معرف
نوعی پارچة دستباف محکم و با دوام عموماً از کرک بز یا پشم شتر، که در کشورهایی چون ایران، افغانستان، لیبی، الجزایر برای تهیة پوشاکی چون پالتو، لبّاده، شولا (در افغانستان)، نوعی ردا (در میان عربها)، چوخا (بالاپوش چوپانان)، مُچ پیچ (= به محلّی خراسانی : «پِیتُوَه» به معنای تابیده به پیِپا یا تابه و گرمکنندة پی) و شالهای برکی (در ایران) به کار میرود
بَرَک ، نوعی پارچة دستباف محکم و با دوام عموماً از کرک بز یا پشم شتر، که در کشورهایی چون ایران، افغانستان، لیبی، الجزایر برای تهیة پوشاکی چون پالتو، لبّاده، شولا (در افغانستان)، نوعی ردا (در میان عربها)، چوخا (بالاپوش چوپانان)، مُچ پیچ (= به محلّی خراسانی : «پِیتُوَه» به معنای تابیده به پیِپا یا تابه و گرمکنندة پی) و شالهای برکی (در ایران) به کار میرود.این پارچه، که در عربی بَرکّان، در فرانسه bouracan ودر اسپانیولی barracan نامیده میشود، ظاهراً درگذشتههای دور در ایران بیشتر برای تهیة کلاه و قبای درویشان بهکارمیرفته ( آنندراج ، ذیل «برک»، در شعری از سعدی)، و یا جامة کوتاهی بود که مردم «دارالمرز تبرستان» میپوشیدند و به آن پُشتک میگفتند (همانجا؛ برهان ، ذیل «برک»). مؤلف آنندراج (همانجا) تصریح میکند که در زمان او «ملوک و امرا از آن قبا و جبه کنند».برک مرغوب از کرک بز و نوع پستتر آن از پشم شتر بافته میشود. کرک یا پشم مورد نیاز آن را در اواخر بهار میچینند و سپس با شانههای چوبی مخصوص، الیاف ظریفتر را از الیاف درشتتر جدا میکنند (وولف، ص 177، 180ـ182) تا بر مرغوبیّت برک بیفزایند؛ از سوی دیگر چون کیفیت برک بستگی به خلوص کرک دارد، به این منظور آن را میکوبند تا پرزدار و شکفته (پف کرده) و ریسیدن آن آسان شود. پشم خالص نرم را با «تُنگُول» (نام خراسانی نوعی دوک) به صورت رشتههای بلند (به زبان محلی : «فَرَت») درمیآورند. برای تهیة برک مرغوب، این رشتهها باید بسیار ظریف باشد. بافنده که اغلب بانویی است که رموز برکبافی را در خانواده آموخته، بر زمین مینشیند و پاها را در گودالی کم عمق میآویزد. یک سر تارها («تون») را به دیوار و سر دیگر آن را به تیرکی (در خراسان موسوم به «نورد») میبندد و با پاهای خود، متناوباً دو رشتة تون را جدا میکند و «تاب» ظریف پشمی را از لابهلای آنها عبور میدهد. برکِ بافته شده تکّه پارچة باریک و طویلی است که برای محکم شدن، آن را در آب مالش میدهند، و پس از اتو زدن آمادة عرضه در بازار میکنند. برک به رنگهای طبیعی سفید، شیری، شتری، قهوهای روشن یا سیر و سیاه است، ولی گاه انواع پستتر آن را با روناس رنگ میکنند. برک تا این اواخر ساده یعنی یک رنگ بود ولی از چندی پیش موفق شدهاند شطرنجی (چهارخانه) و مُحَرَمات (راهراه) آن را نیز ببافند. برک را معمولاً بر حسب «چوب»، نوعی مقیاس سنتی طول، میفروشند. طول هر قوارة آن هجده چوب (حدود 32 تا 41 متر) است.درگذشته، فروش برک کسب مهم و پر سودی به شمار میرفت. بسیاری از نامهای خانوادگی مانند بَرَکْچی، برکچیان، برک فروش به اشتغال گذشته یا کنونی در این پیشه دلالت دارد. برک امروزه در ایران کمیاب است. انواع مشهور آن در قبیلة بربری هزاره * (برک هزاری) در بشرویه، بجستان واستان کرمان بافته میشود. در حال حاضر، مشهد مرکز فروش برک است.منابع: محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمد معین، تهران 1342 ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛H.E.Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass., 1966./ تقی بینش؛ با اضافاتی از: دزی ( فرهنگ البسة مسلمانان ) /NNNNبرکات رجوع کنید به جامگیNNNNبَرَکات ، نام چهار تن از شریفان مکّه: 1) برکات اول، برکاتبن حسنبن عَجْلان، از هفتمین نسلِ قَتادةبن ادریس * ، پایهگذار آخرین سلسلة شریفان (رجوع کنید به جزیرةالعرب * ؛ مکّه * ). هنوز کودک بود که پدرش (حک :809ـ821) او را در حکمرانی، که چند تن از عموزادگان بر سر آن منازعه داشتند، شریک خود کرد. در 821، پدر به سبب کهولت از کار کناره گرفت، هر چند تا 829 حیات داشت. بَرْسْبای، یکی از ممالیک مصر که زمام امور مکّه را به دست گرفته بود، برکات را در این سمت ابقا کرد و او، با وجود مخالفت برادران، تا 845 حکمرانی کرد؛ سپس دیگر اعضای خاندان او را از حکومت برکنار کردند. اما در سالهای آخر عمر خود دوباره قدرت را به دست گرفت (851ـ859). در دوران حکمرانی برکات، چَقْمَق سلطان مصر، «ناظر»ی بر حرمین شریفین گماشت و پادگانی مرکب از پنجاه سوار در مکّه مستقر کرد. در این روزگار، همزمان با افزایش تسلط مصریان بر دریای سرخ، تجارتِ هندیان رونق گرفت و بر عدة حاجیانِ هندی نیز افزوده شد. برکات در 851 به قاهره سفر کرد. جانشین او فرزندش، محمد، بود (حک :859ـ903).2) برکات دوم، برکاتبن محمد، نوادة برکات اول، از 878 تا 903 در حکمرانی با پدر شریک بود. از 903 بهبعد، گرفتار منازعه با برادران خود هَزّاع و احمد جازان بود. در 908 وی را پای در بند به قاهره بردند و بدینسان راه منصب شریفی مکّه برای برادر دیگرش حُمَیضَه باز شد؛ اما در 910، برکات دوباره به مقام نخست منصوب شد و تا پایان عمر، یعنی 931، در این مقام ماند. از 910 تا 918 برادرش، قایْتْبای و سپس فرزند خردسالش، اَبُونُمَیّْ محمد دوم، را در حکمرانی با خود شریک کرد. خطر تازهای که از جانب پرتغالیها احساس میشد، قانْصُوه الغوری، یکی از ممالیک مصر، را بر آن داشت تا حسینالکُردی را در رأس نیرویی نظامی مأمور دفاع از جِدّه کند. او نیز برج و بارویی بر گرد شهر استوار کرد. هنگامی که سلطان عثمانی سلیم یاوز در 923 به قاهره وارد شد، برکات، ابونُمَیّ را (که در آن هنگام حدود دوازده سال داشت)، به خدمت او فرستاد. فاتح عثمانی نیز سازمان شریفان مکّه را، به همان صورت که بود، تنفیذ کرد. سلطان سلیم به دلایلی که بر ما پوشیده است، از این فرصت برای ادای فریضة حج استفاده نکرد، ولی نخستین «مَحْمَلِ» عثمانیها در 923 به سوی مکّه روانه شد و نخستین محمولة گندم برای ساکنان مکّه نیز از طریق دریای سوئز به جده فرستاده شد. پس از برکات، ابونمی شریف مکّه شد (حک : 931ـ974) و شریفان بعدی مکه همه از نسل اویند.از نیمة اول قرن یازدهم تا قرن چهاردهم، سه طایفه از نوادگان ابونمی دوم بر سر مقام شریفی مکّه با یکدیگر رقابت داشتند : ذَوُو زید، ذَوُو عبدالله، ذَوُو برکات. نام ذوو برکات از برکات فرزند ابونمی گرفته شده بود، ] اما [ خود او هرگز بهمقام شریفی مکّه نرسید.3) برکات سوم، برکاتبن محمدبن ابراهیم، نبیرة برکاتبن نمی، و نخستین کسی که از این طایفه مقام شریفی یافت و در 1082 بر تخت حکمرانی نشست. این کار به همت محمدبن سلیمانِ رُودانی، از اهالی شمال افریقا، صورت گرفت که از یکسو با ذوو زید دشمنی میورزید و از سوی دیگر،در شمار خواص صدراعظم عثمانی احمد کوپریلی بود.در نخستین بخش حکمرانی برکات، محمدبن سلیمان به اصلاحاتی بنیانی پرداخت تا، در قبال طبقة اعیان قدیم، وضع بیگانگان ساکنِ مکّه و طبقات فقیر را بهبود بخشد؛ ولی با درگذشت کوپریلی در 1087، ستارة اقبال بانی این اصلاحات نیز افول کرد. برکات تا زمان مرگ، یعنی 1093، در مقام شریفی باقی بود؛ سپس فرزندش، سعید، به جای او نشست (حک : 1093ـ 1095(.4) برکات چهارم، برکاتبن یحیی، نوادة برکات سوم، که حکمرانی او دو ماه بیشتر دوام نیاورد (1135ـ1136). او پس از کنارهگیری پدر، از ذوو زید شکست خورد و ناچار همراه پدر به شام گریخت.آخرین شریف از طایفة ذوو برکات، عبداللّهبن حسین، برادرزادة برکات چهارم بود که دورة حکمرانیش چندان طولانیتر از دورة حکمرانی عمویش نبود. او در 1184 به دست محمد ابوذهب * ، فرماندهی که حاکم مصر علیبیگ به حجاز فرستاده بود، به مقام شریفی رسید؛ اما پس از بازگشت ابوذهب، نتوانست قدرت خود را حفظ کند. از آن پس مقام شریفی مکّه ابتدا در انحصار ذوو زید، و سپس ذوو عبدالله قرار گرفت.منابع: احمد زینی دَحلان، خلاصةالکلام ، قاهره 1305؛ احمد سِباعی، تاریخ مکّه ، قاهره 1372؛C. Snouck Hurgronje, Mekka , The Hague 1888-1889; F. Wدstenfeld, ed., Die Chroniken der Stadt Mekka , Gخttingen 1857-1861.