بَرَبَه ، نام قبیلهای از ترکان سیبری غربی؛ نیز نام استپِ سیبری غربی واقع در بخش نووسیبیرسِک روسیه میان ْ54 و ْ57 عرض شمالی که از مغرب و مشرق به رشته تپههایی در کرانة رودهای ایرتیش و اوب محدود است. این استپ با مساحت 000 ، 117 کیلومتر مربع دارای منابع زیرزمینی چون نفت و گاز، و همچنین دریاچههای بسیاری است که اغلب شورند و بزرگترینشان چانی است. زمین آن جابه جا باتلاقی است، اما مناطق حاصلخیز نیز دارد و اساساً منطقهای خاصِ پرورش احشام با آب و هوای قارهای سرد است. این ناحیه به دو حوضة اصلیِ نهر اُم از متفرعات ایرتیش، و حوضة دریاچة چانی تقسیم شده است.پراکندگی جمعیت آن (در 1949، بیش از 000 ، 500 تن) یکنواخت نیست و میزان تراکم آن، که در نواحی مرکزی و جنوبی به 6 تا 9 تن در هر کیلومتر مربع بالغ میشود، در شمال از یک تا 8ر1 تن تجاوز نمیکند. اکثریت با مهاجران روس و اوکرائینی و اقلیت با تاتارهاست که برخی در زمانهای اخیر از ناحیة ولگا مهاجرت کرده و برخی دیگر بومی آن سرزمیناند.ترکها بربه شاخهای از قبایل معروف به ترکهای سیبریاند که بر خلاف سایر قبایل به نام محل سکونتشان خوانده نمیشوند و نام قبیلة خود را حفظ کردهاند. این بومیها که روسها آنان را تاتارها (ترکها)ی بربه یا بربینتسی مینامند، در نزدیکی گروههای دیگر تاتار (تاتارهای تُبُلْلی و تومَنلی) در سیبری غربی جامعة کوچکی تشکیل دادهاند که اینک رو به زوال است. طوایف عمدة ترکهای سیبری غربی عبارتاند از: تِرِنه، تاری، بربه، کُلُبو، لونیا، لووِی و قارغالو که در روستاهای کوچک، بهطور دستهجمعی زندگی میکنند و از راه کشاورزی، دامپروری، ماهیگیری، شکار و جنگلبانی امرار معاش میکنند.موضوع منشأ قومی و نژادی آنها چنان بغرنج است که فرضیات متناقضی پدید آورده است. از سویی به نظر میآید که از نسل بومیان اوگری باشند که هنگام ایجاد امپراتوری سیبری، بر اثر تماس با قبایل ترکی که به بربه مهاجرت کرده بودند، بعضاً فرهنگ و آداب ترکی را پذیرفتند؛ ترکی مآب شدن این اقوام که تا قرون دهم و یازدهم/شانزدهم و هفدهم ادامه داشت، در قرن سیزدهم/نوزدهم با ورود تعداد بسیاری مهاجر تاتار از ولگای میانه به کمال خود رسید. و بنابر ادعایی دیگر ترکان بربه مسلماً از ترکهای محلی سیبری هستند که به روایت رایج درمیان مردم، تسمیة آنها به زمان کوچومخان، آخرین فرمانروای خانان ترک در سیبری، باز میگردد. کوچومخان در ساحل نهر تُبُل (توبال) شهری بنا کرده و قبایل ترک را در آن گردآورده بود. ترکهای بربه پیشنهاد او را مبنی بر کوچیدن به آن شهر نپذیرفتند، ازینرو کوچومخان آنان را بربه (از ریشة «بر» به معنای «وارماق»: واصل شدن/بودن) نامید (رجوع کنید به رادلف، 1872، فصل چهار، ص 8 و بعد). این روایت مردمی و داستانهای تَوقْتَمِش (حک : 782ـ 797، 1380ـ 1395)، خان اردوی زرین، که در ادبیات قومی حفظ شده، نشان میدهد که این قبیله در قرن دهم/ شانزدهم نقش مهمی در تاریخ سیبری داشته است.از زمان تصرف امپراتوری سیبری به دست روسها از روزگار ایوان چهارم (937ـ992/ 1530ـ1584) تا عصر پطر کبیر (1083ـ1138/ 1672ـ 1725)، استپ بربه حد فاصل میان روسیه و امپراتوری کلموک/ قلموق ها شد. در آن زمان، ناحیة مرزی شهرهای تارا (در کنارة ایرتیش) و تومسک (در شرق اوب)، «بخش بربه» (بارابینسکایا ولوست) نامیده شد. اهالی بومی علاوه بر زبان خاص خود، به زبان تاتارهای قازان و زبان کلموک/ قلموق نیز سخن میگفتند. در ابتدا به روسها و کلموکها، و کمی بعد فقط به روسها خراج میپرداختند. در قرن دوازدهم/ هجدهم، افراد بسیاری را که از بخش اروپایی روسیه تبعید شده بودند به صورت مستعمرهنشین در بربه اسکان دادند. در اواخر قرن سیزدهم/ نوزدهم، پس از احداث راهآهن سراسری سیبری، عمران و احیای منظّم و اصولی استپ به کمک دستة جدیدی از مهاجران روسی و اوکرائینی، آغاز شد.اهالی بومی تاتار که در قرن یازدهم/ هفدهم در تعدادی از دهکدهها مستقر بودند، در اواخر قرن دوازدهم/هجدهم به طرف مناطق بایر استپ عقب رانده شدند و از آن زمان تعداد آنها روبه نقصان گذاشت. به گفتة رادلف (1884، ج 1، ص 241ـ 244) در 1865، تعداد تاتارهای بربه 635 ، 4 تن بود. در سرشماری 1897، شمارشان به 433 ، 4 تن رسید و در سرشماری 1305 ش/1926، فقط 39 نفر بودند؛ زیرا بقیه خود را تاتارهای قازان معرفی کرده بودند.امروزه تاتارهای بربه در چند دهکدة کلاً تاتارنشین یا با سکنة تاتار و روس نزدیک دریاچههای سبرلی ، یورتوش و ومنگیش و در حوضه رودخانه اُم، مخصوصاً در بخش کوی بیشف (در قدیم کائینسک ) در کنار راهآهن سراسری سیبری ساکناند. گرویدن تاتارهای بربه به اسلام که از اواخر قرن دهم/ شانزدهم از آسیای مرکزی (خوارزم و بخارا) آغاز شده بود، بر اثر فعالیت تجار و مبلغان تاتار قازانی که از طریق رودخانة ایرتیش آمده بودند، ادامه یافت؛ اما بیشتر محتمل آن است که اغلب تاتارهای بومی، در قرن سیزدهم/نوزدهم و تنها بعد از استقرار تاتارهای قازان در سیبریِ غربی، اسلام آورده و مذهب حنفی را پذیرفته باشند.رادلف پیرمردانی را دیده بود که به یاد داشتند پدرانشان مانند بتپرستان و به روش اهالی آلتایی قربانی میکردند و لباس آنان با مسلمانان تفاوت داشت.لهجة تاتار بربه، که چندان بررسی نشده، دارای بعضی ویژگیهای آوایی است (مثل تس به جای چ) و تقریباً جای خود را به زبان تاتاریِ قازان و زبانِ روسی داده است.منابع:N. A. Aristov, Zametki ob Einiceskom Sostave Tyurkskikh Plemen i, Narodnostei, Suedeniya ob ikh C § islennosti , in Z § ivaya Starina , St. Petersburg 1896, fasc. iii-iv; Bol'shaya Sovetskaya Enssiklopediya , Moscow 1906, â v, 683-686; Entsiklopediceskiy slovar , ed. Brokgauz ve Efron Leipzig- Petersburg, 1891, ê , 26; N. Kostrov, Kainskaya Baraba , Tomsk 1874; A.V. Middendorf, Baraba , St. Petersburg 1871; S. K. Patkhanov, Spisok Narodnostey Sibiri , St. Petersburg 1923; idem, statistic § eskie Dann i e Pokazivayushc § iya Plemmenoy Sostav Naseleniya Sibiri, Yaziki i Rodi Inorodtsev, in Zap. Imp. Rus. Geog. Obshc § .po Otdelu statistiki , St. Petersburg 1912 xi/i; W. Radlov, Aus Sibirien Leipzig, 1884; idem, Nareciya Tyurkskikh Plemen Z § ivushc § ikh v Yuz § noy Sibiri i Djungarskoy Stepi, i-x, St. Petersburg 1866-1907; idem, Obraztsi Narodnoy Literaturi Tyurkskikh Plemen , iv, St. Petersburg 1878; idem, Phonetik der nordlichen Turkensprachen, Leipzig 1882; idem, Proben der Volkslitteratur der turkischen Stamme Sudsibiriens , Petersburg 1872, IV, 1-82; Sibirskaya sovet. entsiklopediya , Novosibirsk 1929, I, 223-235; S.P. Suslov, Zapadnaya Sibir , Moscow 1947.