بَرقَه ، نامی که نویسندگان عرب به شهر مَرج کنونی، و نیز ناحیهای که این شهر در آن قرار دارد، یعنی سیرنائیک ، دادهاند. شبهجزیرة وسیع افریقایی است میان خلیجهای بُمبَه و سِرت بزرگ، که مَرمَریک در مشرق آن و صحرای شرقی لیبی در جنوب آن واقع شده است. این شبه جزیره از دو فلات با ارتفاع زیاد و متوسط تشکیل شده است؛ فلات مرتفع، جبلاخضر (کوهستان سبز) است که با ارتفاعی بین پانصد تا کمی بیش از ششصد متر آغاز میشود و در جنوب به خرابههای سیرِن به ارتفاع 868 متر ختم میشود. فلات کم ارتفاعتر، با ارتفاعی بین 250تا چهارصد متر، بر جلگة ساحلی بِنغازی مشرف است و مرج با ارتفاع 285 متر در آن قرار گرفته است. این فلاتها با شیب ملایمی به سوی جنوب ادامه مییابند و جای خود را به دشتهای آبرفتی پست میدهند و به صورت پلکانهایی به ساحل دریا میرسند.وجود دریا و ارتفاع باعث شده است که شبهجزیرة سیرنائیک چون اراضی کویری مجاورش بیابانی نباشد؛ در تابستان درجة دمای آن متوسط و میزان بارندگیش نسبتاً بالاست. به سمت مشرق، از میزان بارندگی کاسته میشود، و بهسمت جنوب شرقی و جنوب، این کاهش سرعت مییابد. وادیهایی که در صحرا پیش رفتهاند، فقط پس از شدیدترین بارندگیها دارای آب میشوند. از میان شاخابهای مدیترانهای، تنها وادی دِرنَه جریان آب دائمی دارد. جبل اخضر هنوز در جنوب مرج و سیرن جنگلهای سرو، بلوط، کاج و عرعر و خصوصاً جنگل پست و بوتهزاری از درختان مصطکی و زیتون وحشی دارد که مساحت مجموع آنها بالغ بر 000 ، 110 هکتار میشود. در 55 کیلومتری جنوب شرقی بنغازی و شصت کیلومتری جنوب دِرنَه، صحرا با مراتع ناچیز و خاکهای سبک شروع میشود.سیرنائیک همراه با پنج شهری که در فاصلة قرنهای هفتم و پنجم ق. م بنیاد گذارده شده، تنها تحتالحمایة افریقایی یونانیان بود. از آن میان سیرِن، با بندرش آپولونیا (مَرسا سوسَه) که در موضع مناسبی در دل جبلاخضر جای گرفته، قبل از همه بهوجود آمده بود، و شهرهای دیگر عبارت بود از: برقه (مَرج)، اوهِسپریدیس (بنغازی) و تُشیرا (تکره). سیرنائیک (بَرقه) سپس به مصر دورة بطالِسه منضم شد؛ و این مصادف با زمانی است که شهرهای پتولمائیس (دِرنه) ایجاد میشد. سیرنائیک با تبدیل شدن به ایالتی رومی، دستخوش ناآرامیهای فراوانی گردید و آبادانی چندانی به خود ندید، و از قرن چهارم تا هفتم میلادی، قسمتی از قلمرو روم شرقی بود.سیرنائیک پس از دو اردوکشی به فرماندهی عمروبن عاص، در سال 22، به اشغال اعراب (مسلمانان) درآمد، و از آن پس معبر اردوهایی بود که کمکم به مغرب رسیدند و آنجا را فتح کردند. بدینگونه، یا از طریق فرورفتگیهای جنوبی و واحههایی چون اَوجیلَه و یا از کنار انحرافات جلگههای شمالی، بزرگراهی برای عبور و مرور نظامی و تجاری از مصر به سوی غرب شد. قبایل بربر لَواته، هَواره و اَورِغه با نژاد عرب درآمیختند و به دامداری پرداختند، و این امر به زیان کشاورزی گسترش یافت، و برقه تنها مرکز مهم باقی ماند. این منطقة متصل به مصر نیز، همچون مصر، به نوبة خود زیر سلطة دمشق، بغداد و سپس فاطمیان قرار گرفت. در قرن پنجم، معبر ] طوایف [ بنوهِلال و بنوسلیم بود که به سوی مغرب میرفتند. در زمان ابنخلدون (قرن هشتم) ] طایفة [ عَزَّه در برقه میزیستند که با غلبة دولت صنهاجه موطن ایشان ویران شده بود و معاش آنها از کشاورزی بود (ج 5، ص 83). برقه نیز همچون مصر در قرن دهم، به اشغال ترکها در آمد، ولی بیشتر تحت فرمانِ صوری تا واقعی حکام طرابلس بود؛ از 1123 تا 1251 نیز به حاکمیت سلسلة بنیقرهمان در آمد. از آن پس، برقه از میان رفت و از اوایل قرن سیزدهم/ نوزدهم، سیرنائیک (با نام اروپایی) پدید آمد که جز واحههای جنوبی، فقط دو مرکز کوچک داشت (که آن دو نیز بر اثر مهاجرت خارجیها بدانجا موجودیت یافته بود): بنغازی، جانشین اوهسپریدیسِ باستانی، که در اواخر قرن نهم با مهاجرت اهالی طرابلس بهوجود آمده بود؛ دِرنه، که کمی پیشتر، اندلسیها آن را بر روی دارنیس قدیم بنا کرده بودند، و اندک پیشرفت آن مدیون بیگ محمد بود که شبکة آبیاری آنجا را در قرن یازدهم سر و سامان داد. مرج در 1256/1840، از قلعهای که ترکها در محل شهر برقه ساخته بودند، نشأت گرفت. سیرنائیک در نیمة دوم قرن سیزدهم/نوزدهم عملاً زیر نفوذ انجمن اخوت سَنوسیه رفت. در 1315/1897، مسلمانان کرت که از برابر یونانیان فاتح میگریختند، شهر کوچک مَرسا سوسه را بر خرابههای آپولونیا بنا کردند.در 1330/1911 وقتی ایتالیاییها وارد بنغازی و طرابلس شدند، گذشته از این مراکز شهری محقر، با سرزمینی کاملاً بدوی مواجه شدند که غیر از واحهها، حتی یک دهکده در آن دیده نمیشد و همة ساکنان آن چوپانان چادرنشین بودند. قبایل آن مرکب از دو گروه اصلیِ مُرابطین و سَعادی بودند که هر کدام به طوایف اصلی و فرعی چندی تقسیم شدهاند. خارج از مراکز شهرها همة سکنه مسلمان سنی مالکی بودند و همه به گویشهای مغربیِ زبان عربی سخن میگفتند، جز ساکنان اَوجیله در جنوب که به زبان بربری تکلم میکردند.ایتالیاییها پس از مقاومت سخت بادیهنشینان و سَنوسیه، در نیمة دوم 1310 ش/ پایان 1931، بر تمام سیرنائیک و پیرامونش استیلا یافتند و کوشش زیادی برای مستعمره کردن آنجا به کار بردند؛ اولین مهاجرنشینها در جلگة بنغازی و پیرامون مرج مستقر شدند و در سالهای 1313 ش/1934 تا 1318 ش/ 1939 براثر کوشش ایتالیاییها تعدادی دهکدة مهاجرنشین در جبلاخضر ایجاد شد، و آنجا در 1318 ش/ 1939، همراه با بقیة خاک لیبی، جزو خاک ایتالیا شد. ایتالیاییها در سیرنائیک چند اقدام عمرانی کردند، از جمله کشیدن راهآهن بنغازی به مرج، احداث شبکة جادهها، بنادر و مراکز آموزشی و بیمارستانی و... در اثنای جنگ جهانی دوم، در 1321 ش/ 1942، ایتالیاییها سیرنائیک را ترک کردند و آنجا تحت ادارة نظامی انگلیس قرار گرفت. آنان ادریس، پیشوای سنوسیه، را در رأس امیرنشین سیرنائیک نهادند و به او کمک کردند که به سلطنت ایالات متحدة لیبی، متشکل از سیرنائیک و تریپولی و فِزّان، دست یابد.امروزه سیرنائیک که واحههای کُفره را در بر میگیرد، 400 ، 855 کیلومتر مربع وسعت دارد (مساحت کل لیبی 500 ، 759 ، 1 کیلومتر مربع) اما جمعیت آن به نسبت کم است.منابع: ] ابنخلدون، العبر: تاریخ ابنخلدون ، ترجمة عبدالمحمد آیتی، تهران 1363ـ1370 ش [ ؛ نقولا زیاده، برقه ، بیروت 1950؛E. de Agostini, Le popolazioni della Cirenaica , Tripoli 1925; F.Chamoux, Cyrةne sous la monarchie des Battiades , Paris 1952; W. B. Fisher and K. Walton, "The Aberdeen University expedition to Cyrenaica in 1951", Scottish geogr. mag ., (1952-1953); G. Narducci, Storia della colonizzazione della Cirenaica , Milan 1942; P. Romanelli, La Cirenaica romano , Rome 1943;نیز رجوع کنید به EI 2 , s.v. "L biya ".