برنج(2) ، آلیاژی از مس و روی. نام این آلیاژ در پارسی میانه «برینج» brinj و «برینگ» bring ، و در متون مانوی «برینگ» ثبت شده است ( رجوع کنید به مکنزی، ص20). کهنترین فرهنگنامهای که در آن بهواژة برنج اشاره شده، واژهنامة عربی ـ فارسیِ کتاب البُلغه (تألیف 438) است که آن را برابر واژة عربی «الشَّبَه» دانسته است (کردی نیشابوری، ص 283). بهنوشتة بیرونی (1374، ص 429)، شَبَه، مسی است که از خوراندن توتیای مدبَّر (پرورده) بدان، چنان زرد میشود که بهطلا شباهت مییابد و بدین روی آن را شبه ] طلا [ نامیدهاند. ترادف برنج فارسی و شَبَه عربی در تمام فرهنگهای بعدی تأیید شده است. از جمله در اثر میدانی (ص 216). خواجه نصیرالدین طوسی (597ـ672) گفته است که برنج را از مس و توتیای مدبّر میسازند «و مس باید که مُنَقّی' باشد تا نیک زرد شود» (ص 227). و به گفتة ابوالقاسم کاشانی (ص 244)، مورخ و دانشمند سدة هشتم،: «بهترین برنج، شامی بُوَد کهنیک بهزر ماننده باشد و تا اعتبار گرانی و سبکی (اندازهگیری چگالی) نکنند و در آتش نبرند از زر تمییز نکنند». او از میان «گوهرهای گداختنی» پساز طلا و نقره، برنج را لطیفترین فلز میداند و بر آن است که هرچه را که بتوان با طلا و نقره ساخت، مانند اسباب و ظروف و اثاثه، با برنج نیز میتوان ساخت (همانجا).درگذشته، برنج برای ساختن وسایل بسیاری بهکار میرفته است. اخیراً روشن شده است که کهنترین وسایل برنجی ساخت ایران، محصول پایان سدة ششم و آغاز سدة هفتم مکتب خراسان است. برای ساختن این وسایل، از جمله آفتابه، گلابپاش و مانند اینها، ابتدا صفحات برنجی را با چکش شکل داده، سپس روی آن را حکاکی و با نقره ترصیع میکردهاند. (ملکیان شروانی، 1982، ص 114ـ 118،120ـ121). در اواسط دورة صفوی، از برنج ظروف ریختهگری زیبایی با دیوارههای ضخیم میساختند و برای تزیین، روی آنها را حکاکی میکردند. نام برخی اشیا نشان میدهد که آنها را غالباً از برنج میساختهاند. در حدود 700، مبارکشاه قواس، بِرِنگ، دَرا ] = زنگ بزرگ [ و جَرَس را مترادف خوانده است (ص 175)؛ پس میتوان نتیجه گرفت که در آن دوره زنگها را از برنج میساختهاند. بَرَنجین و بَرَنجَن نیز بهمعنای دستبند و خلخال آمده است (جمالالدینانجو، ج 1، ص 864). بهنوشتة انجو، این حلقهها از طلا، نقره و دیگر فلزات ساخته میشده است، اما اشتقاق لغت، نشان میدهد که درگذشته دستبندها را اغلب از برنج میساختهاند. بیرونی (1362، ص 389)، در شرح یکی از آن صورتها که زهره را بدو نگارند، از زنی نشسته یاد میکند که «بر او طوق و جَلاجِل و دست برنجن و پای برنجن» است. جرس و دستبند هر دو برای صدای زنگ درآوردن ساخته شده است و این مطلب ثابت میکند که برنگ (قس تَرَنگ فارسی و درینگن آلمانی کهن و رینگ انگلیسی) نام ـ آوایی متعلق بهپیش از اسلام است که بهمنظور وصف برنج بهعنوان فلزی زنگدار ساخته شده و مانند کلمات «فلز زنگدار » آلمانی و «فلز زنگی » انگلیسی است که از سدههای میانه ] = قرن نهم [ بهآلیاژی با صدای زنگدار، اطلاق شده است.در دورة جدید استفاده از برنج در ساختن وسایل مختلف خانه، مانند کاسه و جام و آفتابه و لگن، ادامه یافته است. سماورهایینیز که در سدة سیزدهم بهتقلید از سماورهای روسی ساخته میشده، برنجی بوده است.استفاده از برنج در معماری سنتی، برای مشبّککاری (نماسازی ؟) بهشکل گل و بوته و انواع گل میخهای بهکاررفته در درها، نیز اهمیت بسیار دارد. در معماری معاصر، شیرهای آب و فوارة آبنماها غالباً از برنج ساخته میشودکه یادآور سنت سدههای پیشین است. در کتابها ] ی مصور [ ، فوارة آبنماها همه بهرنگ طلایی، که یادآور رنگ برنجاست، تصویر شده است. برنج در ساختن النگو، انگشتری، زنگوله، و نیز در قپهها و تزیینات یراق اسب بهکار میرود. کاربرد برنج در جواهرسازی ترکمنها و دیگر اقوام نیز رایجاست.جنبة دیگر این صنعت که کمتر بدان پرداخته شده، تجارت عتیقههای ساختگی (قلابی/بدل)، با انگیزههای سودجویانه است، برای مثال ساخت اسطرلابهای قدیمی ! برنجی در اصفهان (لوب، ص 185ـ192).در دورة اسلامی، مس و روی، که هر دو در ایران استخراجمیشد، در ساختن دو آلیاژ برنج ] معمولی [ (شبه) و برنج ریختهای (شبه مفرغ) بهکار میرفت. مس بهکار رفته در این آلیاژها، از محلهای مختلف استخراج میشد، اما براساس منابع موجود (مثلاً مقدسی، ص 47؛ کاشانی، ص 188)، روی را تنها از کرمان میآوردند. روشهای ساخت توتیا (اکسید روی) از سنگ معدن در منابع این دوره آمده است (آلن، 1979، ص 39ـ42). سنگ معدن را ذوب میکردند و بخار اکسید روی، که از آن برمیخاست، روی میخهای برجستة ساختهشده از گلرس پخته در قسمت فوقانی دیوارههای کوره مینشست. شماری از این میخها را، که از گل پخته میساختند، در نقاط مختلف کرمان و دیگر نقاط ایران یافتهاند که بهرغم دشواری تعیین تاریخ دقیق استفاده از این آثار در هر منطقه، ثابت میکند که کاربرد آنها از آنچه از متون قدیم برمیآید، رایجتر بوده است.بهترین آلیاژ برنج، که در آن نسبت جِرم مس بهجرم روی تقریباً چهار بهیک است، بهشکل ورقه کوبیده میشد و سپس در ساخت ظروف بهکار میرفت ( رجوع کنید به آلن، 1979، جدول 21). اشیای ارزانی از این نوع، در ایران دورة اسلامی بهکار میرفته است، اما جالبترین نمونههای موجود آن، آفتابه و شمعدانهایی است که در خراسان (شاید در هرات) در اواخر سدة ششم یا اوایل سدة هفتم ساخته شده است. مهارت سازندگان این وسایل، بویژه با توجه بهارزان بودن برنج بهکار رفته در آنها، بدان پایه است که گویی نقرهکارانی بودهاند که بهدلایل اقتصادی، بناچار، با فلزی ارزانتر کار کردهاند (آلن، 1976ـ1977، ص 5 ـ 21) ضمناً اتصالاتِ دقیق پوشانده شده میان لایههای مختلف، کیفیت مرصعکاریها با نقره و مس، و مهمتر از همه برجستهکاریها شایان توجه است. اشیای ساخته شده از برنج کوبیده، عبارتاند از : پارچهای دردار و سینیهای رومیزی کوچک.در همین دوره، برنج کوبیده در سیستان نیز تولید میشد و در ساختن اشیایی با کیفیت نسبتاً خوب، بویژه لگن و سینی، بهکار میرفت. مرصّعکاریهایی از نقره و مس یا هر دو، غالباً برای زیباتر کردن قطعة ساختهشده بهکار میرفت. مکتب خاصی، هنر برجستهکاری را براشیایی که شاید سپر باشند بهکار برده است (ملکیان شروانی). احتمالاً برای ریختن اسطرلاب، که ابزاری بسیار تخصصی بوده، همین آلیاژ را بهکار میبردهاند. اما هنوز تحقیق دقیقی در این باره منتشر نشده است و بررسیهای مقدماتی نمونههای مختلف، وجود برخی تفاوتها در نسبت مس و روی و نیز وجود مقدار کمی سرب را (ظاهراً برای آسانکردن ریختهگری) در آنها نشان میدهد.آلیاژی که در متون عربی شبه مفرغ، و در آثار معاصر غالباً آلیاژ چهارتایی نامیده میشود و غالباً برای ریختن اشیای فلزی بهکار میرفته، از مس، سرب، روی و قلع (بهترتیب میزان بهکار رفته) و ظاهراً از قراضة فلز ذوب شده با افزودن سرب برای سهولت در ریختهگری، درست میشده است (آلن، 1979، ص 45ـ46 و جدول 21). محصولات متداول سدههای نخستین اسلامی عبارتاند از : هاون و دستة آن، عودسوز، پاتیل، سطلوضو، چراغ و پایة آن، بطری و آفتابه. تمام این اقلام پیش از سدة ششم، بهصورت رایجتری، بهکار میرفته و نمونههای بسیاری از آنها از مشرق ایران و افغانستان یافت شده که در گنجینهها و نمایشگاههای آثار هنری نگهداری میشود. از حدود 500 بهبعد، از تنوع این اشیا کاسته شد و بهغنای تزیینات از جمله مرصّعکاری افزوده گردید؛ برای نمونه «سطل بوبرینسکی » در موزة ارمیتاژ مورخ 559، و آفتابهای بهشکل گاو کوهاندار و گوسالة شیرخوار مورخ 603 در همان مجموعه ( ) هنرهای اسلامی ( ، ش 178 و 180). ظرف اخیر با روش اشک شمع درست شده است (برای توضیح این روش رجوع کنید به اونتراخت، ص 338ـ377). نوشتههای روی هر قطعه، نشان میدهد که ریختهگران و ترصیعکاران افراد متفاوتی بودهاند و در این صنعت، تقسیم کار وجود داشته است. برخی از قطعاتی که برای افراد طبقة حاکم ساخته شده باقی مانده است اما شمار بیشتری که نام صاحبانشان برآنها حک شده از آنِ بازرگانان یا سایر افراد طبقة سوداگران است.از سدة هفتم تا دورة صفویه (907)، کاربرد آلیاژهای برنج، تغییراتی کرده که نشاندهندة تغییر سلیقة مردم است. تاحدود 750، برنج ظریف مرصّع در شمال غربی ایران و فارس برای افراد خاندان سلطنتی و درباریان تهیه میشد، اما از سدة هشتم، کاربرد مسِ قلعاندود برای تهیة اشیای ارزانتر بسیار رایج شد و در سدة دهم و یازدهم علاقه بهکارهای برنجی با حکاکیِ پر نقش، افزایش یافت. درآن زمان آثار مرصّع نسبتاً نایاب بود و بهانواعی از پارچهای اواخر دورة تیموری و اوایل دورة صفوی (کمارف، ص 11ـ16) ساخت هرات و برخی از قطعات اواخرصفوی (مثلاً لنگری که در مجموعة داوید در کپنهاگ نگهداری میشود رجوع کنید به ) هنر در جهان اسلام ( ، ش 228) محدود میشد. در عوض اشیا را معمولاً با حکاکیهای پر نقش سبک درباری آن دوره تزیین میکردند و در این گروه بویژه مشعلدانها جالب توجه است.منابع: محمدبناحمد ابوریحان بیرونی، الجماهرفی الجواهر ، چاپ یوسف هادی، تهران 1374 ش؛ همو، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلالالدین همائی، تهران 1362 ش؛ حسینبنحسن جمالالدین انجو، فرهنگ جهانگیری ، چاپ رحیم عفیفی، مشهد 1351 ش؛ عبداللهبنعلیکاشانی، عرایس الجواهر و نفایس الاطایب ، چاپ ایرج افشار، تهران 1345 ش؛ یعقوببناحمد کردی نیشابوری، کتاب البلغة ، چاپ مجتبی مینوی و فیروز حریرچی، تهران 1355 ش؛ فخرالدین مبارکشاه قوّاس، فرهنگ قوّاس ، چاپ نذیر احمد، تهران 1353 ش؛ محمدبناحمد مقدسی، احسنالتقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه، لیدن 1877؛ احمدبنمحمد میدانی، السامی فیالاسامی ، چاپ جعفر شهیدی، تهران 1345 ش؛ محمدبن محمدنصیرالدین طوسی، تنسوخنامة ایلخانی ، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران 1348 ش؛J. W Allan, Persian metal technology 700-1300 AD , Oxford Oriental Institute monographs, 2, Oxford 1979; idem, ``Silver: the key to bronze in early Islamic Iran,'' Kunst des Orients , 11/1-2, (1976-1977); Art from the world of Islam, 8th-18th century, Louisiana revy 27/3, (1987); The Arts of Islam, London 1976; L. Komaroff,``Timurid to Safavid Iran: continuity and change,'' Marsyas , 20, (1979-1980); L. D. Loeb, ``Creating antiques for fun and roof t. Encounters between Iranian Jewish merchants and touring coreligionists,’’ Hosts and guests. The anthropology of tourism , ed. V. L. Smith, Philadelphia, 1977; D. N. MacKenzie, A concise Pahlavi dictionary , London 1969; A. S. Melikian-Chirvani, ``Bucklers covers or cymbals? A twelfth-century riddle from eastern Iran,’’ in R.Elgood,ed., Islamic arms and armour , London 1979, 97-111; idem, Islamic metalwork from the Iranian world , London, 1982; O. Untracht, Metal techniques for craftsmen , London 1969.تکمله. مهمترین مرکز ساخت ابزارهای فلزی ترصیع شده با نقره در عراق قرن هفتم، شهر موصل بوده، که مواد اولیة آن در این منطقه از معادن غنی مس در ارغانه و خاپور بهدست میآمده است. ابریقی برنجی که با نقره مرصع شده است و در موزة متروپولیتن نگهداری میشود، از نخستین نمونههای مکتب موصل در قرن هفتم بهشمار میرود. تکنیک و طرز کار مکتب موصل در صنعت ترصیع آن دوره، پیشرفت بسیار داشته است که نمونة شایان توجه آن طشتی است در موزة لوور که با نقره ترصیع شده است. ابریق برنجی محفوظ در موزة بریتانیا، ساختة شجاعبن منعة موصلی، با طرح زمینة پیچ در پیچ، یکی از نمونههای عالی ترقی فلزکاری موصلی است. نام سلطان بدرالدین لؤلؤ * موصلی (631ـ658) بر روی چندین ظرف برنجی ترصیع شده با نقره حکّ شده است. مهمترین آنها طشتی است که در کتابخانة ملّی مونیخ نگهداری میشود.در قرن هفتم، بهسبب مهاجرتِ فلزکاران موصلی بهسوریه و مصر، سبک فلزکاران دورة ایّوبی در دمشق، حلب و قاهره همان اسلوب مکتب موصل است. نام سلطان ملکناصر یوسف، حاکم حلب و دمشق (634ـ659)، روی ابریقی برنجی و گلدانی معروف بهباربینی، حکّ شده است که در موزة لوور نگهداری میشود. صنعت فلزکاری در دورة ممالیک سوریه و مصر بهوالاترین درجة خود رسیده بود. چند کاسه و طشت برنجی در موزة لوور نگهداری میشود که احتمالاً بهاین دوره تعلق دارد. ظاهراً در حدود 823، در قاهره تقاضای ظروف مرصّع مسی و برنجی کم شده بوده است.در دورة تسلط مغول، صنعتگران هندی برنج و آلیاژهای دیگر را برای ساخت ظروف مورد احتیاج روزانه و ظروف مورد احتیاج مذهبی بهکار میبردند و روی این ظروف را با شکلهای ساخته شده از نقره تزیین میکردند که نمونههای آن در موزة متروپولیتن موجود است.منابع: س. م. دیماند، راهنمای صنایع اسلامی ، ترجمة عبدالله فریار، تهران 1365 ش.