برگ بو

معرف

به‌ عربی‌ غار ، درخت‌ یا درختچه‌ای‌ از تیرة‌ غاریان‌ ، به‌ نام‌ علمی‌ لائوروس‌ نوبیلیس‌ ، به‌ بلندی‌ 6ـ 18 متر، همیشه‌ سبز، بومی‌ ناحیة‌ مدیترانه‌ (جنوب‌ اروپا، آسیای‌ صغیر)
متن
برگِ بو ، به‌ عربی‌ غار ، درخت‌ یا درختچه‌ای‌ از تیرة‌ غاریان‌ ، به‌ نام‌ علمی‌ لائوروس‌ نوبیلیس‌ ، به‌ بلندی‌ 6ـ 18 متر، همیشه‌ سبز، بومی‌ ناحیة‌ مدیترانه‌ (جنوب‌ اروپا، آسیای‌ صغیر). اجزای‌ قابل‌ استفادة‌ این‌ گیاه‌، که‌ همچون‌ درخت‌ زینتی‌ نیزکاشته‌ می‌شود، برگها و میوه‌های‌ آن‌ است‌. برگهای‌ سبز سیر، برّاق‌، چرم‌ مانند و خوشبوی‌ آن‌ (نیز معروف‌ به‌ «برگِ بو»)،به‌ درازای‌ 8ـ14 و به‌ پهنای‌ 5ر2 ـ 5ر4 سانتیمتر ( رجوع کنید به تصویر) امروزه‌ برای‌ خوشبو کردن‌ برخی‌ از غذاها و سوپها و کنسروهاو ترشیها و نیز «خیارشور» به‌ کار می‌رود. از این‌ برگها و بویژه‌از میوه‌های‌ تکدانة‌ آن‌ ( سِتِه‌ در اصطلاح‌ گیاهشناسی‌) که‌ به‌ اندازة‌ دانة‌ کوچک‌ انگور و به‌ رنگ‌ ارغوانی‌ سیر است‌، همچون‌ درگذشته‌، روغنی‌ خوشبو می‌گیرند که‌ مصارف‌ دارویی‌ دارد (برای‌ اطلاعات‌ گیاهشناختی‌ و داروشناختی‌ بیشتر دربارة‌ برگ‌بو، ترکیب‌ شیمیایی‌ و خواص‌ روغن‌ و انسانس‌ آن‌، و مصارف‌ درمانی‌ کنونی‌ این‌ روغن‌ رجوع کنید به دایرة‌المعارف‌ فارسی‌ ، ذیل‌ «برگ‌ بو»؛ زرگری‌، چ‌ 4، ج‌ 4، ص‌ 325ـ 328؛ نیز رجوع کنید به مصارف‌ درمانی‌ برگ‌ و میوة‌ غار در پزشکی‌ سنتی‌ در دنبالة‌ مقاله‌).کاشت‌ و پرورش‌ درخت‌ برگ‌ بو در ایران‌ در دورة‌ قاجاریه‌ آغاز یافت‌ (ثابتی‌، ص‌ 433). ناصرالدین‌ شاه‌ نهالهای‌ آن‌ را از اروپا آورد و در باغ‌ کاخ‌ گلستان‌ کاشت‌ (نراقی‌، ص‌ 66). در همان‌ روزگار، به‌ گفتة‌ شلیمر (ص‌ 341ـ342)، برگ‌ این‌ درخت‌ را از طرابزون‌ به‌ ایران‌ می‌آوردند، و عطاران‌ در بازار تهران‌ و اصفهان‌ آن‌ را به‌ جای‌ ساذجِ هندی‌ می‌فروختند. مظفرالدین‌ شاه‌ کاشت‌ آن‌ را در دیگر باغهای‌ سلطنتی‌ توسعه‌ داد (وزیری‌ الهی‌، ص‌ 316)، که‌ تا چندین‌ دهة‌ پیش‌ نمونه‌هایی‌ از آن‌ در محل‌ کاخ‌ وزارت‌ دارایی‌ (در تهران‌) برجای‌ بود (ثابتی‌، همانجا)، و هنوز در ضلع‌ شرقی‌ پارک‌ شهر تهران‌ شش‌ درخت‌ نسبتاً کهنسال‌ برگ‌ بو احتمالاً از آن‌ دوره‌ موجود است‌ (مشاهده‌ و تحقیق‌ م‌. ح‌. ابریشمی‌). کاشت‌ آن‌ به‌ عنوان‌ درخت‌ زینتی‌ در تهران‌ و برخی‌ از نواحی‌ شمال‌ ایران‌ معمول‌ است‌ (زرگری‌، همان‌، ص‌ 328(اصطلاح‌ «برگ‌ بو» در فارسی‌ برای‌ غار و برگ‌ آن‌ ظاهراً جدید است‌ (در واژه‌نامه‌ها و دیگر منابع‌ دورة‌ قاجاریه‌ و پیش‌ از آن‌ یافت‌ نمی‌شود). نامهای‌ فارسی‌ (یا گویشی‌ ؟) قدیم‌ آن‌ عبارت‌اند از : 1) دَهْمَست‌ ( دهمشت‌ در عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، ص‌ 630، ظاهراً غلط‌ چاپی‌ است‌) به‌ معنای‌ «میوه‌ یا دانة‌ غار»، مثلاً، در ابوحنیفة‌ دینوری‌ (ج‌ 2، ص‌ 165، ش‌ 779) و ابوریحان‌ بیرونی‌، به‌ نقل‌ از بِشْر بن‌ عبدالوهّاب‌ فَزاری‌ (ص‌ 448، ش‌ 746 ] «حَبّ الغار» [ )؛ به‌ معنای‌ «برگ‌ غار»، مثلاً در الحاوی‌ رازی‌ (به‌ نقل‌ ابوریحان‌ بیرونی‌، همانجا؛ ترجمه‌ و اقتباس‌ فارسی‌ آن‌، ج‌ 1، ص‌ 504، ش‌ 560)، و به‌ معنای‌ «درختِ غار»، مثلاً، در جرجانی‌، ص‌ 617. دو «وجه‌ تسمیة‌ عامیانه‌ ] ؟ [ » برای‌ واژة‌ دهمست‌ یافته‌ شد : یکی‌ به‌ معنای‌ «دَه‌ (نفر) مَست‌» ( برهان‌ قاطع‌ ، ذیل‌ همین‌ واژه‌) و دیگری‌ (به‌ کَسرِ دال‌) به‌ معنای‌ «مُسْکِر القَرْیَة‌ بأجْمَعِها» (= «مَست‌ کنندة‌ همة‌ روستا»؛ دینوری‌، ج‌ 2، ص‌ 165، زیرنویس‌ حمیداللّه‌). 2) باهشتان‌ ] ؟ [ ، فقط‌ در عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، ص‌ 629، ذیل‌ «غار» (در چاپ‌ مغلوط‌ تذکرة‌ انطاکی‌، ص‌ 348، به‌ صورتِ مابهشتان‌ ] ؟ [ ). 3) رَند ، که‌، مانند دهمَست‌ ، در عربی‌ هم‌ به‌ کار رفته‌ است‌ (در گویش‌ شام‌، به‌ معنای‌ «درخت‌ غار»، به‌ روایت‌ دینوری‌، ج‌ 1، ص‌ 185، ش‌ 422 ؛ در الجزایر و سوریه‌ و نزد بادیه‌نشینان‌، به‌ نوشتة‌ احمد عیسی‌، ص‌ 105، ش‌ 20). رند را بعضی‌ درختچة‌ خوشبوی‌ مُورْد * دانسته‌اند، مثلاً رجوع کنید به دینوری‌، ج‌ 1، ص‌ 185، ش‌ 422؛ ج‌ 2، ص‌ 165، ش‌ 779 ؛ انطاکی‌، ص‌ 242؛ و برهان‌ قاطع‌ ، ذیل‌ همین‌ واژه‌).بسیاری‌ از حکیمان‌ دورة‌ اسلامی‌ کمابیش‌ خواصی‌ درمانی‌ برای‌ غار (بویژه‌ برگ‌ و دانة‌ آن‌) ذکر کرده‌اند، که‌ عمدتاً و اساساً برگرفته‌ از یا مبتنی‌ بر وصف‌ حکیم‌ یونانی‌، دیسقوریدوس‌ * (سدة‌ اول‌ م‌) از این‌ گیاه‌ (در یونانی‌، ¦ dؤphne ؛ به‌ صورتِ معرّب‌، دافنی‌ ) است‌ ــ مثلاً ابومنصور موفّق‌ هروی‌ (سدة‌ چهارم‌؛ ص‌ 237)، ابن‌سینا (370ـ 428؛ ج‌ 1، کتاب‌ دوم‌، ص‌ 468) و علی‌ انصاری‌ شیرازی‌ (معروف‌ به‌ «حاج‌ زینِ عطّار»، سدة‌ هشتم‌؛ ص‌ 313ـ314). خلاصه‌ای‌ از نوشتة‌ دیسقوریدوس‌ (از ترجمة‌ کهن‌ عربی‌، به‌ نقل‌ ابن‌بیطار، ج‌ 3، ص‌ 145) برای‌ مقایسه‌ با نوشته‌های‌ سپسین‌ در اینجا آورده‌ می‌شود :برگها. ملیّن‌ (نرم‌کننده‌) و مسخّن‌ (گرم‌کننده‌)اند؛ برگهای‌ تازه‌ اندکی‌ قابض‌اند، لذا نشستن‌ در آب‌ (جوشاندة‌) آنها برای‌ بیماریهای‌ مثانه‌ و زهدان‌ نیک‌ است‌. ضماد برگهای‌ ساییده‌ بر جای‌ زنبور زده‌، و با نان‌ و آرد برای‌ رفع‌ ضَرَبان‌ آماسهای‌ گرم‌ سودمند است‌. خوردن‌ آنها معده‌ را سُست‌ می‌کند و باعث‌ غثیان‌ می‌شود.دانه‌ها. تسخین‌ (گرم‌ کنندگی‌) آنها بیش‌ از برگهاست‌. لَعوق‌ آنها با عسل‌ یا طِلای‌ آنها برای‌ درمان‌ قَرحه‌ (زخم‌) شُش‌، نفس‌تنگی‌، و سَیَلان‌ فضول‌ (رطوبات‌ زاید) به‌ سینه‌ سودمند است‌. خوردن‌ آنها برای‌ رفع‌ گزند نیش‌ کژدم‌، ] طِلای‌ آنها ؟ [ برای‌ رفع‌ بَهَق‌ (پیسی‌؛ رجوع کنید به بَرَص‌ * ) و چکانیدنِ آمیزة‌ عصارة‌ آنها با روغن‌ گُل‌ سرخ‌ در گوش‌، برای‌ درمان‌ دَوی‌ (طنین‌) و درد گوش‌ و همچنین‌ دشواری‌ شنوایی‌ سودمند است‌. دانه‌های‌ آن‌ در ترکیب‌ روغنهای‌ ] مالیدنی‌ [ برای‌ رفع‌ اِعیاء (فرسودگی‌ و خستگی‌ شدید) به‌ کار می‌رود.پوست‌ ریشة‌ غار. خوردن‌ نُه‌ قیراط‌ از آن‌ سنگ‌ ] مثانه‌ و غیره‌ [ را خُرد می‌کند، جنین‌ را می‌کُشد، و برای‌ جگر علیل‌ سودمند است‌.برخی‌ از توضیحات‌ یا مطالب‌ تازة‌ بعض‌ دانشمندان‌ سپسین‌ چنین‌ است‌: برگ‌ و دانة‌ آن‌ سخت‌ مسخّن‌ و مُجفّف‌ (خشکاننده‌)اند، ولی‌ پوست‌ ریشة‌ آن‌ حدّت‌ (تندی‌ و تیزی‌) و حرارت‌ کمتری‌ دارد و اندکی‌ نیز قابض‌ است‌؛ لذا سنگ‌ ] مثانه‌ و غیره‌ [ را خُرد می‌کند و برای‌ بیماریهای‌ جگر سودمند است‌ (جالینوس‌ * ، قرن‌ دوم‌ م‌؛ به‌ نقلِ ابن‌بیطار، همانجا). خوردن‌ حَبّالغار با راسَن‌ برای‌ درد سپرزِ ناشی‌ از رطوبت‌ و برای‌ سَرْدرد ناشی‌ از ] غلبة‌ [ بلغم‌ و بادهای‌ غلیظ‌ سودمند است‌ (اسحق‌بن‌ عِمران‌، متوفی‌ ح 292؛ به‌ نقلِ ابن‌بیطار، همانجا). گَرد ساییدة‌ آن‌ را برای‌ درمان‌ لَقوه‌ استنشاق‌ می‌کنند (محمدِ زکریای‌ رازی‌، به‌ نقل‌ ابن‌بیطار، همانجا). خوردن‌ برگهای‌ خشک‌ ساییدة‌ آن‌ مَغْص‌ (درد و پیچش‌ روده‌ها؛ دل‌ پیچه‌) را زود آرام‌ می‌بخشد، و مضمضة‌ جوشاندة‌ آنها با سرکه‌ برای‌ تسکین‌ دندان‌درد سودمند است‌؛ پاشیدن‌ آب‌ خیساندة‌ برگها در خانه‌، مگسها را می‌راند (احمد غافقی‌، متوفی‌ 1164 م‌؛ به‌ نقل‌ ابن‌بیطار، همانجا). به‌ گمان‌ بعضی‌، اگر تکّه‌ای‌ از چوب‌ درخت‌ غار را بر فراز جایی‌ بیاویزند که‌ کودکی‌ در آنجا در خواب‌ دائماً وحشت‌ می‌کند، دیگر در خواب‌ نخواهد ترسید (صاحب‌ کتاب‌ الفِلاحة‌ ] ؟ [ ، به‌ نقل‌ ابن‌بیطار، همانجا). آنچه‌ ابن‌سینا زائد بر مطالب‌ دیسقوریدوس‌ دارد (همانجا) این‌ است‌ : جُملة‌ اجزای‌ غار گرم‌ و خشک‌ است‌ در درجة‌ دوم‌؛ مالیدن‌ روغن‌ آن‌، که‌ گرمتر از روغن‌ گردوست‌، برای‌ همة‌ دردهای‌ اعصاب‌ و برای‌ قُشَعْریره‌ («تب‌ و لرز») سودمند است‌. سید اسماعیل‌ جرجانی‌ (متوفی‌ 531) می‌گوید (ص‌ 617، ذیل‌ «دهمست‌») که‌ «حبّالغار که‌ اندر تریاق‌ اربعه‌ به‌ کار آید، ثمرة‌ اوست‌ و نخست‌ تریاق‌ آن‌ بوده‌ است‌؛ به‌ عسل‌ می‌پروردند و منفعت‌ تریاق‌ می‌یافته‌؛ گرم‌ است‌ به‌ درجة‌ سیّم‌ و خشک‌ به‌ درجة‌ دوم‌».«عجایب‌» و «خواصّ» دیگری‌ نیز به‌ غار نسبت‌ داده‌اند، مثلاً : «اگر یک‌ شاخة‌ آن‌ را در زمینی‌ بیندازند (نصب‌ کنند)، هر آفتی‌ که‌ متوجه‌ آن‌ زمین‌ شود به‌ آن‌ شاخه‌ می‌خورد و جز آن‌، هر چه‌ هست‌، از آفات‌ مصون‌ می‌ماند... اگر جو (= شعیر) را با برگهای‌ غار مخلوط‌ کنند، جو مدت‌ مدیدی‌ سالم‌ می‌ماند» (زکریای‌ قزوینی‌، به‌ نقل‌ از صاحب‌ الفلاحة‌ ، ص‌ 254، ذیل‌ «دهمست‌»). و عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌ (ص‌ 630)، به‌ نقل‌ از صاحب‌ همین‌ کتاب‌، می‌گوید: «با خود داشتنِ آن‌ ] برگ‌ یا چوب‌ آن‌ ؟ [ مورث‌ جاه‌ و قضای‌ حاجت‌ و تکیه‌ کردن‌ بر عصای‌ آن‌ ] = عصایی‌ از چوب‌ درخت‌ آن‌ [ باعث‌ حدّت‌ بَصَر و تقویت‌ همّت‌ ] می‌شود [ » (برای‌ گزارش‌ جامعِ بیشتر اقوال‌ پیشینیان‌ دربارة‌ غار تا زمان‌ مؤلف‌ رجوع کنید به مخزن‌ الادویة‌ ] تألیف‌ در 1185 [ عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، ص‌ 629ـ630).منابع‌: ابن‌بیطار، الجامع‌ لِمفردات‌الادویة‌ والاغذیة‌ ، بولاق‌ 1291؛ ابن‌سینا، کتاب‌القانون‌ فی‌الطب‌ ، بولاق‌ 1294؛ محمدبن‌ احمد ابوریحان‌ بیرونی‌، کتاب‌الصیدنة‌ فی‌الطب‌ ، چاپ‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ همان‌، ترجمة‌ فارسی‌ نیمه‌ اوّل‌ قرن‌ هشتم‌ هجری‌ از ابوبکربن‌ علی‌بن‌ عثمان‌ کاسانی‌، چاپ‌ منوچهر ستوده‌ و ایرج‌ افشار، تهران‌ 1358 ش‌؛ علی‌بن‌ حسین‌ انصاری‌ شیرازی‌، اختیارات‌ بدیعی‌ : قسمت‌ مفردات‌، چاپ‌ محمدتقی‌ میر، تهران‌ 1371 ش‌؛ داودبن‌ عمر انطاکی‌، تذکرة‌ اولی‌الالباب‌ والجامع‌ للعجب‌ العجاب‌ ، چاپ‌ علی‌ شیری‌، بیروت‌ 1411/1991؛ محمدحسین‌بن‌ خلف‌ برهان‌، برهان‌ قاطع‌ ، چاپ‌ محمد معین‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ حبیب‌الله‌ ثابتی‌، جنگلها، درختان‌ و درختچه‌های‌ ایران‌ ، تهران‌ 1355 ش‌؛ اسماعیل‌بن‌ حسن‌ جرجانی‌، کتاب‌الاغراض‌الطبیّة‌ و المباحث‌ العلائیّة‌ ، عکس‌ نسخة‌ مکتوب‌ در سال‌ 789 هجری‌ محفوظ‌ در کتابخانة‌ مرکزی‌ دانشگاه‌ تهران‌، تهران‌ 1345 ش‌؛ دایرة‌المعارف‌ فارسی‌ ، به‌ سرپرستی‌ غلامحسین‌ مصاحب‌، تهران‌ 1345 ش‌ ـــ؛ ابوحنیفه‌ احمدبن‌ داود دینوری‌، کتاب‌النبات‌ ، ج‌ 1 : حروف‌ الف‌ـ ز، چاپ‌ ب‌. لوین‌، اوپسالا 1953، ج‌ 2: حروف‌ س‌ ـ ی‌، گردآوردة‌ محمد حمیدالله‌، قاهره‌ 1973؛ علی‌ زرگری‌، گیاهان‌ داروئی‌ ، چ‌ 4، ج‌ 4، تهران‌ 1369 ش‌؛ محمدحسین‌بن‌ محمد هادی‌ عقیلی‌ علوی‌ شیرازی‌، مخزن‌الادویه‌ ، کلکته‌ 1844، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1371 ش‌؛ احمد عیسی‌، معجم‌أسماءالنبات‌ ، قاهره‌ 1930؛ زکریابن‌محمد قزوینی‌، کتاب‌ عجایب‌ المخلوقات‌ و غرایب‌ الموجودات‌ ، چاپ‌ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن‌ 1967؛ مهدی‌ نراقی‌، گلها و گیاهان‌ شفابخش‌ ، تهران‌ 1337 ش‌؛ غلامرضا وزیری‌ الهی‌، گلکاری‌ عملی‌ ، تهران‌ 1351 ش‌؛ موفق‌بن‌ علی‌ هروی‌، الابنیة‌ عن‌ حقایق‌الادویة‌ ، به‌ تصحیح‌ احمد بهمنیار، چاپ‌ حسین‌ محبوبی‌ اردکانی‌، تهران‌ 1346 ش‌؛Johan L.Schlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique franµaise-persane , Tehran 1970.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده