برلین، کنگره ، بزرگترین اجتماع سیاسی قدرتهای بزرگ اروپا در قرن سیزدهم/نوزدهم (پس از کنگرة وین 1230ـ 1231/ 1814ـ1815 و پاریس 1273/1856). محور مذاکرات و تصمیمات آن، تعدیل شرایط پیمان ساناستفانو (یشیلکوی * کنونی در نزدیکی استانبول)، روشن کردن وضع متصرفات عثمانیها در بالکان و حل مسئلة شرق بود که نتایج آن شامل ایران و حتی افغانستان شد.مقدمات. در پی ناآرامیهایی در سرزمینهای اروپاییِ قلمرو عثمانی، جنگهای روسیه و عثمانی در بهار 1294/1877 از سرگرفته شد. از جملة این ناآرامیها، شورش هرزگووین در جمادیالا´خرة 1292/ ژوئیة 1875 در اعتراض به سنگینی مالیات اغنام و بدرفتاری مأموران عثمانی بود (گریمبرگ و سوانستروم، ج 11، ص 144؛ د. ترک ، ذیل «معاهدة برلین »). بیتوجهی دولت عثمانی به اصلاحات پیشبینی شده در طرح آندراسی که برای آرام کردن هرزگووین و بالکان تهیه شده بود، و نیز قتل رایزنهای فرانسه و آلمان در آشوبی همگانی در صحن مسجد سالونیک، مخاصمات میان روسیه و عثمانی را تشدید کرد. گردهمآیی استانبول (6 ذیحجة 1293ـ5 محرم 1294/ 23 دسامبر 1876 ـ 20 ژانویة 1877)به ریاست صفوتپاشا نیز بینتیجه ماند و برخی اختلافنظرها میان باب عالی و دولتهای انگلیس و فرانسه و دگرگونیهای سریع در داخل کشور، آسیبپذیری عثمانیها را در برابر روسیه افزایش داد و دولت روسیه به بهانة بیتوجهی عثمانیهابه اصلاحات درخواستی دول اروپایی در بالکان، در جبهة وسیعی، از دانوب تا قفقاز، با دولت عثمانی به جنگ پرداخت ( د. ترک ، همانجا).دولت عثمانی با قوایی خسته و تجهیزات ناقص و مالیهای که تحمل مخارج جنگی بزرگ را نداشت، خواهان ترک مخاصمه شد که در 19 رجب 1295/19 ژوئیة 1878 قرارداد آن در اَدْرِنه به امضا رسید. روسها در28 صفر 1295/3 مارس 1878 در پی پیشروی در چَتالجه و ورود به ساناستفانو، عهدنامهای با عثمانیها منعقد کردند (کینراس، ص 543؛ بریانشانینوف، ص 223، د. ترک ، همانجا؛ لاموش، ص 333). از مهمترین مواد این عهدنامه تضمین استقلال مونتنگرو صربستان و رومانی و تشکیل کشور بزرگ بلغارستان بود (بریانشانینوف، همانجا). تشکیل چنین کشور بزرگی، که احتمالاً در مدار نفوذ روسیه قرار میگرفت، موجب نگرانی اتریش و انگلستان بود. صدراعظم انگلستان، بنجمین دیزریلی، لرد بیکنزفیلد ، با اعلام این نظر که پیمان ساناستفانو جنوبشرقی اروپا را مستقیماً زیر نفوذ روسیه قرار داده و با نقض آشکار تقسیمبندی نژادی، مردم غیر اسلاو و بالکان را نادیده گرفته است، خواستار تجدیدنظر در شرایط آن شد (کینراس، ص 544). بدینسان، کنگرة برلین به تشویق بریتانیا و به پیشنهاد اتریش برای تجدیدنظر در مفاد پیمان ساناستفانو تشکیل شد. بریتانیا پیش از تشکیل کنگره با یک سلسله مذاکره و عقد قراردادهای پنهانی با دول ذینفع، زمینه را برای پیشبرد مقاصد خود فراهم ساخت؛ مثلاً سالزْبِری، سیاستمدار محافظهکار انگلیسی و وزیرخارجة دولت دیزریلی، در جمادیالاولی 1295/مه 1878، کمی پیش از شروع کار کنگره، در پیامی به لایارد ، سفیر آن کشور در استانبول، به باب عالی اخطار کرد که دولت عثمانی باید با عقد پیمان تدافعی با انگلستان مبنی بر حمایت این دولت از عثمانی در برابر خطر نفوذ روسیه در قلمرو آسیایی آن کشور موافقت کند. عثمانیها آن اتحاد تدافعی را، قبل از انقضای مهلت پذیرفتند و قبرس، که حکم دروازة مصر و شامات را داشت و ازینرو برای بریتانیا مهم بود، به تصرف آن کشور درآمد (محمود، ج 3، ص 865ـ866، 868) و مقرر شد که خراج سالیانهای از اضافه درآمدهای آن به سلطان پرداخت شود (کینراس، ص 547(.در 7 جمادیالا´خرة 1296/30 مه 1878، روسیه و انگلستان، به طور همزمان، برای تحدید بلغارستان بزرگ، موافقتنامهای نهانی در لندن منعقد کردند (همان، ص 544 ـ 545؛ محمود، ج 3، ص 867). انگلستان مذاکرات مقدماتی را با آلمان نیز که با ملاقات سالزبری و بیسمارک در ذیقعدة 1293/ نوامبر 1876 آغاز شده بود، تا 10 جمادیالا´خره 1295/ 12 ژوئن 1878 ادامه داد. در این مذاکرات، انگلستان موفق شد همراهی بیسمارک را، که به سبب نقش سیاسی خود در کنگرة برلین لقب «دلال درستکار » گرفت (وارد،ج 12، ص 396؛ گریمبرگ و سوانستروم، ج 11، ص 150؛پامر، ج 2، ص 289)، جلب کند. موضعگیری آلمان دراین کنگره و حمایت آن دولت از نظر انگلستان منشأ سوءظنی تاریخی میان آلمان و روسیه شد که در سرنوشت اروپااثری پایدار نهاد و بارزترین و فوریترین آن، از هم پاشیدن اتحادیة سه کشور آلمان، اتریش و روسیه بود (گریمبرگو سوانستروم، ج 11، ص 151).تجدیدنفوذ روسیه در بالکان برای انگلستان دستاورد سیاسی مهمی بود و در تاریخ به«صلح افتخارآمیز »، یعنی همان تعبیری معروف شد که دیزریلی در نطق خود هنگام بازگشت از کنگره از آن یاد کرد (لرند،ج 2، ص 971؛ وارد، ج 12، ص 399؛ پامر، همانجا؛ گریمبرگو سوانستروم، همانجا؛ کینراس، ص 546)، گرچه براینمایندة روسیه «تاریکترین صفحة زندگی سیاسی» او بود (بریانشانینوف، ص 224(.کنگره در 11جمادیالا´خره 1295/13 ژوئن 1878، در کاخ رادزویل برلین تشکیل شد (لرند، ج 5، ص 3155). دولتهای شرکتکننده بهترین دولتمردان خود را روانة این کارزار سیاسی کردند، از آلمان بیسمارک و هوهنلوهه ؛ از انگلستان دیزریلی و سالزبری؛ از روسیه گارچاکف ، وزیر امورخارجه، و شوالف ، سفیر روسیه در لندن؛ از اتریش ـ هنگری کنت آندراسی، صدراعظم و وزیر امورخارجه؛ از فرانسه وادینگتن ، وزیر امورخارجه؛ از ایتالیا کورتی ، در کنگره شرکت کردند (گریمبرگ و سوانستروم، ج 11، ص 149؛ د. ترک ، همانجا). دولت عثمانی، الکساندر کاراتودُری پاشا، وزیر فواید عامه، که مسیحی بود، و سعداللهبیک، سفیر عثمانی در برلین، را برای دفاع از منافع خود به کنگره روانه کرد (شاو، ج 2، ص 190؛ د. ترک ، همانجا). یونان نیز با حمایت انگلستان موفق شد هیئت نمایندگی خود را بدون حق رأی به کنگره بفرستد (وارد، ج 12، ص). 395(با وجود همة تمهیدات، دستیابی به توافق در کنگره آسان نبود. هیئت نمایندگی انگلستان به نشانة اعتراض تهدید کرد که جلسات را ترک خواهد گفت (همانجا) و روسها براحتی حاضر به تجدیدنظر در عهدنامة پیشین نبودند و در برابر تجزیة بلغارستان و عقبنشینی از متصرفات خود مقاومت میکردند.فرمانروایی اتریش ـ هنگری، که در بالکان در پی کسب جایگاهی مشابه روسیه بود، برای افزایش نفوذ سیاسی ـ اقتصادی خود در منطقه، خواهان اشغال بوسنی و هرزگووینو حمایت از صربستان و قرهداغ و تسلط بر راههای تجاری جزایر سالونیک بود ( د. ترک ، همانجا). به ایتالیا نیز وعدههایی دربارة توسعة متصرفات در حوزة آدریاتیک و انضمام آلبانیداده شد (پامر، همانجا) و فرانسه، برای کسب مجوز اشغال تونس تلاش میکرد ( د. ترک ، همانجا). دولت عثمانینیز مجبور به ترک قلمرو وسیعی شد که مایة رقابت ودرگیری میان دول بزرگ بود. این دولت دو پنجم از کل اراضیو یک پنجم از جمعیت خود، حدود 5ر5 میلیون نفر را کهتقریباً نیمی از آنان مسلمان بودند، از دست داد (شاو، ج 2، ص 191). بدینسان، کنگره، هر چند شرایط پیمان ساناستفانورا سبکتر ساخت، شکستی بر عثمانیها تحمیل کرد که پس از پیمان پاساروویتس (1130/1718) سابقه نداشت (لاموش، ص 335(.سرانجام. در 13 رجب 1295/13 ژوئیة 1878 کنگره با امضای پیمانی در 64 ماده پایان یافت (برای متن کامل معاهده رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج 3، ص 1836ـ1858). مهمترین مسئلة کنگره، یعنی سرنوشت بلغارستان بزرگ، پس ازچهار روز بحث ( د. ترک ، همانجا)، بدینترتیب حل شدکه براساس پیمان، این ناحیه به سه قسمت تقسیم شود: 1) امیرنشینی خودمختار در شمال بالکان که شاهزادهای مسیحی، برگزیده و خراجگزار سلطان عثمانی، بر آن حکومت کند (مادة 3 و 9). نمایندگان روسیه و دیگر امضاکنندگان عهدنامه میبایست بر این حکومت تازه که استقلال داخلی مییافت نظارت موقت داشته باشند (مادة 6). حقوق قانونی مالکان مسلمان نیز در آن به رسمیت شناخته شد (مادة 12). 2) سرزمین جنوب بالکان با نام رومایلی * شرقی که مرکزآن فِلِبه بود و بابعالی، با موافقت دولتهای بزرگ، برای آن یک والی مسیحی به مدت پنج سال، تعیین میکرد (مادة13، 15، 17). البته انتصاب حاکمی مسیحی برای روم ایلی شرقی اعتراض مسلمانان این نواحی (پوماکها )را برانگیخت. تعیین نظام حکومتی روم ایلی بر عهدة هیأتی بینالمللی گذاشته شد (مادة 18) و دولت عثمانی تعهد کرد اصلاحاتی را که در 1285/1868 در جزیرة کِرت (اقریطس) انجام داده بود، با تغییراتی، در این ناحیه نیز انجام دهد (مادة 23؛ لاموش، ص 334). در مقابل، مقرر شد که روسیه سپاهیان خود را پس از نه ماه از این سرزمین بیرون ببرد (مادة 22). 3) مقدونیه، که به بلغارستان بزرگ واگذار شده بود، با قید شرط اصلاحات به عثمانی تعلق گرفت ( د. ترک ، همانجا؛ شاو، ص 190(.تجزیة بلغارستان برای بریتانیا پیروزی سیاسی کوتاه مدتی شمرده میشد، زیرا از نفوذ روسیه در بالکان میکاست و راه آن کشور را به دریا قطع میکرد.براساس مفاد مادة 25 عهدنامه، بوسنی هرزگووین به پیشنهاد بریتانیا، به اشغال نظامی اتریش ـ هنگری درآمد و ادارة آن به دست همین دولت سپرده شد، با این توجیه که به دلیل دوری این سرزمین از پایتخت عثمانی و کمی جمعیت ترک در آن و ضرورت همزیستی ارتدوکسها و کاتولیکها و مسلمانها این تدبیر ضامن نظم و توازن مطلوب خواهد بود. بدینسان بریتانیا موفق شد که از تشکیل دولتهای اسلاو در بالکان و گسترش نفوذ روسها جلوگیری کند (وارد، ج 12، ص 396). به اتریش اجازه داده شد که در استان نوویبازار ، پادگان نظامی داشته باشد و از راههای آن در امور بازرگانی استفاده کند ( د. ترک ، همانجا؛ وارد، همانجا). این امر برای نفوذ اتریش در شمال آلبانی و مقدونیه زمینة مناسبی فراهم آورد. توافقنامة 28 ربیعالا´خر 1296/ 21 آوریل 1879، میان دولت عثمانی و امپراتوری هابسبورگ امتیازاتی را که اتریش در برلین کسب کرده بود، تحکیم و تثبیت کرد (وارد، همانجا).کنگرة برلین استقلال رومانی را نیز به رسمیت شناخت (مادة 43)، اما بخشهایی از بسارابی ، که بهموجب پیمان پاریس به رومانی واگذار شده بود، در ازای دوبروجا و جزایر دلتای دانوب و تولچی به روسیه تعلق گرفت، حال آنکه جمعیت دوبروجا بیشتر ترک و بلغار بودند و بسارابی از نظر تاریخی و قومشناسی سرزمینی رومانیایی شمرده میشد. شرط دیگر استقلال رومانی، رعایت حقوق اتباع یهود آن کشور بود. رومانی در ازای کسب امتیاز پذیرفت که قلاع و استحکامات نظامی خود را در امتداد رود دانوب ویران کند و زمینة مبادلات آزاد تجاری در این منطقه را فراهم آورد (مادههای 48، 52؛ وارد، ج 12، ص 397).عهدنامة برلین به صربستان استقلال داد (مادة 34)، اما حقوق مسلمانان در مالکیت اراضی در آن کشور پذیرفته شد (مادة 39) و از آنجا که بخشی از اراضی عثمانی بهصربستان داده میشد، پرداخت قسمتی از دیون عثمانینیز بهعهدة آن کشور گذاشته شد (مادة 42). کنگره استقلال مونتنگرو را نیز به رسمیت شناخت و این دولت هم متعهدشد که پرداخت بخشی از دیون عثمانی را تقبل کند (وارد، ج 12، ص 398). اما جزیرة کرت در اختیار عثمانی باقی ماند (همانجا). کنگره از تعیین مرز قطعی یونان با عثمانیسرباز زد، ولی به پیشنهاد وادینگتن، حق وساطت میان دو کشور هنگام تعیین قطعی مرزها و کمک به اجرای مفاد معاهده برای دولتهای بزرگ امضاکنندة عهدنامه محفوظ ماند (مادة 24؛ وارد، همانجا).در آسیا مرزهای کرانههای دریای سیاه، همچنانکه در پیمان ساناستفانو تعیین شده بود، در عهدنامة برلین نیز تأیید شد. بابعالی، قارص و اَردَهان و باطوم * را به روسیه واگذار کرد (مادة 58). در عوض، تزار قول داد که باطوم را بندر آزاد تجاری اعلام و از احداث استحکامات نظامی در آن خودداری کند. ولی هشت سال بعد جانشین وی، بهرغم اعتراض انگلستان، این قول را زیر پا نهاد.در ایالتهای ارمنینشین، بابعالی متعهد شد که به نفع ارمنیان اصلاحاتی انجام دهد و در برابر تجاوز کردها و چرکسها از ایشان حمایت کند (مادة 61). بعلاوه، دولت عثمانی آزادی دین و مذهب و تساوی حقوق میان اتباع خود را تضمین و پرداخت غرامتی بالغ بر 000 ، 500 ، 802 فرانک را تقبل کرد. تأمین آزادی بُغازهای دریای سیاه به موجب پیمانهای پاریس (1272/1856) و لندن (1288/1871) نیز از دیگر تعهدات باب عالی بود ( د. ترک ، همانجا).کنگرة برلین نتوانست راهحلی عادلانه ارائه کند که در بالکان و سایر مناطق مورد بحث به صلحی پایدار بینجامد. تقریباً تمام قدرتهای بزرگِ امضاکنندة پیمان، بندهایی از آن را زیر پا گذاشتند و با محدود ساختن مسائل در چارچوب منافع خود، به خواستهای ملل کوچک منطقه بیاعتنایی کردند. با اینهمه، کنگرة برلین، از این حیث که نخستین کوشش برای حل مسالمتآمیز مسئلة شرق و تدوین الگوی سیاسی برای اروپای شرقی و تدارک صلحی نسبی برای یک نسل بود، اهمیت تاریخی ویژهای دارد (کینراس، ص 547؛ تیلر، ص 492). در سالهای 1303/1885 تا 1332/1913 در مفاد عهدنامه و نتایج کنگره تغییراتی داده شد (لیتلفیلد، ص 146ـ147).براساس مادة 60 این پیمان، بابعالی، قُطور و اراضی اطراف آن را به دولت ایران واگذار کرد (اعتمادالسلطنه، ج 3، ص1857). این مهمترین نتیجهای است که از کنگرة برلین عاید ایران شد. منطقة قطور شامل 39 قریه (خانملک ساسانی، ج 1، ص 90) و از مغرب و جنوب مجاور خاک عثمانی و حائز اهمیت نظامی بسیار بود (آدمیت، 1354 ش، ص 582). اختلاف میان ایران و عثمانی بر سر این منطقه از چند دهة پیش آغاز شده بود و بعداز عقد معاهدة ارزروم (16 جمادیالثانی 1263) و پس از بازگشت میرزاتقیخان (بعدها امیرکبیر) از عثمانی، تشکیل کمیسیون سرحدّی برای تعیین حدود ایران و عثمانی در دستور کار قرار گرفت. مقارن این احوال، دولت عثمانی، با استفاده از وضع آشفتة ایران و وقوع فتنة محمدحسنخان ملقب به سالار در خراسان (متوفی 1266؛ اعتمادالسلطنه، ج 4، ص2395)، قطور و بلوک اطراف آن را اشغال کرد و در دهانة تنگة قطور منارهای ساخت و روی سنگی به عنوان نشانة سرحد این عبارت را حک کرد : «رأس حدود دولت عثمانیه در ناحیة قطور سنة 1265.» درویشپاشا، نمایندة عثمانی در کمیسیون مرزی، در نامهای به محمدرحیممیرزا، حاکم خوی، قطور را جزو سرحدات وان اعلام کرد (آدمیت، 1354 ش، ص 582). دولت روسیه، از آنجا که تصرف نقاط سوقالجیشی آذربایجان و شمالغربی ایران را از جانب دولت عثمانی به صلاح خود نمیدید، به اشغال قطور اعتراض کرد و حقوق ایران را در این مورد به رسمیت شناخت (فرهاد معتمد، ص 115؛ آدمیت، همانجا) و در کنگرة برلین نیز بر این موضع تأکید ورزید. حمایت روسیه در گنجاندن مادة مربوط به استرداد قطور مؤثر بود. اما انگلستان، که در این دوره سیاست حمایت از عثمانی را برای مقابله با روسها در پیش گرفته بود، چندان موافق استرداد قطور نبود و تا مدتها بعد، چه هنگام تشکیل کنگره برلین و چه پس از آن، به این بهانه که سی سال از تصرف قطور گذشته است، بازپس دادن آن را به ایران دشوار میشمرد (فرهاد معتمد، همانجا به نقل از گزارش میرزا محسنخان به وزارت خارجه) و از موضعگیری صریح در قبال مسئله طفره میرفت (آدمیت، همانجا).دولت ایران میرزا ملکمخان، وزیرمختار خود در لندن، را مأمور شرکت در کنگره کرد. میرزاحسینخان سپهسالار با حساسیت بسیار مراقب پیشرفت کار و نقش او در کنگره و در مذاکرات جنبی با بیسمارک و آندراسی و گارچاکف بود (آدمیت، 1356 ش، ص 487). او در نامة مورخ 22 جمادیالا´خرة 1295، از ملکم خواست تا این نکته را برای دول شرکتکننده روشن سازد که حل مسئلة شرق بدون حل اختلافات میان ایران و عثمانی کامل نخواهد شد (همانجا). ملکم، به تأکید سپهسالار، علاقهای به درگیر شدن در ماجرای بالکان، که محور مذاکرات کنگره بود، نشان نداد و فقط هنگام طرح مسئلة استرداد قطور (مادة 60) در کنگره حضوری فعال داشت (رائین، ص 85(.مادة 60، هر چند برای ایران موفقیّتی سیاسی بود، عملاً به استرداد قطور منجر نشد و بابعالی به بهانههای مختلف از آن طفره رفت و تحویل قطور را به حل اختلاف مرزی میان دو کشور در ناحیة زهاب منوط شمرد. لیکن، ایران تأکید داشت که تسلیم قطور به هیچرو وابسته به مسائل کلی سرحدّی میان دو دولت نیست، بلکه چون دیگر تصمیمات کنگرة برلین، نظیر تحویل بندر باطوم به روسیه، باید بیدرنگ و جدا از مسائل دیگر انجام گیرد. عثمانیها ظاهراً تسلیم شدند و صفوت پاشا اعلام داشت که به والی وان دستور لازم داده شده است (فرهاد معتمد، ص 116ـ117)؛ اما سال بعد تنها 19 قریه از 39 قریة قطور به ایران تحویل داده شد (اعتمادالسلطنه، ج 4، ص 2395) و استرداد کامل تا سالها بعد صورت نپذیرفت ( گزیدة اسناد سیاسی ایران و عثمانی ، ج 2، جاهای متعدد؛ مشکور، ص 353؛ هدایت، ص 323(کنگرة برلین هر چند مستقیماً به مسائل افغانستان و متصرفات روسها در آسیای مرکزی و شمال ایران نپرداخت، اما تصمیمات آن بر آهنگ پیشروی روسها در این نواحی بیتأثیر نبود و روسیه را ناگزیر ساخت تا از اجرای طرحهای پیشین خود در افغانستان، که سلطة انگلستان در هند را به خطر میافکند، دست بردارد. هیئت سیاسی روسیه در کابل، به ریاست استولیتف بشتاب افغانستان را ترک گفت، زیرا بنابه ادعای انگلستان، حضور او و ادامة مذاکرات با امیرعلیشیر علیخان مانع برقراری کامل حسن تفاهم میان دو کشور بود. بدینسان، سلب حمایت قاطع روسها از افغانستان در جنگی که متعاقباً بین این کشور و انگلستان درگرفت، به نفوذ و حیثیت روسیه در این منطقه بشدت لطمه زد (ترنزیو، ص 94ـ95).منابع: فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران ، تهران 1354 ش؛ همو، اندیشة ترقی و حکومت قانون : عصر سپهسالار ، تهران 1356 ش؛ محمدحسنبنعلی اعتمادالسلطنه، مرآةالبلدان ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1367ـ1368 ش؛ نیکلای بریانشانینوف، تاریخ روسیه از آغاز تا انقلاب اکتبر ، ترجمة خانبابا بیانی، تهران 1357 ش؛ رابرت روزول پامر، تاریخ جهاننو ، ترجمة ابوالقاسم طاهری، تهران 1357 ش؛ پیوکارلو ترنزیو، رقابتهای روس و انگلیس در ایران و افغانستان ، ترجمة عباس آذرین، تهران 1363 ش؛ ای.جی.پی.تیلر، عظمت و انحطاط اروپا ، ترجمة هرمز عبداللهی، تهران 1370 ش؛ احمد خانملک ساسانی، سیاستگران دورة قاجار ، تهران ] تاریخ مقدمه 1338 ش [ ؛ اسماعیل رائین، میرزا ملکمخان ، تهران 1353 ش؛ محمود فرهاد معتمد، تاریخ روابط سیاسی ایران و عثمانی ، تهران ] بیتا. [ ؛ جان پاتریک کینراس، قرون عثمانی و ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی ، ترجمة پروانه ستاری، تهران 1373 ش؛ کارل گریمبرگ و رگنار سوانستروم، تاریخ بزرگ جهان ، ج 11، ترجمة حسینعلی هروی، تهران 1370 ش؛ گزیدة اسناد سیاسی ایران و عثمانی : دورة قاجاریه ، تهران 1369ـ1372 ش؛ لئون لاموش، تاریخ ترکیه ، ترجمة سعید نفیسی، تهران 1316 ش؛ هنریویلسون لیتلفیلد، تاریخ اروپا ، ترجمة فریدة قرچهداغی (صحیحی)، تهران 1351 ش؛ برادفورد مارتین، تاریخ روابط ایران و آلمان ، ترجمة پیمانآزاد و علی امید، تهران 1368 ش؛ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی ، ج 3، تهران 1335 ش؛ محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین : از روزگار باستان تا انقراض قاجاریه ، تهران 1363 ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1363 ش؛J. N. Larned, History for ready reference , Springfield, Mass. 1895; Stanford Shaw, History of Ottoman Empire and modern Turkey , Cambridge 1985; TA , s.v. “Berlin Antla mas "; A.W. Ward, The Cambridge modern history , Cambridge 1910.