برزنجی، سادات ، خاندان کرد از شیوخ طریقت نوربخشیه و قادریه در سلیمانیه. برزنجیان از سادات متنفذ جنوب کردستان در سدههای هفتم تا سیزدهم بودند. مرجوع کنید به سس آن سید عیسی نوربخش، مردی دانشمند و مرشد دینی بود (توکلی، ص 134). این خاندان نسب خود را به امام موسی کاظم علیهالسلام میرسانند (مدرس، ص 430ـ431؛ توکلی، ص 140؛ ادموندز، ص 80، نیز ص 83 ـ84 که در نسبنامه تردید کرده است).نام برزنجی برگرفته از روستایی به همین نام (برزنجه) در مشرق سلیمانیه است (ادموندز، همانجا). سال استقرار آنان در برزنجه 656 (همانجا) یا 860 (زکی، ص 219، پانویس2) ذکر شده است. دربارة علت استقرار آنان در برزنجه، ادموندز بر اساس منابع شفاهی، داستانی آورده است که خود به ناسازگاری تاریخی آن تصریح دارد (همانجا). طریقة نوربخشیه را ابتدا محمد نوربخشی، برادر شیخ عیسی، در کردستان رواج داد، لاکن شیوخ نوربخشیه و قادریه از نسل شیخ عیسی هستند (توکلی، ص 134)؛ از جمله بابارسول، شیخ محمد نودهی، شیخ حسن گلهزرد (گلهزرده/ گلهزهرده)، شیخ اسماعیل قازانقایی(ولیانی)، شیخ محمد معروف، کاک احمد و شیخ محمود برزنجی * (مردوخ روحانی، ج 3، ص 610؛ توکلی، ص 133، 136؛ زکی، ص 219، 223، پانویس 2، ص 224).بابا رسول (970ـ1056) پس از شیخ عیسی، معروفترین فرد این خاندان است . او فقه را نزد شیخ شکراللهبن شیخ نعمتالله خالدی و شرح محرّر (در فقه) را نزد ملا ابوبکر مصنف فرا گرفت، و با دریافت اجازه از او در برزنجه به تدریس پرداخت (توکلی، ص 135؛ مدرس، ص 88). تا زمان او طریقة نوربخشیه در کردستان رایج بود، اما وی طریقة علویه، شاخهای از طریقة خلوتیه، را به آن افزود و از آن پس، این طریقت میان سادات برزنجه و سپس در همة کردستان رواج یافت (زکی، ص 217، پانویس 1؛ توکلی، ص 133). شاید به این سبب باشد که مردوخ روحانی او را سر سلسلة سادات برزنجه دانسته است (ج 1، ص 183).از نوادگان بابارسول، شیخ محمد نودهی و فرزندش شیخ حسن گلهزرد (1088ـ1175) معروفترند. شیخ حسن نزد بزرگترین مدرسان زمان خود تحصیل کرد و چون به مرتبة بالایی رسید، اجازه گرفت. طریقت را نیز نزد پدر و جانشینانش آموخت (مدرس، ص 124). وی دارای نفوذ کلام و قدرت پیشگویی نیز بود؛ چنانکه در 1156، هنگامی که نادر سلیمانیه را فتح کرد، قتل او را به دست یکی از خویشان نزدیکش پیشگویی کرده بود (همان، ص 125ـ126؛ توکلی، ص 136ـ139).از دیگر نوادگان مشهور بابارسول، شیخ اسماعیل قازانقایی جدِّ مشایخ قرهچیوار است. وی طریقة علویه و خلوتیه را از پدرش شیخ محمد نودهی کسب کرد، آنگاه در بغداد مدتی در زمرة مریدان شیخ احمد احسایی * در آمد. پس از بازگشت به قازانقایه، طریقة قادریه را رواج داد که تا زمان او در کردستان سابقه نداشت. او در 1103 در ولیان موصل درگذشت (مردوخ روحانی، ج 1، ص 210؛ توکلی، ص 133).از دیگر شیوخ نامور برزنجی شیخ معروف نودهی است که در 1166 (ادموندز، ص 82ـ83) در قریة نودی سلیمانیه یا «شارباژیر» (شهر بازار) کردستان زاده شد (مردوخ روحانی، ج 1، ص 347ـ348؛ مدرس، ص 430؛ توکلی، ص 140). تحصیلات خود را در مدرسة غزائیه «قَهْلاچُوالان» (قلاچوالان) آغاز کرد، اما با کشته شدن امیر سلیمان، حاکم آن ناحیه، ناچار به مدرسة ملامحمد شهیریه در هزارمیرْد رفت، و در محضر علامه ابنالحاج، علوم فقه و اصول و کلام را فرا گرفت و پس از آمدن ملا عبدالله بتیوشی به این منطقه (1180)، نزد او ادبیات و شعر عرب آموخت (مدرس، ص 431ـ434؛ مردوخ روحانی، ج 1، ص 348)؛ سپس در محضر شیوخ قادریه، از جمله شیخ علی قُطْنی برزنجی دول په مویی، به سیر و سلوک پرداخت و به کمال رسید (مردوخ روحانی، همانجا؛ توکلی 140). پس از آن به قهلاچوالان بازگشت و مدرس آن شهر شد. با بنای شهر سلیمانیه در 1200، مرکز امارت از قهلاچوالان به سلیمانیه منتقل شد و شیخ معروف در جامع کبیر آن شهر مدرس و عهدهدار کتابخانه شد (مدرس، ص 433). در آن زمان، سرپرستی طریقة قادریه و نقشبندیه بترتیب با شیخ معروف و مولانا خالد در سلیمانیه بود. اما در پی اختلاف میان آن دو، مولانا خالد به بغداد و سپس شام هجرت کرد (زکی،ص 218؛ نیز رجوع کنید به ادموندز، ص 84ـ85) و زمینة قدرت گرفتن شیخ معروف فراهم آمد. از آن پس، سلیمانیه مرکز طریقت قادریه و شهرزور مرکز طریقت نقشبندیه شد (زکی، ص 219). شیخ معروف، شاگردان برجستهای تربیت کرد و بیش از چهل اثر در فقه، اصول، تصوف، ادبیات و شعر نگاشت (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به زکی، ص 219ـ222؛ مدرس، ص 434ـ441). او در 1252 (ادموندز، ص 83) یا 1254 (مدرس، ص 434) درگذشت و در مقبرهای که به نام او معروف است مدفون شد (زکی، ص 223). هنگامی که شیخ معروف 68 ساله بود، پسرش کاک احمد شایستگی جانشینی شیخ خالد را داشت (ادموندز، ص 85) و این امر را بر عهده گرفت. او که در 1208 زاده شده بود، مقدمات علوم اسلامی را از پدر و مدرسان سلیمانیه آموخت و نزد پدر به طریقة قادریه تمسک جست. وی مورد احترام مردم دیار خود بود و آوازهاش به سبب کراماتی که به او نسبت میدادند به هند نیز رسیده بود. سلطان عبدالحمید عثمانی به وی ارادت خاصی داشت؛ ازینرو عواید شارباژیر را به او بخشید (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به ادموندز، ص 87؛ زکی، ص 224). کاک احمد در جنگ عثمانی با روسیه، (1292ـ1293)، مریدان خود را به فرماندهی نوهاش شیخ سعید برای جهاد و کمک به دولت عثمانی بسیج کرد (توکلی، ص 144ـ150). از او کتابهای بسیاری در تفسیر و حدیث و فقه باقی مانده که برخی به فارسی است (زکی، ص 224؛ مردوخ روحانی، ج 2، ص 22ـ23). آرامگاه وی در مسجد جامع سلیمانیه، زیارتگاه مردم آن سامان است (توکلی، ص 136ـ150).از خاندان برزنجی بزرگان دیگری در فقه و حدیث و علوم اسلامی شهرت داشتند، و بدینگونه چندین سده، هدایت مردم این منطقه بر عهدة آنان بود (برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به مردوخ روحانی، جاهای متعدد؛ توکلی، ص 136؛ کحاله، فهرست، ذیل «برزنجی»؛ مدرس، جاهای متعدد؛ بغدادی، هدیه ، ج 1، ستون 255؛ همو، ایضاح ، ج 1، ستون 176). آخرین فرد مشهور این خاندان شیخ محمود برزنجی * است.منابع: سیسیل جی.ادموندز، کردها، ترکها، عربها ، ترجمة ابراهیم یونسی، تهران 1367 ش؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، ج 1، در حاجی خلیفه، کشف الظنون ، ج 3، بیروت 1410/1990؛ همو، هدیة العارفین ، ج 1، در حاجی خلیفه، کشف الظنون ، ج 5، بیروت 1410/ 1990؛ محمد رئوف توکلی، تاریخ تصوف در کردستان ، ] بیجا، بیتا. [ ؛ محمد امین زکی، تاریخ السلیمانیة ، ترجمة جمیل احمد روزبیانی، بغداد 1370/1951؛ عمررضا کحاله، معجم المرجوع کنید به لفین ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1376 [ ؛ عبدالکریم مدرس، دانشمندان کرد در خدمت علم و دین ، ترجمة احمد حوارینسب، تهران 1369 ش؛ بابا مردوخ روحانی، تاریخ مشاهیر کرد ، تهران 1364ـ1371 ش.