بَرْسْبای ، ملک اشرف] سیفالدین [ابوالنّصر، از ممالیک] بُرجیه [مصر (حک: 825 ـ841). وی را یکی از ممالیک] چرکسی [سلطان برقوق * شمردهاند که در روزگار سلطنتِ] مرجوع کنید به ید [شیخ * ، به نخستین منصب و مقام مهم خود رسید و سپس] در 23 ربیعالثانی 821 [حاکم ایالت طرابلس شد. او نیز مانند بسیاری از صاحبمنصبان محبوس شد و مدتی در زندانهای مَرْقَب و دمشق به اسارت گذرانید. با روی کار آمدنِ سلطان طَطَرْ، بخت با او مساعد شد و با وجود کوتاهی سلطنت این سلطان، توانست در قاهره راه تعالی پیش گیرد ] بعداً با خلع ملک صالح محمدبن ططر، در چهارشنبه 8 ربیعالثانی 825 بر تخت نشست (ابنتغری بردی، النجوم ، ج 14، ص 242، 245ـ246؛ همو، المنهل ، ج 3، ص 256ـ 258،262؛ابنایاس، ج 2، ص 81 ـ 82) [برسبای از لحظهای که به سلطنت رسید، خصوصیات برجستة سرشت خود را که حرص و بدخویی و شقاوت بود آشکار ساخت ] (سخاوی، ج 3، ص 9، به نقل از مقریزی؛ قس ابنتغریبردی، النجوم ، ج 15، ص 108ـ110) [ . یکی از نخستین اقدامات او، تجدید منع ورود عیسویان و یهودیان به خدمات و مناصب دولتی بود ] (ابنتغریبردی، النجوم ، ج 14، ص 248؛ ابنایاس، ج 2، ص 82) [ . شاید این عمل نوعی مالیاتِ پوشیده و پنهان بوده است، زیرا افراد غیر مسلمان که هدف چنین فرمانی بودند معمولاً با پرداخت مبلغی پول خود را از این تنگنا بیرون میکشیدند؛ شاید هم اقدامی احتیاطی و ناشی از بدگمانی بوده، زیرا در آن زمان دزدان دریاییِ اروپایی در بحر روم (مدیترانه) بسیار فعالیّت میکردند، و این سیاست افراطی از آنجا ناشی میشد. به هرحال ،اموال اروپاییان هم در مصر و هم در سوریّه توقیف شد و به هیچ اروپایی اجازه داده نمیشد که به کشور خویش بازگردد. سپس به طور موقّت استفاده از پولهای اروپایی ممنوع شد، اما این اقدام که اثری حساس داشت دیری نپایید.دولت مصر دست به اقدامات احتیاطی نظامی جدی نیز زد؛ تعدادی دژ کوچک در ساحل ساخت و ناوگانی از رزمناوهای کوچک فراهم کرد. با وجود این، سلطان همچنان بدون وقفه به تدارکات خود برای تحقّق هدف بزرگِ خویش یعنی لشکرکشی به جزیرة قبرس ادامه داد. پس از چند اقدام اکتشافی، حملة مهمی به ساحل شد؛ تنها درگیری، که بسیار خونین هم بود، به زیان قبرسیها تمام شد، و یانوس ] جینوس [ پادشاه آنها به اسارت درآمد و به قاهره برده شد. پس از آنکه او را در غل و زنجیر نهاده در شهر گرداندند، وی آزادی و قلمرو خود را تنها با قبول خراجی سالانه از نو به دست آورد ] (ابنتغریبردی، النجوم ، ج 14، ص 292 به بعد؛ همو، المنهل ، ج 3، ص 262ـ269؛ سخاوی، ج 3، ص 8) [ . بخشی از غنایمِ این جنگ صرف مرمّت بناهای مختلف در مکّه شد (829 ق).معالوصف، این پیروزیِ نسبتاً سهل و آسان، وضع خطرناکِ بیانضباطی را در میان افواج سپاه پدیدار ساخت، ممالیک ضمن کشمکشی مرزی با قوای قَرایُلُک، امیر ترکمان آققوینلو، پس از حمله و تصرّف شهر رُها * به شنیعترین اعمال دست زدند. این اختلاف در میان همسایگان، به پیشرفت و آبادانی بینالنهرینِ علیا، که یکی از طرفین متناوباً خرابش میکرد، سخت آسیب رسانید. برسبای پس از تردید بسیار، قوایی عظیم فراهم آورد و آمِد (دیار بکر) را محاصره کرد، اما نتوانست پایتخت ترکمانان را تصرّف کند، و از این بابت سخت خشمگین شد. وی که با نارضایی روزافزونِ لشکریان خود مواجه شده بود، به مذاکره تن در داد. قرایلک پیشنهادهای صلح او را پذیرفت و، طی چند پیشنهاد مبهم، تبعیت از سلطان مصر را رسماً قبول کرد. قوای مملوک به قاهره بازگشت، و این حرکت به صورت هجوم سربازانِ ناراضی صورت گرفت. آنان در نهایت بی نظمی راه پیمودند، چنانکه گویی لشکری شکست خورده در حال عقب نشینی است (836 ق) ] (ابنتغریبردی، النجوم ، ج 14، ص 330 به بعد؛ همو، المنهل ، ج 3، ص 270ـ272؛ ابنایاس، ج 2، ص 125 به بعد، 148 به بعد) [ . برسبای نیمی از مجموع قوای خود را در بینالنهرین باقی گذاشته بود.در این هنگام کشمکش سیاسی غریبی با شاهرخ، سلطان تیموری، درگرفت. فرمانروای مغول حقّ آویختن پرده بر کعبه را از آن خود میدانست، در حالی که این عمل حق ویژة مصریان بود و از دیرباز بر اثر عرف و عادت به آنان اختصاص یافته بود. برسبای، که از حمایت مجمع قضاتِ مصر برخوردار بود، حاضر به تسلیم نشد. این مناقشه، که بر اثر مغالطة افراطی فقها و رفتار سخت تمسخرآمیز با سفیران تشدید شده بود، به مبادلة اسناد سیاسی جالب و مضحکی منجر شد، اما در دورة سلطنت برسبای به هیچ نتیجهای نینجامید.بیگمان، پایة سیاست فرمانروای مصر بر حفظ آبرو و حیثیت کشورش قرار داشت، اما منظورش بیشتر این بود که نگذارد سلطان مغول به وسیلة عُمّال رسمی خود جای پایی در عربستان باز کند و احتمالاً منافع تجاری مصر را به خطر اندازد.چندی پیش از آن، برسبای از بازرگانانی که از هندوستان میآمدند خواسته بود تا به جای آنکه مانند سابق به بندرگاهِ عدن رفت و آمد نمایند در جدّه باراندازی کنند. این آغازی نیکو بود، ولی برسبای، به سبب زیادتخواهی بیاندازة خویش، درصدد برآمد که بازرگانان را برای پرداخت مالیات مجبور به سفر قاهره کند. این مقررات مزاحم ناگزیر بظاهر تخفیف یافت، ولی بازرگانان اگرچه از رفتن به پایتخت مصر معاف شدند، همچنان مجبور به پرداخت حقوق گمرکی گزافی در جدّه بودند. از این تاریخ به بعد، این بندر به صورت بارانداز تجاری طراز اولی درآمد. نیمی از حقوق گمرکی که در اینجا گردآوری میشد برای شریف مکّه و نیمی دیگر به مصر ارسال میگردید. تحصیلداران مالیاتی به دستگاه حکومت مصر وابسته بودند ] (ابنتغری بردی، النجوم ، ج 14، ص 271ـ272، 298، 313ـ314) [ .پایان کار برسبای غمنامهای رقتانگیز است؛ از آنجا که بیماری طاعون بروز کرده بود و او بیم داشت که به این بیماری مبتلا شود، تصمیم گرفت که مقررات اقتصادی اجحافآمیزی را که به آنها اشاره کردیم لغو کند؛ ضمناً به توزیع صدقات فراوانی پرداخت، ولی در همان حال دو پزشک خود را به قتل رساند و در 13 ذیحجة 841 خود نیز قربانی طاعون شد ] (ابنتغری بردی، النجوم ، ج 15، ص 99 به بعد، 210؛ همو، المنهل ، ج 3، ص 272ـ274؛ ابنایاس، ج 2، ص 181ـ 188) [ .اگر بخواهیم نظریات خود را دربارة سلطان برسبای بهطور خلاصه باز گوییم، ناگزیر باید دو خصوصیت ] متفاوت [ شخصیتی او را در نظر بگیریم: یکی اینکه وحشت از رقیبش جانیبیگ صوفی، که در زمان جلوس او بر تخت به زندان افتاده و از آنجا گریخته بود چون بیماری بهجانش افتاده بود و او را برآن میداشت که دست به اقدامات آشفته و ناهنجاری بزند که باز ملایمتر از آنهایی بود که بر اثر نیاز مالی از او سر میزد. و این امر سبب بروز یک سلسله رسومی شد که دولت ممالیک را به سوی فاجعه سوق داد: فساد و رشوهخواری در امر مالیاتها، ضبط آشکار اموال، گسترش بی سابقة انحصارات دولتی و برقراری رسم اجباری خرید کالاهای ضروری که دولت پیشاپیش انبار و احتکار کرده بود. دوم آنکه تاریخ نویسانِ عرب برسبای را مدیری عاقل و سیاستمداری با کفایت و موقّر معرفی میکنند، اما واقعیات تاریخی از نادرستی این داوری سخن میگویند. تشویش دایمی خاطرش از جانیبیگ بر همة اعمالش غلبه داشت، و دقیقاً به سبب مزاج سخت متغیرش بدشواری او را میتوان دولتمردی دوراندیش و زیرک دانست. تدارکات او برای لشکرکشی به قبرس و دیار بکر ظاهراً مبالغِ عظیمی از بیتالمال را به باد داد، و لشکرکشی او به دیار بکر شکستی فاحش بود که آوازة آن جهانگیر شد ] از دورة برسبای آثار و تأسیسات دینی و آموزشی، چون مساجد و مدارس به یادگار مانده که برخی تا به امروز پابرجاست ( رجوع کنید به ابنتغری بردی، المنهل ، ج 3، ص 276؛ سخاوی، ج 3، ص 9؛ ابنایاس، ج 2، ص 86،92،97،115،189؛سعادماهرمحمد،ج 4،ص 107ـ117، 126ـ133؛ محجوب، ج 6، ص 634ـ 638) [ .منابع: ] ابنایاس، بدائعالزهور فی وقائع الدّهور ، چاپ محمد مصطفی، قاهره 1402ـ1404/ 1982ـ1984؛ ابنتغریبردی، المنهل الصافی ، ج 3، چاپ نبیل محمد عبدالعزیز، قاهره 1985؛ همو، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة ، ج 14، چاپ جمال محمد محرز و فهیم محمد شلتوت، ج 15، چاپ ابراهیم علی طرخان، قاهره 1391/ 1971؛ محمدبن عبدالرحمن سخاوی، الضوء اللامع لاهل القرن التاسع ، قاهره، بیتا.؛ فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة ، ج 6، قاهره بیتا.؛ سعاد ماهر محمد، مساجد مصر و اولیارجوع کنید به ها الصالحون ، ج 4، قاهره 1980 [ ؛G.Wiet, Les biographes du Manhal Safi, no. 644; idem, Histoire de la nation إgyptienne , IV, 549-576; idem, Les marchands d'إpices sous les sultans mamlouks , 97-103.