برکو (بورقو/ بورکو)

معرف

نام‌ محلّیِ رشته‌ نخلستانهای‌ کنارة‌ جنوبی‌ منطقة‌ پستِ میان‌ گرانکوههای‌ تیبِستی‌ و اِنِّدی‌، که‌ از بحرالغزال‌ * تا دریاچة‌ چاد امتداد یافته‌ است‌
متن
بُرکو ، (بورقو/ بورکو)، نام‌ محلّیِ رشته‌ نخلستانهای‌ کنارة‌ جنوبی‌ منطقة‌ پستِ میان‌ گرانکوههای‌ تیبِستی‌ و اِنِّدی‌، که‌ از بحرالغزال‌ * تا دریاچة‌ چاد امتداد یافته‌ است‌. فرانسویان‌، مناطق‌ چراگاههای‌ بودِله‌، جورَب‌، کورو، تورو و شمال‌ مورچا را، که‌ اقتصادش‌ مکمل‌ واحه‌هاست‌، و همچنین‌ جنوب‌ شرقی‌ تیبستی‌ با اِمیکوسی‌ (415،3 متر) را، که‌ در حکم‌ قلعة‌ نظامی‌ برکوست‌، به‌ منطقة‌ قدیمی‌ برکو افزوده‌اند. این‌ ناحیه‌، ذوزنقه‌ای‌ است‌ به‌ مساحت‌ 000،230 کیلومتر مربع‌ که‌ قاعدة‌ بزرگش‌ در جنوب‌ حدود پانصد کیلومتر است‌، و میان‌ نصف‌النهارهای‌ 15 و 21 درجة‌ شرقی‌ در امتداد مدار 16 درجه‌ واقع‌ شده‌، و رأسش‌ با مرز لیبی‌، میان‌ نصف‌النهارهای‌ 19 و 20 درجه‌ و 20 دقیقه‌، منطبق‌ می‌شود.فراز و نشیب‌ زمین‌، جز در تیبستی‌، ملایم‌ است‌. فلاتی‌ شنی‌ از دامنة‌ امیکوسی‌، با شیبی‌ از ارتفاع‌ هفتصد متری‌ تا دویست‌ متری‌ به‌ سوی‌ جنوب‌ و جنوب‌ غربی‌ فرو می‌آید و از آنجا به‌ فروبار وسیع‌ و شنی‌ جورب‌ و بودله‌ می‌پیوندد. در مدار 18 درجة‌ شمالی‌، ردیفی‌ از حوضه‌های‌ پیاپی‌، از شمال‌ غربی‌ به‌ جنوب‌ شرقی‌، از نئگلکه‌ به‌ لارژو ، فلات‌ را به‌ دو نیمه‌ تقسیم‌ می‌کند : شمال‌ این‌ فروبار را «وادی‌»هایی‌ قطع‌ می‌کند که‌ از قلّة‌ امیکوسی‌ آغاز می‌شود و شیارها و نوارهای‌ ناشی‌ از آن‌ وادیها، سرانجام‌ به‌ برجستگیهای‌ ویرانه‌نمای‌ «برخانها»، یا تلماسه‌های‌ هلالی‌ شکل‌، منتهی‌ می‌شود. فلات‌، بخش‌ به‌هم‌ پیوسته‌ و بدون‌ بریدگی‌ است‌ و شیب‌ ملایمی‌ دارد. سه‌ ردیف‌ حوضه‌، ازجنوب‌غربی‌ به‌ شمال‌شرقی‌، در این‌ شیب‌ ملایم‌ پیشروی‌ می‌کند یا آن‌ را دور می‌زند: کتلهای‌ پهناور و برخانها و آبگیرهای‌ عریض‌ و کم‌عمق‌ در فروبار بودله‌ و جورب‌؛ فروبار مرکزی‌، رشته‌ای‌ از درختان‌ نخل‌ که‌ برخانها و «نبکه‌ها» (توده‌های‌ کوچک‌ مثلثی‌ شکل‌ شن‌) از میان‌ آنها می‌گذرد، و بالاخره‌ منطقة‌ عمیق‌ اونیانگا و دریاچه‌هایش‌ که‌ از گورو تا دامنة‌ شرقی‌ کوه‌ امیکوسی‌، به‌ سوی‌ بالا می‌رود.آب‌ و هوای‌ برکو صحرایی‌ است‌. از گرمترین‌ ماهها ـ فروردین‌ تا شهریور ـ تا سردترین‌ ماهها که‌ همراه‌ بادهای‌ مداوم‌ شمال‌شرقی‌ و آکنده‌ از شن‌ است‌، افت‌وخیز دما شدید است‌. شاخص‌ خشکی‌ هوا با تنزروفت‌ ] بایرترین‌ قسمت‌ صحرا یا بلاد عطش‌ [ قابل‌ قیاس‌ است‌. هر چند که‌ میزان‌ بارندگی‌ در آنجا کم‌ است‌، برخلاف‌ صحرای‌ مرکزی‌، این‌ سرزمین‌ دوره‌های‌ طولانی‌ و چندین‌ سالة‌ خشکسالی‌ ندارد. هر سال‌ بین‌ اردیبهشت‌ تا شهریور باران‌ می‌بارد. وجود انبوه‌ گیاهان‌ منطقه‌، که‌ در اطراف‌ چشمه‌ها حالتی‌ کم‌ و بیش‌ حارّه‌ای‌ دارد، فقط‌ حاصل‌ این‌ باران‌ منظّم‌ نیست‌؛ در حقیقت‌ آب‌ در برکو فراوان‌ است‌ : مردابهای‌ شور دامنة‌ امیکوسی‌، چشمه‌های‌ آب‌ شیرین‌ یا شورِ فروبار مرکزی‌، آبهایی‌ که‌ شن‌ درّه‌ها را سیراب‌ می‌کند یا در سطح‌ حوضه‌های‌ جنوبی‌، یعنی‌ دریاچه‌های‌ اونیانگا ظاهر می‌شود. منشأ این‌ آبها احتمالاً طغیان‌ وادیهای‌ امیکوسی‌ است‌ که‌ از میان‌ لایه‌های‌ آتشفشانی‌ نفوذ می‌کند و به‌ ریگزارها فرو می‌رود تا دوباره‌ در فروبارها نمایان‌ شود.وضع‌ جلگه‌ از شمال‌ به‌ جنوب‌ تغییر می‌کند. «حَد» که‌ در شمال‌ غلبه‌ دارد و گونه‌ای‌ چند از گیاهان‌ در آن‌ می‌روید در حدود مدار 17 درجه‌ به‌ «کْرَم‌کْرَم‌ » تبدیل‌ می‌شود، سپس‌ به‌ گیاهان‌ ساحلی‌ می‌رسیم‌ که‌ نشانة‌ شروع‌ مرغزار و قلمرو آهوان‌ و شترمرغان‌ است‌. قسمتهای‌ جنگلی‌ در دره‌های‌ شمالی‌ و بخصوص‌ فروبار مرکزی‌ با نخلهای‌ مصری‌ و بویژه‌ اقاقیاهای‌ زیبا، نشانی‌ از وجود بیشه‌های‌ بسیار گسترده‌ و انبوه‌ در روزگاران‌ گذشته‌ است‌.از قرن‌ چهارم‌، سکنة‌ کوهستانهای‌ مجاور به‌ سوی‌ واحه‌ها و چراگاهها جلب‌ شدند. طوایف‌ چادرنشین‌ تیبستی‌ شرقی‌ و مرکزی‌ (دو شاخة‌ مردم‌ توبو * : تِدا، و دَزا)، واحه‌های‌ گورو و سپس‌ واحه‌های‌ مرکزی‌ (وون‌) را اشغال‌ کردند و دونزاها را که‌ ظاهراً ساکنان‌ بومی‌ آنجا بودند به‌ سوی‌ مسکن‌ فعلی‌ خود یعنی‌ نخلستانهای‌ جنوب‌ امیکوسی‌ عقب‌ راندند. بیابانگردانی‌ که‌ از طبقات‌ فرودست‌ قبایل‌ بودند، با استفاده‌ از «حد» و منابع‌ آبهای‌ شور نزدیک‌ خود توانسته‌اند مصرف‌ آب‌ شرب‌ شترانشان‌ را تأمین‌ کنند، و یکجانشین‌ یا در بعضی‌ جاها نیمه‌ ساکن‌ شوند. عده‌ای‌ دیگر به‌ جلگه‌های‌ جنوب‌، که‌ مراتع‌ بهتری‌ دارد، رهسپار شده‌اند. برخی‌ قبایل‌ تا سرزمینهای‌ پست‌ چاد رفته‌اند و در آنجا از شترداری‌ دست‌ کشیده‌ و به‌ گاوداری‌ پرداخته‌اند.مردم‌ دیگری‌ که‌ از انّدی‌ و وادائی‌ آمده‌اند با توبوها درآمیخته‌اند. آناکّازاها، که‌ مهمترین‌ گروه‌ برکو هستند، به‌ همین‌ نحو به‌ وجود آمده‌اند؛ در حالیکه‌ گیده‌ها ظاهراً اخلاف‌ تونجورهایِ کانم‌ هستند. بنابراین‌، برکو «بوتة‌ ذوب‌» قبایل‌ مختلفی‌ بوده‌ که‌ عنصر غالب‌ آن‌ توبو بوده‌ است‌. بخش‌ اعظم‌ این‌ مردم‌ به‌ زبان‌ دَزا گفتگو می‌کنند، رسوم‌ و عادات‌ آنان‌ توبویی‌ است‌ و ویژگیهای‌ جسمانی‌ توبوها ـ سیاه‌ امّا نه‌ سیاه‌نژاد ـ از همه‌ رایجتر است‌. از اینجا معلوم‌ می‌شود که‌ چرا اعراب‌، همة‌ برکوییها را، که‌ بنا بر سرشماری‌ عمومی‌ به‌ حدود بیست‌ هزار نفر بالغ‌ می‌شوند، با نام‌ واحد قُرَعان‌ خوانده‌اند.زندگی‌ چادرنشینان‌ از دامداری‌ می‌گذرد و عواید حاصل‌ از واحه‌ها درآمد آنها را تکمیل‌ می‌کند؛ خواه‌ در این‌ واحه‌ها از حقوق‌ مالکیتی‌ که‌ در گذشته‌ به‌دست‌ آورده‌اند برخوردار باشند، و خواه‌ باغهای‌ آنها به‌دست‌ کَماجه‌های‌ یکجانشین‌ اداره‌ شود، که‌ اصل‌ و نسب‌ آنها چندان‌ معلوم‌ نیست‌ ولی‌ قطعاً پدرانشان‌ برده‌ بوده‌اند. کماجه‌ها که‌ برای‌ صحرانشینان‌ زراعت‌ می‌کردند کم‌ کم‌ با کمک‌ حکّام‌ فرانسوی‌ از پرداخت‌ خراج‌ آزاد شدند. در حال‌ حاضر، در نخلستانها حدود یک‌ میلیون‌ نخل‌ بارده‌ با سی‌هزار قنطال‌ محصول‌ در سال‌ وجود دارد که‌ نود درصد آنها در فروبار مرکزی‌ است‌. کشتزارها با چاههای‌ مجهّز به‌ لنگرِآبکشی‌ آبیاری‌ می‌شود و متوسط‌ محصول‌ سالیانة‌ آنها 120 تن‌ گندم‌ و 200 تن‌ ارزن‌ است‌؛ سبزی‌ و صیفی‌ (پیاز، گوجه‌ فرنگی‌، سیب‌ زمینی‌، فلفل‌ فرنگی‌) نیز در آنها کشت‌ می‌شود. نمکزارهایی‌ که‌ با تبخیر آب‌ از آنها نمک‌ می‌گیرند در دره‌های‌ شمالی‌ فراوان‌ است‌ و جمع‌ تولید آنها و انّدی‌ از 1329 ش‌/ 1950 معادل‌ نیمی‌ از کلّ تولید صحرا بود. چادرنشینان‌ جلگة‌ جنوبی‌ محصولات‌ واحه‌ها را با گوشت‌، کره‌ و پوست‌ دباغی‌ شده‌ معاوضه‌ می‌کنند. هر دو گروه‌ افزار و سلاح‌ خود را از طبقة‌ فرودست‌ آهنگران‌ می‌خرند. این‌ آهنگران‌، که‌ در سرزمین‌ توبوها «آزا» خوانده‌ می‌شوند، امروزه‌ بر اثر تمام‌ شدن‌ منابع‌ محلی‌، سنگ‌ آهن‌ و آهن‌پاره‌ها و ورقه‌های‌ آهن‌ خامی‌ را که‌ از بورنو می‌خرند به‌ کار می‌برند. این‌ مبادلات‌ برای‌ نیازهای‌ محلی‌ کافی‌ است‌. سرزمین‌ برکو در دو هزار کیلومتری‌ سواحل‌ مدیترانه‌، در حاشیة‌ جادة‌ کُفره‌، که‌ اهمیت‌ اقتصادی‌ چندانی‌ ندارد، دور از جاده‌های‌ بازرگانی‌ بین‌ سودان‌ و مدیترانه‌ (که‌ از تیبستی‌ و راهزنانش‌ اجتناب‌ می‌کنند)، و دور از راههایی‌ که‌ از جنوب‌ وادائی‌ می‌گذرد و به‌ سواحل‌ نیل‌ می‌رسد، همواره‌ در انزوا و به‌ حالتی‌ دربسته‌ به‌سر برده‌ است‌ و به‌ همین‌ دلیل‌، شیوة‌ زندگی‌ کهن‌ در این‌ واحه‌ها تا به‌ امروز حفظ‌ شده‌ است‌، و تا قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ هنوز بت‌پرستی‌ در برابر اسلام‌ عرض‌ وجود می‌کرد. این‌ انزوا بعدها، دو بار بشدت‌ شکسته‌ شد : از 1258/ 1842 به‌ مدت‌ نیم‌ قرن‌، ] قبیلة‌ [ اولاد سلیمان‌، که‌ از دست‌ ترکها از فَزّان‌ * می‌گریختند، گروه‌ گروه‌ این‌ سرزمین‌ را درنوردیدند و آن‌ را غارت‌ کردند؛ سپس‌ در حدود 1318/1900 سَنوسیَه‌ * در حال‌ عقب‌نشینی‌ از کانم‌ * و مَنگَه‌، در دو انتهای‌ فروبار مرکزی‌، در نئگلکه‌ و وون‌ (معروف‌ به‌ فایا، بعداً لارژو) مستقر شدند و «زاویه‌ * ها» را بخصوص‌ در گورو و واحدهای‌ کشاورزی‌، و نیز مراکز فکری‌ و مذهبی‌ خود را، که‌ اسلام‌ از طریق‌ آنها ترویج‌ می‌شد، تأسیس‌ کردند. اما سنوسیه‌ به‌ غارتگریهایی‌ دست‌ زدند که‌ چادرنشینان‌ را وادار کرد تا از میان‌ نخلستانهای‌ اشغالی‌ آنها و چراگاههای‌ جنوبی‌، که‌ فرانسویان‌ بعد از استقرار در وادائی‌ و الغزال‌ به‌ دست‌ آورده‌ بودند، یکی‌ را برگزینند، و این‌ امر با ایجاد نابسامانی‌، حیات‌ اقتصادی‌ چادرنشینان‌ را تباه‌ می‌کرد. ترکها، که‌ در 1329/1911 پادگانهایی‌ در منطقه‌ ایجاد کرده‌ بودند، از سنوسیه‌ حمایت‌ می‌کردند، اما نزاع‌ ایتالیاییان‌ و ترکان‌ در 1330/1912 سبب‌ برچیده‌ شدن‌ پادگانهای‌ ترکها شد و فرانسه‌ در 1331/1913 سراسر برکو را تصرف‌ کرد. امروزه‌ برکو بخشی‌ از کشور چاد * است‌.منابع‌:R. Capot-Rey, Introduction ب une gإographie humaine du Borkou, in Travaux de l'Institut de Recherches Sahariennes,   , 1957, 41-71; idem, Le Sahara, 1953; Carbou, La rإgion du Tchad et du Ouadai, 1912; Ferrandi, Le Centre Africain franµais, 1930; Nachtigal, Sahara et Soudan , tr. Gourdault, 1881; Pujo, Le Borkou et ses habitants, vie et m  urs , in Revue militaire de l' A .E.F ., XVI, 1939.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده