بُرسُق ، یکی از سپهسالاران سلجوقیان بزرگ، که اخلافش نیز در آغاز قرن ششم عهدهدار مناصبی والا بودهاند (برسق در زبان ترکی شرقی : حیوانی بهنام «گورکن»). نخستینبار زمانی به نام او در تاریخ برمیخوریم که، در عین جوانی، از امیران بزرگ طغرلبیک بهشمار میآمد. طغرل که پس از حوادث پیاپی و تأثّرانگیز سالهای 450ـ451 بغداد را دوباره به تصرف درآورده بود، برسق را نخستین شحنة (فرمانده نظامی) آن شهر کرد. چون در تشکیلات کشوریِ دورة آرامش سلجوقیان قدرت واقعی از آنِ «عمید * » یعنی والی کشوری بوده است، نمیتوان اطمینان داشت که شحنهای دوازده سالِ پیاپی ] در سال 456 ایتکین سلیمانی شحنه بغداد شد [ در بغداد مستقر بوده باشد. به هر حال، برسق مدتی طولانی در این منصب باقی نماند زیرا (به گفتة سبط ابنجوزی، گ 87 ر) در 455 «حاجب * » سلطان و همراه وی بود و سپس در 456 از سوی سلطان جدید، البارسلان، مأمور گرفتن خراج عقبافتاده از یکی از دست نشاندگان سلطان شد (همان، گ 99 ر، 100 ر). از آن پس مدت پانزده سال از وی اطلاعی در دست نیست تا آنکه بار دیگر در 471 یعنی زمان حکومت ملکشاه نامش به میان میآید و از سوی این پادشاه مأمور دفع فتنة سلجوقیان سرکش، یعنی دو پسر قُتْلُمُش، در آسیای صغیر میشود که یکی از آن دو، یعنی منصور را میکُشد ولی از عهدة دیگری، یعنی سلیمان، برنمیآید (ابنعبری، ص 227). برسق در 479، همراه بوزان، فرماندهی طلیعة سپاه ملکشاه را عهدهدار شد و پس از مرگ سلیمان حلب را تصرف کرد و احتمالاً از آنجا مجدداً به آسیای صغیر گسیل شد تا در نیقیه با جانشین سلیمان که، به رغم کوششهای سلطان، الکسیوس کومننوس امپراتور روم شرقی از او پشتیبانی میکرده است، نبرد کند (کومننا ، ص 302ـ311). احتمالاً در همین مأموریت بود که به گفتة بُنداری (ص 79) برسق خراجیمعادل 000 ، 330 دینار از قسطنطنیه دریافت کرد. اندکی پساز این واقعه، برسق در بغداد ادارة جشنهای ازدواج خلیفهبا یکی از دختران ملکشاه را بر عهده گرفت. بعد از مرگسلطان، در نزاعی که میان وارثانش روی داد، برسق جانب برکیارق * را، بویژه در برابر تُتُش، گرفت و به دنبال اینامیر به اصفهان رفت و در آنجا به دست فداییان اسماعیلی کشته شد. دو سال بعد، در 490، پسرانش با قتل مجدالملک بلاسانی ( رجوع کنید به مجدالملک قمی * )، مستوفی شیعی مذهبِ برکیارق که به ظنّ ایشان محرّک قتل برسق و بسیاری دیگر بوده است، انتقام خود را گرفتند.پسران برسق ـ زنگی، آقبوری، ایلبِکی، و برسق ـ به طور کلی گروهی متحد به نظر میآمدند که تا پایان حیات برکیارق به وی وفادار ماندند، اما بیشتر در «اقطاعات» خود در ایالت اهواز و در رأس آنها اقطاع شهر شوشتر («تُسْتَر») که شرعاً و عملاً املاک موروثی آنان بهشمار میآمد، مستقر بودند. برسق برکیارق را در باز ستاندن ری از برادرش محمد یاری داد. احتمالاً به همین علت است که محمد، پس از مرگ برکیارق و رسیدن به سلطنت در 498، زنگی را به زندان افکند، اما دیگر افراد خانواده با امتناع از کمک به «منگوبرس ِ » شورشی و تسلیم وی به محمد با وی از در آشتی درآمدند. زنگی، که در غیر این صورت کشته میشد، آزاد شد؛ ولی سلطان اقطاع بنی برسق را گرفت و در عوض دینور را به آنها واگذار کرد. حتی این مبادله نیز موقتی بهنظر میآید زیرا بعدها بار دیگر شوشتر را در مالکیت این خانواده مییابیم. ضمناً، برسق (پسر برسق) نیز از سوی محمد به حکومت همدان، یکی از شهرهای عمدة امپراتوری، منصوب شده است (ابنقلانسی، ص 174).سلطان محمد، همین که بر اریکة قدرت نشست، در صدد جنگ با فرانکهای شام برآمد. یکی از مهمترین شرکت کنندگان در این لشکرکشی، که در 505 روی داد، برسقبن برسق بود.این حمله بر اثر اختلاف سرداران با یکدیگر و حسادتامیران شام نسبت به امیران شرقی به جایی نرسید؛ بعلاوه، برسق تقریباً در تمامی مدت جنگ بیمار بود. ولی در 509 ، فرماندهی لشکرکشی به وی واگذار شد. این بار نیز برسق با مشکلات زیادی روبرو شد زیرا، ایلغازی، سرکردة بزرگ ترکمانان دیار بکر، و طُغْتَکین، امیر دمشق، و لرجوع کنید به لرجوع کنید به ، نایبالسلطنة حَلَب، بر ضد وی با فرانکها متّحد شده بودند. برسق حُمص را، که امیر آن از یاران او بود، و حَم'ی را، که به تصرف درآوردهبود، پایگاه قرار داد و کوشید تا سپاه متحدان را تار و مارکند؛ ولی تنها موفق شد از خط حمله عقب نشینی کند، تااینکه بالاخره رُژه ، امیر انطاکیه، او را در دانیث، واقعدر شرق نهر عاصی ، شکست داد. برسق خود را برایانتقام آماده میکرد که خود و برادرش زنگی در 510 درگذشتند. با مرگ وی و درگذشت سلطان محمد، که دو سال بعد رویداد، عمر دخالت سیاسی این دودمان بر ضد فرانکها نیز بهپایان رسید.از این پس، درست وقتی از آخرین وارثان برسق، که بار دیگر در خوزستان مستقر شدهاند، نام برده میشود که اختلاف میان سلجوقیان بالا گرفته است. در این زمان آق بوری و پسران زنگی و ایلبکی در لشکری که سلطان محمود به جنگ عمویش سنجر اعزام کرد شرکت داشتند و برسقبن برسقبن برسق در جنگهای پیچیدة عراق سفلی شرکت جسته بود. پس از مرگ محمود، دو برادر، طغرل و برسق عضو گروه طغرل بودند که از سنجر حمایت میکرد و پس از مرگ سنجر به گروه طرفدار داود پیوستند، که از حمایت خلیفه برخوردار بود؛ با این حال، بموقع با فاتح نهایی یعنی مسعود (529ـ531) از در سازش درآمدند. معلوم نیست کسی که به روایت ابنابی طیّ (به نقل ابنفرات، ج 2، گ 115 پ) با نام حمزةبن برسق حاکم شوشتر بوده و در 533 از دنیا رفته یکی از همین دو برادر بوده است یا نه ؟ به هر حال، این آخرین بار است که نام یکی از اعضای این خانواده به میان میآید و بعد از این نامی از بازماندگان آنها در میان امیران دست نشاندة خوزستان نمییابیم.ضمناً آقسنقر برسقی * در آغاز کار از کارگزاران برسق اول بوده است.منابع: ابناثیر، الکامل فیالتاریخ ، چاپ تورنبرگ، لیدن 1851ـ1876، ج 10، 11، فهرست؛ ابن فرات، تاریخالدول والملوک ، نسخة خطی وین؛ ابنقلانسی، ذیل تاریخ دمشق ، چاپ آمدروز؛ ] فتحبن علی بُنداری، تاریخ سلسلة سلجوقی ، ترجمة محمدحسین جلیلی، تهران 1356ش [ ؛ محمدبن علی راوندی، کتاب راحةالصدور و آیةالسرور در تاریخ آلسلجوق ، چاپ محمد اقبال، تهران 1333 ش، فهرست؛ یوسفبن قزاوغلی سبط ابنجوزی، مرآةالزّمان ، نسخة خطی کتابخانه ملی فرانسه، بخش کتب عربی، ش 1506؛Cl. Cahen, La Syrie du Nord, 251-253, 271-274) دارای منابع مفصل دربارة نبردهای سوری ); Anna Comnena, Alexiad , Bonn ed.; Grousset, Histoire des Croisades, I, 463ff., 495ff.; Ibn`Ibr ¦ , Chronography, tr. Budge.