بَرْگ (در عربی، وَرَق ؛ جمع آن اَوراق )، در گیاهشناسی و داروشناسی سنّتی.ابنوَحشیّة * ، کارشناس کشاورزی کَلدانی و مترجم الفلاحة النَبَطیّة در قرن چهارم، نظریة یَنْبوشاد، یکی از حکمای قدیم «کَسْدانی» (= کلدانی باستان)، را دربارة سبب رویش و ریزش برگ بتفصیل ذکر کرده است ( الفلاحة النبطیّة ، ج 1، ص 735ـ737) که، نظر به اهمیت آن از لحاظ تاریخ گیاهشناسی در خاور زمین، خلاصة آن در اینجا آورده میشود : کُنش آتش و گرما بر «رطوبت» (= آب) «غَلَیان»ی پدید میآورد. نتیجة چنین جوششی در آبِ موجود در گیاهان، ظهور برگ، خار، گُل، صمغ، میوه و غیره در آنهاست. همچنانکه آتش جز با وزش یا دَمِشباد شعلهور نمیشود، این فرایند در گیاهان هم جز به مدد وزش بادها به کنش طبیعت و گرمای درونی گیاهان انجام نمیگیرد. بسیاری و پراکندگی برگها بر شاخهها ناشی از بسیاری و پراکندگی مَنفذهایی در شاخهها و ساقههاست، و کمی و بیشی این منفذها به قدر گرمای ذاتیِ موجود در گیاهان است؛ پس هر چه این گرمای درونی منفذهای بیشتری در شاخهها و ساقهها پدید آورد، برگهای بیشتری بر اینها میروید. ضمناً، خوراک اجزای گوناگون گیاهان، که حاوی و حاملِ آن رطوبت نیز هست، از «مَسالک و مَعابر»ی موسوم به عُروق (جمعِ عِرْق «رَگ») «از اَسافل گیاهان به اَعالی آنها میرسد».به گمان ینبوشاد، علّت پژمردن، خشکیدن و سپس ریختنِ برگ افزایش و غلبة خشکی (ضدّ تَریِ ذاتی گیاهان) و سردی (ضدّ گرمای غلیانانگیز) محیطی است. در فصل سرد و خشکِ پاییز، برگها میریزند، زیرا بر اثر سرد شدن هوای محیط بر درختان، گرمای طبیعی درخت ناچار به «بَواطِن» (اندرون) درخت میگریزد، و چون سرما شدّت گیرد، از آنجا به بطن زمین گریخته در ریشههای درخت پنهان میشود و رطوبت را از شاخهها و ریشهها به خود میکشد. چون شاخهها و برگها و میوهها رطوبتی را که «مادّه» و خوراک آنهاست از دست دادند، خشک میشوند و میریزند. دیگر اینکه به سبب غلبة سرمایِ «مُجمِّد» (سِفت و سخت کنندة) خشک، منفذهای شاخهها مسدود میشود و دیگر «مادّه»ای به برگها و میوهها نمیرسد. و اما علت این که چرا برخی از درختان، به اصطلاح، خزان نمیکنند: اگر سرشت درختی، در اصلِ تکوینِ آن، نیرومند باشد، رطوبت ذاتی آن هم نیرومند و «مُتمکّن» (پایدار، استوار) است؛ لذا در فصلِ سرمای خشک، همة گرمای درخت از درخت نمیگریزد، بلکه برخی میگریزد و برخی بهطور پراکنده در همة اجزای درخت میماند و بدینسان اندام مربوط را از کنش و خشکانندگیِ سرما محفوظ میدارد.در همان قرن، مؤلفان دانشنامة آموزشی ـ عقیدتیِ معروف به رسائل اِخْوان الصَّفاء نظریّة متفاوتی دربارة سبب و هدف آفرینش برگ، انواع آن و غیره به پیروان مبتدی خود تعلیم کردهاند (ج 2، ص 162ـ164): خداوند برگهای گیاهان را همچون «زینت» (آرایه)ای برای آنها، «دِثار» (جامه، پوشاک)ی برای میوههای آنها، و محافظی برای شکوفهها و گُلها و دانههای آنها در برابر گرما و سرمای مفرط، آفتاب شدید، بادهای تند و گرد و خاک، و نیز همچون پناهگاه و سایهبان و خوراکی برای جانوران آفریده است. دیگر این که داروها و منافع بسیاری در برگها قرار داده است که جز او کسی همة آنها را نمیشناسد ؛ فقط برخی از این منافع در کتابهای گیاهداروشناسی ذکر شده است. سپس مؤلفان اطلاعاتی دربارة ریختشناسی برگها دادهاند : 1) از لحاظ شکل: برگهای «مستطیلالشکل» (شاید، بهاصطلاح امروزی گیاهشناسی = «دراز پهنا ») ، «مخروط الرأس مُدوّر الاسفل» (= اصطلاحاً، «خاگدیس »)، «مُستدیر الشکل» (= «مدوَّر» )، «سَفَطیّ الشکل صلیبی» (؟ لفظاً، «سَبَدی شکلِ چلیپایی»)، «بَیْلَسانیّ الشکل» (؟)، «شابوری ّالشکل» (لفظاً، «شیپوری شکل» ؟)، «زیتونی ّالشکل» (= در اصطلاح امروزی، «بیضی شکل» )، «جابوتیالشکل» (؟)، ] برگهای مرکّبِ [ «ذو أصابِع مقسومٌ بِنصفین» (؟ لفظاً، «دارای انگشتهایِ به دو نیمه بخش شده») و «مثلَّثات» (= «سهبرگچهای» ) ؛ 2) از لحاظ نوع قرار گرفتن بر ساقه : «مُزدَوِجات متقابِلات» (= اصطلاحاً، «متقابل» ) و «مُفردات مُتَجانِبات» (= اصطلاحاً، «متناوب» ) ؛ 3) از لحاظ بزرگی/کوچکی و نرمی/درشتی : بزرگ و پهن و دراز، باریک و کوتاه، کُلُفتِ نرم، کُلُفتِ خشن، ظریفِ نرم، نازکِ نرم ؛ 4) از لحاظ بوی : خوشبو، بدبو ؛ 5) از لحاظ مزه : شیرین، تلخ، و غیره ؛ 6) از لحاظ رنگ : بیشتر برگها سبزند، با تفاوتهایی در روشنی و سیری رنگ سبز ؛ برخی برگها پشت و رویشان به دو رنگ مختلف است.مؤلفان رسائل سپس میگویند که میان برگها از سویی و گُلها و میوهها و دانهها از سوی دیگر، مناسبات و مشابهاتی از حیث کوچکی و بزرگی، یا تباینها و تفاوتهایی از لحاظ شکل، رنگ، مزه، بو، نرمی و درشتی، بزرگی و کوچکی و جز اینها وجود دارد. «این مشابهتها یا تفاوتها به علّتها و برای هدفهایی است که کُنه آنها را فقط آفریدگار میداند.»ابنالعَوّام * ، عالم کشاورزی اِشبیلی (قرن ششم ؟) در کتابالفِلاحة به مناسبتهایی چند گونه برگ را ذکر کرده است ( رجوع کنید به کلمان ـ موله ، ص 10، با چند تصویر) : «ورق مُطال» (ظاهراً =«مستطیلالشکل» مذکور)، «ورق مشرق» (کذا ؛ = «ارّهْدندانی ») «ورقِ فیه منغط» (کذا؛ = «چَنگی شکل »؟).در گیاهداروشناسی سنّتی (جالینوسی)، برخی از گیاهان فقط یا بویژه برگهای آنها (به صورت خام، جوشانده، کوبیده، ضماد، و غیره) به کار میرود. در کتابهای «مُفردات پزشکی »، خاصیت یا خواص درمانی برگهای هر گیاه معمولاً در ضمن وصف کُلّ آن گیاه ذکر میشود. معذلک، برخی از پزشکان قدیم، مثلاً علیبن عباس مَجوسی (قرن چهارم ؛ ج 2، باب 36، ص 115ـ117)، فصل یا باب جداگانهای به ذکر خواص برگها اختصاص دادهاند. مجوسی، مثلاً در بارة برگِ هلو، میگوید که «اگر برگ ساییدة آن را بر ناف ضماد کنند، کِرم [ روده] و «کِرم کدو » را، و اگر افشرة آن را در گوش بچکانند، کِرم ] فرورفته در سوراخ [ گوش را میکُشد» ؛ و دربارة برگ اُتْرُج (= بادرنگ * ، بالنگ) چنین میگوید : « ] مزاجاً [ گرم و خشک است... خوردن عُصارة آن برای رفع رطوبت و سردی معده سودمند است و جویدن آن بوی دهان را خوش میگرداند و بوی سیر و پیاز را از میان میبَرد.»منابع: اخوان الصفا، رسائل اخوان الصفاء و خلاّ ن الوفاء ، قم 1405؛ الفلاحة النَّبَطیّه ، ترجمة ابنوحشیة، چاپ توفیق فهد، ج 1، دمشق 1993؛ علیبن عباس مجوسی، کامل الصناعة الطبیّة ، بولاق 1294؛J.J. Clإment-Mullet, "ـtudes sur les noms arabes de diverses familles de vإgإtaux", Journal Asiatique , (Jan.-Feb. 1870), 5-150.