بِرزالی ، عَلَمالدّین قاسمبنمحمدبنیوسف،معروف به ابنبرزالی، مورخ و محدث سوری] اهل شام [ در جمادیالاولی یا جمادیالا´ خره 665 در دمشق متولد شد. برایِ تاریخی پیش از این، یعنی 663، نیز که گاهی ذکر شده محملی میتوان یافت، ولی برزالی خود صریحاً بیان کرده که در 665 زاده شده است. نیاکان وی از بربرهای برزال * بودند. جدِّ بزرگش، زکّیالدین محمدبن یوسف (متولد ح 577، متوفی 636 در حَماة)، در ابتدای سدة هفتم در شام اقامت گزید. نسبت «اشبیلی» که به نام زکیالدین اضافه شده است نشان میدهد که خودِ او، یا یکی از نیاکانش روزگاری در اشبیلیه (سِویلّ) میزیستهاند. کتابی از وی در دمشق موجود است ( رجوع کنید به مقدسی، ص 22)، و نسخههایی از دو جلد کتاب تاریخ دمشقِ ابنعساکر که او استنساخ کرده در بانکیپور ( فهرست ، ج 12، ص 144 به بعد، ش 800ـ801، نیز رجوع کنید به ج 5، ص 223، ش 481) نگهداری میشود. جدِّ برزالی که بعد از پدر به مقامِ امامت مسجد فَلّوس (فلوس ] ؟ [ بنابر قرائت سُواژه، ص 60؛ رجوع کنید به نُعیمی دمشقی، ج 1، ص 86، ج 2، ص 361) رسیده بود، در 643 در 23 سالگی درگذشت، و پدر برزالی، بهاءالدین، تحت سرپرستیِ جد مادریِ خود قرار گرفت. بهاءالدین که مردی دانشمند بود و در دستگاه قضا کار میکرد، در 699 در شصت سالگی وفات یافت ( رجوع کنید به ابنقاضی شُهبَة، در حوادث سنة 699).برزالی به عنوان عضو خاندانی دانشمند، همراه خواهرش زینب، نزد پدر و دیگر استادان معروف به تحصیل پرداخت. برای نمونه، ابنتیمیّه * در خانة وی او را تعلیم میداد (بانکیپور، فهرست ، ج 5، ص 180). برزالی در جوانی آغاز به کار کرد، ولی نسبت به سنّش از رشد بیشتری برخوردار بود و عشق به دانشاندوزی را در سراسر عمر حفظ کرد. چون تحصیلات دینی را به پایان رساند، برای ادامة مطالعات خویش به شهرهای دیگر شام و مصر رفت، و مدتی به کار شهادت در محاکم شرعی مشغول شد، ولی بیشتر عمر خود را به تدریس حدیث در مدارس دمشق گذراند، و مقام اصلی او تدریس در «نوریّه» بود (برای اجازههای دروس او رجوع کنید به بانکیپور، فهرست ، ج 5، ص 50 و بعد، 198 و بعد). وی چندین بار به حج رفت و در 4 ذیحجة 739 در خُلیص، دهی نزدیک مکه، درگذشت. فرزندان او، که از میان آنها محمد و فاطمه دانشمندانی نخبه بهشمار میرفتند، پیش از وی مرده بودند. بیشتر استادان برجستة زمان، نظیر ذهبی، جزو شاگردان و همکاران متعدد برزالی بودهاند. نویسندگانِ شرح حال او براین قول متفقاند که برزالی شخصی بسیار جذّاب، خوش چهره، فروتن، و در باب کتب و معلوماتِ خویش بخشنده بود؛ خطّی خوش داشت، عالمی سخت کوش، و مورد اطمینان کلیة حوزههای علمی بود، حتی حوزههایی که با یکدیگر مخاصمه داشتند.از نوشتههای او فهرستی در دست نیست، و هیچیک از آثار باقیماندة وی نیز تاکنون چاپ نشده است. تاریخ ، اثر بزرگ او که به وقایع سال 736 منتهی میشود، اغلب مورد استناد قرار میگرفت. دانشمندانِ بعدی این کتاب را تلخیص و تکمیل کردهاند. عنوان آن ظاهراً المُقتفی' است ( رجوع کنید به سخاوی در رُزنتال، ص 414؛ ولی نُعَیمی دمشقی، ج 1، ص 578، به کتابی با عنوان المنتقی' ] = المحتفی' ؟ [ اشاره میکند که گویی با کتاب تاریخ که وی غالباً از آن نقل میکند تفاوت دارد). المقتفی' به صورت نسخة خطی در طوپقاپیسرای، احمد سوم، به شمارة 2951 نگهداری میشود ( رجوع کنید به منجد، ص 101 و بعد). المُعجم حجیم او که بسیار تمجید شده و غالباً به عنوان مرجعی معتبر برای ترجمة رجال آن عصر بدان استناد شده، برجای نمانده است. مُعجم کوچکی از نخستین استادان او در دمشق نگهداری میشود ( رجوع کنید به عش، ص 228 و بعد). کتابی نیز به نام معجمالبلدان و القُری' را ابنطولون در لُمَعات (ص 35، 43) به او نسبت داده است. یک اثر کوچک تاریخی نیز دربارة کسانی که در جنگ بدر شرکت داشتهاند، به استناد خط نسخة موجود در دمشق که به دیگر نوشتههای برزالی در کتابخانة ظاهریّه شباهت دارد، به وی نسبت داده شده است ( رجوع کنید به عش، ص 46). در میان آثار وی در حدیث، از کتابی به نام اَرْبَعُون بُلدانیه یاد کردهاند. دو منتخب از عَوالیالحدیث که از استادان خود جمعآوری کرده، و نیز کتابی به نام ثُلاثیّاتٌ مِنْ مُسْنَدِ احمدبن حنبل ، در کتابخانة بانکیپور نگهداری میشود ( فهرست ، ج 5، ص 194 بهبعد، ش 462،2،3،6). کتابی فقهی از او در باب «الشروط» در قاهره موجود است، و میتوان اطمینان داشت که در آینده نیز آثاری از وی کشف شود. برزالی آثار خود را کمتر تحریر نهایی میکرد و بیشتر به صورت مسوّده باقی میگذاشت، ازینرو برجای ماندن آثارِ وی بر حسب تصادف بوده است. نُعیمی (ج 1، ص 113) به این نکته اشاره کرده که خود او در 894 به آخرین جلد کتاب تاریخ برزالی برخورده است.منابع: ] ابنحجر عسقلانی، الدُرَرالکامنة فی اعیانالمائةالثامنة ، بیروت 1414/1993، ج 3، ص 237ـ239 [ ؛ ابنشاکر کتبی، فَوات الوفیات ، قاهره 1951، ج 2، ص 262ـ264؛ ابنطولون، لُمَعات ، دمشق 1348؛ ابنفضلالله عُمَری، المسالک ، نسخة خطی عربی دانشگاه ییل، ش 341 L (1185 Cat. Nemoy, )، گ 179 پـ182 پ؛ ابنقاضی شهبة، الاعلام ، نسخة خطی آکسفورد، مجموعة Marsh ، ش 143، سنة 739، ج 1، ص 112 و بعد؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة فیالتاریخ ، قاهره 1351/1932، ج 14، ص 185 و بعد؛ محمدبن علی حسینی، ذیل تذکرةالحفاظ ، دمشق 1347، ص 18ـ21؛ محمدبن احمد ذهبی، نُبَلاء ، نسخة خطی عربی دانشگاه ییل، ش 571 L ، ج 2 (1177 Cat. Nemoy )، گ 330 پـ331 پ (برای تاریخ خاندان برزالی، بویژه زندگینامة زکیالدین)؛ عبدالوهاببن علی سبکی، طبقاتالشافعیةالکبری ، ج 6، ص 246 و بعد؛ ] خلیلبن ایبک صفدی، الوافی بالوفیات ، ویسبادن 1962ـ1979 [ ؛ یوسف عش، فهرست مخطوطات دارالکتبالظاهریّه ، التاریخ ، دمشق 1366/1947؛ صلاحالدین منجد، در (1956) RIMA ؛ عبدالقادربن محمد نعیمی دمشقی، الدارس فی تاریخالمدارس ، چاپ جعفر حسنی، دمشق 1367ـ1370/1948ـ1951؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, II, 45, Supplementband, 1937-1942, II, 34f. G. Makdisi, "Autograph diary of an eleventh- century historian of Baghda ¦ d", BSOAS, XVII (1956); F. Rosenthal, A history of Muslim historiography, 523;(برای برخی آثار منتشر نشدة ذهبی که زندگینامة برزالی را به صورت تکنگاری نوشته است)J. Sauvaget, Les monuments historiques de Damas, Beirut 1932; G. Vajda, Les certificats de lecture , Paris 1957, 35, 56; idem, "Un mag § mu ¦ ' damascةne du VIII e /XII e siةcle", JA , 245 (1957), 143-146.