چاپ غلامرضا طباطبایی مجد، تهران 1369 ش؛ قدامةبن جعفر، کتابالخراج ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ زکریابنمحمد قزوینی، کتاب آثار البلاد و اخبار العباد ، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن 1967؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ ابوالحسنبن محمد امین گلستانه، مجملالتواریخ ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356 ش؛ جیمز فردریک مابرلی، عملیات در ایران : جنگ جهانی اول 1919ـ 1914 ، ترجمة کاوه بیات، تهران 1369 ش؛ محمد خلیلبن داود مرعشی صفوی، مجمعالتواریخ ، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1362 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1366 ، نتایج تفصیلی استان لرستان، تهران 1369 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 ، فرهنگ آبادیهای کشور: شهرستان بروجرد ، تهران 1367 ش الف؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن مهرماه 1365 : نتایج تفصیلی شهرستان بروجرد ، تهران 1367 ش ب؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان لرستان ، تهران 1376 ش؛ همو، نتایج آمارگیری جاری جمعیت، شهریور 1370 ؛ نصرتالله مشکوتی، فهرست بناهای تاریخی و اماکن باستانی ایران ، تهران 1349 ش؛ محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفةالاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛ جلالالدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیفالله وحیدنیا، تهران 1366 ش؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363 ش؛ محمدصادق موسوی اصفهانی، تاریخ گیتیگشا ، با مقدمة سعید نفیسی، تهران 1363 ش؛ غلامرضا مولانا بروجردی، تاریخ بروجرد ، تهران ] بیتا. [ ؛ مریم میراحمدی، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی ، تهران 1371 ش؛ محمدبن خاوندشاه میرخواند، تاریخ روضةالصفا ، تهران 1338ـ1339 ش؛ ولادیمیر فدروویچ مینورسکی، « ] دربارة [ ویس و رامین» ، ترجمة مصطفی مقربی، فرهنگ ایران زمین ، ج 4 (1335 ش)؛ ناصرالدین قاجار، شاه ایران، سفرنامه عراق عجم : (بلاد مرکزی ایران) ، تهران 1362 ش؛ عبدالغفاربن علیمحمد نجمالدوله، سفرنامة خوزستان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1341 ش؛ نظامالدین شامی، ظفرنامه ، چاپ پناهی سمنانی، تهران 1363 ش؛ مهدیقلی هدایت، گزارش ایران ، چاپ محمدعلی صوتی، تهران 1363 ش؛ همو، خاطرات و خطرات ، تهران 1363 ش؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپ افست تهران 1965.