بُرُشَسکی (بروشسکی)، زبان قوم بُروشو (مفرد: بروشین) در ناحیة هُنزَه ـ قراقروم، در شمال پاکستان، دارای واژههای دخیل از زبانهای ایرانی با منشأهای مختلف. زبان برشسکی دارای دو گونة اصلی است: 1) دو گویش بسیار خویشاوندِ ] ساکنان [ هنزه (هونزو ) و نگر ، که تقریباً هشتاد هزار نفر بدان سخن میگویند؛ 2) گویش ] ساکنان [ یاسین (شمال غرب گِلگِت)، که حدود ده هزار تن بدان صحبت میکنند. ساختار دستوری برشسکی هم یادآور ساختار دستوری زبانهای قفقازی است، و هم زبان باسْکی (که امروزه فقط در جنوب غربی فرانسه و شمال اسپانیا به آن سخن میگویند). با وجود این، خویشاوندی بنیادین زبان برشسکی با این زبانها، یا هر زبان دیگر، تاکنون اثبات نشده است. نام بروشو در سفرنامهای ختنی (احتمالاً مورخ سدة دهم میلادی) یک بار به صورت ¦ ava ¨ s ¦ Prru یافت میشود ( رجوع کنید به بیلی، 1979، ص 256؛ همو، 1955، بخش دوم، ج 5، ص 70ـ72).برشسکی دارای واژههای بسیاری است که در زمانهای مختلف از زبانهای همسایه وام گرفته شده است. وامواژههای کهنتر عمدتاً از زبانِ دَردیِ شینا، و کمتر، از زبان دردیِ خُوار، ترکی و تبّتی است. امروزه، وامواژههای اردو و انگلیسی به طور فزایندهای به زبان برشسکی راه یافته است. شمار زیادی واژههای زبانهای ایرانی ] در برشسکی [ وجود دارد که عمدتاً از فارسی (دری)، به واسطة زبان اردو داخل آن شده است، مانند «دَم»، «کمزور»، و غیره. سالخوردگانی که به برشسکی سخن میگویند هنوز هم بسیاری از وامواژههای فارسی را، با تغییرات آواییای که از تبدّلات آوایی با قاعده فراتر میروند، ادا میکنند. به عنوان مثال، s ¨ aqa (در زبان امروزی: z ¨ a kaa که مأخوذ از کاغذ است) و ¤ s ¨ kha ¤ bis (مأخوذ از واژة فارسیِ پیشکش ، که امروزه قاعدتاً باید منجر به شکل مفروضِ ¨ s ¨ ka ¨ Pees * شود). کاملا محتمل است که بسیاری از وامواژههای فارسی بیواسطه از این زبان گرفته شده باشند، هر چند این مطلب را فقط در مواردی میتوان ثابت کرد که شکل برشسکی واژه، نمایانگر شکل فارسیِ آن واژه، و با شکل اردو متفاوت باشد، مثلاً miq که مأخوذ از میخ فارسی است و با واژة اردوی ¢ k ¦ me ، با یای مجهول ، متفاوت است، یا tirdئon ، شاخ بزی که برای پیمانه کردن باروت به کار میرود، مأخوذ از n ¦ rdo ¦ t (تیردانِ فارسی) که با گرد کردن خاص لبها برای ادای ¦ a پیش از صدای خیشومی با واژة اردوی n ¦ rda ¦ t ، که در آن ¦ a پیش از صدای خیشومی ثابت میماند، متفاوت است. حدود ده ـ دوازده واژه از گویش وَخی، که اقلیتی در بخش شمالی درة هنزه به آن سخن میگویند، وام گرفته شده است، مثلاً، ¤ ikصs ¨ c «قسمت عقبی خانه» (وخی: ¤ kis § c )، urئop «پشم غژگاو» (وخی: b ¦ r ¦ )، وامگیری از دیگر زبانهای ایرانی بنحوی متفرق رخ داده است ( رجوع کنید به مُرگن استیرنه، در لُریمر، ص XXIV ). از پشتو: lamرجوع کنید به n (اردو ـ فارسی: دامن، دامان)، darmرجوع کنید به n (پشتو: ] y ¦ ja [ d rm nd ] جای [ خرمنکوبی)، mindرجوع کنید به o «جِدو گاه اسب» (پشتو: aw ¤ mand ). در مواردی نمیتوان منشأ دقیق واژه را معین کرد: mel «شراب» ظاهراً از گویشی وام گرفته شده که d ، وقتی میان دو مصوت واقع شود، به l تبدیل میشود، مانند گویش یِدغَه ـ مونجی؛ pاr ¨ gus «شاهپور» وامواژة هندی کهنی است. از واژة ایرانی ـ ra wisah-pu * ( wispuhr در فارسی میانه، و غیره)، و در کتیبهای خَرُشتهی به صورت ura ¨ gus و در زبان شینا به صورت r ¦ pu § gus یافت شده است (همانجا؛ رجوع کنید به بیلی، 1984، ص 41؛ قس گویش پَراچی ـ اورموری، که در آن w- آغازین به g- تبدیل میشود)؛ urk «گرگ» به کلمة urk در گویش اِشکاشْمی شبیه است؛ khan «قلعة روستایی مستحکم» ممکن است از kan * ، با تغییردمِش و فقدان صامت دندانی پایانی، مشتق شده باشد کهخود مأخوذ از واژهای استکه در زبانهای آسیای مرکزیدلالت بر «شهر» میکند: -h kn در سغدی، - ¦ kantha در ختنی، kج(n)t در یغنابی، و قس سمر ـ قند، تاش ـ کند، و غیره(در سانسکریت بهصورت وامواژة ¦ § kantha ؛ مایرهوفر، ج 1، ص 131). واژة datا «پاییز» دارای بار فرهنگی است؛ بهعقیدة مرگن استیرنه (1945، ص 93ـ 94) این واژه از شکل ابتداییِ فارسیمیانة نام دهمین ماه زرتشتی، دی در زبان پهلوی/فارسی، مشتق است که از w da * پدید آمده است (اوستایی: ¦ o § us da ؛ بارتولومه، ستون 679) که میتوانیم اشتقاقinص ¨ s «تابستان» از واژه سانسکریت ¦ ika ¤ van ¦ ra ¨ s «متعلق به چهارمین ماه» (از تقویم هندویی) را با آن مقایسه کنیم (ترنر، ش 12700).منابع:H. W. Bailey, Dictionary of Khotan Saka, Cambridge 1979; idem,"Iranian medley", in Orientalia J. Duchesne- Guillemin Emerito Oblata, Acta Iranica, 23, Leiden 1984; idem, Saka Documents.Text Volume, in Corpus inscriptionum Iranicarum, London 1955-; Christian Bartholomae, Altiranisches Wخrterbuch, Berlin 1961; H. Berger, Das Yasin-Burushaski) Werchikwar). Grammatik, Texte, Wخrterbuch, Wiesbaden 1974; J.Charpentier, "Beitrجge zur indoiran ischen Wortkunde", Le monde oriental, 18 (1924), 1-45; D. L. R. Lorimer, The Burushaski language I: introduction and grammar, II: texts and translations, III: vocabularies and index, Oslo 1935-1938; M.Mayrhofer, A concise etymological Sanskrit dictionary (Kurzgefasstes etymologisches Wخrterbuch des Altindischen), Heidelberg 1956-1976; G. Morgenstierne, preface to Lorimer, I; idem, "Notes on Burushaski phonology", NTS , 13 (1945), 61-95; R. L. Turner, A comparative dictionary of the Indo-Aryan languages , London 1966.