بَرَکیبَرَک ، منطقهای در ولایت لوگر در مشرق افغانستان، متشکل از سه قسمت : 1( روستای پراکنده؛ 2) سکونتگاهی مرکب از ده قلعه با دیوارهای بلند با برجهایی در زوایای آن و سردرهای دواشکوبه (بالاخانهدار)؛ 3) بازاری در پانصد متری دهکده و یک سرای مسافری و چند ساختمان دولتی.در نقشههای قدیمی انگلیسی از افغانستان قرن نوزدهم تنها نام برکیراجان به چشم میخورد، اما در تقسیمات جدید کشوری افغانستان برکیبرک نام قسمتی از ولایت لوگر است با مساحت 329 کیلومترمربع که جمعیت آن را پیش از 1358 ش/1979 بین سی تا چهل هزار تن برآورد کردهاند. اهمیت این منطقه بیشتر در این است که آخرین کسانی که به زبان اُورمُری تکلم میکنند در نزدیکی قلعههای آن به سر میبرند. برکیهای لوگر و کانیگرام با اینکه در میان افغانها زندگی میکنند زبان و فرهنگ خود را حفظ کردهاند.اورمُری از گروه زبانهای ایرانی جنوب شرقی است، که امروزه در دو منطقه دور از هم، یعنی درة لوگر و منطقه کانیگرام در وزیرستان پاکستان، رایج است. زبانهای پَراچی و پشتو * نیزاز این گروهاند. اگر چه زادگاه زبان اورمری را وادی لوگر دانستهاند اما ظاهراً نشانههای کهنگی در اورمری کانیگرام بیشتر بر جا مانده است. اورمری لوگر بیش از کانیگرام زیر تأثیر زبان فارسی است. از زبان اورمری اسناد کتبیبر جای نمانده یا به دست نیامده است. اورمری زبانهایِ برکیبَرک محل خود را گرام میخوانند که در هند و آریایی به معنی دهکده یا روستاست و در زبان سنسکریت به صورت ma ¦ Gra دیده میشود؛ چنانکه ظاهراً کانیگرام به معنای «روستای آتش» است.امروزه، جز در چند مورد استثنایی، اورمری زبانهای برکیبرک با تاجیکهای فارسی زبان همگون شدهاند. ساکنان برکی راجان بیقین از نژاد تاجیکاند.قدیمترین اشاره به بَرَکیها در بابرنامه (به صورت برک، ص 235 و بَرَکِستان، ص 220) دیده میشود. الفینستون (ص 315) آن را به صورت بُرّوکی ، و لیچ به صورت بَرَکی آورده است.از برکیها در قرون یازدهم و دوازدهم چند تن به تألیف و تدریس پرداختهاند؛ مشهورترینشان: میرزاخان ملقب به اوحدالدّین، عالم قرن یازدهم که آثاری به فارسی و عربی دارد؛ بهلول برکی، فرزند میرزاخان (متوفی 1170) شارح دیوان چند تن از شاعران پارسیگو؛ شیخ جوهربن میرمحمد مدد خیل (متوفی 1083) مؤلف اثری در فقه؛ علی محمد انصاری، تذکرهنویس.منابع : قاموس جغرافیائی افغانستان ، چاپ محمد حکیم ناهض، ج 1، کابل 1335 ش؛Afghanistan . Official standard names gazetteer , Washington 1971; Ba ¦ bur, Emperor of India, Ba ¦ bur- na ¦ ma=Memoirs of Ba ¦ bur , ed. Annette Susannah Beveridge, New Delhi 1979 ; M. Elphinstone, An account of the kingdom of Caubul and its dependencies in Persia, Tartary, and India, st ed., London 1815, repr. with notes by A. Janata, Graz 1969 ; C. M. Kieffer, Grammaire de l'o ¦ rmur ¤ ¦ (forthcoming) ; idem, "La maintenance de l'identitإ ethnique chez les Arabes arabophones, les érmur ¤ et les Para ¦ c ¦ § en Afghanistan," in Erwin Orywal, Die ethnischen Gruppen Afghanistans. Fall-studien zu Identitجt und Intergruppenbeziehungen , Wiesbaden 1986, 101-139;idem, "Le multilinguisme des Ormur ¤ s de Baraki-Barak (Afghanistan). Note sur des contacts de dialects: o ¦ rmur ¦ ¤ , paی ¤ to ¦ et persan k ¤ a ¦ boli," Studia Iranica , 1 (1972); R. Leech, "A vocabulary of the Baraky language," Journal of the Royal Asiatic Society of Bengal , 7 (1838), 727-731; G. Morgenstierne, Indo-Iranian frontier languages, I, Oslo 1929; A Provisional gazetteer of Afghanistan, I, Kabul 1975.