بُرْقَع (بُرْقُع / بُرْقُوع)، روبند زنان. در اصل، عربی است و در متون کهن عرب، چون دیوان متنبّی و ابوالعلاء معرّی و صحاح جوهری، به معنای جهاز ستور و رویْبندزنان عرب به کار رفته است (ابنمنظور، ذیل واژه؛ دزی، ص 63). مطابق آنندراج (ذیل واژه)، ایرانیان، برقع را به معنای مطلقِ روبند بهکار میبرند. این کلمه در آثار کهن فارسی، چون حدود العالم ، تاریخ بیهقی و دیوان ناصرخسرو، بیشتر به معنای روبند ستور استعمال میشده، اما از قرن ششم بهبعد که زبان شعر فارسی به نرمی و سلاست نزدیک و مناسب قالب غزل شده، کلمة برقع نیز در اشعار تغزّلی بویژه در تشبیهات و استعارهها، بیشتر به معنای روبند زنان و شاهدان آمده و با الفاظی چون زدن، برافکندن، بستن، برداشتن، فروهشتن، دریدن و... همراه شده است (مثلاً رجوع کنید به خاقانی، ص 5، 135، 221؛ عطّار، ص 542؛ سعدی، ص 366، 377، 445، 592، 612، 725؛ حافظ، ص 132(.برقع به زنان شهری اختصاص داشته و چهرة زنان روستایی چون پیرزنان شهرنشین، گشوده بوده است (دزی، ص 65، بهنقل از فریزر). دربارة شکل و طرز دوخت روبند ستوران اطلاعی در دست نیست، اما شکل، نحوة دوخت و تزیین و چگونگی پوشیدن برقع (بهمعنای روبند زنان) در سرزمینهای اسلامی و در زمانهای مختلف، بسیار متنوّع بوده است. اگر از تعبیر «برافکندن برقع از چهرة مهر»، در شاهنامة فردوسی چشم بپوشیم، قطعاً از استعمال گستردة واژة برقع در اشعار خاقانی، نظامی و عطار دانسته میشود که سابقة استفاده از برقع در ایران، دست کم به قرن ششم میرسد. در قرنهای بعد، آشکارا و بهطور مشخص از این پوشش در منابع یاد شده است، چنانکه ابنبطوطه (ج 1، ص 217) در نیمة اول سدة هشتم از زنان برقع پوش (متبرقعات) شیراز بصراحت سخن به میان آورده است. امروزه نیز زنان بلوچ و عربْ زبان ایران در سواحل و جزایر خلیج فارس از برقعهای سیاه، قرمز، نارنجی و طلایی استفاده میکنند. برقع شیعیان سیاه و برقع سنّیان به رنگهای دیگر است. برقع قرمِز زنان بلوچ مستطیل است و برای چشمها دو مستطیل کوچک باز کردهاند. این برقع تمام پیشانی را تا روی بینی میپوشاند. زنان روستایی میناب برقع مشکی دارند که دور آن نوار قرمز دوخته میشود. زنان قشم و بندرعباس نیز برقع مشکی بر چهره میبندند که به آن بُرکه میگویند. قسمت بالای آن ابروان را میپوشاند و یک خط مستقیم یا منحنی از پایین بینی به بالای گوشها به جانب نوار بالای برقع میرود. پارچة این برقع، مشکی و با نیل رنگ شده است. برای بستن برقع ابتدا نواری توری به طول یکمترونیم دور سر و زیرچانه میبندند و پس از آن برقع بسته میشود.دُزی (ص 65) دربارة برقع رایج در شیراز و ماوراءالنهر، نقل قولهایی آورده که بیشتر وصف «روبنده» و «چادر» ایرانی است تا برقع خاص رایج در جنوب ایران.در امارات متّحدة عربی، بیشتر زنان از برقع استفاده میکنند. جنس برقع آنان از کتان سیاه، نرم و لطیف است که آن را با نیل هندی یا عمانی رنگ میکنند تا درخشش پیدا کند. برای درست کردن برقع، پارچه را به اشکالی ( رجوع کنید به ادامة مقاله) میبُرند و دور آن را دست دوزی میکنند و از نوار کتان قرمز یا نخ نقرهای برای بستن و گرهزدن برقع به پشت سر استفاده میکنند. اگر نوار از کتان باشد، نوار سمت راست 30 تا 40 و نوار سمت چپ 18 تا 22 سانتیمتر است و اگر از نقره باشد، سمت راست 65 تا 75 و سمت چپ 18 تا 22 سانتیمتر است. در وسط برقع چوب مسطح و باریکی میان دو لایة پارچه قرار میدهند تا خط بینی را بپوشاند. هنگامی که برقع از چهره برداشته میشود، این چوب محلّ تا کردن برقع است که نوار برقع دور آن بسته میشود. برقع، ابروان و بینی و لبها را میپوشاند و مقداری از آن، به اقتضای سن و سلیقه، برای چشمها باز گذارده میشود. عرض قسمتی که ابروان را میپوشاند و اندازهای که برای چشمها باز گذاشته میشود و نیز انحنایی که فکّ پایین را میپوشاند، در برقعها متفاوت است.در جشنهای مهم، مانند عروسی، برقعهایی آراسته به سکّههای طلایی (سکّهنما)، بر چهره مینهند.زنانی که برقع بر صورت دارند، هنگام خوردن و آشامیدن،با دست چپ برقع را از روی بینی و دهان به طرف بالا میبرند. زنان و مردان امارات متحدة عربی به برقع به عنوان سنّت و عادت مینگرند و عقیده دارند نیلی که با آن برقع رارنگ میکنند، «نور حضرت یوسف را دارد» و حتّی رنگی که به چهره منتقل میشود، «بر نور صورت میافزاید» (کانافانی، ص 64ـ76).در عربستان سعودی، برقع را برقع میلایه و نقاب مینامند و بیشتر، زنان عشایر و روستایی آن را به صورت میگذارند. در آنجا برقع را از پارچة تنزیب سفید آهاردار تهیه میکنند. روی برقع گلدوزی بسیار انجام میشود. درازای آن گاه تا سینه و گاه تا زمین میرسد. شکل آن اغلب مستطیل است که با دو یا سه بند به دور سر، کنار شقیقه، چشم و گوش، بسته میشود. در منطقة عَسیر تزیینات برقع شامل گلدوزی ابریشمی به رنگ قرمز و مروارید دوزی است.در حجاز، نقاب نیز مستطیل و گلدوزی روی آن با ابریشم نارنجی است و از سکّههای زرین و سیمین و مروارید سفید برای تزیین آن استفاده میکنند. گاه نیز به جای مروارید، تکمههای سفید روی نقاب میدوزند. در انتهای پایینیآن بندهای چرمی دوخته میشود. در عربستان و فلسطینبه جای چوب وسط ( رجوع کنید به سطور پیشین) سکههایی روی برقع میدوزند یا تعداد زیادی از وسط بند میکنند که از روی بینی تا پایین به اشکال مختلف امتداد مییابد ( رجوع کنید به راس، ص 47، تصاویر).برقع در جنوب فلسطین و نوار غزه و منطقة بئرالشبع و صحرای نگو نیز رایج است و شامل سربندی است به نام عِصابه یا عَصْبه که ابروان را میپوشاند و قسمتی که با دست دوزی تزیین شده، به وسط سربند متصل است. این قسمت به شکل عدد 8 از بالای بینی به طرف گونهها میآید و دو انتهای آن به دو بند دوخته میشود. این قسمت پارچهای ممکن است به زنجیری دوخته شود که در بالای گوش به سربند وصل میشود. بدین ترتیب، دو نیم دایره برای چشمها باز شده است. سکّهها را به فواصل یک یا نیم سانتیمتر از یکدیگر یا به صورت انبوه و از روی بینی تا کنار گوش بر حاشیة برقع میدوزند.در قطر برقع را بَتولَه مینامند. پارچة آن مشکی وآغشته به نیل است. بتوله صورت را تا چانه میپوشاند و فقط با یک بند در پشت سر بسته میشود. زنان مرفّه جامعه برقسمت بالای بتوله چند رج سکّه، روی خط ابرو و کنار صورت تا روی گوشها، میدوزند.به گفتة دزی (ص 63) تا قرن یازدهم از برقع اثری نبوده و تنها از اوایل قرن دوازدهم شواهدی از آن به دست آمده است. زنان دورة ممالیک (650ـ923) برقعی از کتان سیاه داشتهاند که صورت را تا چانه میپوشانده (عبدالرازق، ص 243ـ245). عبدالرازق (ص 250) قیمت آن را در 711 و 917 نیز ذکر کرده است. در میان عشایر مصری نوعی نقاب رایج بوده که بیشباهت به برقع نیست؛ و آن پارچهای است که دو بریدگی برای دیدن چشمها دارد. در سدة دوازدهم/هجدهم کنت دوشابرل ، سفرنامه نویس فرانسوی، از برقع به عنوان «پردهای از کتان سفید نازک» که زنان در خارج از خانه از آن استفاده میکنند، نام برده است (دزی، ص 63). ویتمَن تصویری از یک زن مصری طبقة متوسط نشان داده که برقعی سیاه، چهره و نیمی از بدنش را پوشانده است (همانجا). ترنر در معرفی جامة زنان طبقة پایین جامعه، مینویسد : پردهای از پارچة سیاه نخی یا ابریشمی است که از روی پیشانی با شیئی زینتی از طلا یا نقره یا مفرغ به چارقد متصل و آویزان میشود که تمام صورت را غیر از چشمها میپوشاند و گاه تا روی سینه و زانوان میرسد (همان، ص 64). لین برقع زنان طبقة متوسط و بالای جامعه را چنین وصف میکند : پارچة سفید درازی است که تمام صورت را، جز چشمها، میپوشاند و تقریباً تا روی پاهامیافتد. حاشیة بالای آن با نوار باریکی که از روی پیشانی میگذرد، بسته میشود. زینتهای برقع در قسمت پیشانی، غالباً مرواریدهای بدلی و سکههای کوچک طلا (یا طلانما) یا دانههای مرجان و سکههای نقره است. از این رایجتر یک جفت زنجیر مفرغ یا نقره است که به دو گوشة بالای برقع وصل شده است. بازماندگان خاندان پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلّم برقع سبز میپوشیدند (همانجا).منابع : ابنبطوطه، سفرنامة ابنبطوطه ، ترجمة محمدعلی موحد، تهران 1361 ش؛ ابنمنظور، لسانالعرب ، چاپ علی شیری، بیروت 1412/1992؛ شمسالدین محمد حافظ، دیوان غزلیات مولانا شمسالدین محمد خواجه حافظ شیرازی ، چاپ خلیل خطیب رهبر، تهران 1371 ش؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368 ش؛ راینهارت پیتران دُزی، فرهنگ البسة مسلمانان ، ترجمة حسینعلی هروی، تهران 1345 ش؛ مصلحبن عبدالله سعدی، متن کامل دیوان شیخ اجل سعدی شیرازی ، چاپ مظاهر مصفا، تهران 1340 ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج : فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1363 ش؛ محمدبن ابراهیم عطّار، دیوان عطّار ، چاپ تقی تفضلی، تهران 1362 ش؛Ah ¤ mad `AbdAr-Ra ¦ ziq, La femme au temps des Mamlouks en ـgypte , Caire 1973; Najla Al- ـ Izzi, Traditional costumes of the Gulf , Doha 1975, 45; A.S. Kanafani, Aesthetics and ritual in the United Arab Emirates , Beirut 1983; Heather Colyer Ross, L'art du costume de l'Arabie: profil de l'Arabie Saoudite , Clarens-Montreux 1989; Y.K. Stillmann, Palestinian costume and Jewellery , Albuquerque 1979, 89; Shelagh Weir, "The traditional costume of the Arab women of Palestine", The Journal of the Costume Society , 3 (1969), 44-54.