بَرْدُالْعَجوز (بَرْدِعَجوز/اَیّامُالْعَجوز/اَیّامُالشَّهلة) ، نام چندروز متوالی ـ اغلب هفت یا پنج روز ـ در اواخر زمستان که معمولاً هوا بسیار سرد و متغیر و با باد همراه است. این روزها، که در ایران و کشورهای حوزة شرقی و جنوبی دریای میانه (مدیترانه) معروف است، پس از زمهریر میآید (صفیپوری، ذیل «عجز») و به آن «سرمای پیرزن» نیز میگویند (ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 263). کوشیار گیلانی * در زیج جامع میگوید: «ایام العجوز هفت روز باشد، اولش بیست و ششم از شُباط بود.» (مقالة اول، فصل اول، باب ششم، گ 6 پ)؛ و چون شباط در سالهای غیر کبیسه 28 روز و در سالهای کبیسه 29 روز است، این ایام در سالهای غیر کبیسه سه روز آخر شباط و چهار روز اول آذار و در سالهای کبیسه، چهار روز آخر شباط و سه روز اول آذار است (ابوریحان بیرونی، 1321 ش، ص 296).هر کدام از این روزها نزد عربها نامی دارد که عبارت است از: 1)صِنّ، سرما در آن شدت دارد؛ 2)صِنَّبْر ] باد سرد [ ؛ 3) وَبْر، آثار این ایام را از میان میبرد؛ 4) آمِر ] فرماندهنده [ ، مردم را به ترس از خود امر میکند؛ 5)مُرجوع کنید به تَمِر ] مشورتکننده [ ، دربارة اذیت مردم مشاوره میکند؛ 6) مُعَلِّل ] دلیل آورنده [ ، مردم را میفریبد که اندکی از سرمای خود کاسته است؛ 7) مُطْفِیءُالْجَمْر ] خاموش کنندة آتش [ ، سرمای آن از روزهای دیگر سختتر است و به آن «مُکْفِیءُ الْقِدْر» (خاموش کنندة ] آتش زیر [ دیگ) هم میگویند؛ گاهی نیز روز ششم را «شَیبان» و روز هفتم را «مِلحان» مینامند (همان، ص 296ـ297). میدانی (ص 462) «مُکْفِیءُ الظَّعْن» را به جای معلّل به کار برده، اما عدهای آن را به این ایام افزودهاند (لین به نقل از ابوالغوث، ذیل «عجز»)؛ برخی نیز شمار این روزها را به پنج کاهش دادهاند (فراء، ص 45 به نقل از ابنکُناسه؛ ابنقتیبه، ص 119؛ لین به نقل از ابنکُناسه، همانجا؛ زین الدین رازی، ذیل «عجز») که در این صورت روزهای آمر و مرجوع کنید به تمر و معلّل حذف میشوند.به نوشتة ابوریحان بیرونی (1321 ش، ص 299) برخی از اعراب برای پنجة دزدیده ] خمسة مسترقه [ میان آبان و آذرماه، نامهایی چون اسامی ایام العجوز دارند. برخی نیز معتقدند که نام این روزها ایّام الْعَجُز (فرصت، ص 443، حاشیه: بردالْعَجُز) است، یعنی روزهای پایانی، زیرا در اواخر زمستاناند (ابوریحان بیرونی، 1321 ش، ص 299؛ همو، 1362 ش، ص 263؛ مرتضی زبیدی، ذیل «عجز»).به عقیدة عربها، هرگاه ستارة «صَرْفه» همزمان با طلوع خورشید غروب کند، باد و باران و سرما پدید میآید، ازینرو میگویند که این ایام در «نوءِ صرفه» ( رجوع کنید به انواء * ) است (ابنقتیبه، ص 60، 119؛ مسعودی، ج 2، ص 341). اما علت دگرگون شدن هوا در این ایام آن است که خورشید در تربیع است یعنی تا نقطة اوج خود نود درجه فاصله دارد، و چون نقطة اوج خورشید ثابت نیست و حرکت بسیار کندی دارد، هنگام تربیع نیز در مدت زمانهای طولانی جابجا میشود. گنابادی (باب پانزدهم، ص 121) این نکته را از قول کندی و عبداللّهبن علیحاسب نقل کرده و گفته است که انطباق روزهای مذکور با ایامالعجوز هنگامی درست است که اوج آفتاب در اواخر جوزا * ثابت باشد. عبداللّهبن علیحاسب، معروف به عبداللّه قلم، نیز با توجه به حرکت اوج خورشید، میزان جابجایی روزهای مزبور را نسبت به زمان بطلمیوس تعیین کرده و ازینرو روزهای بردالعجوزِ جدید «عجوزِ عبداللّه قلم» نامیده شده است (ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 263ـ264).ابوالفتوحرازی (ج 5، ص 386) و طبرسی (ج10، ص 516) به نقل از وَهْب بن مُنَبَّه، ایامی را که، بنابر قرآن کریم، قوم عاد در آن هلاک شدند، بر همین ایام تطبیق دادهاند: «سَخَّرَهَا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیالٍ وَ ثَمانِیَةَ اَیّامٍ حُسُوماً ...» (خداوند آن تندباد را هفت شب و هشت روز بر آنان مسلط کرد ...؛ حاقه: 7؛ نیز «اَیّامٍ نَحِساتٍ» در فصّلت: 16 و «یَوْمِ نَحْسٍ» در قمر: 19)؛ و تسمیة آن به روایت کتب تاریخی (میرخواند، ج 1، ص 75ـ76؛ حمداللّه مستوفی، ص 26ـ27؛ خواندمیر، ج 1، ص 34) این است که در این ایام، هفت شب و هشت روز بادی سخت وزید و خداوند به دعای هود پیامبر، قوم عاد را هلاک کرد، اما پیرزنی در زیرزمین خانهای پنهان شده بر آنان مویه میکرد (ابوریحان بیرونی، 1362 ش، ص 263)، روز هشتم پیرزن نیز از میان رفت (میرخواند، ج 1، ص 76).در فرهنگ عامه، این اصطلاح تقریباً همیشه به افسانهای اشاره میکند که پیرزنی نقش اصلی آن را دارد. به نوشتة منابع عربی، پیرزنی پیشگو قوم خود را از وقوع سرمایی شدید در پایان زمستان، که موجب هلاک گوسفندان میشد، آگاه کرد (جواد علی، ج 4، ص 627) اما آنان، بیاعتنا، به پشمچینی پرداختند و با سرد شدن هوا، گوسفندان هلاک شدند، ازینرو این ایام را بردالعجوز میخوانند (قزوینی، ص 117ـ 118؛ حریری، ص 251، پانویس 13). به روایتی دیگر، پسران پیرزن بیوهای که قصد ازدواج داشت، به شرطی به این امر راضی میشدند که او هشت شب را بیرون از خانه سپری کند، و چون پیرزن در شب هفتم درگذشت، این روزهای سرد را به او نسبت میدهند (جواد علی، همانجا). همچنین میگویند که میش پیرزنی باردار نشده بود ـ و چون میشها معمولاً در سرما باردار میشوند ـ نزد پیامبر صلّیاللّه علیهوآلهوسلّم رفت، و به دعای آن حضرت، سرمای رفته بازگشت و میش او آبستن شد، ازینرو این سرما را بردالعجوز مینامند (دهخدا، ذیل «برد»).ابوریحان بیرونی در ضمن فهرست آثار خود رسالههایی را نیز که بزرگانِ معاصرش به نام وی ] ابوریحان [ نوشتهاند، برشمرده که از جملة آنها رسالة سببَ بردِایّامالعجوز ، تألیف ابوسهل مسیحی است (1366 ش، ص 41؛ اَذکائی، ص 63).اصطلاح بردالعجوز در برخی متون ادبی فارسی برای وصف سرمای سخت به کار رفته است، از جمله در اشعار نظامی گنجوی (ج 2، بخش 2، ص 196، بیت 4، ج 3، بخش 2، ص 21، بیت 1) و مولوی (دفتر ششم، بیت 1132) به همین صورت؛ و در گلستان سعدی (ص 101) به صورت «برد عجوز».منابع: علاوه بر قرآن؛ ابنقتیبه، کتاب الانواء ، حیدرآباد دکن 1375/1956؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم ، بیروت 1412/1992، ج 4، ص 413؛ ابنمنظور، لسان العرب ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1300 [ ، ذیل «عجز»؛ حسینبن علی ابوالفتوح رازی، تفسیر روح الجِنان و روح الجَنان ، قم 1404؛ محمدبن احمد ابوریحان بیرونی، ترجمة آثار الباقیه ابوریحان بیرونی ، به قلم اکبر دانا سرشت، تهران 1321 ش؛ همو، التفهیم لاوائل صناعة التنجیم ، چاپ جلالالدین همایی، تهران 1362 ش؛ همو، فهرست کتابهای رازی و نامهای کتابهای بیرونی، تصحیح و ترجمه و تعلیق مهدی محقق، تهران 1366 ش؛ پرویز اذکائی، کارنامهی بیرونی: کتابشناسی و فهرست آثار ، تهران 1352 ش؛ فریدون جنیدی ، زروان: سنجش زمان در ایران باستان ، تهران 1358 ش، ص 47؛ قاسمبن علی حریری ، مقامات الحریری، ] قاهره 1326 [ ؛ حمداللهبن ابیبکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده ، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران 1362 ش؛ غیاثالدینبن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر ، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران 1362 ش؛ دایرةالمعارف فارسی، به سرپرستی غلامحسین مصاحب، تهران 1345 ش ـ ، ذیل «عجوز، ایام»؛ علیاکبر دهخدا، لغت نامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ1361 ش؛ محمدبن ابیبکر زینالدین رازی، مختار الصحاح ، بیروت 1988؛ مصلح بن عبدالله سعدی، گلستان سعدی ، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1368 ش؛ محمد پادشاهبن غلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی ، چاپ محمد دبیر سیاقی، تهران 1363 ش، ذیل «برد عجوز»؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشواردِ ، قم 1403، ذیل «عجز»؛ عبدالرحیم صفی پوری، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست تهران 1377؛ فضلبن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلالله یزدی طباطبائی، بیروت 1408/1988؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛ یحیی بن زیاد فراء، الایام و اللیالی و الشهور ، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره 1956؛ محمد نصیربن جعفر فرصت، آثارالعجم: در تاریخ و جغرافیای مشروح بلاد و اماکن فارس ، چاپ علی دهباشی، چاپ افست تهران 1362 ش؛ زکریابنمحمد قزوینی، عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات ، چاپ فاروق سعد، بیروت 1978؛ کوشیاربن لبان کوشیار گیلانی، زیج جامع ، نسخةخطی ترجمة فارسی مقالة اول زیج جامع ، ترجمة محمدبن عمرمنجم تبریزی، نسخة خطی کتابخانة دانشگاه لیدن، ش 1056؛ مظفربن محمد قاسم گنابادی، شرح بیست باب ملا مظفر (دربارة رسالة بیست باب در معرفت تقویم اثر ملاعبدالعلی بیرجندی)، ] بی جا [ 1276؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس ، چاپ عبدالستار احمد فراج ... ] و دیگران [ ، کویت 1385ـ1406/ 1965ـ1986؛ علیبن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر ، چاپ شارل پلاّ ، بیروت 1965ـ1979؛ ابوالفضل مصفّی'، فرهنگ اصطلاحات نجومی ، تهران 1366 ش، ذیل «ایام عجوز»؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی ، تصحیح رینولد ا. نیکلسون، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران 1363 ش؛ احمدبن محمد میدانی، السامی فی الاسامی ، عکس نسخة مکتوب به سال 601 هجری قمری محفوظ در کتابخانة ابراهیم پاشا ـ ترکیه، تهران 1345 ش؛ محمدبن خاوند شاه میرخواند، تاریخ روضة الصفا ، تهران 1338ـ1339 ش؛ الیاس بن یوسف نظامی، سبعة حکیم نظامی ، چاپ وحید دستگردی، تهران 1363 ش؛ محمد جعفر یاحقی ، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی ، تهران 1369 ش، ذیل «برد عجوز»؛ عبدالحمید یونس، معجم الفولکلور ، بیروت 1983، ذیل «العجوز»؛EI, s.v . "Ayya ¦ m al-`Adju ¦ z" (by P. Galand - Pernet); Edward William Lane, An Arabic - English lexicon, Beirut 1980; TDVIA, s.v. "Berdد'l-Acu z "(by Abdدlkadiro zcan).